تير از بس كه تشنه بود آن روز...

تير از بس كه تشنه بود آن روز
در گلوگاه اصغرت افتاد
نعش رود فرات خون آلود
روي دست برادرت افتاد

نخل هاي خميده مي ديدند
مردي از روي خويش رد مي شد
كاش آبي كه كشته شد، راه
خيمه گاه تو را بلد مي شد

آه مولا! كسي نمي داند
آب ها تشنه ي لبت بودند
لشكر شام وكوفه، تعدادي
از اسيران زينبت بودند

حامد حسین خانی

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار