گوناگون

پاسخ یک استاد دانشگاه به مجری صداوسیما درباره شکار غیرمجاز

پاسخ یک استاد دانشگاه به مجری صداوسیما درباره شکار غیرمجاز

پارسینه: محمدعلي اينانلو كه بخشي از موهايش را در مستند‌سازي محيط زيست و گردشگري سفيد كرده، به تازگي «گرفتار ماجرايي شده كه علاقه‌مندان محيط‌زيست را دل‌نگران و آزرده‌خاطر كرد.

1- در جايي از درام مشهور شكسپير، هملت به نامزدش اوفليا مي‌گويد: «بودن يا نبودن، مساله اين است!». حالا در موضوع شكار در ايران هم بايد نوشت: «كشتن يا نكشتن، مساله اين است!». آيا اين همه نشانه از به سراشيبي افتادن تنوع زيستي كفايت نمي‌كند تا شكارچي‌ها تفنگ‌ها را بر زمين بگذارند، دست‌شان را از روي ماشه‌ها بردارند، دشنه‌ها را غلاف كنند و به جايش دوربين عكاسي دست بگيرند؟

2- محمدعلي اينانلو كه بخشي از موهايش را در مستند‌سازي محيط زيست و گردشگري سفيد كرده، به تازگي «گرفتار ماجرايي شده كه علاقه‌مندان محيط‌زيست را دل‌نگران و آزرده‌خاطر كرد. درباره صحت و سقم اين ماجرا اطلاعات دست اولي ندارم و آنچه شنيده‌ام اخبار ضد و نقيضي است كه بعضا» قابل اعتنا نيست. اما قلبا آرزو مي‌كنم نه خبر واقعيت داشته باشد و نه ايشان و نه دوستان و بستگان و سرايدار او در اين شكار دخيل بوده باشند. شايد هركدام از ما هم جاي ايشان بوديم از برخوردها و قضاوت‌هاي عجولانه و غيرمنصفانه دنياي مجازي دل چركين مي‌شديم ولي ادبيات فردي كه مي‌گويد شكار را كنار گذاشته، هيچ نشاني از تقبيح اين اقدام نداشته و حتي ملت ايران و مردم شاهرود را به پس دادن «لوح شاهرودي افتخاري و لوح «محيط باني افتخاري» خود» تهديد مي‌كند. همان ملتي كه ايشان با استناد به جمله‌يي از «هرودوت» باور دارد كه حالا فقط «فرش نفيس» دارند و از «شرافت» خالي‌شده‌اند!

3- البته من نه وكيل ملت ايرانم و نه از اهالي شاهرود اما همزماني اين هجمه با تاختن ايشان به همفكران من در مخالفت با شكار جالب است كه مي‌فرمايند: «شما با اين احساسات لطيف بايد مدير مدرسه دخترانه بشويد. محيط زيستي كه محيط‌بانش ماهي يك‌بار هم پوتين از پا در نمي‌آورد به درد شما نمي‌خورد. طبيعت با وجود همه زيبايي‌ها بسيار خشن و خطرناك است و مديريتش مردانگي مي‌خواهد، آدم‌هاي اخته‌يي مثل من نمي‌توانند طبيعت را حفظ كنند. متاسفانه ما داريم با مختصر مقرري‌ ماهانه اخته مي‌‌شويم و موجود اخته هرگز نمي‌تواند در روند طبيعت موثر باشد چه منفي چه مثبت».

4- بارها شنيده‌ايم كه برخي وقتي هرچه خزنده و پرنده و چرنده بود را در طول اين سال‌ها كشتند حالا وقتي با دشت خالي مواجه مي‌شوند تيرهاي باقيمانده‌شان را نثار هر جنبنده زبان بسته ذي‌حركتي مي‌كنند! ديده‌ايد كه با پلنگ كشته‌شده و بچه خرس مثله شده در حال جان كندن و جنين آهو عكس يادگاري مي‌گيرند. درك خشم شكارچياني كه نمي‌توانند زيبايي‌هاي طبيعت را بدون دشنه و خون و گلوله و دود كباب ببينند سخت نيست. نتيجه سال‌ها خدمت در عرصه محيط زيست و زندگي، مطالعه و كار در مناطق حفاظت‌شده جهان و نه صرفا ديدن فيلم‌هاي راز بقا و اطلاع از وضعيت مناطق تحت حفاظت و گونه‌هاي جانوري در حال انقراض كشور بود كه سال‌هاست پيگير طرح‌هايي چون «آتش بس» و محدود كردن شكار بوده‌ام. كشتن و سوزاندن پلنگ‌ها كه اين روزها مسلسل‌وار اخبارش مي‌رسد، نشان مي‌دهد راه را خطا نرفته بودم.

5- البته با آقاي اينانلو كاملا موافقم كه «طبيعت با وجود همه زيبايي‌ها بسيار خشن و خطرناك است» چون بيش از ايشان خون ديده‌ام. نمي‌دانم چند شكار -پيش از توبه‌اش- حلال كرده؟ ولي بيش از آنها جنازه عزيزترين فرزندان اين ملت را كه دوشادوش هم جنگيده‌ايم، جمع كرده‌ام و بسيار پوتين‌هايي كه پا در آن جامانده. آن هم نه در جنگي يكسويه، در جنگ واقعي و در جبهه‌يي كه طرف مقابل به جاي شاخ، مسلسل داشت و تانك و گاز خردل كه اصلا بوي كباب نمي‌دهد. «مردانگي» را هم مي‌شناسم؛ البته نه با «ليبل» سبيل‌هاي خوش‌فرم و اسلحه‌هاي براق با جلدهاي چرمي. فقط دشنه را نمي‌شناسم. خصوصا كه براي نمايش شجاعت‌ و جسارت‌ در جنگي نابرابر در قصابي جانداران بي‌دفاع و بي‌زبان به كار گرفته ‌شود.

6- در دو سال گذشته كه با كج سليقگي مطلق نمايشگاه بين‌المللي محيط زيست را با نمايشگاه شكار آلوده كردند، نه تنها با اجراي اين رويه به‌شدت مخالفت كردم بلكه در افتتاحيه و اختتاميه نمايشگاهي كه بوي باروت مي‌داد شركت نكردم (كه البته مورد عتاب قرار گرفتم) . اما همين ايستادگي موجب شكل گرفتن جرياني شد كه جوانه‌هايش را مي‌بينيم. نيازي به همه‌پرسي نيست، هزاران نفر به اين باور رسيده‌اند كه حيات وحش ايران به واسطه همين گشاده دستي‌ها و كباب كردن‌ها و شليك كردن‌ها و دشنه بر گلوي جانداران كشيدن‌ها، تهي شده است. شايد به همين دليل آقاي اينانلو اظهار مي‌دارند: «آدم‌هاي اخته‌يي مثل من نمي‌توانند طبيعت را حفظ كنند». اما برخلاف امثال ايشان، مخالفان شكار نه تنها «اخته» نشده‌اند بلكه تكثير مي‌شوند و گسترش علايق طبيعت گرايانه، عكاسي از حيات وحش، افزايش نهادها و انجمن‌هاي مردمي حمايت از حيوانات و تجمع عليه شكار نشان مي‌دهد كه مردم ايران علاوه بر «فرش‌هاي نفيس»، هنوز شريف، محترم و نگران آينده طبيعت كشورشان هستند.

7- جا دارد از محبت ايشان به معلمي مثل من كه «روح لطيفي» دارد و مي‌تواند چنان مورد اعتماد قرار بگيرد كه مديريت دبيرستان دختران‌شان را به او بسپارند قدرداني كنم كه بي‌ترديد اسباب سربلندي است. كجاي تاريخ مردان قسي‌القلب ستايش مي‌شوند؟ من پيامبر شكارچي نمي‌شناسم. تنها امام مدفون در اين سرزمين «ضامن آهو» بوده نه شكارچي آهو! شايد به همين دليل از دل همين دبيرستان‌هاي دخترانه كه به آن اشاره‌كرده‌اند نسلي فارغ‌التحصيل شده كه پرچمدار حفاظت محيط‌زيست (و مخالف شكار) هستند. به كار بردن اين ادبيات زن ستيزانه شايسته كسي نيست كه -يك سويه- تريبون رسانه ملي را در دست داشته و مدعي است براي محيط زيست «فرهنگ»‌سازي كرده است. موفقيت‌ها هيچگاه تنهايي به دست نيامده‌اند و هركه خود را در قامت يك «ابر انسان» ببيند بي‌ترديد دچار توهم و غرور است.

8- اتفاقاتي از اين دست تلخ است و آموزنده. چهره‌هايي كه بردوش مردم مي‌ايستند و مشهور مي‌شوند اگر نتوانند با مخاطبان ارتباطي دو سويه برقرار كنند و از «مونولوگ» به «ديالوگ» مهاجرت كنند ممكن است در كسري از زمان همه آنچه به سال‌ها بافته‌اند را رشته كنند و دوست را دشمن. خطر خشمگينانه فشردن قلم كمتر از چكاندن ماشه نيست. آينه شكستن خطاست. اميدوارم اخبار منتشره اين روزها با صداقت و صراحت تكذيب شوند و اينانلو دوباره مثل قبل با صدايي خش‌دار، محيط زيست ايران و زيبايي‌هايش را براي مردمي كه سال‌هاست از صداي گلوله، بوي باروت و خونريزي خسته شده‌اند نمايش دهد. «اينانلو»يي كه طبيعت را حفظ كند و روزي از خدا بگيرد و قيد مختصر مقرري‌ ماهانه‌يي كه اخته مي‌كند را بزند و در روند طبيعت موثر باشد، آن‌هم از نوع مثبت آن!

اصغر محمدي فاضل / عضو هيات علمي دانشگاه محيط زيست

ارسال نظر

  • Ali az USA

    جناب فاضل با تمام گفته هايت موافقم و خيلى زيبا نوشته شده متاسفانه اكثر مردم مخصوصا انهائيكه دوربين و تريبيون در اختيار دارند اصولا دو رو دارند يكرو جلوى دوربين و روى دگرش بعد از دوربين درست مانند دماغيكه عمل شده قبل از عمل و بعد از عمل يا همان شعر معروف حافظ همانيكه بخلوت روند كار دگر كنند. بنده هم در امريكا كه هستم بعضى مواقع كارهايش را دنبال ميكردم و خيلى دوست دارد كه خودش را گوستاو معروف جا بزند حتى از نظر لباس پوشيدن و همين شايعه شكارش و جوابهايش نشان داد كه هنوز بدش نميايد كه كبابى بسبيل بزند و اين تراژدى مردم ما ايرانست كه باعث شده نه خودمان بهم اعتماد داشته باشيم نه ديگران مانند همين مسئله اتمى. خدايا كشور ما را از دروغ دو روئى پاچه خوارى و خشكسالى مادى و معنوى دور بدار

  • کاربر مهمان

    درود بر آقای اصغرمحمدی فاضل

  • علی

    اقای اینانلو واقعا رسوا شد و باید هم بالاخره این اتفاق می افتاد . سزای دورغ گفتن به مردم همین است

  • یک شاهرودی

    امید وارم این خبر کذب باشد

  • sasan

    اگر این ماجرا واقعیت داشته باشه برای آقای اینانلو واقعاً متأسفم.
    خدا ایشون رو به راه راست هدایت فرمایید.
    و اینکه کلاً شکار باید ممنوع اعلام بشه .

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار