میخواهم به خانه برگردم!
پارسینه: خانواده در سینمای ایران یا در حال از هم گسیختن است و یا افراد آن در اوج بدبختی فقط تلاش میکنند بدهیها را پرداخت کنند و یا به مشاجرات خانوادگی رسیدگی کنند.
پارسینه/ الهام رشیدی: فیلم «فارست گامپ» ساخته رابرت زمکیس پر از صحنههای خارق العاده و تاثیر گذار است.بازی خوب تام هنکس این فیلم را به اثری جاودانه تبدیل کرده که برای همه نسلها دیدنی است.
در دو سکانس از این فیلم فارست گامپ( تام هنکس)در شرایط بسیار بحرانی و در اوج ناامید میگوید: میخوام برگردم خونه ! یکی از این سکانسها زمانی است که فارست جوان در جنگ ویتنام در حال جنگ است اما خسته شده و میگوید: میخوام برگردم خونه! و سکانس دیگر زمانی است که نامزد فارست او را ترک میکند و او ناامید از خانه بیرون میزند و بی هدف شروع به دویدن در سراسر آمریکا میکند اما جایی میایستد و میگوید: می خوام برگردم خونه!
در فیلمهای آمریکایی جمله، میخواهم برگردم به خانه! زیاد شنیده میشود.شخصیتهای فیلم وقتی خسته میشوند، وقتی کم میآورند یاد خانه میافتند و آرزو میکنند شرایطی فراهم شود که آنها در کنار خانواده باشند و از امنیت آن بهره ببرند.
واقعیت این است که دولتمردان آمریکایی از همان زمانی که هنرمندان و صنعتگران این کشور سینما را پدید آورند، متوجه شدند که از این هنر وسیع و فراگیر میتوانند برای ترویج مفاهیم مختلف در زمینههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و ... استفاده کنند.آنها سینما را به استخدام خود درآورند تا آینده را به نوعی طراحی کنند و مردم و اجتماع را با آن هدایت و مدیریت کنند.
زمانی محسن مخملباف گفته بود، زندگی مردم آمریکا با آنچه که در فیلمهای آمریکایی میبینیم از زمین تا آسمان فرق میکند.اما سبک زندگی مردم آمریکا به واسطه فیلمهای هالیوود به دنیا معرفی شده است.
مهدی فخیم زاده زمانی که سریال خواب و بیدار را کارگردانی کرد، گفت: اف بی آی و پلیس آمریکا با آنچه که در فیلمهای آمریکایی دیده میشود، کاملا متفاوت است.پلیس آمریکا از سینما برای نشان دادن پلیس چنان قدرتمند استفاده کرده که مردم آمریکا و کشورهای دیگر خیال میکنند که همیشه پلیس در کنار آنهاست و حتی از رگ گردن هم به آنها نزدیکتر است و در شرایطی حتی آنها را تحت نظر دارد و همه زندگی آنها را رصد میکند.این خاصیت سینماست که دولتمران آمریکایی به خوبی از آن استفاده میکنند.
برای مردم آمریکا خانواده مهم است.یک مرد آمریکایی شاید معشوقه داشته باشد اما خیلی زود از او دست میکشد و به همسر و خانواده خود رجوع میکند.خانوادههای آمریکایی تلاش میکنند تا فرزندان خود را خوب بزرگ کنند و آنها را سالم تحویل جامعه بدهند. آنها سعی میکنند خانه محل امنی برای افراد آن باشد.
سینماگران آمریکایی سالهاست این دیالوگ را بر دهان شخصیتهای فیلمهای خود میگذارند: میخواهم به خانه برگردم...! آمریکایی ها به خانه و خانواده احترام میگذارند فقط به خاطر همین جمله که سالهاست آن را از زبان شخصیتهای محبوب سینمایی میشنوند.خانه محل امنی برای آنهاست و درش در هر شرایطی به روی آنها باز است چون این را از همان بچگی در فیلمها دیدهاند و در ذهنشان حک شده است.
سینما ابزار قدرتمندی برای بیان مفاهیم مختلف است.در کشور ما هم این ابزار وجود دارد اما واقعیت این است که کمتر کسی بلد است از این ابزار برای حداقل بیان مفاهیم اجتماعی استفاده کند.سینمای ایران یا خیلی حرفهای جدی میزند که کسی از آن سر در نمیآورد و یا فقط روی محور سرگرمی و تامین گیشه حرکت میکند.
دولتمران ایرانی هم همیشه بر سر سینما دعوا دارند و تلاش میکنند آن را ارزشی و اخلاقی کنند اما این را نمیدانند که میتوانند از این ابزار برای انتقال اهداف و اندیشههای خود استفاده کنند.البته مدیران تلویزیون هم از این مصیبت به دور نیستند و آنها هم تلویزیون را به تریبون شعارهای رنگارنگ تبدیل کردهاند.
خانواده در سینمای ایران یا در حال از هم گسیختن است و یا افراد آن در اوج بدبختی فقط تلاش میکنند بدهیها را پرداخت کنند و یا به مشاجرات خانوادگی رسیدگی کنند.
دولتمردان ایرانی درباره حفظ خانواده شعارهای خوبی میدهند؛ خانواده باید حفظ شود، طلاق باید کاهش یابد، فرزندان باید به خانه و خانواده وفادار باشند اما هیچکس راهکار موثری نشان نمیدهد.
سینما که تکلیفش با خانواده روشن است و رادیو و تلویزیون هم از صبح تا شب آدمهای مختلف را که احساس میکنند خیلی صاحب اندیشه هستند را به این رسانهها میآورد و منبر صدا و سیما را به آنها میسپارد و آنها هم در گوش مفت ملت حرفهای بزرگ بزرگ میزنند که معمولا غیر عملی است.
مدیران کشور با همین سینما و تلویزیون میخواهند بنیان خانواده را در کشور ما محکم کنند اما ایکاش چند کارشناس پیدا میشد همه این دولتمردان و برنامهریزان مملکت را پای فیلمهای آمریکایی مینشاند، آنها را برایشان تحلیل میکرد و به آنها میگفت از این ابزار قدرتمند برای هدایت و مدیریت درست جامعه بیشتر و بهتر استفاده کنید.
در دو سکانس از این فیلم فارست گامپ( تام هنکس)در شرایط بسیار بحرانی و در اوج ناامید میگوید: میخوام برگردم خونه ! یکی از این سکانسها زمانی است که فارست جوان در جنگ ویتنام در حال جنگ است اما خسته شده و میگوید: میخوام برگردم خونه! و سکانس دیگر زمانی است که نامزد فارست او را ترک میکند و او ناامید از خانه بیرون میزند و بی هدف شروع به دویدن در سراسر آمریکا میکند اما جایی میایستد و میگوید: می خوام برگردم خونه!
در فیلمهای آمریکایی جمله، میخواهم برگردم به خانه! زیاد شنیده میشود.شخصیتهای فیلم وقتی خسته میشوند، وقتی کم میآورند یاد خانه میافتند و آرزو میکنند شرایطی فراهم شود که آنها در کنار خانواده باشند و از امنیت آن بهره ببرند.
واقعیت این است که دولتمردان آمریکایی از همان زمانی که هنرمندان و صنعتگران این کشور سینما را پدید آورند، متوجه شدند که از این هنر وسیع و فراگیر میتوانند برای ترویج مفاهیم مختلف در زمینههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی و ... استفاده کنند.آنها سینما را به استخدام خود درآورند تا آینده را به نوعی طراحی کنند و مردم و اجتماع را با آن هدایت و مدیریت کنند.
زمانی محسن مخملباف گفته بود، زندگی مردم آمریکا با آنچه که در فیلمهای آمریکایی میبینیم از زمین تا آسمان فرق میکند.اما سبک زندگی مردم آمریکا به واسطه فیلمهای هالیوود به دنیا معرفی شده است.
مهدی فخیم زاده زمانی که سریال خواب و بیدار را کارگردانی کرد، گفت: اف بی آی و پلیس آمریکا با آنچه که در فیلمهای آمریکایی دیده میشود، کاملا متفاوت است.پلیس آمریکا از سینما برای نشان دادن پلیس چنان قدرتمند استفاده کرده که مردم آمریکا و کشورهای دیگر خیال میکنند که همیشه پلیس در کنار آنهاست و حتی از رگ گردن هم به آنها نزدیکتر است و در شرایطی حتی آنها را تحت نظر دارد و همه زندگی آنها را رصد میکند.این خاصیت سینماست که دولتمران آمریکایی به خوبی از آن استفاده میکنند.
برای مردم آمریکا خانواده مهم است.یک مرد آمریکایی شاید معشوقه داشته باشد اما خیلی زود از او دست میکشد و به همسر و خانواده خود رجوع میکند.خانوادههای آمریکایی تلاش میکنند تا فرزندان خود را خوب بزرگ کنند و آنها را سالم تحویل جامعه بدهند. آنها سعی میکنند خانه محل امنی برای افراد آن باشد.
سینماگران آمریکایی سالهاست این دیالوگ را بر دهان شخصیتهای فیلمهای خود میگذارند: میخواهم به خانه برگردم...! آمریکایی ها به خانه و خانواده احترام میگذارند فقط به خاطر همین جمله که سالهاست آن را از زبان شخصیتهای محبوب سینمایی میشنوند.خانه محل امنی برای آنهاست و درش در هر شرایطی به روی آنها باز است چون این را از همان بچگی در فیلمها دیدهاند و در ذهنشان حک شده است.
سینما ابزار قدرتمندی برای بیان مفاهیم مختلف است.در کشور ما هم این ابزار وجود دارد اما واقعیت این است که کمتر کسی بلد است از این ابزار برای حداقل بیان مفاهیم اجتماعی استفاده کند.سینمای ایران یا خیلی حرفهای جدی میزند که کسی از آن سر در نمیآورد و یا فقط روی محور سرگرمی و تامین گیشه حرکت میکند.
دولتمران ایرانی هم همیشه بر سر سینما دعوا دارند و تلاش میکنند آن را ارزشی و اخلاقی کنند اما این را نمیدانند که میتوانند از این ابزار برای انتقال اهداف و اندیشههای خود استفاده کنند.البته مدیران تلویزیون هم از این مصیبت به دور نیستند و آنها هم تلویزیون را به تریبون شعارهای رنگارنگ تبدیل کردهاند.
خانواده در سینمای ایران یا در حال از هم گسیختن است و یا افراد آن در اوج بدبختی فقط تلاش میکنند بدهیها را پرداخت کنند و یا به مشاجرات خانوادگی رسیدگی کنند.
دولتمردان ایرانی درباره حفظ خانواده شعارهای خوبی میدهند؛ خانواده باید حفظ شود، طلاق باید کاهش یابد، فرزندان باید به خانه و خانواده وفادار باشند اما هیچکس راهکار موثری نشان نمیدهد.
سینما که تکلیفش با خانواده روشن است و رادیو و تلویزیون هم از صبح تا شب آدمهای مختلف را که احساس میکنند خیلی صاحب اندیشه هستند را به این رسانهها میآورد و منبر صدا و سیما را به آنها میسپارد و آنها هم در گوش مفت ملت حرفهای بزرگ بزرگ میزنند که معمولا غیر عملی است.
مدیران کشور با همین سینما و تلویزیون میخواهند بنیان خانواده را در کشور ما محکم کنند اما ایکاش چند کارشناس پیدا میشد همه این دولتمردان و برنامهریزان مملکت را پای فیلمهای آمریکایی مینشاند، آنها را برایشان تحلیل میکرد و به آنها میگفت از این ابزار قدرتمند برای هدایت و مدیریت درست جامعه بیشتر و بهتر استفاده کنید.
ارسال نظر