تبریک یک منتقد سینما به فرج الله سلحشور
پارسینه: تبریک به فرحالله سلحشور یوسف پیامبر، برای کسب و کار حلال، کشیدن دندان سینمای نفتی، و آمدن به دامان اقتصاد آزاد و مردمی، و ورود به "دوران تازه": «اگر مردم کارهایم را دوست داشتهاند، پرای ساختن بعدی خودشان پول بدهند تا بسازم»!
حالا فرجالله سلحشور، سازنده یوسف پیامبر (ع) هم وارد روزگار نو و دوران تازه شده است. روز گذشته او اعلام کرد: «من راهی برایم باقی نمانده است جز اینکه از مردم بخواهم که اگر مردم به من اعتماد دارند و کارهای قبلی من مورد قبولشان بوده است و اگر فکر میکنند کارهای من برای خانواده و خودشان مفید است، کمک کنند تا من این سریال را بسازم.»
تا پیش از این سلحشور مردی بود با بودجههای میلیاردی که به آرمانهای بزرگی فکر میکرد. و این آرمانها را از طریق بودجهای که تلویزیون برایش فراهم میکرد، به مردم از طریق چند کانال تلویزیونی انحصاری نشان میداد. مثل بسیاری دیگر از هنرمندان سینما و تلویزیون ایران در روزگار کهنه و نظم قدیم، سلحشور نیز از "بزرگی" و "اهمیت" این آرمانها در شرایطی استفاده میکرد که رضایت مردم و خواست و انتخاب و خریدشان، نقش چندانی در تولیدشان نداشت. او به این نکتهّای مهم و آسمانی در آثارش اشاره میکرد و بودجهاش را میگرفت. درست مثل بسیاری دیگر از آدمهای این حوزه، یا حوزههای دیگر که آرمانها و اهدافشان را از دل داد و ستد با مردمشان بیرون نمیکشیدند. آنها به دلیل مقام و جایگاه و اهمیت و دانایی که خودشان اعلام میکردند، حالا چه در حوزه ارزشی یا روشنفکری قدیم ایرانی، و نزدیک بودن به آرمانها و شبکههای خاص، این فرصت را داشتند تا خودشان پول ایجاد و خلق این آرمانها را از بیتالمال بردارند و ببرند.
در هفتههای گذشته، فرجالله سلحشور ابتدا از همان مسیر قدیم رفت. یعنی به قول خودش از اهمیت ساخت سریال بزرگاش در برابر توطئه های دشمنان بینالملل گفت. و این که لازم است تلویزیون پولی در اختیارش بگذارد تا سریال مهماش را بسازد. او به نکتهها و آرمانهای مهمی اشاره کرد که ساخت این مجموعه را از نظر او گریزناپذیر میساخت. مدام از این سخن میگفت که چرا از طریق نهادهای دولتی تشویق نمیشود و قدر و موقعیت پروژه تازهاش را نمیدانند. او به دشمن اشاره کرد و گفت: «ما برای یک سریال72 قسمتی و 6 فیلم سینمایی، نباید 60 میلیارد بگذاریم؟ چرا غربیها برای یک فیلم دوساعته بیش از 200 میلیون دلار سرمایه میگذارند.»
اما گفتم که در دوران تازه زندگی میکنیم و داریم به سمتی میرویم که اگر آرمانی دارید، هر چه قدر مهم و ارزشمند، از طریق عرضه به مردم است که جایگاهاش را مییابد. مجموعه آقای سلحشور یا توجیه اقتصادی پیدا میکند یا نه. همان طور که حالا خودش بعد از ناامیدی در گرفتن بودجه مورد نظرش به این نکته اشاره کرده، که مردم «در صورت رضایت از محصولات قبلیاش» برای کمک به ساخت این مجموعه تازه سرمایهگذاری کنند. و این سرآغاز ورود هنر و سرگرمی ارزشی و روشنفکری ما، از چپ گرفته تا راست، برای ورود به کسب و کار حلال است. این پایان سینما و فرهنگ نفتی است. پیش از این شما جایزهتان را از اهمیت آرمانهایتان یا تسلطتان به هنر و تجربهای که باقی اعضای محافل خاص تاییدش میکردند، از پول بیتالمال برمیداشتید! و البته در مسیر برداشتن این بودجه، اگر روشنفکر بودید به این نکته اشاره میکردید که گیشه و بازار آزاد، ضد هنر است، و اگر ارزشی بودید به این نکته توجه داشتید که گیشه و مواجهه مستقیم با خواست مردم، ابتذال میآورد. غمناک بود که در برنامه هفت این هفته، دیدم که هنرپیشه و کارگردان جوانی از سینمای ایران، همچنان به این نکته اشاره داشتند که
باید فرهنگ مردم را "بالا" ببرند تا از فیلم آنها که به زعمشان "جدی" بود و عامه پسند نبود و البته نمیفروخت حمایت کنند! جوانهایی که هنوز ویروس دهه ۱۳۶۰ را در بدن دارند و در همان محیط محدود کار و فعالیت میکنند.
اما همه جوانهای امروز این طوری نیستند. به سمت دیگر هم توجه کنید. فقط اقای سلحشور از نظم گذشته نیست که تغییر را پذیرفته است. دوران تازه، آدمهای خودش را باید بسازد. در هفتههای گذشته، روزی نبوده که به فردی با ایده تازهای برای تجارت در عرصه فرهنگ این مملکت برنخورم. مردان و زنانی که با هم ملاقات میکنیم، نه انتظار گرفتن پول از فارابی را دارند و نه ارشاد. ایرانیانی که همه ایدههای نویی دارند و با توجه به حضورم در این عرصه، اغلب با سویه فرهنگی و سرگرمیسازی این جریان جدید برخورد کردهام. این مردان و زنان، به خلاقیتشان باور دارند و میکوشند تا خودشان را به عنوان یک نخبه، بر فرهنگ مملکتشان تحمیل کنند. همه میخواهند دانش و خلاقیت و آرمانشان را به محصولاتی به فروش به بقیه مردم کشورشان در این دوران تبدیل کنند. طبعا نمیتوانم این ایدهها را لو بدهم، اما اغلب، جالب و نو و جاهطلبانهاند و امیدوارم شخصا نقشی در بخشی از پروژهها داشته باشم. خیلی از این ایدهها و تلاشها و شکست خواهد خورد و تعدادی هم موفق خواهند شد. فرقاش اما این است همهشان میخواهند افکار و نقشههایشان را به رقابت بگذارند. آنها از همان ابتدا
به درآوردن مال حلال فکر میکنند. به این که امنیت ملی واقعی برای کشورشان بسازند، و نه امنیت برای رسیدن به کسب و کار گروههای خاص. تلاش برای ورود به بازار تولید واقعی. و در این مسیر، چه بازاری دلنشینتر از بازار فرهنگ و سرگرمی.
امیر قادری / کافه سینما
چی واسه خودت بلغور کردی؟