چرا “گرگ والاستریت” فیلمی زنستیزانه نیست؟
پارسینه: این مطلب واکنش/جمعبندی بحثهایی است که با دوستی در مورد زنستیزانه بودن یا نبودن “گرگ والاستریت”انجام شد؛
بحث که از زمان اکران این فیلم از جمله مباحث داغ پیرامون آن بوده و البته اولین بار هم نیست که دامن اسکورسیزی را میگیرد. در این مطلب به خوب یا بد بودن این فیلم پرداخته نمیشود. و از خواننده تقاضا میکنم در صورت داشتن نظر یا تفسیری مرتبط به بیان آن بپردازد.
بخش قابلتوجهی از واکنشهای مطرحشده در قبال آخرین فیلم مارتین اسکورسیزی به زنستیزانه بودن این فیلم اشاره دارند. کم بودن تعداد شخصیتهای مطرح زن و همینطور نگاه و رفتار جوردن بلفورد و همکارانش در قبال زنان اصلیترین استدلالهای مطرحشده در راستای ادعای زنستیزانه بودن "گرگ والاستریت" هستند.
چند استدلال عمده برای این ادعا مطرح شده:در "گرگ والاستریت" تقریباً تمام زنها تنها ابزارهای لذت مردان حاضر در فیلم و سوژههای نظارهگری بینندگان مرد فیلم هستند.
همینطور تمام مردانی که او بعد از تماشای فیلم از آنها سوال کرده آرزو میکردند جای جوردن بلفورد باشند و تمام زنها از فیلم بیزار شده بودند.
ایرادی که میتوان به این استدلالها وارد دانست این است که نظریهٔ فمینیستی فیلم (یا دست کم آرای لورا مالوی که نامش بیشتر از همه در کنار این استدلالها به گوش میرسد) مانند سلفش یعنی روانکاوی لاکانی عمدتاً با فیلم به مثابه متن سروکار دارد و در مواردی هم که به مخاطب میپردازد، سروکارش با مخاطب نوعی یا مخاطب ایدهآل است و نه مخاطب آماری.
از طرفی دیگر، مطالعات مخاطبان و مطالعات دریافت که روزبهروز اهمیت بیشتری نیز پیدا میکنند، تأکید بسیاری روی افتراق دریافت مخاطبان (که عمدتاً بسیار متنوع و ناهمگون است) و فیلم به عنوان یک متن مستقل دارند. این که درصد خاصی از مخاطبان یک فیلم آن را زنستیزانه بدانند به معنی زنستیزانه بودن آن فیلم نیست.
مثال دمدست برای این اشتباه این است که به خاطر خندیدن عدهای (که احتمالاً چندان قلیل هم نبودند) از تماشاچیان "جدایی نادر از سیمین" به صحنهای که در آن شخصیت حجت خود را میزند را صحنهای طنز بدانیم.
از مخاطبان که بگذریم، این مسأله که آیا "گرگ والاستریت" زنستیزانه است یا نه در این سوال خلاصه میشود که آیا این فیلم به تکریم شخصیتهای اصلی مرد فیلم و ویژگیهای آنها از جمله حرص و آز و زنستیزی میپردازد؟ برخی از موافقان زنستیزانه بودن این فیلم معتقدند چون فیلم در مواردی به صفاتی مثل «مرام و معرفت» شخصیتهای مرد اشاره میکند، در واقع در مجموع دست به تکریم آنها زده و رفتارها و زندگی آنها را مطلوب معرفی میکند.
من مخالف این نظر هستم که چون شخصیتهای فیلم ضدزن هستند، نباید هیچ صفت مثبت دیگری به آنها نسبت داده شود. در بسیاری از صحنههای فیلم رقتبار بودن جوردن بلفورد فریاد زده میشد،
مانند وقتی که حتی با ثروت سرسامآور خود هم نتوانست جلوی پلیس متروسوار را بگیرد، رفتار او و دوستانش با کوتولهها، صحنهٔ درخشان خزیدن جوردن بلفورد به سمت ماشین، جنجال درست کردنش در پرواز به اروپا، زمانی که ردیاب پلیس به پایش وصل است و بسیاری صحنههای دیگر.
مهمتر از همه این که بخش زیادی از فیلم به روایت شخصیت خود بلفورد است و این انتخاب به هر دلیلی که انجام شده، باعث میشود خود بلفورد به نحوی ابلیسگونه و با آب و تاب چیزهایی بگوید و به بیننده نشان دهد که در نهایت دست خود بلفورد هم از آنها کوتاه میماند.
این شکل از روایت به خصوص در ابتدای فیلم شکلی اغراقآمیز به خود میگیرد که نمونهٔ بارزش زمانی است که بلفورد پیش از سوار شدن به ماشین لیوان آب پرتقال خود را به پشت سرش پرت میکند. همهٔ این موارد باعث میشوند بتوانیم این فیلم را بیشتر نقدی بر بخشی از سرمایهداری شرکتی آمریکا بدانیم تا تجلیل و تکریم آن، هرچند شاید این نقد مانیفستی چکشوار نباشد.
میتوان تفسیرهای مختلفی از فیلم داشت، حتی میتوان روششناسی نامناسبی برای تفسیر یک فیلم به کار بست. برای شخص من زبان سینمایی این فیلم دارای عناصر غیرقابلانکاری است که باعث میشود آن را نقد جوردن بلفورد و همکارانش بدانم، نه تکریم آنها.
مازیار عطاریه
کل هالیوود زن ستیزه ! ما در هالیوود فقط زن های جوان و خوش اندام رو می بینیم اون هم اکثرا بدون شخصیت پردازی خاص و غرق در کلیشه های جنسیتی . تصویر بیشتر زنان (زنان چاق ، غیر سفید پوست ، مسن ، میان سال و ... ) در هالیوود غایبه .فقط داف ها حضور دارند ! البته الان این جماعت زن ستیز باز هجوم میارن که تو لابد حسودیت میشه !! و متوجه عمق حرف من و رفتار زن ستیزانه خودشون و این جهان مردانه نیستند .