آهنگ تحول در رسانه ملي
پارسینه: بدون ترديد درخشانترين كارنامه سازمان صدا و سيما در پيكار رسانهاي سالهاي گذشته به حوزه معاونت برون مرزي آن مربوط ميشود و اگر نبود روشنگريها و مستندسازيهاي شبكه العالم و پرس تي وي و چند شبكه ديگر اين معاونت، آمريكا و رژيم صهيونيستي در طرحهاي شوم خود براي تغيير جغرافياي سياسي منطقه موفق ميشدند
سيدباقر پيشنمازي در سرمقاله رسالت نوشت:
انقلاب اسلامي به مثابه صخرهاي كه ستبريش تازيانه امواج فتنهها را به ستوه آورده، مقاوم و استوار در برابر توفان سهمگين حوادث و توطئهها، همچنان پايداري ميكند. پرچم در اهتزازي كه نماد آزادگي و ظلمستيزي شناخته شده، و به عنوان الگوي ملتهاي آزاديخواه جهان، عرصه را بر قدرتهاي سلطهگر و دست نشاندگان آنان تنگ كرده است. شيطان بزرگ که ازبراندازي نظام جمهوري اسلامي درکوتاه مدت نااميد شده است ،با هدف تسخير افكار عمومي وتهيسازي عقبه انقلاب از حمايت ملتها،به جنگ رسانه اي روي آورده است ولذا بسياري از رسانهها و هنرها و قلمها را به خدمت گرفت و با پيچيدهترين آرايش رسانهاي، در هجومي نرم، چشم ها و گوشها و انديشهها را هدف دروغ، تزوير و تحريف قرار داد تا باطل در لباس حق آيد و بر ياران خود بيفزايد.
امروز رسانهها به مثابه قدرتمندترين و موثرترين ابزار سلطه ابرقدرتها، نفوذ بيبديل خود را در راهبري فكرها به نمايش گذاشتهاند يعني ديگران به رويدادها همانگونه نگاه كنند كه آمريكا نگاه ميكند و همانگونه مسائل را بفهمند كه او ميپسندد!
قدرتهاي بزرگ، قبل از اشغال سرزمينها ابتدا مغزها و انديشهها را تصرف ميكنند و سپس همين انديشهها، راه را براي ورود اشغالگر هموار مي سازند تا بدون هرگونه زحمت و لشكركشي نظامي و خسارت جاني مالي وارد شود و در اين صورت نام آن تجاوز نيست!، همكاري براي پيشرفت! توصيف ميشود.
رويدادهاي شگفتآور سالهاي اخير در منطقه خاورميانه همچون زلزله عظيمي، انبوهي از ريزشها و رويشها را به بار آورده است. گروههايي فوج فوج از دين خدا خارج ميشوند و به خيل سپاه شيطان در ميآيند و ملتهايي كه حقيقت را گم كرده بودند و اكنون آن سوي نقابهاي
بر زمين افتاده را ميبينند، فوج فوج به دين خدا در ميآيند و بر گرد پرچم "اسلام ناب" جمع ميشوند و گروههاي متفرقي كه به ريسمان خدا چنگ ميزنند و به سپاه قدس و معنويت ميپيوندند تا در برابر هجوم شيطان و خانوادهاش مقاومت كنند.
حوادث گوناگون و آزمونهاي پي در پي، بر شدت و شتاب غربالگري مدعيان ايمان و صلاح و اصلاح افزوده است تا پس از فروكش كردن گرد و غبار فتنهها، جبهه صدق و اخلاص و جبهه جهل و نفاق ياران واقعي خود را يافته باشند و اندك اندک آرايش حقيقي لشكريان حق و باطل براي روز موعود، شكل گيرد.
در اين گذرگاه تاريخي حساس وجنگ رسانه اي گسترده براي راهبري افکارعمومي درجهان، فرماندهي "سپاه رسانهاي انقلاب" به راستي مسئوليتي خطير و تاريخي است. اگر رسانه ملي متناسب نقش مهم و قدرت بيبديل خود راهبري و بهرهگيري شود، راه انقلاب اسلامي و تحقق آرمانهاي فرهنگي و معنويش را در داخل و خارج كشور، هموار خواهد ساخت و اگر برخي غفلتهاي گذشته تكرار شود ممكن است خود به مانعي در مسير حركت انقلاب تبديل شود.
بدون ترديد درخشانترين كارنامه سازمان صدا و سيما در پيكار رسانهاي سالهاي گذشته به حوزه معاونت برون مرزي آن مربوط ميشود و اگر نبود روشنگريها و مستندسازيهاي شبكه العالم و پرس تي وي و چند شبكه ديگر اين معاونت، آمريكا و رژيم صهيونيستي در طرحهاي شوم خود براي تغيير جغرافياي سياسي منطقه موفق ميشدند و فجايعي سياهتر از آنچه امروز شاهد آن هستيم، اتفاق ميافتاد.
اين بار فرماندهي سپاه رسانهاي انقلاب اسلامي به شخصيتي سپرده شد كه لياقت و سلامت خود را در عرصه آزمونهاي سخت رو دررويي رسانهاي با جبهه مهاجم، نشان داده است.
وظايف و تكاليفي كه در حكم انتصاب رئيس رسانه ملي تعريف شده، مسئوليتي سنگين است كه جز با توكل به خداي متعال وسياستگذاري ومديريت مبتني بر "نگرش اسلام به كاربري رسانه"، به مقصد نميرسد.
مسئوليت مهمي كه حسن انجام آن به نحوه انتخاب وچيدمان مديران عالي ومياني سازمان نيزگره خورده است ولذا در مرحله اول نيازمندحداکثردقت براي شناسايي و به كارگيري ياابقاءمديراني است که اين آرمانها را باور داشته باشند و عملكردقبلي مديريتي آنان، گواه صلاحيت و کارآمدي و التزام عملي شان نسبت به اصول ومباني انقلاب باشد.
نحوه نگرش مديران به ماهيت وکارکردرسانه وآگاهي نسبت به حدودونحوه تعامل دين ورسانه پيش نياز مبادرت به اجرااست.
راديو تلويزيون، صنعتي است كه پديدآورندگانش آن را براي جهانبيني خود مهندسي كرده و در همان جهت به خدمت گرفتهاند، و امروز نيز بخش مهمي از سلطه فرهنگي، اقتصادي و سياسي خود در جهان را مديون آن هستند. صنعتي كه براي خدمت به جهانبيني اومانيستي وليبراليستي با محدوديتي مواجه نيست، اما به كارگيري صحيح آن براي خدمت به جهانبيني اسلام، با چهارچوبها و اصول و ضوابطي همراه است، و نيازمنداجتهادو نظريه اي متفاوت، كه بايد تدوين گردد.
تعريف اصول و مباني برنامهريزي خرد و كلان و نظام توليد، وتنظيم شاخصهاي سنجش و ارزيابي ،و... درسازمان،بايد مبتني بر همان نظريه صورت گيرد تا در جنگ رسانهها، صدا و سيما سرگرم "توسعه انفعالي" نشود و از اقدام پيشگامانه و پيشگيرانه غافل نگردد.
توسعهاي كه بدون مطالعه و تدارك زيرساختهاي سختافزاري و نرمافزاري وپخش مبتني برتوليدوتعريف محتواي تخصصي وهمچنين تربيت نيروي انساني واجدشرايط باشد، يك اقدام شكلي کم اثرباتاريخ مصرف محدود خواهد بود.
رهنمودها و سياستهايي كه براساس جايگاه مرجعيت وولايت امر وهمچنين بند 1 اصل 110 قانون اساسي، درطول سالهاي گذشته اعلام وابلاغ شده است، به عنوان سرمايه اي ارزشمند و كتاب راهبري و هدايت، پيش روي رسانه ملي است، عدم تحقق بسياري از آنها معلول كاستيهايي درنظام برنامه ريزي نظارت وارزشيابي وروش مديريتي راس سازمان ومعيارهاي روبه تنزل درانتخاب مديران وغفلت ازتحول درنظام کادرسازي سازمان بود.
اکنون رسانه ملي ضمن اجراي رهنمودها و سياستهاي مربوط به خود، ميبايست به عنوان موتور محرك و مشوق پيشرفت كشور، وظيفه پشتيباني رسانهاي همهجانبه و مبتكرانه در امر بسيج عمومي ملت و نيز كمك به مديريتهاي اجرايي در جهت تامين اهداف و اجراي سياستهاي كلان نظام و تحقق سند چشمانداز كشور را عملي سازد (1)، و همچون بازوي توانمندومورداعتماد رهبري معظم انقلاب، در تحقق بند 2 اصل 110 قانون اساسي و نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام نيز ايفاي نقش نمايد.
اينک ضمن تبريك به جناب آقاي سرافراز براي پذيرش اين مسئوليت خطير، و آرزوي موفقيت ايشان، چند پيشنهاد ارائه ميگردد:
1- درقدم اول براي جلوگيري ازخسارت هنگفتي که انقلاب ومردم بابت تاخيردراجراي برخي رهنمودهاو مطالبات مقام معظم رهبري ازرسانه ملي پرداخته اندوفرصتهايي که ازدست رفته است چاره انديشي کارآمدصورت گيرد.با وجوداراده جدي براي تحول اساسي در سازمان از طريق اجراي اين رهنمودها، تعريف مرجعي مشخص و قدرتمند و پاسخگودرمعاونت به رئيس سازمان ضروري مي نمايد تا با سياستگذاري عملياتي براساس اين رهنمودها و در جهت تحقق برنامه 10 ساله وباهدف توسعه كيفي سازمان، و برخورداري از ظرفيت نظارت در حين توليد (و قبل از پخش) و سنجش مستمر، نقش خود را ايفا نمايد. اين حوزه ميبايست مورد حمايت كافي رياست سازمان باشد تا هر جا كه تشخيص داد بتواند اصلاحي را انجام دهد يا مانعي را بردارد.
2- ترسيم چشمانداز تحول به معناي تحقق آن نخواهد بود همچنان كه برخي از اسناد فرهنگي مصوب كشور در مرحله اجرا و تنفيذ پيشرفتي نداشتهاند.
مهمترين مسئله در عرصه اجرا كه به عنوان يك مسئله زيرساختي و استراتژيك بايد مورد توجه قرار گيرد تحول در نظام كشف، انتخاب و تربيت نيروي انساني واجدشرايط است. چه براي امر مديريت و چه در حوزه برنامهسازي و توليد و امور فني. بهترين برنامهها و چشماندازهاي تهيه شده براساس اصول و مباني، به دست انسانهايي مي تواند اجرا شود كه براي همان منظور تربيت شده باشند. يكي از دلايل عملي نشدن مواردي از سياستهاي ابلاغي و رهنمودها، فقر سازمان در برخورداري از مديران و برنامهسازان پرورش يافته خود به تعداد مورد نياز بوده است.دررسانه ملي مدرسه عالي، دانشكده شد و دانشكده نيز دانشگاه نام گرفت اما تربيت نيروي انساني مومن و معتقد و باورمند نسبت به نحوه نگرش اسلام به رسانه وکاربري هاي آن، هنوز محقق نشده است!
اگر تربيت نيروي انساني فقط پمپاژ اطلاعات و معلومات از كتب ترجمهاي و غيرترجمهاي به دانشجو باشد و از ظرفيتسازي و فضاسازيهاي فرهنگي وتربيتي غفلت شود و دانشجويان به اساتيد مختلفي با بينشهاي گوناگون سپرده شوند، رسانه ملي بهره مورد نظر خود را از فارغالتحصيلان چنين دانشگاهي نخواهد برد و وضع سازمان در آينده نيز همان خواهد بود، كه امروز است و اصولا اينگونه پرورش نيرو! نيازمند دانشگاه يا دانشكده مستقلي درسازمان نيست و قابل استحصال از ساير دانشگاههاي كشور است، كافي است كه رشتههاي تحصيلي مورد نظر رسانه ملي به آنها سفارش داده شود.
تربيت نيروي انساني از آنجا كه امري ديربازده است و مشكل امروز مديران عالي را حل نميكندعليرغم اهميت فوق العاده، معمولا مورد توجه جدي واقع نميشودومتاسفانه ازاين تغافل وفرصتهاي هدررفته خسارات بسياري برجاي مانده است.و لذا جناب سرافراز صرف نظر از اينكه دگران براي او چه كاشتهاند، براي دوره دوم مديريت خود يا مديران بعد از خود مي تواند بهترين كاشت را داشته باشد تابا محصولممتازآن،عاليترين كارآمدي براي رسانه ملي بهعنوان "مهمترين ابزارانقلاب اسلامي درمهندسي وارسال پيام"، امکان تحقق يابد.
همين اهميت در انتخاب مديران دوره جديد رياست سازمان از بين مديران و كاركنان موجود، و تاثير فوقالعادهاي كه در اجرا شدن يا بر زمين ماندن تکاليف و سياستهاي ابلاغي دارد، بايد مورد عنايت ويژه قرار گيرد.
براي انتخاب عالي ترين مدير سازمان بيشترين دقت صورت گرفت و مناسبترين گزينه منصوب شد و اگر همين دقت در انتخاب افراد واجدشرايط براي ساير سطوح مديريتي سازمان صورت پذيرد و افرادي مومن، مجرب، متخصص و ملتزم به اصول والبته "تمام وقت"، انتخاب شوند، اميد به تحول جان ميگيرد.
3- گره خوردن نظام تصويب و تخصيص بودجه سازمان به ميل و سليقه دولت، مغاير با روح استقلال رسانه ملي است كه در اصل 175 قانون اساسي مورد تاكيد واقع شده است.
چه در دولت جناب روحاني و چه در دولت آقاي احمدينژاد و چه در دولت قبل از آن، چالشهاي جدي دراين موضوع به وجود آمد تا جايي كه تخصيص اعتبار مصوب سازمان هرچند گاه متوقف ميگرديد.اين تضييقات و گروكشيها، ضمن اعمال فشار براي نقض استقلال رسانه ملي ودرنتيجه صدور بحران براي سازماني مهم و حساس، پيامدهاي نامناسبي در گسترش خارج از حد متعارف آگهيهاي بازرگاني و پخش برنامههاي مشاركتي ضعيف و فاقداولويت وکيفيت گرديد، ريزش و خسارت بزرگتري مثل از دست رفتن بخشي از اعتماد و علاقه عمومي به رسانه ملي رادرپي داشت که ضررآن متوجه دولتهاهم ميگرديد،نمونه آن بي تاثيرشدن آنهمه تبليغ ودرخواست واستدعاوتمنا،براي انصراف داوطلبانه 10ميليون متمکن از دريافت يارانه بودونتيجه اي که بهدست آمدو دولت را شگفت زده کرد! ازجمله محصول بذر نامناسبي بودکه خودکاشته بود!
اكنون براي پيشگيري از تكرار صدور اين قبيل بحرانهاي مصنوعي به رسانه ملي و زمينگير کردن آن، با درخواست رئيس سازمان از مجلس شوراي اسلامي و براساس اختياري كه اصل 175 قانون اساسي به قانونگذار داده است، استقلال فرآيند تصويب و تخصيص بودجه صداوسيما، طي طرحي مورد چارهانديشي وتصويب قرار گيرد،( همچنان كه براي قوه قضائيه راه حل مشابهي براي ارائه لوايح خارج از مسير دولت به تصويب رسيده است).دراين صورت روح قانون اساسي درموردتوزيع عالمانه قدرت، وفلسفه استقلال رسانه ملي رعايت شده است وبراي اعتمادمردم به رسانه ملي، بهعنوان سرمايه اي ارزشمندوبي بديل براي نظام،بهاداده شده است.
----------------------------------
پينوشت:
1- برگرفته از متن ابلاغ رئيس جديد سازمان صدا و سيما
انقلاب اسلامي به مثابه صخرهاي كه ستبريش تازيانه امواج فتنهها را به ستوه آورده، مقاوم و استوار در برابر توفان سهمگين حوادث و توطئهها، همچنان پايداري ميكند. پرچم در اهتزازي كه نماد آزادگي و ظلمستيزي شناخته شده، و به عنوان الگوي ملتهاي آزاديخواه جهان، عرصه را بر قدرتهاي سلطهگر و دست نشاندگان آنان تنگ كرده است. شيطان بزرگ که ازبراندازي نظام جمهوري اسلامي درکوتاه مدت نااميد شده است ،با هدف تسخير افكار عمومي وتهيسازي عقبه انقلاب از حمايت ملتها،به جنگ رسانه اي روي آورده است ولذا بسياري از رسانهها و هنرها و قلمها را به خدمت گرفت و با پيچيدهترين آرايش رسانهاي، در هجومي نرم، چشم ها و گوشها و انديشهها را هدف دروغ، تزوير و تحريف قرار داد تا باطل در لباس حق آيد و بر ياران خود بيفزايد.
امروز رسانهها به مثابه قدرتمندترين و موثرترين ابزار سلطه ابرقدرتها، نفوذ بيبديل خود را در راهبري فكرها به نمايش گذاشتهاند يعني ديگران به رويدادها همانگونه نگاه كنند كه آمريكا نگاه ميكند و همانگونه مسائل را بفهمند كه او ميپسندد!
قدرتهاي بزرگ، قبل از اشغال سرزمينها ابتدا مغزها و انديشهها را تصرف ميكنند و سپس همين انديشهها، راه را براي ورود اشغالگر هموار مي سازند تا بدون هرگونه زحمت و لشكركشي نظامي و خسارت جاني مالي وارد شود و در اين صورت نام آن تجاوز نيست!، همكاري براي پيشرفت! توصيف ميشود.
رويدادهاي شگفتآور سالهاي اخير در منطقه خاورميانه همچون زلزله عظيمي، انبوهي از ريزشها و رويشها را به بار آورده است. گروههايي فوج فوج از دين خدا خارج ميشوند و به خيل سپاه شيطان در ميآيند و ملتهايي كه حقيقت را گم كرده بودند و اكنون آن سوي نقابهاي
بر زمين افتاده را ميبينند، فوج فوج به دين خدا در ميآيند و بر گرد پرچم "اسلام ناب" جمع ميشوند و گروههاي متفرقي كه به ريسمان خدا چنگ ميزنند و به سپاه قدس و معنويت ميپيوندند تا در برابر هجوم شيطان و خانوادهاش مقاومت كنند.
حوادث گوناگون و آزمونهاي پي در پي، بر شدت و شتاب غربالگري مدعيان ايمان و صلاح و اصلاح افزوده است تا پس از فروكش كردن گرد و غبار فتنهها، جبهه صدق و اخلاص و جبهه جهل و نفاق ياران واقعي خود را يافته باشند و اندك اندک آرايش حقيقي لشكريان حق و باطل براي روز موعود، شكل گيرد.
در اين گذرگاه تاريخي حساس وجنگ رسانه اي گسترده براي راهبري افکارعمومي درجهان، فرماندهي "سپاه رسانهاي انقلاب" به راستي مسئوليتي خطير و تاريخي است. اگر رسانه ملي متناسب نقش مهم و قدرت بيبديل خود راهبري و بهرهگيري شود، راه انقلاب اسلامي و تحقق آرمانهاي فرهنگي و معنويش را در داخل و خارج كشور، هموار خواهد ساخت و اگر برخي غفلتهاي گذشته تكرار شود ممكن است خود به مانعي در مسير حركت انقلاب تبديل شود.
بدون ترديد درخشانترين كارنامه سازمان صدا و سيما در پيكار رسانهاي سالهاي گذشته به حوزه معاونت برون مرزي آن مربوط ميشود و اگر نبود روشنگريها و مستندسازيهاي شبكه العالم و پرس تي وي و چند شبكه ديگر اين معاونت، آمريكا و رژيم صهيونيستي در طرحهاي شوم خود براي تغيير جغرافياي سياسي منطقه موفق ميشدند و فجايعي سياهتر از آنچه امروز شاهد آن هستيم، اتفاق ميافتاد.
اين بار فرماندهي سپاه رسانهاي انقلاب اسلامي به شخصيتي سپرده شد كه لياقت و سلامت خود را در عرصه آزمونهاي سخت رو دررويي رسانهاي با جبهه مهاجم، نشان داده است.
وظايف و تكاليفي كه در حكم انتصاب رئيس رسانه ملي تعريف شده، مسئوليتي سنگين است كه جز با توكل به خداي متعال وسياستگذاري ومديريت مبتني بر "نگرش اسلام به كاربري رسانه"، به مقصد نميرسد.
مسئوليت مهمي كه حسن انجام آن به نحوه انتخاب وچيدمان مديران عالي ومياني سازمان نيزگره خورده است ولذا در مرحله اول نيازمندحداکثردقت براي شناسايي و به كارگيري ياابقاءمديراني است که اين آرمانها را باور داشته باشند و عملكردقبلي مديريتي آنان، گواه صلاحيت و کارآمدي و التزام عملي شان نسبت به اصول ومباني انقلاب باشد.
نحوه نگرش مديران به ماهيت وکارکردرسانه وآگاهي نسبت به حدودونحوه تعامل دين ورسانه پيش نياز مبادرت به اجرااست.
راديو تلويزيون، صنعتي است كه پديدآورندگانش آن را براي جهانبيني خود مهندسي كرده و در همان جهت به خدمت گرفتهاند، و امروز نيز بخش مهمي از سلطه فرهنگي، اقتصادي و سياسي خود در جهان را مديون آن هستند. صنعتي كه براي خدمت به جهانبيني اومانيستي وليبراليستي با محدوديتي مواجه نيست، اما به كارگيري صحيح آن براي خدمت به جهانبيني اسلام، با چهارچوبها و اصول و ضوابطي همراه است، و نيازمنداجتهادو نظريه اي متفاوت، كه بايد تدوين گردد.
تعريف اصول و مباني برنامهريزي خرد و كلان و نظام توليد، وتنظيم شاخصهاي سنجش و ارزيابي ،و... درسازمان،بايد مبتني بر همان نظريه صورت گيرد تا در جنگ رسانهها، صدا و سيما سرگرم "توسعه انفعالي" نشود و از اقدام پيشگامانه و پيشگيرانه غافل نگردد.
توسعهاي كه بدون مطالعه و تدارك زيرساختهاي سختافزاري و نرمافزاري وپخش مبتني برتوليدوتعريف محتواي تخصصي وهمچنين تربيت نيروي انساني واجدشرايط باشد، يك اقدام شكلي کم اثرباتاريخ مصرف محدود خواهد بود.
رهنمودها و سياستهايي كه براساس جايگاه مرجعيت وولايت امر وهمچنين بند 1 اصل 110 قانون اساسي، درطول سالهاي گذشته اعلام وابلاغ شده است، به عنوان سرمايه اي ارزشمند و كتاب راهبري و هدايت، پيش روي رسانه ملي است، عدم تحقق بسياري از آنها معلول كاستيهايي درنظام برنامه ريزي نظارت وارزشيابي وروش مديريتي راس سازمان ومعيارهاي روبه تنزل درانتخاب مديران وغفلت ازتحول درنظام کادرسازي سازمان بود.
اکنون رسانه ملي ضمن اجراي رهنمودها و سياستهاي مربوط به خود، ميبايست به عنوان موتور محرك و مشوق پيشرفت كشور، وظيفه پشتيباني رسانهاي همهجانبه و مبتكرانه در امر بسيج عمومي ملت و نيز كمك به مديريتهاي اجرايي در جهت تامين اهداف و اجراي سياستهاي كلان نظام و تحقق سند چشمانداز كشور را عملي سازد (1)، و همچون بازوي توانمندومورداعتماد رهبري معظم انقلاب، در تحقق بند 2 اصل 110 قانون اساسي و نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام نيز ايفاي نقش نمايد.
اينک ضمن تبريك به جناب آقاي سرافراز براي پذيرش اين مسئوليت خطير، و آرزوي موفقيت ايشان، چند پيشنهاد ارائه ميگردد:
1- درقدم اول براي جلوگيري ازخسارت هنگفتي که انقلاب ومردم بابت تاخيردراجراي برخي رهنمودهاو مطالبات مقام معظم رهبري ازرسانه ملي پرداخته اندوفرصتهايي که ازدست رفته است چاره انديشي کارآمدصورت گيرد.با وجوداراده جدي براي تحول اساسي در سازمان از طريق اجراي اين رهنمودها، تعريف مرجعي مشخص و قدرتمند و پاسخگودرمعاونت به رئيس سازمان ضروري مي نمايد تا با سياستگذاري عملياتي براساس اين رهنمودها و در جهت تحقق برنامه 10 ساله وباهدف توسعه كيفي سازمان، و برخورداري از ظرفيت نظارت در حين توليد (و قبل از پخش) و سنجش مستمر، نقش خود را ايفا نمايد. اين حوزه ميبايست مورد حمايت كافي رياست سازمان باشد تا هر جا كه تشخيص داد بتواند اصلاحي را انجام دهد يا مانعي را بردارد.
2- ترسيم چشمانداز تحول به معناي تحقق آن نخواهد بود همچنان كه برخي از اسناد فرهنگي مصوب كشور در مرحله اجرا و تنفيذ پيشرفتي نداشتهاند.
مهمترين مسئله در عرصه اجرا كه به عنوان يك مسئله زيرساختي و استراتژيك بايد مورد توجه قرار گيرد تحول در نظام كشف، انتخاب و تربيت نيروي انساني واجدشرايط است. چه براي امر مديريت و چه در حوزه برنامهسازي و توليد و امور فني. بهترين برنامهها و چشماندازهاي تهيه شده براساس اصول و مباني، به دست انسانهايي مي تواند اجرا شود كه براي همان منظور تربيت شده باشند. يكي از دلايل عملي نشدن مواردي از سياستهاي ابلاغي و رهنمودها، فقر سازمان در برخورداري از مديران و برنامهسازان پرورش يافته خود به تعداد مورد نياز بوده است.دررسانه ملي مدرسه عالي، دانشكده شد و دانشكده نيز دانشگاه نام گرفت اما تربيت نيروي انساني مومن و معتقد و باورمند نسبت به نحوه نگرش اسلام به رسانه وکاربري هاي آن، هنوز محقق نشده است!
اگر تربيت نيروي انساني فقط پمپاژ اطلاعات و معلومات از كتب ترجمهاي و غيرترجمهاي به دانشجو باشد و از ظرفيتسازي و فضاسازيهاي فرهنگي وتربيتي غفلت شود و دانشجويان به اساتيد مختلفي با بينشهاي گوناگون سپرده شوند، رسانه ملي بهره مورد نظر خود را از فارغالتحصيلان چنين دانشگاهي نخواهد برد و وضع سازمان در آينده نيز همان خواهد بود، كه امروز است و اصولا اينگونه پرورش نيرو! نيازمند دانشگاه يا دانشكده مستقلي درسازمان نيست و قابل استحصال از ساير دانشگاههاي كشور است، كافي است كه رشتههاي تحصيلي مورد نظر رسانه ملي به آنها سفارش داده شود.
تربيت نيروي انساني از آنجا كه امري ديربازده است و مشكل امروز مديران عالي را حل نميكندعليرغم اهميت فوق العاده، معمولا مورد توجه جدي واقع نميشودومتاسفانه ازاين تغافل وفرصتهاي هدررفته خسارات بسياري برجاي مانده است.و لذا جناب سرافراز صرف نظر از اينكه دگران براي او چه كاشتهاند، براي دوره دوم مديريت خود يا مديران بعد از خود مي تواند بهترين كاشت را داشته باشد تابا محصولممتازآن،عاليترين كارآمدي براي رسانه ملي بهعنوان "مهمترين ابزارانقلاب اسلامي درمهندسي وارسال پيام"، امکان تحقق يابد.
همين اهميت در انتخاب مديران دوره جديد رياست سازمان از بين مديران و كاركنان موجود، و تاثير فوقالعادهاي كه در اجرا شدن يا بر زمين ماندن تکاليف و سياستهاي ابلاغي دارد، بايد مورد عنايت ويژه قرار گيرد.
براي انتخاب عالي ترين مدير سازمان بيشترين دقت صورت گرفت و مناسبترين گزينه منصوب شد و اگر همين دقت در انتخاب افراد واجدشرايط براي ساير سطوح مديريتي سازمان صورت پذيرد و افرادي مومن، مجرب، متخصص و ملتزم به اصول والبته "تمام وقت"، انتخاب شوند، اميد به تحول جان ميگيرد.
3- گره خوردن نظام تصويب و تخصيص بودجه سازمان به ميل و سليقه دولت، مغاير با روح استقلال رسانه ملي است كه در اصل 175 قانون اساسي مورد تاكيد واقع شده است.
چه در دولت جناب روحاني و چه در دولت آقاي احمدينژاد و چه در دولت قبل از آن، چالشهاي جدي دراين موضوع به وجود آمد تا جايي كه تخصيص اعتبار مصوب سازمان هرچند گاه متوقف ميگرديد.اين تضييقات و گروكشيها، ضمن اعمال فشار براي نقض استقلال رسانه ملي ودرنتيجه صدور بحران براي سازماني مهم و حساس، پيامدهاي نامناسبي در گسترش خارج از حد متعارف آگهيهاي بازرگاني و پخش برنامههاي مشاركتي ضعيف و فاقداولويت وکيفيت گرديد، ريزش و خسارت بزرگتري مثل از دست رفتن بخشي از اعتماد و علاقه عمومي به رسانه ملي رادرپي داشت که ضررآن متوجه دولتهاهم ميگرديد،نمونه آن بي تاثيرشدن آنهمه تبليغ ودرخواست واستدعاوتمنا،براي انصراف داوطلبانه 10ميليون متمکن از دريافت يارانه بودونتيجه اي که بهدست آمدو دولت را شگفت زده کرد! ازجمله محصول بذر نامناسبي بودکه خودکاشته بود!
اكنون براي پيشگيري از تكرار صدور اين قبيل بحرانهاي مصنوعي به رسانه ملي و زمينگير کردن آن، با درخواست رئيس سازمان از مجلس شوراي اسلامي و براساس اختياري كه اصل 175 قانون اساسي به قانونگذار داده است، استقلال فرآيند تصويب و تخصيص بودجه صداوسيما، طي طرحي مورد چارهانديشي وتصويب قرار گيرد،( همچنان كه براي قوه قضائيه راه حل مشابهي براي ارائه لوايح خارج از مسير دولت به تصويب رسيده است).دراين صورت روح قانون اساسي درموردتوزيع عالمانه قدرت، وفلسفه استقلال رسانه ملي رعايت شده است وبراي اعتمادمردم به رسانه ملي، بهعنوان سرمايه اي ارزشمندوبي بديل براي نظام،بهاداده شده است.
----------------------------------
پينوشت:
ارسال نظر