پورنجاتی: رقیب میخواهد به ما حقه بزند
پارسینه: من این مساله را با این غلظتی که در سوال شما مطرح شده قبول ندارم. البته منکر آن نیستم که شاید با شرایط آستانه انتخابات و بهویژه تا چندماه پس از آن در زمینه مناسباتی که با جریان اصلاحات و حضور و کنشهای مدنی و قانونی آن انجام میشده، فاصله ملموسی ایجاد شده باشد.
تلفیقی از خوشبینی و در عین حال هوشمندی نسبت به شرایط فعلی حوزه سیاست در ایران، همچنان در کلام احمد پورنجاتی دیده میشود.
رییس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم که از چهرههای شناخته شده اصلاحطلب بهشمار میرود، در گفتوگو با «شرق»، تحلیل خود از پارامترهای امروز فعالیت سیاسی در کشور را بیان کرد که در ادامه میآید.
در مقایسه با فضای سهماه پیش از انتخابات ٩٢ و چندماه پس از آن، فضا علیه منتقدان و اصلاحطلبان با عبارات تندتری پیش میرود. حتی برخی رفتارهای کمپینی و دیدارهای تقدیرآمیز از چهرههای محوری رویداد خرداد ٩٢ -مثلا دیدار رییسجمهور با سیدمحمد خاتمی- امروز دور از ذهن است. چرا این اتفاق افتاده است؟
من این مساله را با این غلظتی که در سوال شما مطرح شده قبول ندارم. البته منکر آن نیستم که شاید با شرایط آستانه انتخابات و بهویژه تا چندماه پس از آن در زمینه مناسباتی که با جریان اصلاحات و حضور و کنشهای مدنی و قانونی آن انجام میشده، فاصله ملموسی ایجاد شده باشد. حتی به قول شما در زمینه برخی دید و بازدیدهای متعارف سیاسی، احساس تنگنا میشود و به گونهای تداعی آن حال و هوایی میشود که یک اراده یا جریانی نمیخواهد زیست عادی سیاسی یک جریان که طبیعتا در چارچوب ضوابط کشور فعالیت میکند را تحمل کند. اما از ورای این اختلاف نظر در میزان تغییر فضا، این مساله اولا نشانه یک پدیده متاسفانه آفت زای ساختاری در عرصه سیاست داخلی کشور ماست.
حتی ماجرا بهگونهای میشود که به صراحت در نهاد قانونگذاری از ممنوعیت صوتی و تصویری شخصیتی سخن گفته میشود که هم به صفت شخص حقیقی و هم حقوقی دستکم برای بخش مهمی در داخل و حتی در سطح بینالمللی معتبر است یعنی آقای خاتمی. البته که این اتفاق نیفتاد و آن جریان هم ناچار به تغییر موضع شد. متاسفانه بذر این رفتار در زمین شورهزار حنظل آفرین دوران هشتسال گذشته کاشته شد، بارور شد و تدریجا وجهه پذیرفتهشدهای از سوی برخی پیدا کرد. از سوی دیگر علاقه به اعمال محدودیت برای فعالیتهای آشکار اصلاحطلبان را میتوان اینگونه تفسیر کرد که جریان مورد اشاره چهبسا ابتدا باور نمیکرد اتفاق سال٩٢ رخ دهد. پس از آن دوره شوک را پشت سر گذاشت ولی متاسفانه بهجای آنکه با قواعد متعارف شروع به فعالیت مجدد کند، مشکلات درونی خود و علتهایی که به رویگردانی جامعه منجر شد را ارزیابی کند به سراغ «خطای تکل دوپا» رفت. حتی تلاش میکند هالهای پیرامون اعضای دولت روحانی ایجاد کند تا در موضع و رفتار، منفعل عمل کنند.
گویا اخیرا آقای روحانی از این نوع انفعال، انتقاداتی را نیز مطرح کرده است.
علت این است که آن جریان با تصور اشتباهی که از آقای روحانی داشت فکر میکرد به سرعت بین دولت برخاسته از همگرایی مجموعه کسانی که منتقد وضع گذشته بودند -که بالای ٩٠درصد آنها اصلاحطلبان بودند- و کنشگران آن مقطع بهتدریج زاویه ایجاد کند. فکر میکردند شخص آقای روحانی پا پس میکشد و به نظرم نکته کلیدی اینجاست که متوجه شد از قضا روحانی در بیان مواضع و پایمردی بر مواضع -حتی در حد موضعگیری- نهتنها با کسی شوخی ندارد، بلکه در بسیاری موارد خیلی گستردهتر و عمیقتر و با مسایل مختلف، در همه برنامههایی که مد نظر بوده مواجه میشود.
اظهارنظرهای ایشان در حوزههای ساختار سیاسی، اقتصادی، اصلاح فساد اقتصادی نهادینهشده این سالها و مسایل فرهنگی و هنری، طرف مقابل را تا حدی متوجه کرده که اتفاق سال٩٢ یک رفتار مصلحتجویانه بدون اصول و مبانی میان اصلاحطلبان و روحانی نبوده است. وقتی پروژه تجزیه شکست خورد، طیف تندرو تمام ظرفیتهای خود را به کار گرفته تا تصویر ناکامی را القا کند؛ درست شبیه آنچه پس از دوم خرداد دنبال کرد. اینها وقتی به دولتی که در مصدر اداره کشور است رحم نمیکنند دیگر تکلیف رقیب و نیروهای منتقدشان روشن است.
دولت در همه دورهها حتی اگر همسو با این جریان تمامیتخواه نبوده، اما به عنوان شأن و منزلت ملی و به قول خود آقایان «از باب مصالح عالی نظام» مورد هجمه و خدشه بنیادین که آسیب آن به کل کشور میرسد، قرار نگرفته است. حالا آنها بهدنبال تصور وجود فضای ایزوله هستند و طبیعتا بخش دوم ماجرا را مورد فشار بیشتری قرار میدهند. در این شرایط بخشی از نهادهای خارج از دولت و محافل سایه، سمتوسوی فشار و محدودسازی به سوی جریان منطقی اصلاحطلبی را گرفتهاند. گویی مشکل آنها این است که این جریان را مزاحم میدانند نه جنس آن را.
پس از دوم خرداد، معمولا نیروهای سدکننده فضا بهدنبال طرح موضوع تناقض فضای باز سیاسی با وحدت و امنیت کشور بودند. این موضوع پس از دوم خرداد هم داستانها ساخت. ارزیابی شما از شیوه عمل نیروهای منتقد و اصلاحطلبان در ١٦ماه گذشته چیست؟
بله اگر درست برداشت کرده باشم منظور شما این است که آنها بهدنبال «آتوگیری سیاسی» بودند اما آتویی از سوی منتقدان که مستمسک اقدامات محدودکننده باشد، داده نشد! به همین دلیل، اگر دقت کرده باشید مشغول زندهکردن باد بیرق موضوعات چالشی -که همچنان از نظر افکار عمومی و طرفین ماجرا حلنشده باقی مانده- و گرم نگهداشتن تنور آن از سوی دلواپسان هستند. این مساله حکایت از این میکند که موضوع تازهای برای هجمه به منتقدان پیدا نکردهاند. در عین حال به نظر من بخشی از فعالیتهای درحالاجرا را باید از زاویه آیندهنگری، تحلیل و تفسیر کرد. نوعی بسترسازی و ایجاد فضای تنگنا و احساس ناامنی برای شرایط انتخابات مجلس دهم، در پس برخی از تحرکات است. به هر حال این عرصه، مهمترین کارزار مدنی فعالیت همه جریانهای سیاسی کشور است و طبیعتا اصلاحطلبان هم در آن فعال خواهند بود. به نظر میرسد فعلا بهعنوان دستگرمی، برخی فشارها و موضوع «پروندههای مفتوح» توسط برخی دنبال میشود که فعالتر از هر زمان دیگری هستند تا نوعی «پیشآگهی» داده شود. همانطور که از «سطور نانوشته» مواضع برخی شخصیتهای اصولگرا برمیآید آنها میخواهند به جبران شکاف گسترده انتخابات ٩٢ میان خود، در انتخابات مجلس آینده دستوپای جریان اصلاحات را ببندند و نتیجه را رقم بزنند.
یکی از تاکتیکهای به کار گرفتهشده در سالهای اخیر، دورکردن چهرههای محوری و موثر از حضور در مجامع عمومی و بیان نظرات آنها در حوزههای مختلف است تا راه ارتباطی مسدود شده و تازهواردها بتوانند بدون مزاحم به فعالیتهای مطلوب خود بپردازند. این امیدواری وجود داشت که فضا برای استفاده از ظرفیتهای داخلی و خارجی این چهرههای ملی فراهم شود. ارزیابی شما این است که در این حوزه پیشرفتی حاصل شده است؟
شرایط تفاوت معناداری نکرده است و همه دلیل آن را میدانیم. به نظر من امروز نوبت نقشآفرینی بیشتر بدنه اجتماعی اصلاحطلبان است تا شخصیتهای شناختهشده این جریان؛ بدنه اجتماعی باید رخ نمایی کند. ممکن است گفته شود مجال کافی وجود ندارد اما به نظر من از مجالهای مختلف باید نهایت بهره را برد. لازم نیست همه در قالب یک کمپین خاص عمل کنند بلکه از هر فرصتی که به هر عنوان فراهم میشود - حتی اگر یک برنامه خیلی طبیعی و عادی در مناسبتی مذهبی، ملی، کشوری و غیره باشد - میتوان برای آگاهسازی و ایجاد ارتباط میان بخشهای مختلف جامعه استفاده کرد.
منتقدان فضای ١٠سال گذشته دو دیدگاه نسبت به فعالیت سیاسی داشتند. گروهی بر این باور بودند که باید با تداوم فعالیت در جامعه مدنی و آگاهیبخشی و تاکید بر مطالبات قانونی، کار را پیش برد. اینکه اگر وارد فرآیند دولتمداری شوند، همانها که سبب کاستی سالهای گذشته بودند در موضع طلبکار قرار خواهند گرفت، اما گروه دیگری نیز تاکید داشتند از هر فرصتی باید برای جلوگیری از روند گذشته به سود رفاه و توسعه جامعه ایران بهره گرفت. به نظر نمیرسد امروز موضع گروه اول، قویتر باشد؟
واقعیت این است که در برآورد محدودیتها و مقدورات اجرای هر پروژه و محاسبه آن اگر قرار باشد با تمام دقت و ظرافت به لحاظ کمی پیش رفت، به نظر من پس از آن هشتسال کسی نباید وارد عرصه انتخابات و کار اجرایی میشد، بهدلیل اینکه هیچ توجیه منطقیای نداشت. اصلاح وضعیت ایجاد شده در حوزه سیاسی، وجود باندهای توانمندشده سیاسی که ثروتمند هم هستند، موازیکاری با فعالیتهای قانونی قوهمجریه و مسایلی از این دست، کار ٢٠سالهای میطلبد و همه نیروهای کنشگر سال٩٢ این مساله را میدانستند و برای بهبود وضعیت مردم و کشور پا به عرصه گذاشتند ولی در عین حال، حالا دیگر باید گفته شود چه عواملی مانع تحقق بخشی از شعارهای انتخاباتی و مطالبات بحق جامعه، مثلا در مورد برداشتن محدودیتهای سیاسی ناشی از مسایل گذشته شده است. به نظر میرسد اینها قابل توضیح است. آقای روحانی نمیخواهد وعدههای مجدد و تازهای را برای جبران وعدههای انجام نشده بدهد. میتوان صادقانه آن بخشهای دیگر وعدهها که تا حدی محقق شده را به مردم گفت -که گفته میشود- و در کنار آن، بیان شود که کجاها با مانع مواجه شده است. نباید بهدلیل اینکه آن جریان تلاش میکند محدودیت ایجاد کند دچار اشتباه محاسبه شد یا در یک موضع واکنشی یا انفعالی افتاد. باید همچنان موضع کنشگرانه فعال داشت و در عین حال، خودانتقادانه.
سیاست «حمایت انتقادی»، قبلا به عنوان یکی از راهبردهای مواجهه با دولت یازدهم بیان شده بود. این خودانتقادی مورد اشاره شما، در همان راستاست؟
نمیتوان نقش بخش قابلتوجهی در بدنه دولت که بدون یافتن عنوان برای آنها، تناسبی با مجموعه رویکردهایی که آقای روحانی ارایه داده را ندارند، نادیده گرفت. انگار نوعی محافظهکاری و انتظار برای اینکه ببینیم فردا چه میشود را دنبال میکنند. به همین دلیل دولت میتواند نوعی چینش مجدد داشته باشد. این مساله حتما با رفتار احمدینژاد که «گوش یکنفر را گرفتن و به بیرون انداختن» بود تفاوت دارد و از مدل ناصرالدینشاهی پیروی نمیکند بلکه بهدنبال تناسب بیشتر ظرفیت افراد با جایگاه آنهاست. دولت هنوز نتوانسته در بخش مهمی مانند وزارت کشور، آرایش درستی داشته باشد.
با توجه به موقعیتی که تصویر کردید، برای عبور از این شرایط چه راهبردی پیشنهاد میکنید؟
هر دو ضلع این جریانی که در سال٩٢ موفق شد مطالبات بخش عمدهای از جامعه را نمایندگی کند؛ یعنی هم آقای روحانی و تیم آن و هم جریان اصلاحطلب واقعگرا باید در این برهه نوعی تقسیم کار خردمندانه و سنجیده داشته باشند. دولت به تمام آن مولفههایی که جامعه انتظار داشته و دارد توجه جدی کند و ارتباط با افکار عمومی و توضیح آنچه میخواهد انجام دهد و امکانپذیر نمیشود را فراموش نکند. عرصه اقتصادی به سبب اینکه بیشترین اثر را در زندگی مردم دارد، حتما باید بیش از پیش مدنظر تیم دولت باشد. پرونده هستهای، موضوع مورد انتظار مردم است. در عین حال بازنگری تاکتیکی در اولویتهای قبلی و جابهجایی آن اهمیت دارد. چه خوب است آثار این تغییر اولویتها را در تدوین لایحه بودجه یا در رفتار با قانون هدفمندی یارانهها و توجه به دهکهای واقعا نیازمند و حذف دهکهای پردرآمد برای کاهش آسیب کسری بودجه حاصل از کاهش بهای نفت ببینیم. اما بخش دوم که مجموعه اصلاحطلبان هستند -که هم تشکلها و هم اشخاص اصلاحطلب و بدنه جامعهای که به این تفکر باور دارد را شامل میشود- همچنان تا اطلاع ثانوی به روی مبارک خود نیاورد که برخی برخوردهای غیرموجه در دستور کار طرف مقابل است. هدف این رفتارها، ایجاد واکنش و هلدادن ما در زمین حریف است. در عین حال با استواری در مواضع و خواستههای بحق خود، ارتباط بیشتری با افکار عمومی داشته و واهمهای از برخی مزاحمتها نداشته باشد چراکه تاکید همه ما، حرکت در مسیر قانون و اصول قانوناساسی است.
شما که دلواپس نیستید؟
ابدا. واقعیت این است که طرف مقابل میخواهد احساس تنگنای اغراقشده در ذهن جامعه القا کند و باید مراقب این حقه باشیم. آلودگی هوا وجود دارد اما اینکه باور کنیم در حال مرگ هستیم، موضوع دیگری است. میخواهند سیستم حیاتی منتقدان رفتارهای خارج از ضابطه سالهای اخیر را با القای مسایل غیرواقعی، از کار بیندازند. نباید به این موضوع دامن زد. ایجاد احساس فراتر از واقعیت درباره محدودیتها و بیان آن، هم دل جامعه را خالی و هم طرف مقابل را جریتر میکند. ما در شرایط بسیار محدودتر از این توانستیم با روش عاقلانه و سنجیده در چارچوب ضوابط قانونی به اتکای حمایت مردم و حتی با فراهمشدن فرصتهایی از طرف بخشهای مختلف نظام، آنچه به سود منافع ملی بود را محقق کنیم. شرایط پیش از سال٩٢ حتی از قبل از سال٨٨ هم پیچیدهتر بود. البته من همیشه انگ خوشبینبودن را خوردهام اما واقعیت این است که این دیدگاه، «تریاق» آن «زهر»ی است که احساس میکنم برای کاهش میزان امید میخواهند به جامعه تزریق کنند.
ارسال نظر