خاطرات تلخ و شیرین تقلب!
پارسینه: هرجا و هر وقت که پای امتحان وسط میآید، تقلب هم کنارش مینشیند. اغلب افراد که دوره مدرسه یا دانشگاه را گذراندهاند شاید حداقل یکبار مزه تقلب را چشیده باشند. این تقلبها چه موفق و چه ناموفق، خاطرات جالبی پدید میآورد که سالها بعد در لیست بهترین خاطرههای دوران تحصیل قرار میگیرند!
به گزارش پارسینه ، هرجا و هر وقت که پای امتحان وسط میآید، تقلب هم کنارش مینشیند. اغلب افراد که دوره مدرسه یا دانشگاه را گذراندهاند شاید حداقل یکبار مزه تقلب را چشیده باشند. این تقلبها چه موفق و چه ناموفق، خاطرات جالبی پدید میآورد که سالها بعد در لیست بهترین خاطرههای دوران تحصیل قرار میگیرند! بعضی از این خاطرات آنقدر ملموس و رایج هستند که خاطره مشترک همهمان بوده و بعضیهایشان آنقدر عجیبند که تا خودت با چشم نبینی باور نمیکنی.
خاطرات تلخ تقلب
خاطرات تقلب همیشه خاطرات شیرینی نیست. تقلبهای ناموفق یا لورفته جزئی انکارناپذیر از خاطرات متقلبهاست. یکی از این خاطرات تلخ به این شکل نقل میشود: «برای امتحان آن روز هیچی نخوانده بودم و امیدم به آن نصف برگهای بود که ریزریز تویش تقلب نوشته بودم. همیشه برگههای کوچکتری انتخاب میکردم اما اینبار چون اطلاعات خودم از درس به صفر میل میکرد، مجبور شده بودم کاغذ بزرگتری بردارم و پشت و رویش را حسابی بنویسم. کاغذ نسبتا بزرگ را چند تا کرده بودم و گذاشته بودم در جیبم. وسط امتحان چندباری درآوردمش و البته منتظر فرصت بودم تا با خیال راحت بتوانم از آن استفاده کنم که به یکباره و با لو رفتن تقلب یکی از بچهها، مراقب اعلام کرد که میخواهد روی میز، زیر میز و جیبهایمان را بگردد. مستاصل شده بودم. نمیدانستم باید آن کاغذ را کجا قایم کنم چون مراقب تقریبا به دقت تمام داشت میگشت! تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که کاغذ را مچاله کنم و در دهانم بگذارم و آن را با مکافات قورت بدهم!
از روی خط برو بیرون آقا!
دست زدن به کارهای محیرالعقول تنها از کسی برمیآید که مستاصل شده است! گاهی از متقلبهای مستاصل کارهایی سر میزند که به عقل کمتر کسی میرسد. یکی از عجیبترین خاطرات تقلب اینطور نقل میشود: تازه ازدواج کرده بودیم. همسرم دانشجوی ترم آخر بود و برایش خیلی اهمیت داشت که هیچ درسی را نیفتد. آمار میخواند و حفظ کردن فرمولهای آمار، واقعا طاقتفرسا بود. سر درسهای تخصصی، تصمیم گرفتیم من همراهش بروم و جلوی در دانشگاه منتظر بمانم تا او با موبایل زنگ بزند و فرمول را بخواهد و برایش بگویم تا بتواند بقیهاش را حل کند. یکی دوتا امتحان همینطوری گذشت. مینشستم جلوی دانشگاه و همسرم با هندزفری زنگ میزد و سوال را میخواند و من فرمول مربوطه را از توی جزوه یا کتاب پیدا میکردم و به او میگفتم. یک روز هر چه منتظر شدم تماسی برقرار نشد. یکی، دو ساعت بعد با چشم گریان آمد و گفت که کاری کردهاند که تلفن همراه در کل ساختمان آنتن ندهد. آنتنها را بسته بودند و امکان استفاده از موبایل در ساختمان دانشگاه نبود. فرصت برای امتحانها کم بود و او هم به امید تقلب، از فرمولها سر درنمیآورد و امکان نوشتن و بردن سر جلسه امتحان را هم نداشت. چند وقت
پیش در یکی از آگهیهای اینترنتی دیده بودم که بیسیم تاکیواکی میفروشند. به ذهنم رسید که اینطوری با هم ارتباط برقرار کنیم! دو تا گیرنده گرفتم و هندزفری مربوط به آن را هم خریدم و امتحانش کردیم. میشد صدایش را کاملا سایلنت کرد و فقط با فشار دادن یک دکمه، ارتباط برقرار کرد.
با ناامیدی دستگاه را برد سر جلسه امتحان. اولین ارتباط که برقرار شد، فهمیدیم کار میکند. صدا کمی خط و خش داشت اما از هیچی بهتر بود. چون باتری دستگاه زود تمام میشد، قرار گذاشته بودیم همه سوالها را یکجا بخواند و بعد من بگردم و در یک نوبت به او همه را بگویم. وقتی داشت سوالها را میخواند، یکهو به جای صدای همسرم، صدای کلفت مردی را شنیدم که داشت آدرس میداد و میگفت که چند دقیقه دیگه میرسند! گفتم: الو؟ وقتی متوجه عوض شدن صدای مخاطبش شد گفت: شما؟ گفتم: خط رو خط شده آقا! گفت: شما کی هستی که اومدی روی خط بانک؟ قطع کن آقا قطع کن! تا آخر امتحان دیگر نتوانستم با همسرم ارتباط بگیرم.خبرآنلاین نوشت؛ روشهای تقلب، از شکل سنتی مثل جزوه باز کردن و کاغذ بردن سرجلسه به اشکال جدید که بهواسطه تکنولوژی انجام میشود در حال تغییر است؛ تقلبهایی که وقتی روشهای خلاقانهشان را میبینی به خودت میگویی اگر این ذهن خلاق روی خود درس متمرکز میشد به جای تقلب، قطعا نتیجه بهتری، بدون استرس و این همه مخفیکاری حاصل میگشت.
ارسال نظر