دنیا را از نگاه کودکان ببینید!
پارسینه: کودکان از پدیده های شگفت انگیز آفرینشند. دنیای متمایز و خاص آنها ما را مشتاق کنکاش و پژوهش در مورد زوایای مختلف وجودی آنها میکند.
به گزارش پارسینه، حتما شما هم میدانید که تماشای دنیا از نگاه کودکان سرشار از هیجان خواهد بود. به نظر میرسد که آنها چیزهایی را که در چشمهای ما معمولی به نظر میرسند، با ارزش میبینند.
کودکان از پدیده های شگفت انگیز آفرینشند. دنیای متمایز و خاص آنها ما را مشتاق کنکاش و پژوهش در مورد زوایای مختلف وجودی آنها میکند. این پژوهش به بررسی نگاه فلسفی کودکان میپردازد. شاید تلقی ما این باشد که فلسفه یکی از علوم پیچیده و مورد علاقه و توجه بزرگسالان است و کودکان درکی از آن ندارند. اما یافتههای اندیشمندان نشانگر توان تفکر فلسفی در کودکان است. نیروی تخیل به عنوان محرک قدرت فکر انسان و آغازگر تحول در اندیشههای بشری نیز حائز اهمیت است و پیوند بین تخیل و نگاه فلسفی میتواند ما را به یافتههایی ارزشمند برساند.
وقتی وارد دنیا و جمع کودکان میشویم و با آنان گفتوگو میکنیم، لحظاتی لذتبخش برایمان رقم میخورد. بیدرنگ از برخی حرفهای آنها تعابیر، ترکیب کلمات و جملات و حتی نحوه تلفظ آنها شگفتزده میشویم و به وجد میآییم.
بیشتر گفتوگوهای کودکان به بهانه سؤال شکل میگیرند. یافتههای علمی نشان دادهاند که هر چه بیشتر به پرسشهای گوناگون کودکان پاسخ دهیم زمینه را برای تقویت تخیل و تفکر بیشتر مهیا کردهایم.
پرسشهای بی وقفه کودکان برای کشف ماهیت و روابط پدیدههاست و وقتی خودشان را به جستوجوی پاسخ سؤالاتشان دعوت میکنیم، در یک گفتوگوی جدی ما را همراهی میکنند.
کودکان زبان خاص خودشان را دارند. کلمات آنها ممکن است به گوش بزرگترها آشنا باشد، اما آنها اغلب برای این کلمات، معانی کاملا متفاوتی در ذهن دارند. درحقیقت جلوه گاه نگاه فلسفی کودکان، همان پرسشهای پایانناپذیری است که در چشم و زبانشان موج میزند و در روند اجتماعی شدن و تبدیل کودکان به بزرگسالان رنگ میبازد: «بزرگسالان کودکان را از طرح پرسشهای فلسفی نا امید میکنند.آنان این کار را نخست با کوچک شمردن آنان و سپس با هدایت ذهن جستوجوگرشان به سوی پرسشهای «مفیدتر» انجام میدهند. بیشتر بزرگسالان خودشان به فلسفه علاقهای ندارند.
تا به حال به پرسشهای کودکان دقت کردهاید؟ به فلسفهای که در پشت نگاه آنان پنهان است: برق که میره کجا میره؟ کجا برویم که مطمئن شویم زمین گرداست؟ چرامردههارا نمیبینیم؟ چرا برگ درختان با هم فرق دارد؟
نوع سوالات کودکان نشان میدهد که بی واهمه و از سرکنجکاوی میپرسند تا به کشف جهان هستی دست یابند. بسیاری از سوالات کودکان ضمن ریشه داشتن در حس کنجکاوی و رغبت برای کشف تازهها، رنگی از انتقاد دارند.
با مرور دیدگاه کودکان درباره جهان هستی به این نکته میتوان پی برد که آنان نگاهی ورای ماده و مسائل مادی و صوری به حیات و هستی دارند. جهان، مفاهیم و پدیدهها را گسترده و عمیقتر میبینند اما هر چه بزرگتر میشوند همه چیز به نظرشان کوچک و محدود میشود. حتی ابعاد فیزیکی مکانها و طول زمان در کودکی بزرگتر به نظر میآید و پس از آن یک مکان که خیلی بزرگ و رمزآلود تصور میشد کوچک و معمولی به نظر میرسد و زمان سریع میگذرد.
حال که کودکان از چنین ظرفیت و توان بالایی در اندیشه و احساس و توجه به هستی برخوردارند، اگر راه برخورد ما و منش و تعلیم و پرورش ذوق ما برای آنان مبتنی بر این ویژگیها باشد، جهانی متفاوت خواهیم داشت. خیلی زود این دنیا تحت تأثیر دیدگاههای بزرگسالانه رنگ میبازد و همه چیز به گونهای که اکنون است رقم میخورد، در حالیکه میتواند به شیوهای دیگر جهان را معنا کند.
کودکان از پدیده های شگفت انگیز آفرینشند. دنیای متمایز و خاص آنها ما را مشتاق کنکاش و پژوهش در مورد زوایای مختلف وجودی آنها میکند. این پژوهش به بررسی نگاه فلسفی کودکان میپردازد. شاید تلقی ما این باشد که فلسفه یکی از علوم پیچیده و مورد علاقه و توجه بزرگسالان است و کودکان درکی از آن ندارند. اما یافتههای اندیشمندان نشانگر توان تفکر فلسفی در کودکان است. نیروی تخیل به عنوان محرک قدرت فکر انسان و آغازگر تحول در اندیشههای بشری نیز حائز اهمیت است و پیوند بین تخیل و نگاه فلسفی میتواند ما را به یافتههایی ارزشمند برساند.
وقتی وارد دنیا و جمع کودکان میشویم و با آنان گفتوگو میکنیم، لحظاتی لذتبخش برایمان رقم میخورد. بیدرنگ از برخی حرفهای آنها تعابیر، ترکیب کلمات و جملات و حتی نحوه تلفظ آنها شگفتزده میشویم و به وجد میآییم.
بیشتر گفتوگوهای کودکان به بهانه سؤال شکل میگیرند. یافتههای علمی نشان دادهاند که هر چه بیشتر به پرسشهای گوناگون کودکان پاسخ دهیم زمینه را برای تقویت تخیل و تفکر بیشتر مهیا کردهایم.
پرسشهای بی وقفه کودکان برای کشف ماهیت و روابط پدیدههاست و وقتی خودشان را به جستوجوی پاسخ سؤالاتشان دعوت میکنیم، در یک گفتوگوی جدی ما را همراهی میکنند.
کودکان زبان خاص خودشان را دارند. کلمات آنها ممکن است به گوش بزرگترها آشنا باشد، اما آنها اغلب برای این کلمات، معانی کاملا متفاوتی در ذهن دارند. درحقیقت جلوه گاه نگاه فلسفی کودکان، همان پرسشهای پایانناپذیری است که در چشم و زبانشان موج میزند و در روند اجتماعی شدن و تبدیل کودکان به بزرگسالان رنگ میبازد: «بزرگسالان کودکان را از طرح پرسشهای فلسفی نا امید میکنند.آنان این کار را نخست با کوچک شمردن آنان و سپس با هدایت ذهن جستوجوگرشان به سوی پرسشهای «مفیدتر» انجام میدهند. بیشتر بزرگسالان خودشان به فلسفه علاقهای ندارند.
تا به حال به پرسشهای کودکان دقت کردهاید؟ به فلسفهای که در پشت نگاه آنان پنهان است: برق که میره کجا میره؟ کجا برویم که مطمئن شویم زمین گرداست؟ چرامردههارا نمیبینیم؟ چرا برگ درختان با هم فرق دارد؟
نوع سوالات کودکان نشان میدهد که بی واهمه و از سرکنجکاوی میپرسند تا به کشف جهان هستی دست یابند. بسیاری از سوالات کودکان ضمن ریشه داشتن در حس کنجکاوی و رغبت برای کشف تازهها، رنگی از انتقاد دارند.
با مرور دیدگاه کودکان درباره جهان هستی به این نکته میتوان پی برد که آنان نگاهی ورای ماده و مسائل مادی و صوری به حیات و هستی دارند. جهان، مفاهیم و پدیدهها را گسترده و عمیقتر میبینند اما هر چه بزرگتر میشوند همه چیز به نظرشان کوچک و محدود میشود. حتی ابعاد فیزیکی مکانها و طول زمان در کودکی بزرگتر به نظر میآید و پس از آن یک مکان که خیلی بزرگ و رمزآلود تصور میشد کوچک و معمولی به نظر میرسد و زمان سریع میگذرد.
حال که کودکان از چنین ظرفیت و توان بالایی در اندیشه و احساس و توجه به هستی برخوردارند، اگر راه برخورد ما و منش و تعلیم و پرورش ذوق ما برای آنان مبتنی بر این ویژگیها باشد، جهانی متفاوت خواهیم داشت. خیلی زود این دنیا تحت تأثیر دیدگاههای بزرگسالانه رنگ میبازد و همه چیز به گونهای که اکنون است رقم میخورد، در حالیکه میتواند به شیوهای دیگر جهان را معنا کند.
ارسال نظر