افسانه فوکویاما در ایران!
پارسینه: فوکویاما از سالهای دهه هفتاد در ایران استعداد عجیبی برای تبدیل شدن به چهرهٔ یک دشمن تئوریپرداز داشت.
روزی سرمقالهنویس کیهان به نقل از منابع موثق خبر از برگزاری کنفرانسی در اورشلیم با موضوع بازشناسی هویت شیعه و با سخنرانی فوکویاما داد. فوکویاما به نقل کیهان در سخنرانی خود گفته است: «شیعه پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرندهای است که دو بال دارد یک بال سبز و یک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی [...] و بال سرخ شیعه، شهادتطلبی است که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فناناپذیر کرده است. [...] تا ولایت فقیه را نزنید نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدی [عج] تجاوز کنید...»
چنین بود که این متن در سایر مجلات و روزنامهها وارد شد و به زبان سخنرانان و خطیبان راه یافت و سر از اتاقهای فکر برخی سیاستمداران نیز درآورد.
متن در این مسیر کاملتر نیز شد، فوکویاما را صاحب مکتبی علیه تشیع و جمهوری اسلامی کردند که هربار بنا بر نظریات جدید به پیروانش دستور میدهد و آنها را به مبارزه علیه باورهای شیعی و اخذ الگوهای آن فرامیخواند: «بر اساس دستور فوکویاما فیلمهایی بر اساس مدل روایت فتح شهید آوینی ساخته شد، با همان اسلوب متن و با بهکارگیری مولفههای احساسی برنامههای شهید آوینی، با همان تیپها و همان دیالوگها...».
اواخر دهه هشتاد، فوکویاما به طراح جنگ نرم تبدیل شد و نظریهاش مهندسی معکوس نام گرفت: «فوکویاما میپنداشت که حتی با امتیاز دادن به ایران باید جنگ سختافزاری با ایران پایان گیرد، چرا که احتمال دارد ایرانیان پس از فتح فاو چه بسا کربلا را بگیرند و سپس راهی قدس شوند. بنابراین، او قائل به جنگ نرم بود و بعدها هم نشان داد که در این وادی برای روشنفکران ایرانی، چون عبدالکریم سروش، نقش ویژهای قائل است».
اما فوکویامای دهه نود با نظریه حمله به شورای نگهبان و نظارت استصوابی بازگشته است. یک ماه پیش آیتالله جنتی در نماز جمعه تهران گفت: «فوکایاما پژوهشگر و تاریخنگار ژاپنیالاصل و تبعه آمریکا معتقد است شورای نگهبان به عنوان مظهر قوام و دوام ولایت فقیه باید حذف شود و با یک رفراندوم از بین برود و تا وقتی که شورای نگهبان وجود دارد نظارت استصوابی از بین نمیرود». آیتالله علمالهدی نیز در نماز جمعه این هفته مشهد گفت: «در سال ۸۸ فوکویاما اعلام کرد تا وقتی دو نهاد در ایران باشد نظام ایران تبدیل به نظام سکولار نمیشود: یکی نهاد رهبری و دیگری نهاد شورای نگهبان».
درباره کنفرانس اورشلیم هیچ منبعی وجود ندارد. متن سخنرانی فوکویاما نیز در این باره در هیچ سایت انگلیسی یا عبریزبان دیده نشد. و علاوه بر این، فوکویاما چندین بار بویژه در گفتگو با بیبیسی این سخنان را تکذیب کرده و گفته است که نه از کنفرانس اورشلیم خبری دارد و نه از جزئیات مذهب تشیع اطلاع خاصی.
فوکویاما در مقالهای با عنوان ‹ایران، اسلام و حاکمیت قانون› که در ۲۷ جولای ۲۰۰۹/ ۵ مرداد ۱۳۸۸ درباره ناآرامیهای پس از انتخابات و تحولات آن روزها در ایران نوشته است، بیش ازهرچیز به قانون اساسی ایران اشاره میکند.
او نهاد حاکمیت در ایران را با آلمان پیش از جنگ جهانی اول مقایسه کرده و با بیان بخشهای انتصابی و انتخابی حکومت در ایران به بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی میپردازد. او در این مقاله با خطایی آشکار، بخشی از وظایف رهبری در اصل ۱۱۰ قانون اساسی را به شورای نگهبان نسبت میدهد و نتیجه میگیرد که مردم ایران در برابر تعداد اندکی از روحانیون که بر نیروی نظامی و رسانهها مسلط هستند گزینه خاصی برای تغییر نمیتوانند پیش روی خویش ببینند، چرا که رهبران اپوزیسیون در ایران نیز با حمله خارجی مخالفند و مطالبه اصلیشان اجرای بیتنازل همین قانون اساسی بویژه بخشهای مغفولمانده آن است. مقاله نهتنها صحبت از نظارت استصوابی نیست، بلکه رویکرد فوکویاما نیز در آن ارتباطی با ارائه راهکار و تعیین خطمشی و هدفگرفتن شورای نگهبان و نهاد رهبری ندارد.
با این حال این سوال همچنان باقی است که برخی از خطبا و سیاستمداران ایران چه تصوری از فرانسیس فوکویاما و نظریات او دارند که در طول دو دهه اخیر همچنان توطئهها و نظریهها علیه نظام را از زبان وی بازگو میکنند؟!
فرید مدرسی
من با اعدام انقلابی فوکویاما مخالف نیستم
اطلاعاتت رو تکمیل کن عزیز زشته بی اطلاعی خود را با تکذیب مواضع فوکویاما جبران کنی
عالی بود. جماعتی که بیشتر مشتری خطابهاند تا خواندن کتاب، ملتی که فرهنگ شفاهی همچنان در آن بر فرهنگ مکتوب غالب است، جامعهای که جای اصول درستیسنجی در آموزشهای ابتدایی آن خالی است، از چنین فضایی انتظار زیادی نمیرود.
آن مقاله ۷ سال پیش نوشته شد، و این گونه پایان یافت: "متاسفانه شاید ایرانیان هرگز نتوانند خود انتخاب کننده باشند. حلقه نظامیان و روحانیون حاکم به احتمال زیاد ایران را به رویارویی با دول دیگر منطقه خواهند کشاند، چرا که این قطعا به آنان مشروعیت و اقتدار میبخشد."
عناصر اصلی حکومت قانون (که که بعدا در ایران به مشروطه معروف شد):
۱ـ حکومت بر مبنای حاکمیت قانون شکل گرفته، ضامن حقوق اساسی و امنیت شهروندان است.
۲ـ جامعه مدنی شریک مساوی حکومت است.
۳ـ تجزای سه قوه، که با استقلال کامل در حال مراقبت از قوای دیگرند.
۴ـ قوای مجریه و قضاییه محصور در قانون عمومی اند، و قوه مقننه محاط در قانون اساسی.
۵ـ شفافیت تمام فعالیتهای حکومتی و لزوم آوردن دلیل و حجت برای آن فعالیتها.
۶ـ بررسی تمام تصمیم ها و اعمال حکومت توسط نهادهای مستقل، و در دسترس بودن راهکاری برای تصحیح یا لغو آنها.
۷ـ اصل تناسب در رفتار حکومت.
یاد آیت الله طالقانی به خیر!