حداقل خوبه کلید رو نکرد که بعدش مشخص بشه به قفلها نمیخوره
علی
پارسینه جان عکس رو ور میداری منبعشم بذار این عکس رو من دیروز گرفتم
ماجیک
کلا چرت و پرت نوشته بعد پرینت کرده!
انصاری
آقا دمت گرم ولی من لنت ترمز احتیاج دارم
لطفا به من لنت ترمز بدین
سیبکها رو تازه عوض کردم توپ توپه
سامان میرزائی
سنگک
----------
مرا با پیپ و فندک می پسندد
مرا بی درزِ خشتک می پسندد
چو قیمت ها زده بالا اخیرا
مرا با نان سنگک می پسندد
---------------------
تو مانند بهارانی زره ساز
خودت هم خوب می دانی زره ساز
به چشم ما که مسکین و فقیریم
خود تو سنگکی، نانی زره ساز
-------------------
تو را ناصر چو سنگک ناز بینم
عزیز و خوشگل و طناز بینم
---------------------
الا يا ايهاالشاطر بده آن سنگك ما را
كه نان آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
--------------------
جز اينقدر نتوان يافت در جمال تو عيب
كه ماسك سنگك از آن چهره بر نمي داري
--------------------
صد عدد خوردم لواش و سیر عمرا گشتمی
یک عدد سنگک بده ای جان جانان محل
----------------------
دو چشمونت دو تا سوراخ نون بی
چقد لپات شبیه تافتون بی
گمونم ماسک سنگک می زنی تو
که پوستت اینقدر شاد و جوون بی
-------------------------
بگفتا نه، ازین ماسکای ساده س
نمیدونی مگر سنگک گرون بی
دلم از شاطر و نونوا گرفته
بدون نون دلم، بسیار خون بی
------------------------
بربری با سنگک از بالای شهر
دست در دست هم و بشکن زنان
آمدند و آمدند و آمدند
پشت سر مرد و زن و پیر و جوان
بوی نان پیچید در هر جای شهر
از لب هر کس روان آب دهان
گشنگی هم حمله ور می شد شدید
دست ما کوتاه و خرما همچنان،
بر درخت نانوا آویخته
ملتی دیوانه ی یک لقمه نان
ای خداوند زمین و آسمان
حق ما را تو بگیر از شاطران
------------------------
من سنگک البرشته را با طبع تو آراستم
هر جا به اسمت می رسم پا میشم و می واستم
----------------------
و اخر اینکه :
دختری می گفت شویَم قاصر است
ابله و بدخلق همچون قاطر است
با وجود این بمانم عاشقش
چونکه باشد مایه دار و شاطر است
حداقل خوبه کلید رو نکرد که بعدش مشخص بشه به قفلها نمیخوره
پارسینه جان عکس رو ور میداری منبعشم بذار این عکس رو من دیروز گرفتم
کلا چرت و پرت نوشته بعد پرینت کرده!
آقا دمت گرم ولی من لنت ترمز احتیاج دارم
لطفا به من لنت ترمز بدین
سیبکها رو تازه عوض کردم توپ توپه
سنگک
----------
مرا با پیپ و فندک می پسندد
مرا بی درزِ خشتک می پسندد
چو قیمت ها زده بالا اخیرا
مرا با نان سنگک می پسندد
---------------------
تو مانند بهارانی زره ساز
خودت هم خوب می دانی زره ساز
به چشم ما که مسکین و فقیریم
خود تو سنگکی، نانی زره ساز
-------------------
تو را ناصر چو سنگک ناز بینم
عزیز و خوشگل و طناز بینم
---------------------
الا يا ايهاالشاطر بده آن سنگك ما را
كه نان آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
--------------------
جز اينقدر نتوان يافت در جمال تو عيب
كه ماسك سنگك از آن چهره بر نمي داري
--------------------
صد عدد خوردم لواش و سیر عمرا گشتمی
یک عدد سنگک بده ای جان جانان محل
----------------------
دو چشمونت دو تا سوراخ نون بی
چقد لپات شبیه تافتون بی
گمونم ماسک سنگک می زنی تو
که پوستت اینقدر شاد و جوون بی
-------------------------
بگفتا نه، ازین ماسکای ساده س
نمیدونی مگر سنگک گرون بی
دلم از شاطر و نونوا گرفته
بدون نون دلم، بسیار خون بی
------------------------
بربری با سنگک از بالای شهر
دست در دست هم و بشکن زنان
آمدند و آمدند و آمدند
پشت سر مرد و زن و پیر و جوان
بوی نان پیچید در هر جای شهر
از لب هر کس روان آب دهان
گشنگی هم حمله ور می شد شدید
دست ما کوتاه و خرما همچنان،
بر درخت نانوا آویخته
ملتی دیوانه ی یک لقمه نان
ای خداوند زمین و آسمان
حق ما را تو بگیر از شاطران
------------------------
من سنگک البرشته را با طبع تو آراستم
هر جا به اسمت می رسم پا میشم و می واستم
----------------------
و اخر اینکه :
دختری می گفت شویَم قاصر است
ابله و بدخلق همچون قاطر است
با وجود این بمانم عاشقش
چونکه باشد مایه دار و شاطر است