تأملاتی درباره «حقوق شهروندی بهائیان»
پارسینه: ۱- معضل تابعیت دوگانه و تعارض ساختارهای سیاسی فراملی با تکالیف شهروندی
با پیدایش مفهوم دولت- ملتهای جدید در اروپای غربی، یعنی نظامی از نهادها و ساختارهای سیاسی که دارای حق حاکمیت و قانونگذاری در قلمرو خود است و اتباع آن «شهروند» بشمار میروند، از اواخر سده هیجدهم میلادی معضل «حقوق و تکالیف شهروندی» برای یهودیان مطرح شد و به پیدایش «جنبش هاسکالا» (روشنگری یهودی) انجامید.
تا آن زمان، یهودیان از ساختارها و قوانین فراملی خود تبعیت میکردند که از سوی نهادهای دینی جهانی یهودیان تعیین میشد. موسس مندلسون، فیلسوف یهودی آلمانی، و سایر چهرههای برجسته و تأثیرگذار جنبش روشنگری یهودی، به تأثیر از تکوین نوع جدیدی از جامعه در غرب، تعارض حقوق و تکالیف شهروندی در دولت- ملتهای جدید را با مفهوم سنتی «ملت یهود» مطرح کردند و خواستار پیروی از نظام جدید شهروندی و تعریفی جدید از یهودیت بمثابه دین، نه ساختار سیاسی، شدند. شعار ماسکیلیها (پیروان جنبش هاسکالا) این بود: «در خانه یهودی باش و در خیابان شهروند.»
جنبش روشنگری یهودی هر چند با مقابله شدید از سوی یهودیان سنتگرا مواجه شد، و به تحریم ماسکیلیها از سوی اکثریت یهودیان و راه ندادن آنان به کنیسهها انجامید، معهذا تأثیرات عمیق خود را بر جای نهاد. علاوه بر خاندان مندلسون، خاندانهای ثروتمند و سرشناس و روشنفکر یهودی چون پرر و فولد در فرانسه و محققان نامدار چون لئوپولد زونز، «پدر پژوهشهای نوین یهودی»، و آبراهام گیگر به چهرههای شاخص این جنبش بدل شدند و در این زمینه نوشتند و کوشیدند.
نقطهعطف در حل معضل تابعیت دوگانه یهودیان، تعارض حقوق و تکالیف شهروندی با تبعیت از ساختار سیاسی فراملی، تشکیل شورایعالی سِنهِدرین، عالیترین نهاد قانونگذاری یهودیان جهان، در فوریه- مارس ۱۸۰۷ در پاریس است. اجلاس سِنهِدرین، با حضور ۷۱ عضو آن، به درخواست ناپلئون بناپارت تشکیل شد برای حل این معضل و با این مصوبه به کار خود پایان داد: «یهودیان هر کشور باید با شهروندان [آن کشور] بعنوان برادران خود و بر اساس قوانین عام اخلاقی سلوک کنند، و یهودیانی که شهروند یک کشور میشوند باید آن کشور را میهن خود [سرزمین پدری خود] بدانند.»
به تبع همین رویه است که یهودیان ایران از قانون اساسی ایران اطاعت میکنند، خود را رسماً «کلیمی» میخوانند (نامی که در قانون اساسی ایران بر ایشان نهاده شده)، و فراتر از آن در مناسبتهای مهم سیاسی هر گونه شائبه وابستگی به صهیونیسم و حکومت اسرائیل را از خود دور میکنند. این رویه به تحکیم حقوق شهروندی یهودیان ایران و تحکیم پیوند آنان با سایر شهروندان کمک میکند.
بهائیت فرقهای جدید و کمشمار است و از نظر قدمت و اهمیت قابل مقایسه با یهودیت نیست که کهنترین دین موجود ابراهیمی با تأثیرات بزرگ فکری و سیاسی بشمار میرود. معهذا، نزدیکترین مثال برای تبیین حقوق شهروندی بهائیان ایران همان نمونه یهودیان است. بهائیان ایران خود را بخشی از «جامعه جهانی بهائی» میخوانند، از مرکزی بنام «بیتالعدل اعظم جهانی»، مستقر در حیفای اسرائیل، تبعیت میکنند و قوانین و فرامین بیتالعدل را مقدم بر قوانین ملی ایران میدانند. یهودیان در اوائل سده نوزدهم میلادی معضل تعارض حقوق و تکالیف شهروندی با ساختار فراملی را حل کردند. بهائیان ایران در سده بیست و یکم نه تنها در پی حل این معضل نیستند بلکه از آن به عنوان ابزاری برای تشدید تنش با حکومت و سایر مردم ایران استفاده میکنند.
عبدالله شهبازی
یعنی در جنگ 8 ساله ،هیچ بهایی در جنگ شرکت نکرد؟یا کشته نشد؟پس حقوق این افراد چی میشه؟
به زیبا کلام بفرمایید این را هم مطالعه کند
حال اگر پاسخ این گفتار را بدهند چاپ میکنید؟