پربسامدترین واژههایی که در خیابان انقلاب می شنوید!
پارسینه: روبهروی دانشگاه تهران، همواره مرکز دانش بوده است. روزی فاضل تونی و محمد کاظم عصار و احمد فردید با شاگردانشان آنجا قدم میزدهاند و بحثهای کلاس درس را چون مشائیون ادامه میدادهاند و روزگاری سید جواد طباطبایی و شفیعی کدکنی با کتابهایشان، ویترین فروشگاههای این گوشه از جهان را به سلسلهجنبان اذهان جامعه روشنفکران ایرانی بدل میکردهاند.
امروز هم همان بساط است. آب از آب تکان نخورده. به جرات ادعا میکنم در کمتر از یک ساعت قدم زدنم در خیابان انقلاب، پربسامدترین واژههایی که بیش از صدبار شنیدم اینها بود: «پایاننامه؛ مقاله؛ پروژه؛ آی اس آی؛پروپوزال؛ آی اس سی».
این موفقیت بزرگ، این افتتاح کارخانهی عظیمالشان «دکتر»سازی پس از سالها مرارت، این خط تولیدی که از جلبک و ساردین هم استاد دانشگاه میسازد، حاصل نشده مگر به برکت برنامهریزی هوشمندانهی بزرگوارانی که بر مصدر امور وزارت علوم و دانشگاههای کشور نشستند و هی بازنگری کردند و هی تز دادند و خواستند درستش کنند و پزِ تبدیل شدن به ابرقدرت علمی جهان بدهند و هی از ریشه پکاندند و هی بنیانها را ترکاندند تا وقتی پس از سالها میآیی که خاطرات تحصیل در دانشگاه مادر را دوباره زیر زبانت مزمزه کنی، ببینی نه از تاک نشان مانده و نه از تاکنشان و عطایش را به لقایش اهدا کنی و بروی دنبال همان روزمرهی بیهوده که انگار شرف دارد به هرچه علم و دانش و آکادمی.
حمیدرضا ابک/روزنامه نگار
.. ولی در "نانو" انصافا پیشرفت کرده ایم. آورین!
کلمات پاسور کلت سی دی جدید متادون ترامادول هم به کرات شنیده می شود
یه سری رفتم کتاب بگیرم طرف جلومو گرفت گف داداش گل اوردم اصل جنس رادامل فالکائو از کلمبیا فرستاده واسم :|
گفتم مشتی فالکائو ک فوتبالیسته
گف تو مشتری نیستی :/
حشیش و تل و آبکی رو هم هم دقیق گوش بدی می شنوی
خدا رحمتش كنه يك استادي داشتيم به اسم مهندس آصفي (استاد دروس مهندسي نرم افزار در دانشگاه صنعتي اصفهان و... بود ) يك روز سر كلاس يكي از بچه ها پرسيد استاد اينا به چه درد ميخوره
استاد گفت يه بنده خدايي پس از اخذ ليسانس رشته اژدها كشي گفت خب من الان ليسانس اژدها كشي دارم يه اژدها بديد من بكشم مسئولين گفتند بابا اژدها كه نسلش ميليونها ساله منقرض شده اژدها مون كجا بود دانشجو گفت پس من چيكار كنم گفتند فعلا برو فوق ليسانسشم بگير تا ببينيم چي ميشه بعد از فوق ليسانس دوباره همون موضوع تكرار شد بهش پيشنهاد دادند حالا برو دكتراش رو هم بگير
بعد از چند سال و گرفتن دكتري رفت پيش مسئولين گفت كار ميخوام اژدها بدين بكشم گفتند اژدها نداريم ولي مي توني بري دانشگاه درس اژدها كشي بدي !!!!!!!!
دقيقا شده حكايت اين مملكت ما به دليل نبود شغل و كار و اينده سر جونها رو هم گرم كردن به مدارك ليسانس و فوق ليسانس و دكتري و در اخر تاسيس يك دانشگاه غير انتفاعي استخدام اين بنده خدا بصورت حق التدريسي و ارائه مدارك ابكي به ملت
شايد باورتون نشه چندين نفر رو ميشناسم كه يا دكتري دارن و يا دانشجوي دكتري هستند حتا بلد نيستند چند جمله معمولي انگليسي رو بگن