سونامی فارغ التحصیلان و اشباع بی سابقه بازار کار
پارسینه: تقاضای کار نزد دانشآموختگان ایرانی سه برابر سایر متقاضیان است. آیا تولید انبوه فارغالتحصیل با نیازهای بازار اشتغال کشور همخوانی دارد؟ پاسخ کارشناسان به این سوال منفی است به ویژه که مدرک با مهارت و تجربه مترادف نیست.
به گزارش پارسینه ؛ سالانه حدود ۹۰۰هزار دانشجو در ایران فارغالتحصیل میشوند که۶۵۰هزار نفرشان به خیل متقاضیان رسمی کار میپیوندند. محمد فرهادی، وزیر علوم گفته است میانگین بیکاران در بین فارغالتحصیلان بالاتر از حد متوسط کشور است و نخبگان، بهترین راهحل را خروج از ایران میدانند.
وزیران کار و اقتصاد کشورمان بارها نسبت به ورود میلیونها دانش آموخته فاقد مهارت به بازار کار هشدار دادهاند. علی ربیعی، وزیر کار این افراد را "کارگران دانشی" توصیف میکند و میگوید ۵۰درصد متقاضیان کار در ایران فاقد مهارتهای حرفهای هستند که تیپولوژی خاص و انتظارات متفاوتی دارند.
مدیرعامل صندوق کارآفرینی امید، فقدان مهارتآموزی در نظام آموزش عالی و بسنده کردن دانشگاهها به آموزش دروس آکادمیک را عامل تورم فارغالتحصیلان بیکار میداند، اما رئیس مرکز کارآفرینی دانشگاه علامه طباطبایی، پذیرش بیش از حد دانشجو در دانشگاهها و عدم تناسب بین آموزشهای ارائه شده و نیازهای بازار کار را در این روند دخیل میداند.
در ایران به نسبت هر صد هزار نفر جمعیت، ۶۴۰۰ دانشجو وجود دارد. این نرخ بر اساس شاخصهای یونسکو، ایران را در رده بالایی از نظر سرمایه انسانی قرار میدهد اما با واقعیتهای ساختاری جامعه ایران هماهنگ نیست و ایجاد چالش میکند.
سعید پیوندی، استاد دانشگاه و کارشناس علوم آموزشی در فرانسه میگوید: «نیازهای بازار کار کشور با توجه به عدم تحول جدی و مدرنیزه نشدن این بازار، حدود یک سوم این میزان است. یعنی شکافی هست بین نیازهای واقعی جامعه و تولید فارغالتحصیل. این باعث میشود که دانشآموختگان به دلیل جذب نشدن در بازار کار، از لیسانس بروند به فوق لیسانس و دکترا و در نهایت به خارج بروند.»
علم بهتر است یا مدرک؟
شاید منصفانه نباشد که مسئولیت مدرکگرایی تنها متوجه مدیریت کلان شود و سهم خانوادهها و ارزشهای عرفی در این زمینه بررسی نشوند. آیا پرستیژ ناشی از مدرک و عنوان، موجب تهی شدن نظام آموزش عالی از محتوای واقعی آن شده است؟
سعید پیوندی میگوید: «ما جامعهای درست کردهایم که در آن مسابقه مدرک مساله اساسی و همگانی شده از مسئولان عالیرتبه تا خانوادهها همه دنبال تیتر هستند. مدرک به یک شاخص برای ارزش گذاری فرد در جامعه مبدل شده است. در حقیقت شغلی که با این مدرک میتوان پیدا کرد و یا معنا و اهمیت آن مدرک، در این وضعیت در سایه قرار میگیرد و ثانوبه میشود.»
علی طایفی، جامعه شناس به تحرک طبقاتی و منزلت و فخر طبقه متوسط اشاره میکند: «فضای رقابتهای امروز در جامعه بخصوص نزد خانوادهها که فرزندان خود را با هزار ترفند وادار و تشویق به ادامه تحصیل میکنند، موجب ورود افرادی به دانشگاهها میشود که انگیزه علمجویی و دانشاندوزی را ندارند.»
وی معتقد است که ساختار توسعه در کشور از یک طرف با تورم دانش آموختگان روبروست و از طرف دیگر بدنه کارشناسی کشور از زیربناهای توسعهای و فرصت سازیهای شغلی رنج میبرد. به نظر علی طایفی، نرخ بیکاری نزد دانشآموختگان به ویژه رشتههای علوم اجتماعی و انسانی بالاست: «زیرا نظام عرضه و تقاضای آموزش عالی با نیازهای بازار کار همسویی و همسازی ندارد. عرضه و تقاضای نیروی متخصص مبتنی بر برنامهریزیهای توسعه نیست.»
مدرک کمتر، شانس بیشتر
به دانش آموختگان بدون مهارت انتقاد میشود که تیپولوژی و انتظارات خاصی از بازار کار دارند و دولت را زیر فشار تقاضاهای خود قرار میدهند. همزمان دولت مورد انتقاد قرار دارد که در گوشه و کنار ایران دانشگاههای کم کیفیت تاسیس کرده تا پاسخگوی فشار اجتماعی برای ورود جوانان به عرصه آموزش عالی باشد. واقعیتی نیز در میان هست و آن این که اقتصاد و صنعت تحریمی و رنجور ایران کشش جذب میلیونها لیسانسیه و فوق لیسانسیه، اعم از با تجربه یا بی تجربه را ندارد.
آیا رشد کمی دانشگاهها در سه دهه گذشته در ایران، به جای شکوفایی و دینامیسم اقتصادی و علمی، قربانیانی به جای گذاشته است؟
مهدی گودرزی، رئیس مرکز کارآفرینی دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: تسهیل ورود به دانشگاهها قطعا با کاهش کیفیت آموزشهای عملی رابطهمستقیم دارد. هر چند رتبه علمی ایران در بخش فارغالتحصیلان مهندسی پنجم است اما خروجی اشتغال جوانان به کیفیت این رتبه ربطی ندارد: «امروزه اشتغال جوانان فارغ التحصیل به مسالهای حاد برای دولت مبدل شده است.»
علی طایفی معتقد است که سطح دانشجویان با سطح اساتید و مدرسان به ویژه در مراکز غیردولتی همسو و همخوان است: «سطح نازل علمی در دانشگاه، محتوای آموزشی فیلتر شده و بازمانده از انقلاب ضد فرهنگی و روشهای کپیمدار و تقلیدی فراگیری، نمیتواند به منزلت علمی و کارشناسی لازم منجر شود.»
بحرانی چند وجهی
با این اوصاف و با مازاد تولید نیروی آکادمیک، آیا بحرانی در کمین بازار کار و آینده این افراد خواهد بود؟ سعید پیوندی میگوید: «بحران همین الان هست... ایران از نادر کشورهای جهان است که داشتن مدرک عالی شانس اشتغال را کم میکند. در همه جای دنیا رفتن به دانشگاه بخت یک جوان را برای یافتن کار بیشتر میکند اما در ایران این رابطه معکوس است چون یک کارگر ساده گاه کار راحتتر پیدا میکند تا کسی که مدرک دکترا دارد. ضمنا کسانی که مدرکی بدون مهارت لازم را دارند، نمیتوانند تبلور مطلوبی از آن مدرک باشند و این بی اعتباری مدرک را دامن میزند.»
پیوندی از یک بحران چند وجهی یاد میکند؛ بحرانی که هم بازار کار، هم روانشناسی و فرهنگ عمومی و هم اقتصاد از آن آسیب دیده و میبینند. او میگوید ما در حال رفتن به سوی یک سونامی هستیم. از جمله در رشتههایی چون پزشکی و پیراپزشکی و علوم کشاورزی که تا کنون در آنها بیکاری نبوده است.
فارغ التحصیلان نباید دنبال کار دولتی باشند باید خودشان کارافرینی کنند
فارغ التحصیلانی که پاپا و مامان پولدار یا پارتی یا رووووووو دارند در اولویت هستند
توکاناداپرشده دختروپسرایرانی ظرف شویی می کنند کارگر ساده هستند ازولفر کمک می گیرند اکثرا هیچ تخصصی ندارند فقط یک کاغذ قلابی به نام مدرک دارند مثل شناسنامه
عزیز برادر کسانی که بیست ساله کارآفرینی کردند معطلند و یک یک دارند تعطیل میکنند اونوقت شما فارغ التحصیل های با جیب خالی و البته بدون مهارت عملی انتظار کار آفرینی داری. واقعا که صدات از جای گرمی بلند میشه. سی سال تجربه دارها رو به دلالی اوردند اونوقت....
مشكل فارغ التحصيل بيسواد و بي تجربه و بي عرضه هست ، در اين حرفي نيست ولي مشكل ديگه كه همه را اععم از تحصيلكرده و بي تحصيل درگير كرده ركود سنگين اقتصادي است .
رشد اقتصادي و رونق كسب و كار نداريم وگرنه همه مشغول كار بودن زن و مرد، با تحصيل عاليه بي تحصيل