«شرط داوری» در قراردادها به چه معناست؟
پارسینه: داوری یکی از روشهای حل و فصل اختلافات است که جایگزین دادگاههاست. در امر داوری به اختلافاتی رسیدگی میشود که جنبه خصوصی دارند و نظم عمومی را درگیر نمیکنند یعنی موضوع ارجاعی به داور نباید معارض نظم عمومی باشد.
داوری یکی از روشهای حل و فصل اختلافات است که جایگزین دادگاههاست. داوری در عرض سیستم دولتی عمل میکند و یک سیستم خصوصی است. داور در یک قضیه، قاضی خصوصی منتخب طرفین است. در امر داوری به اختلافاتی رسیدگی میشود که جنبه خصوصی دارند و نظم عمومی را درگیر نمیکنند یعنی موضوع ارجاعی به داور نباید معارض نظم عمومی باشد. در واقع درست است که داوری جنبه خصوصی دارد اما از سوی قوانین دولتی تأیید و شناسایی میشود یعنی هم روش داوری و هم آثار مترتب بر آن از طرف قوانین تأیید میشوند بنابراین رای داوری الزامآور است.
داوری از لحاظ ماهیت از دو حیث قضایی بودن و قراردادی بودن مورد بررسی قرار میگیرد. در این خصوص ابتدا به قضایی بودن داوری میپردازیم.
این نظریه، داوری را به این علت که تابع کنترل مقررات دولتی است، قضایی میداند همچنین گفتنی است دولت به علت اقتدار و حاکمیت خود اختیار دارد داوریهایی را که در قلمرو حکومتی آن اتفاق میافتد، به نظم کشیده و بر آن نظارت کند.
به عبارتی، نهتنها دولتها در اعتبار قراردادهای داوری مؤثر هستند بلکه در پیامدهای آن یعنی صلاحیت داورها و جریان داوری و صحت آن نیز تأثیرگذارند.
به نوشته «حمایت» در تحلیل قضایی از ماهیت داوری اعتقاد بر این است که کارکرد داوری و اختیار داوران و منشأ اقتدار آن ریشه در قانون دارد زیرا اگر قانون این مکانیسم را اعتبار نبخشیده بود، معلوم نبود توافق طرفین به خودی خود مؤثر واقع شود. از دیدگاه نظریه قضایی، این قانون است که داوری را تأیید کرده و اجرای آن را تضمین میکند و چون قضاوت کردن یک عمل حکومتی است، این دولت است که اجازه داوری میدهد. نتایج این نظریه این است که داور را جانشین قاضی دولتی مطرح میکند و اختیار او را عموماً از قانون میداند. در این نظریه، الزامآور بودن رأی، منتسب به قانون است و اگر طرفین، قرارداد داوری را امضا کردند، اعتبار آن زمانی خواهد بود که قانون اجرای آن را تأیید کند و به عبارت دیگر نبود قوانین به معنای عدم جواز مراجعه به داوری است.
در نظریه قراردادی بودن داوری، قرارداد، منشأ داوری است و به آن اعتبار میبخشد. همچنین انتخاب داور، قانون داور، رسیدگی و آیین مربوط به رسیدگی داور حتی الزامآور بودن رأی را تبیین میکند. در این نظریه الزامآور بودن رأی داور معطوف به الزامآور بودن قرارداد است. با توجه به مراتب فوق پذیرفتن یکی از دو نظریه اثرات متفاوتی به همراه دارد و این تفاوتها هم از نظر آیین رسیدگی و هم از نظر ماهیت دعوا است. اگر نظریه قضایی را بپذیریم، بین داور و قاضی در قواعد حل اختلاف، تعارض نیست و داور هم مثل قاضی عمل میکند اما اگر نظریه قراردادی را بپذیریم، نتیجه متفاوت بوده و داور نماینده طرفین است و بر اساس موازین که طرفین انتخاب کردهاند، رای میدهد.
در اینجا باید ذکر کرد که زیربنای فکری قوانین امروزی، پذیرش نظریه قراردادی بودن داوری است زیرا هدف بیشتر داوریها، آزادی و انعطاف دادن به داوری است و اتخاذ نظریه قضایی معارض با این نظر است.
در رابطه با تشکیل قرارداد داوری باید گفت كه داوري عقد است و بايد شرايط اساسي لازم براي صحت معاملات از حيث قصد و رضاي طرفين، اهليت آنها، معين بودن موضوع و مشروعيت جهت عقد در آن رعایت شده باشد. داوري از عقود تشريفاتي نيست و قرارداد آن ميتواند عادي يا رسمي باشد. قرارداد داوري همچنين ممكن است كتبي يا شفاهي باشد و طرفين ميتوانند طي قراردادي جداگانه يا ضمن معامله ملزم شوند كه در صورت بروز اختلاف بين آنها، حل و فصل آن از طريق داوري صورت گيرد. بعد از انعقاد قرارداد داوري چنانچه داور يا داوران در قرارداد يا ضمن معامله معين نشده باشند و در موقع بروز اختلاف يك طرف داور خود را معرفي نكند، طرف ديگر ميتواند داور خود را معين كرده و به وسيله اظهارنامه رسمي به طرف مقابل معرفي و از وي تقاضا كند كه او نيز داور خود را معين كرده و اعلام کند.
در اين صورت طرف مقابل موظف است ظرف 10 روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه، داور خود را معين و اعلام كند و هرگاه تا انقضاي مدت مذكور داور خود را معين نكند، دادگاه صالح به اصل موضوع اختلاف، به درخواست طرفي كه داور خود را معين كرده است داور طرف ديگر را معين خواهد كرد. ممكن است طرفين در قرارداد داوري اصل قضيه را به داوري ارجاع كرده اما تعداد و مشخصات داور يا داوران را تعيين نكنند که ماده ۴۶۴ قانون آیین دادرسی مدنی در اين مورد چنین اظهار میکند «هرگاه در قرارداد داوري، تعداد داورها معين نشده باشد و طرفين نتوانند در تعيين داور یا داورها توافق كنند، هر يك از طرفين بايد يك نفر داور اختصاصي معرفی و یک نفر بهعنوان داور سوم به اتفاق تعين کنند.» بهطور کلی اشخاص در قراردادهایی که منعقد میکنند یا در اختلافاتی که بعدا ایجاد میشود به طرق ذیل میتوانند موضوع اختلاف را به داور یا هیات داوری ارجاع دهند. یکی از این طرق، آن است که طرفین قرارداد شخص معین و مورد اعتمادی را به عنوان داور تعیین کنند. در این روش طرفین در قرارداد خود ذکر میکنند در صورت بروز اختلاف، آقا یا خانم فلان به موضوع رسیدگی و مبادرت به صدور رأی کند. این نحوه عمل، بهترین روش در تعیین داور است چون مسلماً شخص تعیینشده مورد اعتماد هر دو طرف بوده و رأی او به عدالت و انصاف نزدیکتر است.
بدیهی است شخصی که نامش در قرارداد ذکر میشود باید موافقتش را برای داور بودن اعلام کند. هرچند این اعلام موافقت ضمانت اجرای جدی نداشته و در صورتی که در هنگام بروز اختلاف از داوری خودداری کند صرفا تا ۲ سال توسط دادگاه به عنوان داور نمیتواند انتخاب شود.
داور مرضیالطرفین راه دیگر داوری در قراردادهاست. در واقع منظور این است که طرفین در قرارداد منعقده یا پس از حدوث اختلاف توافق میکنند که شخص مرضیالطرفین به عنوان داور مبادرت به رفع اختلاف و صدور رأی کند و نام شخص خاصی را در قرارداد ذکر نمیکنند. در اینجا چنانچه طرفین در قالب قرارداد داوری مستقلی یا در هنگام بروز اختلاف بر شخص واحد یا افرادی توافق کنند، آنها به عنوان داور یا داوران منتخب، اختیار صدور رأی دارند اما چنانچه طرفین در مورد داور یا داوران به توافق نرسند اصولا شرط داوری منقضی شده و مرجع حل اختلاف، دادگاه خواهد بود و مانند آن است که از ابتدا توافقی بر رجوع به داوری وجود نداشته است. آخرین روش داوری در قراردادها، داوری مطلق است.
در این روش طرفین نه شخص معینی را به عنوان داور تعیین کرده و نه عبارت مرضیالطرفین را ذکر میکنند و صرفاً مرقوم میدارند در صورت بروز اختلاف موضوع به داور واحد یا هیات داوری ارجاع شود. در خصوص هیات داوری متداولترین حالت این است که در قرارداد، قید میشود هر یک از طرفین قرارداد، یک داور را انتخاب میکند و دو داور منتخب، داور سوم را برمیگزینند. در مدل داوری مطلق در صورت ایجاد اختلاف و عدم توافق بر شخص داور یا داوران، شرط داوری به قوت خود باقی است اما برای تعیین داور واحد یا هیات داوران طرفین باید به دادگاه مراجعه کنند تا دادگاه به جای آنها داور یا داوران را انتخاب کند.
به عنوان یک نتیجهگیری کلی میتوان گفت وجود شرط داوری در قراردادها، هرگاه حتی یکی از طرفین به آن پایبند بماند، موجب میشود که دعوای موضوع موافقتنامه در صلاحیت داور قرار گرفته و دادگاه دولتی از رسیدگی به آن ممنوع شود و رأی داوری در صورتی که در دادگاه باطل نشده و درخواست شناسایی آن نیز، به علت بطلان رای، مردود نشود، فصلکننده معتبر، مؤثر و نهایی اختلاف طرفین باشد.
داوری از لحاظ ماهیت از دو حیث قضایی بودن و قراردادی بودن مورد بررسی قرار میگیرد. در این خصوص ابتدا به قضایی بودن داوری میپردازیم.
این نظریه، داوری را به این علت که تابع کنترل مقررات دولتی است، قضایی میداند همچنین گفتنی است دولت به علت اقتدار و حاکمیت خود اختیار دارد داوریهایی را که در قلمرو حکومتی آن اتفاق میافتد، به نظم کشیده و بر آن نظارت کند.
به عبارتی، نهتنها دولتها در اعتبار قراردادهای داوری مؤثر هستند بلکه در پیامدهای آن یعنی صلاحیت داورها و جریان داوری و صحت آن نیز تأثیرگذارند.
به نوشته «حمایت» در تحلیل قضایی از ماهیت داوری اعتقاد بر این است که کارکرد داوری و اختیار داوران و منشأ اقتدار آن ریشه در قانون دارد زیرا اگر قانون این مکانیسم را اعتبار نبخشیده بود، معلوم نبود توافق طرفین به خودی خود مؤثر واقع شود. از دیدگاه نظریه قضایی، این قانون است که داوری را تأیید کرده و اجرای آن را تضمین میکند و چون قضاوت کردن یک عمل حکومتی است، این دولت است که اجازه داوری میدهد. نتایج این نظریه این است که داور را جانشین قاضی دولتی مطرح میکند و اختیار او را عموماً از قانون میداند. در این نظریه، الزامآور بودن رأی، منتسب به قانون است و اگر طرفین، قرارداد داوری را امضا کردند، اعتبار آن زمانی خواهد بود که قانون اجرای آن را تأیید کند و به عبارت دیگر نبود قوانین به معنای عدم جواز مراجعه به داوری است.
در نظریه قراردادی بودن داوری، قرارداد، منشأ داوری است و به آن اعتبار میبخشد. همچنین انتخاب داور، قانون داور، رسیدگی و آیین مربوط به رسیدگی داور حتی الزامآور بودن رأی را تبیین میکند. در این نظریه الزامآور بودن رأی داور معطوف به الزامآور بودن قرارداد است. با توجه به مراتب فوق پذیرفتن یکی از دو نظریه اثرات متفاوتی به همراه دارد و این تفاوتها هم از نظر آیین رسیدگی و هم از نظر ماهیت دعوا است. اگر نظریه قضایی را بپذیریم، بین داور و قاضی در قواعد حل اختلاف، تعارض نیست و داور هم مثل قاضی عمل میکند اما اگر نظریه قراردادی را بپذیریم، نتیجه متفاوت بوده و داور نماینده طرفین است و بر اساس موازین که طرفین انتخاب کردهاند، رای میدهد.
در اینجا باید ذکر کرد که زیربنای فکری قوانین امروزی، پذیرش نظریه قراردادی بودن داوری است زیرا هدف بیشتر داوریها، آزادی و انعطاف دادن به داوری است و اتخاذ نظریه قضایی معارض با این نظر است.
در رابطه با تشکیل قرارداد داوری باید گفت كه داوري عقد است و بايد شرايط اساسي لازم براي صحت معاملات از حيث قصد و رضاي طرفين، اهليت آنها، معين بودن موضوع و مشروعيت جهت عقد در آن رعایت شده باشد. داوري از عقود تشريفاتي نيست و قرارداد آن ميتواند عادي يا رسمي باشد. قرارداد داوري همچنين ممكن است كتبي يا شفاهي باشد و طرفين ميتوانند طي قراردادي جداگانه يا ضمن معامله ملزم شوند كه در صورت بروز اختلاف بين آنها، حل و فصل آن از طريق داوري صورت گيرد. بعد از انعقاد قرارداد داوري چنانچه داور يا داوران در قرارداد يا ضمن معامله معين نشده باشند و در موقع بروز اختلاف يك طرف داور خود را معرفي نكند، طرف ديگر ميتواند داور خود را معين كرده و به وسيله اظهارنامه رسمي به طرف مقابل معرفي و از وي تقاضا كند كه او نيز داور خود را معين كرده و اعلام کند.
در اين صورت طرف مقابل موظف است ظرف 10 روز از تاريخ ابلاغ اظهارنامه، داور خود را معين و اعلام كند و هرگاه تا انقضاي مدت مذكور داور خود را معين نكند، دادگاه صالح به اصل موضوع اختلاف، به درخواست طرفي كه داور خود را معين كرده است داور طرف ديگر را معين خواهد كرد. ممكن است طرفين در قرارداد داوري اصل قضيه را به داوري ارجاع كرده اما تعداد و مشخصات داور يا داوران را تعيين نكنند که ماده ۴۶۴ قانون آیین دادرسی مدنی در اين مورد چنین اظهار میکند «هرگاه در قرارداد داوري، تعداد داورها معين نشده باشد و طرفين نتوانند در تعيين داور یا داورها توافق كنند، هر يك از طرفين بايد يك نفر داور اختصاصي معرفی و یک نفر بهعنوان داور سوم به اتفاق تعين کنند.» بهطور کلی اشخاص در قراردادهایی که منعقد میکنند یا در اختلافاتی که بعدا ایجاد میشود به طرق ذیل میتوانند موضوع اختلاف را به داور یا هیات داوری ارجاع دهند. یکی از این طرق، آن است که طرفین قرارداد شخص معین و مورد اعتمادی را به عنوان داور تعیین کنند. در این روش طرفین در قرارداد خود ذکر میکنند در صورت بروز اختلاف، آقا یا خانم فلان به موضوع رسیدگی و مبادرت به صدور رأی کند. این نحوه عمل، بهترین روش در تعیین داور است چون مسلماً شخص تعیینشده مورد اعتماد هر دو طرف بوده و رأی او به عدالت و انصاف نزدیکتر است.
بدیهی است شخصی که نامش در قرارداد ذکر میشود باید موافقتش را برای داور بودن اعلام کند. هرچند این اعلام موافقت ضمانت اجرای جدی نداشته و در صورتی که در هنگام بروز اختلاف از داوری خودداری کند صرفا تا ۲ سال توسط دادگاه به عنوان داور نمیتواند انتخاب شود.
داور مرضیالطرفین راه دیگر داوری در قراردادهاست. در واقع منظور این است که طرفین در قرارداد منعقده یا پس از حدوث اختلاف توافق میکنند که شخص مرضیالطرفین به عنوان داور مبادرت به رفع اختلاف و صدور رأی کند و نام شخص خاصی را در قرارداد ذکر نمیکنند. در اینجا چنانچه طرفین در قالب قرارداد داوری مستقلی یا در هنگام بروز اختلاف بر شخص واحد یا افرادی توافق کنند، آنها به عنوان داور یا داوران منتخب، اختیار صدور رأی دارند اما چنانچه طرفین در مورد داور یا داوران به توافق نرسند اصولا شرط داوری منقضی شده و مرجع حل اختلاف، دادگاه خواهد بود و مانند آن است که از ابتدا توافقی بر رجوع به داوری وجود نداشته است. آخرین روش داوری در قراردادها، داوری مطلق است.
در این روش طرفین نه شخص معینی را به عنوان داور تعیین کرده و نه عبارت مرضیالطرفین را ذکر میکنند و صرفاً مرقوم میدارند در صورت بروز اختلاف موضوع به داور واحد یا هیات داوری ارجاع شود. در خصوص هیات داوری متداولترین حالت این است که در قرارداد، قید میشود هر یک از طرفین قرارداد، یک داور را انتخاب میکند و دو داور منتخب، داور سوم را برمیگزینند. در مدل داوری مطلق در صورت ایجاد اختلاف و عدم توافق بر شخص داور یا داوران، شرط داوری به قوت خود باقی است اما برای تعیین داور واحد یا هیات داوران طرفین باید به دادگاه مراجعه کنند تا دادگاه به جای آنها داور یا داوران را انتخاب کند.
به عنوان یک نتیجهگیری کلی میتوان گفت وجود شرط داوری در قراردادها، هرگاه حتی یکی از طرفین به آن پایبند بماند، موجب میشود که دعوای موضوع موافقتنامه در صلاحیت داور قرار گرفته و دادگاه دولتی از رسیدگی به آن ممنوع شود و رأی داوری در صورتی که در دادگاه باطل نشده و درخواست شناسایی آن نیز، به علت بطلان رای، مردود نشود، فصلکننده معتبر، مؤثر و نهایی اختلاف طرفین باشد.
منبع: تابناک
ارسال نظر