"خستگی تصمیم" چیست؟
پارسینه: ما بعضی تصمیم گیری ها را عرفاً تصمیم گیری نمی دانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای 3 آسانسور است، وقتی دکمه یکی از آنها را می فشاریم، در واقع، تصمیم گرفته ایم، هر چند که آن را در زمره تصمیمات روزانه نیاوریم.
همان گونه که عضلات ما بعد از کار کردن زیاد خسته میشوند، مغز نیز بعد از تصمیم گیریهای متعدد در طول روز، چار خستگی میشود که به آن، "خستگی تصمیم" (Decision fatigue) میگویند.
ما مدام در حال تصمیم گیری هستیم و با هر تصمیمی، یک قدم به "خستگی تصمیم" نزدیک میشویم. هر چند همه تصمیمها بزرگ و حیاتی نیستند، ولی هر کدام شان، به سهم خود بخشی از انرژی مغزمان را میگیرند: از انتخاب بین دو نوع خمیردندان برای مسواک صبحگاهی و تصمیم گیری درباره این که امروز چه بپوشم و انتخاب درجه حرارت بخاری یا کولر ماشین و انتخاب موسیقی برای شنیدن و برداشتن یک نوع پینر از قفسه پنیرهای سوپرمارکت تا تصمیم گیری درباره نحوه برخورد با خطای فرزند و انتخاب بین چند گزینه برای سرمایه گذاری و مهاجرت و ... همه و همه تصمیم گیری هستند.
نکته جالب توجه این که ما بعضی تصمیم گیریها را عرفاً تصمیم گیری نمیدانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای ۳ آسانسور است، وقتی دکمه یکی از آنها را میفشاریم، در واقع، تصمیم گرفته ایم، هر چند که آن را در زمره تصمیمات روزانه نیاوریم.
افرادی که کار و زندگی شان به گونهای است که باید مدام تصمیم بگیرند، بیش از بقیه در معرض خستگی تصمیم قرار دارند. در یک تحقیق در آمریکا، تعدادی قاضی که باید درباره عفو زندانیان تصمیم گیری میکردند، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که آنها در ابتدای روز، پروندهها را بهتر بررسی میکنند و افراد بیشتری را مشمول عفو میدانند، ولی هر چه به پایان روز نزدیک میشوند.
افراد کمتری را عفو میکنند. پروندهها کما بیش یکسان بودند و قضات نیز ثابت. آنچه در ساعات پایانی روز تغییر کرده بود، پدیدار شدن حالت "خستگی تصمیم" بود که هنگام صبح وجود نداشت.
رولف دوبلی در کتاب "هنر خوب زندگی کردن" میگوید: وقتی مغز به خاطر تصمیم گیریهای متعدد خسته میشود، معمولاً سر راستترین تصمیمات را میگیرد که عمدتاً هم بدترین است.
چه کنیم؟
۱ - وقتی از "مارک زاکر برگ" بنیانگذار و مدیر "فیس بوک" پرسیدند چرا همیشه یک نوع تی شرت میپوشی پاسخ داد: نمیخواهم هر روز صبح درگیر تصمیم گیری درباره این که کدام لباس را بپوشم.
او با این کار در واقع، یکی از تصمیمات صبحگاهی اش را حذف و انرژی آن را برای تصمیم گیریهای مهمتر کاری، ذخیره میکند.
خانم "آنگلا مرکل" صدر اعظم آلمان هم از این روش استفاده میکند و اکثراً یک نوع لباس میپوشد. استیو جابز نیز همین گونه بود.
برای این که خستگی تصمیم دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیم گیریهای کم اهمیت قرار ندهیم. راهش این است که درباره برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. به عنوان مثال، به جای این که هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامه هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم و از قید تصمیمات روزمره خلاص شویم و انرژی مغزمان را ذخیره کنیم.
یا یک مدیر میتواند جلسات خود را فقط در روزهای چهارشنبه برگزار کند و هر که از او وقت بخواهد، به جای این که فکر کند و درباره زمان جلسه با او تصمیم بگیرد، روز چهارشنبه را با او وعده کند. یا یک پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچهها در نظر بگیرد و .... (هر کسی میتواند به فراخور زندگی اش، چند مورد را مشمول یک تصمیم واحد کند و از تصمیم گیریهای متعدد راحت شود.)
۲ - تصمیمات مهم را صبح بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز میگذرد، به "خستگی تصمیم" بیشتر نزدیک میشویم.
۳ - وقتی گزینههای قابل انتخاب برای تصمیم گیری زیادتر باشد، "خستگی تصمیم" نیز بیشتر میشود.
اگر برای خرید کاغذ دیواری به خیابانی که بورس کاغذ دیواری است برویم، در دهها فروشگاه، صدها طرح میبینیم و تعدد گزینهها ما را سردرگم میکند. در واقع ما بعد از دیدن دهها طرح اولیه، دچار خستگی تصمیم میشویم و بعد از مدتی یکی از طرحها را نه از سر شوق و علاقه که به خاطر خستگی تصمیم و گریز از ادامه این روند انتخاب میکنیم.
یکی از راههای مواجهه منطقی با تعدد گزینه ها، این است که به جای آن که مثلاً ۱۲ گزینه را یک جا بررسی کنیم و به یکی برسیم، آنها را به چند گروه کوچکتر تقسیم کنیم و سه تا سه تا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم.
۴ - وقتی دچار خستگی تصمیم هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. کمی استراحت و خوردن اندکی غذا که گلوکز مغز را تأمین کند، میتواند خستگی تصمیم را کاهش دهد. نیم ساعت خواب در وسط روز، میتواند در جلوگیری از خستگی تصمیم مؤثر باشد.
۵ - انسانهای کمال گرا که میخواهند بهترین خروجی را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم میشوند. بهتر است به یک گام جلوتر بسنده کنیم و راحتتر و سریعتر تصمیم بگیریم. کش دادن تصمیم گیری، انرژی زیادی از مغز میگیرد.
ما مدام در حال تصمیم گیری هستیم و با هر تصمیمی، یک قدم به "خستگی تصمیم" نزدیک میشویم. هر چند همه تصمیمها بزرگ و حیاتی نیستند، ولی هر کدام شان، به سهم خود بخشی از انرژی مغزمان را میگیرند: از انتخاب بین دو نوع خمیردندان برای مسواک صبحگاهی و تصمیم گیری درباره این که امروز چه بپوشم و انتخاب درجه حرارت بخاری یا کولر ماشین و انتخاب موسیقی برای شنیدن و برداشتن یک نوع پینر از قفسه پنیرهای سوپرمارکت تا تصمیم گیری درباره نحوه برخورد با خطای فرزند و انتخاب بین چند گزینه برای سرمایه گذاری و مهاجرت و ... همه و همه تصمیم گیری هستند.
نکته جالب توجه این که ما بعضی تصمیم گیریها را عرفاً تصمیم گیری نمیدانیم. مثلاً برای بالا رفتن از یک برج که دارای ۳ آسانسور است، وقتی دکمه یکی از آنها را میفشاریم، در واقع، تصمیم گرفته ایم، هر چند که آن را در زمره تصمیمات روزانه نیاوریم.
افرادی که کار و زندگی شان به گونهای است که باید مدام تصمیم بگیرند، بیش از بقیه در معرض خستگی تصمیم قرار دارند. در یک تحقیق در آمریکا، تعدادی قاضی که باید درباره عفو زندانیان تصمیم گیری میکردند، مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که آنها در ابتدای روز، پروندهها را بهتر بررسی میکنند و افراد بیشتری را مشمول عفو میدانند، ولی هر چه به پایان روز نزدیک میشوند.
افراد کمتری را عفو میکنند. پروندهها کما بیش یکسان بودند و قضات نیز ثابت. آنچه در ساعات پایانی روز تغییر کرده بود، پدیدار شدن حالت "خستگی تصمیم" بود که هنگام صبح وجود نداشت.
رولف دوبلی در کتاب "هنر خوب زندگی کردن" میگوید: وقتی مغز به خاطر تصمیم گیریهای متعدد خسته میشود، معمولاً سر راستترین تصمیمات را میگیرد که عمدتاً هم بدترین است.
چه کنیم؟
۱ - وقتی از "مارک زاکر برگ" بنیانگذار و مدیر "فیس بوک" پرسیدند چرا همیشه یک نوع تی شرت میپوشی پاسخ داد: نمیخواهم هر روز صبح درگیر تصمیم گیری درباره این که کدام لباس را بپوشم.
او با این کار در واقع، یکی از تصمیمات صبحگاهی اش را حذف و انرژی آن را برای تصمیم گیریهای مهمتر کاری، ذخیره میکند.
خانم "آنگلا مرکل" صدر اعظم آلمان هم از این روش استفاده میکند و اکثراً یک نوع لباس میپوشد. استیو جابز نیز همین گونه بود.
برای این که خستگی تصمیم دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیم گیریهای کم اهمیت قرار ندهیم. راهش این است که درباره برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. به عنوان مثال، به جای این که هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامه هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم و از قید تصمیمات روزمره خلاص شویم و انرژی مغزمان را ذخیره کنیم.
یا یک مدیر میتواند جلسات خود را فقط در روزهای چهارشنبه برگزار کند و هر که از او وقت بخواهد، به جای این که فکر کند و درباره زمان جلسه با او تصمیم بگیرد، روز چهارشنبه را با او وعده کند. یا یک پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچهها در نظر بگیرد و .... (هر کسی میتواند به فراخور زندگی اش، چند مورد را مشمول یک تصمیم واحد کند و از تصمیم گیریهای متعدد راحت شود.)
۲ - تصمیمات مهم را صبح بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز میگذرد، به "خستگی تصمیم" بیشتر نزدیک میشویم.
۳ - وقتی گزینههای قابل انتخاب برای تصمیم گیری زیادتر باشد، "خستگی تصمیم" نیز بیشتر میشود.
اگر برای خرید کاغذ دیواری به خیابانی که بورس کاغذ دیواری است برویم، در دهها فروشگاه، صدها طرح میبینیم و تعدد گزینهها ما را سردرگم میکند. در واقع ما بعد از دیدن دهها طرح اولیه، دچار خستگی تصمیم میشویم و بعد از مدتی یکی از طرحها را نه از سر شوق و علاقه که به خاطر خستگی تصمیم و گریز از ادامه این روند انتخاب میکنیم.
یکی از راههای مواجهه منطقی با تعدد گزینه ها، این است که به جای آن که مثلاً ۱۲ گزینه را یک جا بررسی کنیم و به یکی برسیم، آنها را به چند گروه کوچکتر تقسیم کنیم و سه تا سه تا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم.
۴ - وقتی دچار خستگی تصمیم هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. کمی استراحت و خوردن اندکی غذا که گلوکز مغز را تأمین کند، میتواند خستگی تصمیم را کاهش دهد. نیم ساعت خواب در وسط روز، میتواند در جلوگیری از خستگی تصمیم مؤثر باشد.
۵ - انسانهای کمال گرا که میخواهند بهترین خروجی را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم میشوند. بهتر است به یک گام جلوتر بسنده کنیم و راحتتر و سریعتر تصمیم بگیریم. کش دادن تصمیم گیری، انرژی زیادی از مغز میگیرد.
منبع:
عصر ایران
ارسال نظر