شکایت به اتهام آزار و اذیت پس از ۱۸ سال!
پارسینه: مرد ۴۵ ساله به اتهام آزار و اذیت دختری در ۱۸ سال قبل در دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. این مرد ادعا کرد که دختر جوان قصد اخاذی از وی را داشته است.
رسیدگی به این پرونده از چند ماه قبل به دنبال شکایت یک زن ۳۸ ساله به نام ویدا آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی تهران رفته بود از یک مرد جوان به نام کوروش شکایت و ادعا کرد این مرد ۱۸ سال قبل وی را آزار داده است.
زن جوان به ماموران گفت: کوروش از اقوام دور مان بود و گاهی اوقات به خانه مان رفت و آمد داشت. در این رفت و آمدها بود که به من ابراز علاقه کرد و پس از مدتی به من قول ازدواج داد. من آن زمان دانشجو بودم. به همین خاطر کوروش بسیاری از روزها با ماشین دنبالم میآمد و مرا به دانشگاه میرساند. او یک روز به بهانه ملاقات با خانواده اش و صحبت کردن درباره ازدواج ، من را به خانه پدرش کشاند و آن جا مرا آزار داد. این زن ادامه داد: بعد از آن ماجرا میخواستم از او شکایت کنم، اما از ترس آبرویم صرف نظر کردم و ماجرا را به پدر و مادرم نگفتم. چندماه بعد کوروش ناگهان گفت از ازدواج با من منصرف شده است. این ماجرا تأثیر بدی در روحیه ام گذاشته بود.
ویدا گفت: چهار سال بعد از این ماجرا با پسر جوانی که به خواستگاری ام آمده بود ازدواج کردم و حالا صاحب دو فرزند هستم، اما خاطره آزار کوروش هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشد. همین موضوع باعث شد تا به افسردگی مبتلا شوم. من به روان شناس مراجعه کردم و چند ماه بود که تحت درمان قرار داشتم. دکتر روان شناس که میدید اوضاع روحی من به شدت به هم ریخته از من خواست تا واقعیت را به شوهرم بگویم. زن جوان ادامه داد: من ماجرا را به همسرم گفتم و حالا بعد از ۱۸ سال آمدهام تا از کوروش شکایت کنم.
با این شکایت وی به پزشکی قانونی معرفی شد، اما کارشناسان بعد از ۱۸ سال، آزار و اذیت وی را تایید نکردند. پرونده برای رسیدگی به شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و کوروش که حالا ۴۵ سال دارد به دادگاه احضار شد و از خود دفاع کرد. وی ادعای عجیبی را مطرح کرد و گفت: ویدا حالا بعد از ۱۸ سال وقتی فهمیده وضع مالی خیلی خوبی دارم به فکر اخاذی از من افتاده و به همین خاطر چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است. من ۱۸ سال قبل به ویدا علاقهمند بودم و حتی به خواستگاری او رفتم، اما پدر او از من خواست تا خانهای را به نام او سند بزنم و ۴۰۰ سکه طلا به عنوان مهریه اش تعیین کرد. به همین خاطر از ازدواج با او پشیمان شدم. من هرگز ویدا را آزار نداده بودم.
وی در پاسخ به سوال قاضی درباره این که ویدا را هرگز به خانه پدرت نبرده بودی؟ گفت: نه من و ویدا هرگز با هم خلوت نکرده بودیم. من بیشتر اوقات با ماشین دنبال او میرفتم و او را به دانشگاه میرساندم. من بی گناهم و حالا با شکایت او آبرویم به خطر افتاده است. من اگر او را آزار داده بودم ۱۸ سال قبل از من شکایت میکرد.
در این میان ویدا در حالی که اشک میریخت، برخاست و گفت: این که بعد از ۱۸ سال میبینم در دادگاه از خودت دفاع میکنی و دست هایت میلرزد برایم کافی است. در مدت ۱۸ سال یاد و خاطره آزارهایی که به من رساندی هرگز از فکرم پاک نشد و حالا امیدوارم با حکم دادگاه دلم آرام بگیرد. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا برای این پرونده حکم صادر کنند.
ارسال نظر