نقدی بر فيلمی که ادعا میشود سياسیترين فيلم تاريخ سينمای ايران است
ابوالقاسم طالبي که زماني در زمره روزنامهنگاران بود؛ سينما را با اکشني به نام «ويرانگر» آغاز کرد و فيلم موفقي چون «نغمه» را هم درکنار آثاري متوسط چون «آقاي رئيسجمهور» در کارنامه دارد؛ در دهه 70 سريال «بازگشت پرستوها» را ساخت و چندي قبل سريال ديگري به نام «به کجا چنين شتابان» که حتي حضور بازيگري چون بابک حميديان هم باعث نجات آن نشد. در مجموع طالبي تا «قلادههايطلا» کارنامه پرباري نداشت تا اينکه در اکران نوروزي امسال اين فيلم از راه رسيد. بدون تعارف بايد بگوييم بيشتر کسانيکه به عنوان اولين گروه در جشنواره يا اکران نوروزي فيلم را ديدند به دلايل مختلفي انتظار داشتند با فيلمي در حد اخراجيهاي 3 يا پايان نامه (اثر حامد کلاهداري) اما در ساختار متفاوتي مواجه باشند اما فيلم برخلاف انتظارها چيز ديگري از کار درآمد و شايد اين پيشزمينه ذهني، در اين همه ذوق زدگي مخاطبان از اثر بيتاثير نباشد.
شايد بد نباشد نقد فيلم را از شخصيتپردازي و بازيها شروع کنيم؛ جايي که با ماموران رده بالايي مواجهيم که هيچ شباهتي به شغلشان ندارند، موي دم اسبي ميبندند، لباسهاي تريپ هنري برتن دارند و سيگار ميکشند و خيلي راحت درباره هم الفاظ نامناسب به کار ميبرند. گويا قرار بوده حتما در اين فيلم ستارهها حضور داشته باشند؛ براي همين دفتر کار ماموران وزارت اطلاعات و نوع رفتارشان بيشتر شبيه به يک دفتر تبليغاتي درآمده که عدهاي گرافيست در آن کار ميکنند. تحليلهاي شخصيتها در مواجهه با اخبار هم بيشتر شبيه حرفهاي مردم در تاکسي يا صف نان است. شخصيت روحاني فيلم که قرار است يک مدير رده بالاي وزارت اطلاعات باشد بسيار منفعل است در آن حد که يکي از شخصيتها هر نسبتي که ميخواهد به او ميدهد و به راحتي روي ميزش مينشيند. بازي افرادي که درآن خانه تيمي هستند به خصوص پرديس افکاري و شخصيت منحرف جنسي داستان بسيار پرتملق است؛ اما حميدرضا پگاه و عليرام نورايي در ايفاي نقش خود موفق بودهاند.
هر چند فيلم با ترکيبي از داستان و ارائه تصاوير مستند، سعي دارد از واقعيت دور نشود اما داستان در مراحلي از کار به شدت گاف دارد؛ هدايت يک عمليات از درون قايق (که معلوم نيست اگر قرار بوده فقط يک قايق را ببينيم چرا عوامل فيلم زحمت سفر به خارج را به خود دادهاند؟) جمع شدن آدمهايي با تفکرات مختلف در يک خانه تيمي و زيرنظر يک مامور MI6 که بنا بوده جنبه استعاري داشته باشد اما غلوانگيز و غيرممکن بهنظر ميرسد. همينطور آدمکشيهاي متعدد شخصيت منفي فيلم درست در انظار عمومي و بدون کمترين ابتکار از نقاط ضعف داستان است. شايد پايان بندي فيلم هم بکر و غيرقابل حدس باشد اما براي فيلمي که ادعاي مستند بودن دارد تخريب يک نهاد مهم و خروج شخصيت منفي با يک ريش بزي و کمي رعشه بدن از فرودگاه نمره منفي دارد.
سوابق طالبي نشان ميدهد برخلاف بسياري ديگر بر مبناي اعتقادش فيلم ميسازد و ژست نميگيرد و همين موضوع بسيار با ارزش است. طالبي روي آدمهاي معمولي فيلم و ديدگاههايشان ارزش گذاري نميکند. درباره بيتوجهي به برخي مسائل هشدار جدي ميدهد و زنگ خطر را به صدا درميآورد. زمان زيادي را صرف تحقيق کرده و اين موضوع در بخشهايي از تصاوير واقعي يا بازسازي اتفاقها به خوبي به چشم ميآيند. به خوبي خيل عظيم سياهي لشکر را هدايت ميکند و از پس ساخت صحنههاي پر از جزئيات برآمده است.
اين منصفانه ترين نقدي بود كه بر اين فيلم تا الان نوشته شده است.
اما هیچ وقت نباید خوبی های این فیلم با ارزش را نادیده گرفت.
متاسفانه سینمای ایران بسیار دارد به فساد کشیده میشود اما در چند سال اخیر به خصوص بعد از فتنه 88 سینمای ایران در زمینه ی سیاست به اندازه ی خود بد کار نکرده است.
اما هنوز جا برای به تر شدن هست.....
دستتان هم درد نکند!