آیتالله مکارم شیرازی در سال ۵۸: دیکتاتوری خشن در راه است
تریبون مستضعفین نوشت:
اشاره: این یادداشت در یکی از روزنامههای سال ۵۸ به چاپ رسیده است. دغدغههای نگارنده گرچه تا حدود زیادی به آشوبهای آن سالها باز میگردد ولی روح نقد کلی آنها به مناسبات گروههای سیاسی و طبقات اجتماعی برای امروز هم خواندنی است.
کرارا سوال میکنند وضع آینده انقلاب را چگونه میبینید؟ در جواب میگویم هم بسیار خوب، و هم بسیار بد. تا چطور باشیم و چگونه از دستاوردهای انقلاب بهرهگیری کنیم؟
بسیار خوب اگر تنگ نظریها و تصفیهحسابهای خصوصی و شخصی، از غیر به خویشتن پرداختن و در خود فرو رفتن و یا از صحنه مبارزه کنار کشیدن را کناربگذاریم، همه یکدل و یک جان، با اخلاص و فداکاری و کوشش انقلابی در بازسازی اینجامعه ویرانشده _شب و روز_ تلاش کنیم آرامش و امنیت به جامعه بازگردد، حقوق از دست رفته مستضعفین به آنها برسد، ایرانی آزاد و آباد و مترقی سازیم و به دنیا ثابت کنیم این است معنی یک انقلاب اسلامی و مردمی.
اما اگر _آنطور که نشانههای نگران کننده آن نمایان است_ گروهها به جان هم بیفتند، و سلاحهایی که باید پشتوانه پاسداری از انقلاب در برابر دشمن باشد، وسیلهای برای برخوردهای قهرآمیز و با تحمیل عقاید سیاسی گردد. آزادی سر از هرج ومرج درآورد، تصفیه حسابها جای اخلاص پرثمر انقلابی را بگیرد، افراد سودجو بغارت اموال و املاک مردم بپردازند، دانشجویان ما به جر و بحثهایی که آنها را از مسائل اصولی و اساسی انقلاب منحرف میسازد، بنشینند، کارگران برای آشفته کردن هرچه بیشتر وضع نابسامان کارخانه-ها به پا خیزند، و غفلت و بیخبری از جریان اوضاع سبب نفوذ عناصر ضد انقلابی به میان صفوف ما گردد، کم-حوصلگی کسانی که میخواهند تمام ویرانیها یک شبه آباد گردد مزید بر علت شود، آینده بسیار بد و مسلما تاریک و وحشتزا است.
اصولا همیشه هرج و مرج مقدمه یک دیکتاتوری خشن بوده است، هم در تاریخ مملکت خود این واقعیت را آزمودهایم و هم در جهان فراوان دیده شده چرا که ادامه و تزاید هرج و مرج در یک محیط مردم را خسته و عصبانی ودرمانده میکند آنچنان که دیکتاتوری را که در آغاز آرامش کاذبی ایجاد مینماید به جان پذیرا میشوند.
ما هماکنون آثار این هرج و مرج را در همه دستگاهها احساس میکنیم و اگر وضع به همین منوال پیش برود دیر یا زود شاهد بازگشت دیکتاتوری خطرناکی خواهیم بود که خشک و تر را با هم میسوزاند و این بهار آزادی را به خزانی وحشتناک مبدل خواهد کرد که دیگر نه جای شهدا در آن خالی است و نه از خونشان لالهای میدمد. رژیم خودکامهای که تمام دستاوردهای انقلاب را زیر چکمههای خود له خواهد کرد.
اگر از خوشبینیهای افراطی بپرهیزیم (که باید در این شرایط بپرهیزیم) به روشنی میبینیم که گویی بسیاری از افراد و گروههای کشورما دست به دست هم دادهاند تا سازمانهای مختلف مملکت را به هم بریزند، منتها برخی آگاهانه و برخی ناآگاه.
از وضع کارگران و کارخانهها شروع میکنیم: چه کسی در این حقیقت تردید دارد که در نظام طاغوتی سابق کارگران در محرومیت شدید به سر میبردند و در چنگال صاحبان صنایع گرفتار بودندف ولی آیا دگرگون ساختن این نظام فاسد باید طبق یک برنامه حساب شده صورت گیرد و یا شکلی که وضع را بدتر کند و کارگران را بیکار و کارخانه را به ورشکستگی بکشاند و اقتصاد مملکت را فلج کند؟
گویا بعضی ازکارگران را عقیده بر این است که دیگر هیچ کس حق امر و نهی و دستور کار به آنها ندارد، هر وقت خواستند بروند، و اگر سر ماه حقوقشان دیر شد، یا صاحبکارخانه را زندانی کنند تا چک بکشد و یا تهدید به آتش زدن کارخانه! (البته کارگران با ایمان وانقلابی و آگاه و وظیفهشناس از این موضوع مستثنی هستند، و خوشبختانه اکثریت با آنهاست ولی نقش دگران را نمیتوان ندیده گرفت)
یکی از افراد مورد اطمینان میگفت کارگری پس از چند ماه اعتصاب به کارخانه آمد و چهارده هزارتومان حقوقش را گرفت، سپس رفت و دیگر ازاو خبری نبود. اینگونه کارها جز تعطیل فوری کارخانهها چه اثر دیگری میتواند داشته باشد؟
از آن مهمتر اینکه عناصر ضد انقلاب که بدبختانه لباس انقلاب به تن کردهاند به کارگاه-ها و کارخانهها هجوم آورده و به عنوان دفاع از حقوق کارگر، آنها را به هرج و مرج و به هم ریختن کترخانه دعوت میکنند. همه روز دعوت به سخنرانی و اعتصاب است، و همه روز سخن از افزایش مزایا و حقوق. یکی از شهود عینی میگفت با چشم خود دیدم که یکی از همین افراد، به صاحب کارخانه اشاره میکرد و میگفت:ای کارگران! ما زنجیر به گردن این مرد میاندازیم، و سپس زنجیرش را همینجا به زمین میکوبیم و حق شما را میگیریم و به شما میدهیم!
صاحب کارگاه گفت: من حاضرم هرقدر پول بگویید به این کارگران بدهم، اما این پول را به دست امام یا کمیته امام و یا به دست خودم میدهم، گفتند: نمیشود، فقط باید به دست ما باشد! سپس با تهدید و زور پولها را گرفتند و میان کارگران تقسیم کردند و گفتند اینها را بگیرید و بدانید مدافع حقوق شما کیست و فردا به چه اشخاصی رای بدهید؟!
نظیر این برنامه فراوان است و نتیجهای جز تعطیل کارگاهها و کارخانهها و اضافه شدن بر خیل بیکاران ندارد و ظاهرا آن-ها نیز همین را میخواهند، غافل از اینکه دامن زدن به بیکاری و هرج و مرج نتیجهاش روشن شدن آتشی است که نه کارگران در آن زنده میمانند و نه محرکهای آنها و نه هیچ یک از ما!
به سراغ جنگلها و منابع طبیعی میرویم، جمعی از خدا بیخبر چنان به غارت و نابودی این سرمایههای بزرگ اجتماعی کمر بستهاند که داد همه آگاهان در آمده و میگویند به زودی مملکت ما از این منابع محروم خواهد شد.
جمعی دیگر از عدم کنترل دولت بر اوضاع و با ارفاق در این شرایط خاص سوء استفاده کرده شروع به تجاوز به اراضی و املاک دیگران کردهاند و هرج و مرجی در بسیاری از روستاها به وجود آوردهاند که اگر تعجب نکنید بعضی از بیصبران آرزوی برگشت به وضع گذشته را میکنند!
آنها از این واقعیت غفلت دارند که اگر اراضی مورد نظرشان متعلق به غارتگران رژیم گذشته است باید به بیتالمال برگردد و متعلق به عموم ملت ایران است، و تحت ضوابطی باید مورد بهره برداری قرار گیرد واگر متعلق به افراد زحمتکش است که تصرف و غصب آن گناهی است بزرگ و عملی است صد در صد ضد انقلابی.
به ادارات سر میزنیم، گروهی که عادت داشتهاند از ترس و وحشت طاغوت به موقع پشت میز خود باشند و یا با گرفتن حق و حساب کاری را انجام دهند، امروز که نه سایه طاغوت بر سرشان است و نه خبری از حقو حساب، دیگر کاری را برای مردم انجام نمیدهند. (البته کارمندان شریف و با ایمان و فداکار را که عده آنها فراوان است استثنا میکنم).
سری به بازار میزنیم، میبینیم به محض اینکه اعتصابها پایان پذیرفت و کررههای مغازهها بالا رفت، عدهای سودجو بر قیمت اجناس مورد نیاز مردم افزودهاند، و مرتبا این عمل زشت را ادامه میدهند، در حالیکه مسلمانان راستین و انقلابی درست عکس این قضیه را عمل کردند، ولی مثل اینکه اکثریت با همان افراد سودجو است چرا که عملا قیمت در بازار ترقی کرده است، که فشار آن بیش از همه روی طبقه کارگر و کارمندان جز احساس میشود. و از آن بدتر اینکه گروهی با اینکه درآمد بیشتری از طریق بالا بردن قیمت کالاها پیدا کردهاند از پردخت بدهیهای خود به دیگران خودداری میکنند و عملا چرخهای اقتصاد را به رکود و توقف و بازار را به هرج و مرج میکشانند. و هنگامی که به بعضی از آنها گفته میشود چرا چنین میکنید، میگویند: آقا گفته است بدهیها را نپردازید (چه دروغ بزرگ و چه تهمت بیشرمانهای؟! کی رهبر بزرگ انقلاب چنین گفته؟ او گفته است بدهکارانی که قادر به پرداخت نیستند به آنها مهلت داده شود.)
به سراغ مسکن میرویم، به طوری که نقل کردهاند، عدهای از تهران و شهرستانهای اطراف برخاسته و به سوی آپارتمانها و منازلی که در اطراف تهران در شرف اتمام است روی آوردهاند و هرکدام یکی از آنها را تصاحب کرده و در آن اختیار کردهاند در حالیکه شنیده شد بسیاری از این افراد خانه و مسکن دارند، اما منطقشان این است که مال ما میشود که چه بهتر. ویا اگر ملک ما نشود چیزی به ما میدهند و ما را از اینجا بلند میکنند. در حالی که بسیاری از این آپارتمانها به مستضعفان فروخته شده و گردن کلفتها پول آن را گرفتهاند و فرار کردهاند و نیز همانگونه که شنیدیم بعضی دیگر خانههای ملکی مسکونی خود را فروخته و در جنوب تهران زاغه نشین شدهاند تا خانه مجانی دریافت کنند! در حالیکه گروهی از مستضعفان واقعی حتی توانایی بر زاغه نشینی را هم ندارند. این هرج و مرج طلبی تقریبا در همهجا آشکار شده و گروهی دانسته یا نادانسته، ضد انقلابی و یا نیمه انقلابی و ناآگاه به آن کشیدهشدهاند، حتی مسائل سادهای مانند ترافیک از آن مستثنی نیست. دیگر نه ترسی از پلیس راهنمایی (برای گروهی) در کار است و نه چراغ قرمز رنگ فروغی دارد، و نه عبور ممنوع و توقف را به چیزی می-خرند و نه فرقی میان پیادهرو و خیابان باقی مانده. دوستی میگفت کسی را دیدم از عبور ممنوع با نهایت شجاعت میگذشت، وقتی به او اعتراض کردم گفت آقا ما خون دادهایم ک آزاد باشیم!!
درست به تفسیر آزادی و مفهوم آن توجه کنید که متاسفانه این تفسیر غلط در بسیاری از سازمانهای اجتماعی ریشه دوانده و آزادی درست به معنی هرج و مرج تفسیر شده.
فراموش کردم مطبوعات را بگویم، گروهی از نویسندگان جرائد و مطبوعات نیز در دامن زدن به هرج و مرج سهم بزرگی دارند. یک نغمه اختلافانگیز را چنان بزرگ میکنند که در داخل و خارج به عنوان یک شکاف عظیم در رهبری انقلاب تعبیر میشود. گویا آنها نیز معنی آزادی قلم را همانگونه که آن راننده متخلف فهمیده بود میدانند. آزادی مطبوعات یعنی دامن زدن به هرج و مرج و به هم ریختن کارگران و کشاورزان و محصلین و دانشجویان و همه گروهها با هم.
اما اگر این هرج و مرجها خدای نکرده همچنان ادامه یابد، و دشمنان خارجی نیز به آن دامن میزنند، یک حالت دلمردگی و افسردگی و بدبینی نسبت به دستاوردهای انقلاب تدریجا پیدامیشود، و زمینه را برای یک کودتای خشن و خانمانسوز فراهممی-سازد و مردم را برای برای پذیرش یک دیکتاتوری که تنها اثرش پایان دادن موقتی به هرج و مرج بوده باشد آماده میکند. همان-گونه که نظیر آن در بسیاری از انقلابها دیده شده است.
بیایید به خاطر خدا، به خاطر انسانیت، به خاطر حفظ این اب و خاک، و به خاطر خونهای پاکی که در راه آزادی و اسلام ریخته شد و به خاطر حفظ و حراست دستاوردهای بسیار گرانبهای این انقلاب بزرگ، برای پایان دادن به این هرج و مرج طلبی متشکل شویم، ناآگاهان را آگاه سازیم، مغرضان و مفسدان را سرجایشان بنشانیم که اگر به موقع جلوی ادامه این وضع را نگیریم نه از تاک نشانی ماند، و نه از تاکنشان. خطر نزدیک است، به هوش باشید! ما منکر نابسامانیها و نارساییها در تمام دستگاهها نیستیم، اما بیایید با نظم و برنامه و یک حرکت دسته جمعی انقلابی و حساب شده به جنگ با این نابسامانیها برویم، نه با هرج و مرج و به هم ریختن اوضاع.
منبع: روزنامه اطلاعات، ۱۶ اردیبهشت ۵۸
ارسال نظر