فال حافظ امروز ۲۹ اسفند ۱۴۰۰
پارسینه: امروز بیست و نهم اسفند ماه مانند روال هر روز یکی از غزل های حافظ شیرازی را برایتان تعبیر و تفسیر می کنیم.
برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تعبیر یکی از غزلهای حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. امروز بیست و نهم اسفند ماه به غزل شماره ۱۷۶ حافظ میپردازیم.
متن غزل شماره ۱۷۶ حافظ
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
صبر و تحمل تو در برابر شکستها و ناکامیهای گذشته قابل ستایش است. همانگونه که عاشقان تیرگی شب را به امید روشنایی صبح تحمل میکنند، تو نیز به روشنی خواهی رسید؛ دشمنانت شکست را قبول کردهاند و دوران غم به پایان رسیده است، پس شاد و خوشحال باش. به زودی مالی به دستت خواهد رسید که باعث حل مشکلات میگردد. نور امید و خوشبختی به وجود تو تابیده است و خبر از روزهایی دلانگیز همراه با موفقیت و پیروزی میدهند. موفقیت کامل به تلاش بیشتر خودت بستگی دارد، اکنون که اوضاع مساعد است خودت هم تلاشت را بیشتر کن.
معنی و تفسیر غزل شماره ۱۷۶ حافظ
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
به وقت سحر پیک سعادتبخش بیدار بر بالای بسترم آمد و گفت: بلند شو که آن پادشاه شیریندهن بازگشت.
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
جام شراب عشق را لبریز کن و مستانه به دیدن نگار زیبا برو، تا ببینی که محبوبت چگونه با راه و روش سرمستی و سر خوشی آمده است.
مژدگانی بده ای خلوتی نافهگشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
ای عاشق گوشهنشین که به دنبال استشمام بوی یار هستی، مژدگانی بده تا خبری خوش به تو بگویم و آن خبر اینکه اکنون آهوی ختن از صحرا به سمت تو آمده است.
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
اشک شوق ناشی از آمدن محبوب به چهره سوختهدلان و عاشقان طراوت بخشیده است و آه و ناله به داد عاشق بیچاره رسیده است.
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
دلم همچون پرندهایست که مشتاقِ کمان ابروی یار است تا او را شکار کند. ای کبوتر دل، مراقب باش که از شکار شاهین نگاه این زیبارو ایمن نخواهی بود.
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
ای ساقی، شراب جانافزا در جام دلم بریز و از دوست و دشمن هراسی نداشته باش، زیرا از جهت بر آوردن کام دل ما دشمن رفت و دوست پدیدار شد.
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
وقتی که ابر بهاری روش عهدشکنی روزگار را دید، بر اوضاع گلهای یاسمن و سنبل و نسرین یعنی عمر کوتاهشان دلش سوخت و به حال آنها گریه کرد. این بیت حسن تعلیل برای باران بهار است.
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
زمانی که باد صبا شعر حافظ را از زبان بلبل شنید، هوا را به وسیله عنبر خوشبو کرد و به تماشای گلهای بوستان آمد.
ارسال نظر