جایگاه حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت
پارسینه: احمد بن حنبل در مسند خود آورده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ هر گاه به مسافرت میرفت، آخرین دیدارش را با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ قرار میداد و هرگاه مراجعت میکرد، اولین کسی که به دیدارش میرفت، فاطمه بود.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به مناسبت ایام شهادت دخت رسول گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س) در یادداشتی که در اختیار خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس قرار داده، جایگاه حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت را تبیین کرده است.
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ کتابهای زیادی نگاشته شده و سخنان زیادی گفته شده است، اما گویا اگر هزار برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشه بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطرهای از اقیانوس بی کرانه فضیلتهای حضرتش است.
شکی نیست که آنچه از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ راجع به خصائص و ویژگیهای فاطمه صادر شده است، جز وحی الهی نمیباشد و محبّت کردن پیامبر به خاطر عاطفه و وابستگی خانوادگی و قومی نبوده است و آنچه بیان شده یا در عمل ظاهر کرده جز حقیقت ثابت نمیباشد چرا که خداوند عزّوجلّ درباره او فرموده است: «ما ینطق عن الهوی إن هو الّا وحیٌ یوحی»[۱] یعنی پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمیگوید بلکه این وحی است که به او میرسد.»
پیامبر در همه سخنانش درباره اشخاص، چیزی را به خاطر عاطفهاش، بیش از استحقاق نمیدهد حتی اگر آن انسان دخترش باشد.
در روایات شیعه به طور متواتر نقل شده است که فاطمه زهرا (س) در نزد پیامبر اکرم (ص) جایگاه ویژهای دارد که در منابع اهل سنت نیز قابل قبول است، اگرچه در اواخر، برخی منابع اهل سنت دچار سانسور شده و نسبت به خاندان پیامبر و فضائل آنها کمتر توجه نمودهاند و تعصبات خود را در تحریف حقایق نشان دادهاند اما در هر صورت منابع گذشته مطالب زیادی دارند که به بخشی از آنها اشاره میشود.
۱. پیامبر خدا (ص) فرمود: «فاطمه پاره من است، هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.» [۲]
۲. همانا که فاطمه پارهای از من است، مرا میآزارد هر که وی را بیازارد»[۳] و در روایتی «فاطمه پارهای از من است مرا آزرده خاطر میسازد هر که او را آزرده خاطر نماید، و مرا شاد میکند هر که وی را شاد کند.»[۴]
۳. رسول خدا به حضرت فاطمه فرموده است: «خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودیت خشنود میشود.»[۵]
۴. صحیح بخاری به سند خود از عایشه آورده است، که گفت: «فاطمه پیش می آمده و راه رفتنش کم از راه رفتن پیامبر نداشت، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: خوش آمدی دخترم، پس او را در سمت راست یا سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبی را محرمانه به او گفت و فاطمه گریه کرد، به او گفتم چرا گریه میکنی، پس از آن مطلبی را محرمانه به او گفت و او خندید. گفتم مانند امروز ندیدهام که شادی به اندوه نزدیکتر باشد. از او پرسیدم دربارخ آنچه گفته بود، پس فاطمه (س) گفت: «من راز پیامبر خدا را فاش نمیکنم» تا اینکه پیامبر (ص) وفات یافت، از او پرسیدم گفت: «به من محرمانه فرمود که جبرئیل سالی یکبار قرآن را بر من عرضه میداشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمیبینم جز اینکه اجلم فرا رسیده باشد و تو نخستین کسی از اهل بیت من باشی که به من ملحق میشوی، پس من به گریه افتادم، پس فرمود: آیا نمیپسندی که سیّده زنان اهل بهشت باشی، و من از این جهت بود که خندیدم».[۶]
۵. مستدرک به سند خود از عایشه روایت کرده که به فاطمه گفت: آیا تو را بشارت دهم که از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ شنیدم که میگفت: سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم»[۷]
حاکم نیشابوری درباره آن گفته است: حدیثی است با اسناد صحیح، ولی آن را نیاوردهاند (که مقصود وی بخاری و مسلم است). و صاحب ذخائر العقبی علاوه بر آن آورده «برتر از آنان فاطمه است.»[۸]
۶. از ابن عباس نقل شده، که گفت: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «دخترم فاطمه، حوری است، آدمی، که حیض و نفاس ندارد و اینکه فاطمه نامیده شده، از آن جهت است که خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است.»[۹]
۷. احمد بن حنبل در مسند خود آورده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ هر گاه به مسافرت میرفت، آخرین دیدارش را با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ قرار میداد و هرگاه مراجعت میکرد، اولین کسی که به دیدارش میرفت، فاطمه بود.[۱۰]
۸. ترمذی در صحیح خود از عایشه نقل کرده که گفت: «کسی را ندیدم که به صورت و دلیل و هدایت، از فاطمه به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ شبیهتر باشد، گفت: وی هر گاه بر پیامبر وارد میشد، به سوی او بر میخاست و او را میبوسید و در جای خود مینشاند.»[۱۱]
۹. حاکم در مستدرک خود آورده است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، منادی از درون عرش ندا سر میدهد: ای حاضران جمع شوید، سر به زیر انداخته، چشمان خویش را فرو بندید تا فاطمه دختر محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ بر صراط بگذرد، پس او همراه با هفتاد هزار کنیز از حورالعین همچون برق میگذرد.[۱۲]
معرفی منابع جهت مطالعه
۱. سید مرتضی حسینی فیروز آبادی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، دارالکتب الاسلامیه، جلد سوم، مقصد ثالث در فضائل فاطمه ـ سلام الله علیها ـ، ص ۱۲۲ تا ۱۸۶.
۲. محمد صادق نجمی، فاطمه زهرا از نظر روایات اهل سنت.
۳. سیوطی، جلال الدین، الدرّ المنثور، دارالفکر بیروت، جزء الثانی،ص ۱۹۴-۱۹۳، ذیل تفسیر آیة ۴۵ سوره آل عمران و جزء سادس ص ۶۰۷ تا ۵۹۹، ذیل تفسیر آیه ۳۳، سورة احزاب و...
۴. فخر رازی، تفسیر کبیر، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج۲۵، ص ۱۸۱.
۵. عبدالمعطی امین قلعجی، خاندان وحی در احادیث اهل سنت.
...................................................................................................
پاورقیها
[۱] . نجم/۳ و ۴.
[۲] . بخاری، صحیح البخاری، قاهره، دارالحدیث، بی تا، ج۵، ص ۲۶، باب مناقب اقربای رسول، ابن حجر هیثمی، آن را در الصواعق المحرقه، قاهره، دارالبلاغه، چاپ ۱۴۰۳ هـ.ق، ص ۱۸۸ آورده است.
[۳] . مسلم، صحیح مسلم، بیروت، موسسه عزالدین، ج۵، ص ۵۴، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل، فاطمه، حدیث ۹۳.
[۴] . ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۱۹۰، این حدیث به صورت های مختلفی که همین معنی را می رساند در بسیاری از منابع مانند: مسند، احمد بن حنبل، کنزالعمال، و الامامةو السیاسة ابن قتیبه... ودیگر منابع آمده است.
[۵] . حاکم نیشابوری، ابو عبدالله، المستدرک، علی الصحیحین، هند، ۱۳۳۴هـ ق، کتاب مناقب الصحابه، ج۳، ص ۱۵۴، حاکم گفته، حدیثی است با اسناد صحیح ولی آن را نیاورده اند. و ابن اثیر، اسدالغابه، مکتبه الاسلامیه، چاپ پنجم، و ابن حجر الاصابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج۸، ص ۲۶۵، و بسیاری دیگر از منابع اهل سنت.
[۶] . بخاری، صحیح البخاری، همان، ج۴، ص ۲۴۸، باب علامت های نبوت، و همینطور: مسلم، صحیح، ج۵، ص ۵۷-۵۵ در حدیث ۹۷ و ۹۸ و ۹۹ آورده است.
[۷] . حاکم, مستدرک، ج۲، ص ۵۹۴، و حسام الدین هندی، کنزالعمال، بیروت، موسسه الرساله، ج۱۱، ص ۶۰۵، حدیث ۳۲۹۲۵، آورده است که: فاطمه سیّدة زنان بهشت است.
[۸] . احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، قاهره، مکتبه القدسی، ص ۴۴.
[۹] . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، مکتبة الخانجی، ج۱۲، ص ۳۳۱، حدیث ۶۷۷۲، و ابن حجر، صواعق، ص ۱۶۰.
[۱۰] . احمد بن حنبل، مسند، مصر، مطبعةالمیمنیه، ج۵، ص ۲۷۵، و مستدرک (حاکم)، ج۱، ص ۴۸۹.
[۱۱] . ابوعیسی، الجامع الصحیح، (سنن ترمذی)، قاهره، دارالحدیث، ج۵، ص ۷۰۰،حدیث ۳۸۷۲.
[۱۲] . حاکم، مستدرک «پیشین»ج۳، ص ۱۵۳، و ابن هجر هیثمی، الصواعق، المحرقه، ص ۱۹۰.
ارسال نظر