آیتالله کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد: ملت شاه را دوست دارد
پارسینه: آیت الله کاشانی روی کار آمدن دولت کودتا را «سبب مسرت» دانست و ضمن تبریک به زاهدی گفت:«جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده، تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و افق ملت حداکثر فداکاری را بنمایند.»
آیت الله کاشانی در کنار شعبان جعفری، معروف به شعبان بیمخ
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی ، کمتر از ۳ هفته پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت محمد مصدق در گفتگو با روزنامه مصری اخبار الیوم دیدگاه های خود را درباره دولت مصدق و کودتای ۲۸ مرداد تشریح کرد.
وی در پاسخ به سوال اخبار الیوم مبنی بر اینکه بهنظر شما بزرگترین اشتباه مصدق کدام است؟ گفت: «پایمال کردن قانون اساسی و و عدم اطاعت از اوامر شاه». او همچنین اشتباه بزرگ مصدق را تلاش برای برقراری جمهوریت شمرد و گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت میکوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد.»
کاشانی در جواب روزنامهٔ مصری که پرسیده بود آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟ گفت:«خداوند عادل است و آنچه امروز بر مصدق گذشتهاست نتیجهٔ عدل خداوندی است.» او همچنین در این مصاحبه مصدق را به مرگ محکوم کرد: «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بودهاست. تمام هم و غم او این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده باد مصدق. مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»
آیت الله کاشانی در ادامه این گفت و گو ، محمد مصدق را به داشتن جنون متهم کرد: «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن میباشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمیشد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از اینکه من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از اینکه من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند.مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»
آیت الله کاشانی روی کار آمدن دولت کودتا را «سبب مسرت» دانست و ضمن تبریک به زاهدی گفت:«جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده، تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و افق ملت حداکثر فداکاری را بنمایند.»
آیت الله کاشانی همچنین در این مصاحبه گفت:«من از ژنرال زاهدی مادام که به منفعت ایران قدم برمیدارد پشتیبانی میکنم… هر وقت که نظرم برسد او بر خلاف مصلحت ایران عمل میکند با او مخالفت میکنم. تا این لحظه راجع به کار او نمیتوان قضاوت کرد.»[۲۸]
سرانجام حمایت های کاشانی از دولت کودتا به کجا انجامید؟
دو روز پس از کودتا نیز آیت الله کاشانی و زاهدی با یکدیگر در منزل آقای مقدم در دزاشیب ملاقات کردند.این ملاقاتها تا مدتی ادامه داشت. جریان دیدارهای ۳۱ شهریور، ۱۸ مهر، ۲ آبان و ۲۳ آذر سال ۱۳۳۲ در مطبوعات آن دوره درج گشتهاند.
اما آیت الله کاشانی در دوران زاهدی به مرور خانه نشین شده و لب به شکایت گشوده و گقت: «آزادی جز برای عمال انگلیس نیست. مطبوعات و نشریات ملی هیچگونه اظهار عقیده ندارند و همه توقیفاند. بسیاری از میلیون و آزادیخواهان متدین در زندانها بسر میبرند. این اختیارات را چه کسی به آقای زاهدی داده که این دیکتاتوری شدید و قرون وسطایی را با مردم شریف ایران مینماید؟»«حیف که رادیو در اختیار من نیست که از افکار مردم و احساسات پاک این ملت استفاده کنم.»
آیت الله کاشانی در ۱۰ دی ۱۳۳۴ بازداشت و در سلول مجاور محمد مصدق در لشکر زرهی تهران محبوس شد.
منبع:
کیهان، ۱۲ آبان ۱۳۳۲
کیهان، ۱۷ شهریور ۱۳۳۲
روزنامه آتش، ۳۱ مرداد ۱۳۳۲
کیهان، ۲۳ شهریور ۱۳۳۲
مجموعهای از مکتوبات وسخنرانیهای آیتالله کاشانی، ج۳، ص ۱۱۲
این نکته راهم اضافه کنید که ترورهایی که توسط فداییان اسلام وباتایید ایت الله کاشانی انجام شدراه رابرای سقوط دکترمصدق وحضورامریکاییها به جای انگلیس هموارترکرد ...
ممنونم از سایت پارسینه که حقایق رو درباره آیت الله کاشانی منتشر کردین ... دلایل ضدیت آقای کاشانی با دکتر مصدق اولاً دادن سمت و پست به آقایان تیمسار متین دفتری و تیمسار افشارطوس ازطرف دکتر مصدق بود ( این دو نظامی چندسال پیشتر آیت الله کاشانی رابه حکم همان شاهی که به گفته کاشانی مردم اورادوست دارند دستگیر کرده بودند) و ندادن پست وزارت به فرزند آیت الله کاشانی دکتر مصطفی کاشانی بود.
شما ببینید ان ایت اله دو جا من و ملت گفته و خودش را با ملت در یک کفه ترازو قرار داده همین برای قضاوت در مورد ایشان کفایت میکنه
ودتای 28 مرداد 1332 و تلاشهای روزافزون رژیمهای آمریکا و انگلیس منجر به سکوت آیت الله کاشانی نشد و ایشان همچنان در اعلامیههای خود به مخالفت با اقدامات رژیم خودفروش زاهدی پرداختند. ایشان علاوه بر اینکه زاهدی (عامل کودتای 28 مرداد 1332) را دیکتاتوری سرکوبگر و جنایتکار توصیف میکند، مجلس هجدهم و انتخابات آنرا باطل و ننگین و غیر قانونی دانسته و قرارداد کنسرسیوم را مشابه قرارداد ننگین 1933 م و غیر قانونی اعلام کردند.
آیت الله کاشانی مدت زمانی بعد از کودتای 1332 بیمار شدند و عملاً از صحنه سیاسی کشور کنار رفتند. در بهمن سال 1340 هنگامی که در بستر بیماری بودند، محمدرضا شاه به اصرار امینی نخستوزیر وقت، جهت دلجویی نزد ایشان رفتند، وقتی وارد اتاق گردیدند، آیت الله کاشانی پتو را بر سر خود کشیدند و در حالی که پشت خود را به شاه نموده بودند، از رویارویی با او اعراض نموده و تنها جملهای که بر زبان راندند این بود که: «روز قیامت جواب مرا چه خواهی داد؟». این مبارز خستگیناپذیر تا آخرین روز زندگی تن به سازش نداد و در 20 اسفند 1340 دار فانی را وداع گفت.
مصدق یه جورایی مثل احمدی نژاد میمونه که از خودسری هاش اخرش همه ی مردم و علما باهاش لج کردن.