حکم قصاص برای قاتل مرد ضایعاتجمعکن
پارسینه: نگهبان ساختمانی که متهم است جوان ضایعاتجمعکن را به قتل رسانده است، پای میز محاکمه رفت و از خود دفاع کرد.
این فرد که نگهبان ساختمان نیمهکاره بود، متهم است با واردکردن ضربات قمه به جوانی که قصد داشت چند تکه لولهپولیکا را سرقت کند، او را به قتل رسانده است.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و سپس اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.
پدر متهم خطاب به قضات گفت: پسرم مدتها بود که ضایعات جمع میکرد تا کمکخرج من باشد. او مدتی قبل مقابل ساختمانی در باقرشهر رفت و مقدار زیادی لولهپولیکای ضایعاتی با خود به خانه آورد. روز حادثه هم به همان ساختمان رفت تا ضایعات جمع کند، اما بعد از چند ساعت درحالیکه بهشدت ناراحت بود به خانه آمد و گفت نگهبان اجازه نداده ضایعات جمع کند. این مرد ادامه داد: من بههمراه برادر و برادرزادهام و پسرم به محل ساختمان رفتیم. کارگر جوان و دوستانش بهمحض روبهروشدن با ما، به سمتمان حملهور شدند و یکی از آنها که نعیم نام دارد، مقابل چشمانم با قمه به سینه پسرم زد.
او گفت: صحنهای که من دیدم بسیار دلخراش بود؛ پسرم را مقابل چشمم با قمه کشتند. پسرم جوان زحمتکشی بود و تلاش زیادی میکرد تا زندگی ما روبهراه شود. من از خون پسرم گذشت نمیکنم و برای نعیم درخواست قصاص دارم.
سپس متهم ۲۸ ساله در جایگاه قرار گرفت. او گفت: قبلا مقتول سر ساختمان آمده و ضایعات زیادی جمع کرده بود. آن روز هم من ضایعات را به او دادم، اما اصرار داشت خودش داخل زبالهها را بگردد. به همین خاطر قبول نکردم و با هم درگیر شدیم. او به من و دوستانم فحاشی کرد و رفت.
او ادامه داد: مقتول یک ساعت بعد به همراه پدر، عمو و عموزادههایش به آنجا برگشت. او با قمه به سمتم حمله کرد و میخواست من را بزند که برای دفاع از خودم با چوب به سرش زدم. او روی زمین افتاد و قمه از دستش رها شد.
مقتول میخواست قمه را بردارد که من زودتر قمه را به دست گرفتم و ضربهای به سینه او زدم، اما باور کنید قصد کشتن پسر جوان را نداشتم. من در دفاع از جانم او را با قمه زدم. اگر او را نزده بودم شاید در آن درگیری کشته میشدم. آنها تعدادشان زیاد بود و ما دو نفر بودیم. میخواستند ما را بزنند.
متهم در پاسخ به این پرسش که چرا جلوی جمعکردن ضایعات را گرفته بود، گفت: ما در ساختمان کار میکردیم، بعضی از وسایل ضایعات نبود و به دردمان میخورد. اگر آنها از دست میرفت، صاحبکارم از من شاکی میشد و پولم را کم میکرد؛ به همین دلیل هم من به مقتول گفتم صبر کند تا خودم ضایعات را به او بدهم، اما قبول نکرد. میخواست چیزهایی را بردارد که ارزش بیشتری داشت درحالیکه آن ضایعات به درد ما میخورد و استفاده میکردیم.
با پایان دفاعیات این متهم و وکیلمدافع او، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، نعیم را به قصاص محکوم کردند.
جالبه دزد و پررو طلبکار هم هستند