هاشمی کهنسال و چند نکته
پارسینه: نگارنده به یاد می آورد که در یکی از دیدارهای پیش از عید با ایشان، آیت الله که در گرماگرم سخن در باب مسائل روز بود ناگهان تلفن دفترش به صدا درآمد، فرد تاثیرگذاری بود . محتوای صحبت هایش با او، پراهمیت و چالشی بود،. قریب به 15 دقیقه صحبت کرد و پس از آنکه گوشی را گذاشت، بی درنگ از همانجا که سخن خود را قطع کرده بود ، ادامه داد، بی آنکه بپرسد «کجا بودم» یا «چه می گفتم».... جمله ای آشنا که این روزها از جوانان امروز، کم نمی شنویم چه رسد به رقبای آیت الله که چندان هم جوان نیستند!
یکم. طی روزهای اخیر و با ثبت نام آیت الله هاشمی رفسنجانی، چندان که پیش بینی می شد، هجمه ها و حملات علیه او شدت یافته است. پاسخ به چرایی چنان «وحشت زدگی» و چنین «آسیمه سری» این جماعت که کوبش ها بر طبل های حلبی خود را لختی رها نمی کنند، در این مقال نمی گنجد و ان شالله به زودی به تفصیل درباره آن خواهم نوشت، اما چیزی که طی این روزها بیش از گذشته تکرار و تکرار می شود، تمسك به «كهولت سن» آقای هاشمی است که تنها دستاویز برای ترور شخصیت او شده است
به تیترهای زیر توجه کنید:
حدادعادل: از نظر من، واقعا رييس مجمع تشخيص توان اداره كشور را ندارد.
لنکرانی: ملت جوان پيرمرد هشتاد ساله را انتخاب نميكند
ابیانه: کابینه هاشمی به خانه سالمندان تبدیل میشود
حسینیان: 80 سالگی وقت توبه است
شیخ سالخورده از پس مدیریت کشور برنمی آید
امام جمعه مشهد: رئیس جمهور برخی اوقات باید روزانه 18 ساعت کار سنگین انجام دهد؛ بنابراین شورای نگهبان در بررسی شرایط نامزدهای انتخابات باید این مسئله برایش احراز شود که آیا کاندیداها از نظر سنی توانایی انجام این شرایط را دارند.
موارد فوق تنها بخشی از صدها مصاحبه و گزارش در مذمت ، انزجار و نکوهش نسبت به پدیده ای به نام «سالخوردگی» است! این حجم تخریبی البته حکایت از طراحی و برنامه ریزی برخی جریان ها برای تکرار این کلیدواژه دارد و سوگمندانه آنکه، آنچه تا به حال در این باره گفته شده، ذهنیتی است که مستقیماً و بدون هیچ تحلیلی به اجرای آن همت میشود.
اما سئوال این است که سالخوردگی به خودی خود ، خوب است یا بد؟ مدیریت یک پیر مجرب بر کشور چه؟ اساساً چه نوع سالخوردگی می تواند برای کشور مشکل ساز باشد؟
"پیر" مورد اشاره این جماعت، هاشمی رفسنجانی است! او سیاستمداری سالخورده است که شرایط جسمانی اش، عادیست. توان و قدرت حرکت و سروپا ایستادن برای چند ساعت در روز، همچنان برایش میسر است. ذهن مسنجمی دارد و و در عین حال، 70 سال تجربه ی گرانبهای مبارازتی ، انقلابی و مدیریتی را همراه دارد. یار دیرین رهبری است و به سبب مشکلات خارجی و وجهه مورد احترام بین المللی اش، ظرفیتی کم نظیر برای حل مشکلات داخلی و خارجی محسوب می شود. این پیر سیاست، در چنین شرایطی، فداکارانه پای به عرصه ی رقابت گذاشته تا در این وضعیت حساس انقلاب اسلامی، نه به گونه ای احساسی ، هیجانی و سرشار از سرمستی و شادمانی از کسب قدرت، که براساس منطق ، اعتدال و هوشمندی، کشور را به سرمنزل مقصد برساند.
دوم. سالخوردگی خود موهبتی الهی است که آدمی را از جهل جوانی به منطق ، اعتدال و عقلانیت پیری رهنمون می سازد . کیست که بگوید پیری سیاستمدار و مدیر که هنوز با گردنی فراز و سینه ای ستبر ، چنان جوانی شاداب، بدون مشکلات معمول سالخوردگان و با تکیه بر تفکر ، تدبر و تقابل مجرب با مشکلات و معضلات ، برای مدیریت کلان کشور مناسب نیست؟ و بهتر آنانی هستند که فقط جوانند (عدد سن شان خیلی بالانیست)، اما کم تجربه و در عین حال دارای ظرفیتی اندک برای حل مشکلات داخلی و خارجی!
"پیری" فقط چهره ی درهمشکسته و تنی فرتوت و خمیده نیست که زبان بر مذمت آن بگشوده اند ، گریز از کمند افراط است و کمان تفریط ، تدبیری هوشمندانه است و خردی پویا، مملو از اندوخته هایی گرانبهاست که حکایت از تجربه ی صدها هزار آزمون و خطا ، سختی ها و دشواری ها، پستی ها و بلندی ها و ... پند از همه ی آنان دارد. آیا کسی که سالیان دراز مدیریت بخشی از انقلاب، تجربه سالهای نخست پیروزی انقلاب، مدیریت جنگ ، 8 سال دوران سازندگی و ... در چنته دارد، نمی تواند از پس مشکلات امروز کشور - که ترکیبی از مشکلات سابقاً تجربه شده است - برآید؟ آیا شخصیت مقتدری که 16 سال سکوت در برابر تندخویی هتاکان را تمرین کرده، نمی تواند برای حل معضلات اخلاقی و خانمازسوز کشور، چاره ای کند؟ مگر فوائد چنان سالخوردگانی، جز چنین مواهبی است؟
هاشمی پیر و جوان همزمان است، از بختی جوان و ضمیری روشن و پیرانه برخوردار است و به تدبیر پیری مجرب مجهز است. بی تردید، اعتبار هر جامعه به اعتبار دانش پیشگان مجرب آن است و فرهنگی که به دانایان خود جفا کند، روی سعادت را نخواهد دید.
سوم. از دیگر سو، آقایان طوری سخن می گویند که گویی هاشمی چنان پیر و فرتوت شده که یارای حرکت ندارد و فراموش کار است! آنقدری که مکرر اسم دوستان نزدیکش را در گعده ای که نشسته اند، می پرسد و مرتب غافلگیر می شود! هاشمی
نگارنده به یاد می آورد که در یکی از دیدارهای پیش از عید با ایشان، آیت الله که در گرماگرم سخن در باب مسائل روز بود ناگهان تلفن دفترش به صدا درآمد، فرد تاثیرگذاری بود . محتوای صحبت هایش با او، پراهمیت و چالشی بود،. قریب به 15 دقیقه صحبت کرد و پس از آنکه گوشی را گذاشت، بی درنگ از همانجا که سخن خود را قطع کرده بود ، ادامه داد، بی آنکه بپرسد «کجا بودم» یا «چه می گفتم».... جمله ای آشنا که این روزها از جوانان امروز، کم نمی شنویم چه رسد به رقبای آیت الله که چندان هم جوان نیستند!
هاشمی با 78 سال سن، هنوز سرزنده است و سحرخیز. پس از نماز نمی خوابد، صبحانه می خورد، ورزش می کند و سپس ساعتی مطالعه... به سوی محل کارش (مجمع) راه می افتد و از ساعت 9 و نیم تا پس از نماز ظهر، ملاقات های فشرده دارد. ظهر اندکی می خوابد و مجدداً ملاقاتهایش را تا 8 شب ادامه می دهد. شام را با اهالی منزل می خورد و ساعتی نیز با آنان همکلام می شود .
چهارم. نکته دیگر که این روزها باب شده و باید بیش از این، بر آن تامل کرد، حضور مکرر رییس جمهور در سفرهای استانی است. ابداع چنین روش با تبلیغات فوق العاده فشرده و کم نظیری همراه بوده که سبب شده مردم نیز، سفرهایی از این دست را از اولیات وظایف یک رییس جمهور می پندارند. در این شیوه ی بدیع، رییس جمهور به طور مرتب به استان های مختلف سفر کرده و ضمن بازدید از جای جای و نقطه نقطه ی شهرها، نامه های مردمی را دریافت کرده و برای حل این مشکلات، مستقیماً دستور می دهد . البته حل مشکلات شهروندان، اصلی حیاتی و اقدامی مثبت ، مطلوب و خداپسندانه است ، اما سئوال این است که اساساً چنین اقدام جزئی و خردی، آنهم از سوی مدیریت کلان نگری چون ریاست جمهور، امری علمی، مرسوم و مثمرثمر است؟
آیا رییس جمهور کشور پهناوری چون ایران ، باید مرتب به این سو و آنسو برود؟ باید عمده وقتش در شهرها و روستاها بگذرد و تمام ذهنش، مشغول جمع آوری نامه های مردمی باشد؟ چرا یک رییس جمهور، که رییس یک جمهوری و دولت است وقت گرانبهای خود را به چنین اعمال و رفتاری مشغول سازد؟ مگر نمی تواند سازمانی متشکل از نیروهای معتمد خود را صرفاً مختص این کار تشکیل دهد؟ اگر قرار باشد رییس جمهور تمام عمر دولت خود را به سفر بگذراند، چه کسی، مشغول رسیدگی به مسائل مهم مردم باشد؟ اگر تمام عمر دولت ، به سفرهای استانی بگذرد، پس رسیدگی به مسائل اساسی و بنیانی کشور چه می شود؟ مگر نه آنکه یک تصمیم صحیح و کارشناسی رییس دولت، به اندازه 8 سال سفر استانی می تواند بر سرنوشت یک ملت موثر باشد؟
پنجم. نکته ی دیگر آنکه آنانی که بر سالخوردگی رقیب انتخاباتی خود خرده می گیرند، پاسخ دهند که رییس جمهور فعلی که مهمترین ویژگی اش، «جوانی» ، «شادابی» ، «با انگیزگی» و ... بود، چه گلی بر سر ملت زده که این جماعت، چنین بی باکانه، بر حذف رقیب مجرب و سالخورده تاکید می ورزند؟! مگر جز آن است که جناب احمدی نژاد کم تجربه و جوان، یکباره پس از مشاهده ی قدرت و نفوذ ریاست جمهوری، هلهله ی مردمی، تیتر رسانه های داخلی و خارجی، تاثیر در دنیا و ... غروش چنان متورم شد که اینک بی آنکه توجهی به قانون داشته باشد، هر عملی را که بخواهد مرتکب می شود ، به هیچ سازمان و نهادی پاسخگو نیست و ضمناً خود، مسئولیت تفاسیر خلق الساعه از قانون را به عهده می گیرد! چرا؟ چون او معتقد است «من رییس جمهور هستم» و به واسطه ی داشتن رای ملت، می توانم مقابل هر چیزی، حتی قانون بایستم! چنین تعابیری تنها از جوانی کم تجربه ، مغرور و البته هیجان زده و سرمست از قدرت بادآورده برمی آید. گو آنکه سالخوردگی، اگر به زعم آقایان حاوی هیچ نکته ی مثبتی نباشد، فاقد خصیصه غرور ، دامنزدن به توهمات و فرضیهبافی هاست .
طبعاً قصدم در این نوشتار، رد پیری "هاشمی" و بی اشکال بودن او و مدیریتش نیست، اما معتقدم در پست حساس ریاست جمهوری، مادامی که سالخورده ای مجرب و ذخیره ای مطمئن، با توان حرکت ، مدیریت و تفکر وجود دارد، به هر جوان پرکاری ارحج است.
در یک کلام:
پیری فعال، معتدل و مدبر، به از جوانی فشل، مزور و مردد
شير كه پير شه بازم شيره
زنده باد هاشمی
از حق دفاع کردی ممنون
هاشمی می اید و رای میاره