فائزه هاشمي :هميشه مغضوب افراطي هابوده ام
پارسینه: من خودم را عادي و معمولي مي دانم. اما اينكه متفاوت بوده ام موضوعي نبوده است كه براي آن فكر و برنامه خاصي داشته باشم.
روزنامه اعتماد : دختر هيچ سياستمداري در ايران به اندازه او در حاشيه و متن سياست قرار نگرفته است. بي محابا حرفش را مي زند و هزينه اعتقادش را هم مي دهد. بسياري از تابوهاي زنانه جامعه مردسالار ايران را شكسته و مي گويد رفتارش عكس العمل طبيعي به آن چيزي است كه در بطن اجتماع رخ مي دهد.
به عنوان شروع مي خواهم بحث را اينگونه شروع كنم كه چرا فائزه هاشمي هميشه خاص ترين دختر در بين فرزندان مقامات عالي جمهوري اسلامي بوده است؟ چرا هيچ وقت نخواستيد مانند دختران ساير بزرگان نظام بي حاشيه و آرام زندگي كنيد؟
اينكه خاص بوده ام برداشتي است كه ديگران مي كنند چون من خودم را خاص نمي دانم. من خودم را عادي و معمولي مي دانم. اما اينكه متفاوت بوده ام موضوعي نبوده است كه براي آن فكر و برنامه خاصي داشته باشم. من هميشه سعي كرده ام كه خودم باشم. شرايط جامعه من را به سمت و سويي برد كه رفتارهايي اين گونه داشته باشم.
رفتار اجتماعي شما در دو دهه گذشته به گونه يي بوده است كه عنوان ساختارشكن را به راحتي مي توان به آن اطلاق كرد. اين ساختار شكني ريشه در چه چيزي دارد؟
معمولادر ارتباط با هرموضوعي رفتاري كه فكر مي كنم درست است انجام مي دهم. برخي عرف ها در جامعه ما تحميلي است، عرف تحميلي هم فاقد ارزش است و ماندگار نمي تواند باشد. بنابراين من هم جايي كه اعتقاد به آن عرف نداشته باشم و آن را منطقي و به نفع جامعه به ويژه زنان و دختران ارزيابي نكنم الزامي به رعايت آن نمي بينم. بعضي عرف ها خود به خود به وجود مي آيد و پايگاه ارزشي واقعي در جامعه دارند كه من هم معمولااز آنها تبعيت مي كنم.
اما برخي عرف ها ساختگي است، تحميلي است، در تضاد با حقوق انسان ها و به ويژه حقوق زنان است. عرف غيرمنطقي و مصنوعي دوام نمي آورد. عرف كه قانون يا دين نيست كه همه موظف به انجام آن باشند. اگر عرف با خواسته هاي جامعه مطابقت داشته باشد كم كم شكل مي گيرد و با مرور زمان و قبول جامعه ماندگار مي شود وحتي در مقابل ساختارشكني ها نيز باقي مي ماند. اما عرف هايي كه چنين پايگاهي ندارند و اجباري هستند همان طور كه سريع آمده اند سريع هم مي روند. نكته بعدي كليشه هاست.
الفاظ و رفتارهاي كليشه يي به دلم نمي نشيند و نمي توانم بپذيرم. در كليشه هاي رايج كلمات و مفاهيم را از معناي اصلي و واقعي آن خارج كرده اند و انتظاردارند همه اين را تكرار كنند. مثلاكساني كه مي خواهند اداي غربي ها را در بياورند يا از آن طرف تظاهر كنند كه خيلي مومن اند يا موارد بسيار ديگردر حيطه هاي سياسي، اجتماعي و... چيزهايي كه در جامعه به صورت كليشه يي و بدون منطق باب مي شود را نمي توانم تقليد و تكرار كنم كه بعضي اوقات دردسرساز هم شده است.
با همين منطق رفتار اجتماعي خود را تنظيم مي كنيد؟
معمولابله. اينها رفتارها و عكس العمل هاي طبيعي من است و سعي در سركوب آن نكرده ام زيرا از نظر من با ارزش هستند و ويژگي هايي هستند كه افراد را از اين طريق بهتر مي شود شناخت. درضمن هيچ وقت نتوانسته ام چيزي را نشان دهم كه نيستم يا اعتقادي به آن ندارم. اين را يكجوري دورويي و بي صداقتي مي دانم.
عرض من اين است كه با همين منطق به يك باره دختر آيت الله هاشمي با شلوار جين و روسري رنگي تابوهاي بسياري را براي زنان مي شكند؟
هر دو علاوه بر اينكه يك سليقه شخصي بود تابوشكني در مقابل محدوديت ها و عرف هاي اجباري بود. شايد از طرف ديگران هم اين رفتارها تكرار شد تا منجر به شكسته شدن اين محدوديت ها شد. فكر مي كنم در برابر افكار تحميلي و فشارهاي گروه هاي خاصي ايستادگي كردم كه به نظر مي رسد عموم جامعه هم تفكراين گروه ها را قبول نداشتند چون اگر غير از اين بود اين رفتارهاي من نمي توانست ادامه يابد و به طور طبيعي توسط اكثريت جامعه پس زده مي شد، نه تنها اين طور نشد بلكه مورد استقبال نيز قرار گرفت حتي توسط بسياري از خانواده هاي مذهبي. سال هاست كه بسياري از زنان اصولگرا هم روسري هاي رنگين شان از زير چادرهايشان بيرون است.
دختر آيت الله هاشمي بودن باعث نمي شد خود حاج آقا به شما تذكر بدهد؟ خاطره يي داريد كه ايشان به شما تذكراتي در حوزه رفتارهاي اجتماعي بدهند؟
در اين موارد به ياد نمي آورم. ولي موضوعات ديگري بوده كه تذكر دريافت كرده ام.
مي توانيد بگوييد در چه حوزه هايي بوده است؟
براي مثال در روزنامه زن، مثلاچرا فلان موضوع تيتر يك شد و به صفحه دوم نرفت. توصيه، تذكر و گاهي هم تشر از ايشان دريافت كرده ام.
رفتارهاي ساختارشكنانه شما به زعم برخي، در سال هايي انجام شد كه حاج آقا مسووليت هاي ويژه حكومتي داشتند. چرا در آن مقطع رفتار سياسي شما زاويه جدي با پدر و به تبع آن نظام داشت؟
تا جايي كه به خاطر مي آورم اين رفتارها زاويه يي جدي با افكار آقاي هاشمي نداشت و برعكس در بسياري موارد حامي هم بود. به نظرم بخش عمده حاكميت در آن زمان نيز با اين عرف ها و كليشه هاي ساختگي همسويي جدي و عميق نداشت. در آن دوران بسياري از محدوديت ها به تبع شرايط افراطي آن زمان شكل گرفته بود.
ماجراي تعطيلي روزنامه زن چه بود؟
روزنامه زن خوشايند خيلي ها نبود. روزنامه زن اصلاح طلب و مدافع حقوق زنان بود و مورد خشم بخشي از مسوولين قرار داشت و روزنامه هم مثل خيلي از روزنامه هاي اصلاح طلب در سال 1378 توقيف شد.
مدت توقيف چه زماني تمام شد؟
حدود هفت سال پيش تبرئه و آزاد شد.
نمي خواهيد دوباره چاپ كنيد؟
نه. در حال حاضر انگيزه و برنامه يي براي اين كار ندارم.
حتي فضاي جديد پس از انتخابات هم اين انگيزه را به شما نمي دهد؟
هنوز كه نداده است. كمبود روزنامه نداريم. آن زمان نگاهم به زنان بود. البته الان هم شرايط تغيير چنداني نسبت به آن زمان نكرده است و در بعضي حيطه ها پسرفت هم داشته ايم.
هرچه از سال هاي پاياني دهه 70 عبور مي كنيم شما و اصلاح طلبان به هم نزديك تر مي شويد. فائزه هاشمي به ويژه از 88 به بعد اصلاح طلب و حتي راديكال ناميده مي شود. فائزه هاشمي، نماينده مجلس اصولگراي پنجم حتي كنار معترضان قرار مي گيرد. آيا شما تغييري در رفتار خود داشتيد؟
به خاطر نمي آورم هيچگاه اصولگرا بوده باشم يا كسي مرا اصولگرا خطاب كرده باشد، البته منظورم اصولگرا در چارچوب تقسيم بندي هاي سياسي است. من از همان زماني كه وارد فعاليت هاي اجتماعي و بعد از آن هم وارد مجلس شدم هميشه مورد غضب گروه هاي افراطي راست قرار داشتم. گروه هاي فشار هيچ وقت نسبت به من در مخالفت و برخورد كوتاهي نكرده اند. در ايام تبليغات مجلس پنجم به برنامه هاي تبليغاتي و سخنراني هاي من حمله مي كردند. شما اگر گذشته را مرور كنيد متوجه مي شويد كه اين ابراز لطف ها مسبوق به سابقه است و از همان دهه 70 مورد غضب اينها بوده ام. بنابراين من تغيير رفتار ندادم و از همان ابتدا انگار كه اصلاح طلب بودم. حزب كارگزاران هم كه من فعاليت سياسي ام را با آن شروع كردم يك حزب اصلاح طلب بود. اما از وقايع سال 88 به بعد فضا امنيتي تر و بسته تر شد و همچنين تكنولوژي و كانال هاي اطلاع رساني گسترده تر و عمومي تر شد و در نتيجه رفتارها بيشترديده وشنيده شد و مردم بيشتر آگاه شدند، و گرنه من همان هستم كه بودم. نسل سومي هاي انقلاب كمتر دهه 70 را به خاطر مي آورند و بيشتر با وقايع پس از انتخابات 1388 مرا شناختند. براي من تاريخ با شدت و ضعف هايي در اين دو دهه اخير تكرار شده است.
در مجلس پنجم چه رفتاري مي كرديد؟
مجلس پنجم مجلس خوبي بود. ما به عنوان اقليت اصلاح طلب بين 90 تا 110 راي و گاهي هم بيشتر به تناسب موضوع داشتيم. حتي راست هاي آن مجلس هم راست هاي معتدل و بسيار قابل احترامي بودند. به اعتقاد من مجلس پنجم بهترين مجلس بود. فضاي آن مجلس معتدل تر بود و گروه ها با هم تعامل خوبي داشتند. البته به نظرم مجلس اول به لحاظ تكثر فكري مجلس واقعي تر و به اهداف انقلاب نزديك تر بود. مجلس اول بهترين فرم و مجلس پنجم بهترين كارايي را داشت. آن زمان فضا اين گونه نبود كه اصولگرايان و اصلاح طلبان در دو انتهاي طيف خود و اينچنين در مقابل يكديگر باشند. تعداد عقلادر هر دو طرف بسيار بيشتر از افراطي ها بود و كشور هم تقريبا با تدبير و عقل اداره مي شد.
سال 88 نقطه عطفي در زندگي خانواده آقاي هاشمي بود. از 88 به اين طرف چه تعريف و تعبيري از شخص خودتان و خانواده هاشمي داريد؟
اتفاقي كه در هشت سال اخير و به ويژه از سال 88 به بعد رخ داد اين بود كه جامعه متوجه شد شايعات و اتهاماتي كه درباره آقاي هاشمي و خانواده اش در طول اين سال ها گفته شده صحت ندارد و اگر اين دوره هشت ساله بلايي براي كشور و مردم بود اين ويژگي مثبت را داشت كه خيلي چيزها برملاشد، بسياري از واقعيت ها از زير ابرهاي دروغ و تهمت بيرون آمد و ذات و ماهيت بسياري آشكار شد.
خب چرا اين تصور به وجود آمد؟ چرا درباره خانواده ديگر سران نظام چنين شايعاتي نيست؟
البته درباره ديگران هم هست اما نه به شدت خانواده هاشمي. مگر آقاي بهشتي نگفته بودند آسياب به نوبت؟ كم درباره ايشان مطالب نادرست گفته مي شد؟ به اعتقاد من شايعات بدون دليل ساخته نمي شوند. اين گونه شايعات معمولابراي افراد تاثيرگذار و بانفوذ و مقتدردر نهايت بي اخلاقي ساخته مي شوند تا بتوانند هر زمان كه نياز باشد با تخريب شخصيتي آنها رقباي خود را از صحنه خارج كنند وبعضي نيز با ترويج شايعات براي خود، كار، اموال و سرمايه خود امنيت ايجاد مي كنند.
يعني شايعات به صورت يك شبكه مويرگي پخش مي شد؟
من چنين اعتقادي دارم. مثالي مي زنم، در ورودي كلاردشت يك ويلاي زيبا و بزرگي روي تپه توجه جلب مي كند كه مي گفتند من مالك آن هستم. در پيگيري ها حتي سرايدار آن ويلاهم گفته بود كه اينجا متعلق به فائزه هاشمي است. آخر معلوم شد مالك براي كارهاي شهرداري و اداري ساخت ويلابه مشكل خورده بود و اين شايعه را پخش كرده بود كه اين ويلامتعلق به فائزه هاشمي است تا كارش در ادارات انجام شود و موفق هم شده بود. شايعاتي هم كه با اهداف سياسي پخش مي شود كه در دوره هاي مختلف شاهد آن بوده ايم، نيز در همان دوره ها بهره ناصواب و كاركردش را براي سازندگان آنها داشته است. خيلي عقب نرويم، مذاكرات مجلس براي بررسي كابينه آقاي روحاني را اگر دنبال كرده باشيد انگار هر كس كم مي آورد با دروغ و اتهام زني بر اساس شايعات به اين خانواده خودي نشان مي داد. خانواده هاشمي شده اند مرغ عروسي و عزا! به نظرم اين گونه رفتارها بيشتر به فتنه شبيه است كه افراد با زير پا گذاشتن اخلاق و انسانيت و دين وبراساس بغض و عقده و كينه آن هم در قامت يك نماينده مجلس و بر خلاف سوگندي كه خورده است اين گونه حرف بزند.
اما آن شايعات زماني راه افتاد كه آقاي هاشمي در اوج اقتدار سياسي بودند.
اين يك برنامه ريزي درازمدت است، براي فردي كه كاره يي نيست يا اقتدار و نفوذي ندارد شايعه سازي چه فايده يي دارد؟ براي افراد در قدرت معمولاشايعه درست مي شود.
آيا موردي پيش آمده كه بخواهيد براي جلوگيري از تخريب پدر از يك رفتار يا خواسته صرف نظر كنيد؟
حتما، همين طور است. براي امثال ما همان طور كه شايد امتيازاتي وجود دارد محدوديت ها هم كم نيست. بيشتر در ديد مردم و در معرض قضاوت هاي آنها قرار داريم.
شما دختر هاشمي هستيد و كسي فكر نمي كرد روزي در جمهوري اسلامي يكي از فرزندان هاشمي مورد توهين هاي شرم آوري نظير آنچه آن آقا انجام داد قرار گيرد. قبول اين اتفاقات برايتان چگونه بود؟
قبلاهم امثال آقايان همين داستان ها را، البته نه به اين وقاحت، براي من و بسياري ديگر درست مي كردند.
برسيم به ماجراي زندان. فكر مي كرديد يك روز به زندان بيفتيد؟
نه. حتي حكم هم كه گرفتم چون ناعادلانه بود فكر نمي كردم اجرا شود. البته از حكمم ناراحت نبودم و هيچ وقت زندان رفتن نگرانم نمي كرد.
روزهاي زندان برايتان چگونه بود؟
قبلاهم گفته ام آن روزها را بسيار دوست داشتم و دارم. تجربه عجيب و گرانبهايي بود و خدا را شكر مي كنم. هنوز هم به عنوان بهترين مقطع زندگي ام به آن نگاه مي كنم و از كساني كه اين فرصت را برايم ايجاد كردند ممنونم. زندان دنياي ديگري به روي من باز كرد. فكر مي كنم روحيه خودم بود كه تحديد را برايم به فرصت تبديل كرد.
شما در زندان هم از شايعه خلاص نمي شويد. وقتي به زندان رفتيد، مي گفتند فائزه هاشمي وسايل ورزشي گرانقيمت و... با خود به بند برده است. شما وسايل خاصي با خود برده بوديد؟
من هيچ كار خاصي براي بند زنان انجام ندادم و وسيله خاصي هم با خودم نبردم. من از وسايل آنجا استفاده كردم. زندانيان براي فراهم شدن امكانات و شرايط حداقلي سختي زيادي متحمل شده بودند.
يك روز فائزه هاشمي در زندان چطور مي گذشت؟
صبحانه مي خورديم. ناهار را براي گروه خود آماده مي كردم. چند ماهي مشغول ترجمه كتاب بودم و چند ساعتي در روز را به اين موضوع مي پرداختم. دو گروه كتابخواني داشتيم دو تا يك ساعت در روز با هر كدام از اين گروه ها بودم. گفت وگو با زندانيان و شنيدن داستان هاي زندگي شان. ورزش مي كرديم. به نوبت حدودا ماهي يك روز بند را تميز مي كردم. هفته يي يكبار جلسه تحليل خبر داشتيم. به مناسبت ها جلسات با موضوعات روز، سياسي و غيرسياسي داشتيم. حدود سه ماهي كه وكيل بند بودم امورات بند و زندانيان را پي مي گرفتم. در دو ماه آخر هم كار با هويه روي پارچه را ياد گرفتم و براي هم بندي هايم، برخي زندانبان ها و بيروني ها يادگار دوران زندان را با امضا درست مي كردم.
دوستان صميمي تان چه كساني بودند؟
همه با هم دوست بوديم.
بعد از زندان با دوستان روابط تان حفظ شده است؟
تقريبا بله. عمق دوستي هايي كه در زندان حاصل مي شود چيزي نيست كه به راحتي فراموش شود.
در زندان آقاي هاشمي به ملاقات تان آمد؟
يكبار آمدند. ماه دوم بود كه البته به عنوان ملاقات نيامدند. مهدي هم آن زمان زندان بود و مي خواست در مورد خاصي كه تحت فشار قرار گرفته بود با ايشان مشورت كند. ضمن ديدن مهدي با من هم ملاقات داشتند.
كلاشما بخش عمده يي از زندگي سياسي و اجتماعي تان را در مخالفت گذرانده ايد.
مگر مشكلات و چيزهايي كه براي كسب آن تلاش داشته ام به انجام رسيده اند كه مبارزه تمام بشود؟ يا بايد بي تفاوت باشي يا دايم در حال مبارزه و تلاش.
فضاي جديدي كه بعد از انتخابات به وجود آمده را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
بر خلاف اينكه قبل از انتخابات هيچ اميدي نداشتم الان بسيار اميدوارم كه شرايط به سمتي رود كه عقلانيت و تدبير پا بگيرد. بسياري از مشكلات هشت سال گذشته به تحريم ها و موضوع هسته يي ربطي نداشت و نتيجه بي تدبيري تصميم گيران بود. به نظر مي رسد كه آقاي روحاني وعمده اعضاي كابينه معرفي شده قادر به محقق كردن اين اميدها هستند، هر چند كه عدم حضور زنان در كابينه بر خلاف برنامه هاي منتشر شده از طرف ايشان در زمان انتخابات شروع خوبي حداقل براي 50 درصد جامعه نبود.
خودتان در چهار سال آينده چه برنامه يي داريد؟
انگار محكوم به طي كردن چند باره تمام مسيرهايي هستيم كه در سال هاي گذشته رفته ايم. لذا برنامه اضافه يي نياز نيست. روز از نو روزي از نو.
آيا بازگشت به سياست در قالب تحزب يكي از گزينه هاي شماست؟
در حال حاضر نه. بعد از همكاري با حزب كارگزاران فعلاچنين قصدي ندارم. به جز حزب كارگزاران هم عضو هيچ حزب ديگري نبوده ام.
حتي حزب جمهوري اسلامي؟ چون عده يي مي گفتند شما اوايل انقلاب عضو حزب جمهوري اسلامي بوده ايد.
خير، تا جايي كه به خاطر دارم عضو حزب جمهوري اسلامي نبوده ام و تنها تجربه حزبي ام همان حزب كارگزاران بوده است.
به عنوان شروع مي خواهم بحث را اينگونه شروع كنم كه چرا فائزه هاشمي هميشه خاص ترين دختر در بين فرزندان مقامات عالي جمهوري اسلامي بوده است؟ چرا هيچ وقت نخواستيد مانند دختران ساير بزرگان نظام بي حاشيه و آرام زندگي كنيد؟
اينكه خاص بوده ام برداشتي است كه ديگران مي كنند چون من خودم را خاص نمي دانم. من خودم را عادي و معمولي مي دانم. اما اينكه متفاوت بوده ام موضوعي نبوده است كه براي آن فكر و برنامه خاصي داشته باشم. من هميشه سعي كرده ام كه خودم باشم. شرايط جامعه من را به سمت و سويي برد كه رفتارهايي اين گونه داشته باشم.
رفتار اجتماعي شما در دو دهه گذشته به گونه يي بوده است كه عنوان ساختارشكن را به راحتي مي توان به آن اطلاق كرد. اين ساختار شكني ريشه در چه چيزي دارد؟
معمولادر ارتباط با هرموضوعي رفتاري كه فكر مي كنم درست است انجام مي دهم. برخي عرف ها در جامعه ما تحميلي است، عرف تحميلي هم فاقد ارزش است و ماندگار نمي تواند باشد. بنابراين من هم جايي كه اعتقاد به آن عرف نداشته باشم و آن را منطقي و به نفع جامعه به ويژه زنان و دختران ارزيابي نكنم الزامي به رعايت آن نمي بينم. بعضي عرف ها خود به خود به وجود مي آيد و پايگاه ارزشي واقعي در جامعه دارند كه من هم معمولااز آنها تبعيت مي كنم.
اما برخي عرف ها ساختگي است، تحميلي است، در تضاد با حقوق انسان ها و به ويژه حقوق زنان است. عرف غيرمنطقي و مصنوعي دوام نمي آورد. عرف كه قانون يا دين نيست كه همه موظف به انجام آن باشند. اگر عرف با خواسته هاي جامعه مطابقت داشته باشد كم كم شكل مي گيرد و با مرور زمان و قبول جامعه ماندگار مي شود وحتي در مقابل ساختارشكني ها نيز باقي مي ماند. اما عرف هايي كه چنين پايگاهي ندارند و اجباري هستند همان طور كه سريع آمده اند سريع هم مي روند. نكته بعدي كليشه هاست.
الفاظ و رفتارهاي كليشه يي به دلم نمي نشيند و نمي توانم بپذيرم. در كليشه هاي رايج كلمات و مفاهيم را از معناي اصلي و واقعي آن خارج كرده اند و انتظاردارند همه اين را تكرار كنند. مثلاكساني كه مي خواهند اداي غربي ها را در بياورند يا از آن طرف تظاهر كنند كه خيلي مومن اند يا موارد بسيار ديگردر حيطه هاي سياسي، اجتماعي و... چيزهايي كه در جامعه به صورت كليشه يي و بدون منطق باب مي شود را نمي توانم تقليد و تكرار كنم كه بعضي اوقات دردسرساز هم شده است.
با همين منطق رفتار اجتماعي خود را تنظيم مي كنيد؟
معمولابله. اينها رفتارها و عكس العمل هاي طبيعي من است و سعي در سركوب آن نكرده ام زيرا از نظر من با ارزش هستند و ويژگي هايي هستند كه افراد را از اين طريق بهتر مي شود شناخت. درضمن هيچ وقت نتوانسته ام چيزي را نشان دهم كه نيستم يا اعتقادي به آن ندارم. اين را يكجوري دورويي و بي صداقتي مي دانم.
عرض من اين است كه با همين منطق به يك باره دختر آيت الله هاشمي با شلوار جين و روسري رنگي تابوهاي بسياري را براي زنان مي شكند؟
هر دو علاوه بر اينكه يك سليقه شخصي بود تابوشكني در مقابل محدوديت ها و عرف هاي اجباري بود. شايد از طرف ديگران هم اين رفتارها تكرار شد تا منجر به شكسته شدن اين محدوديت ها شد. فكر مي كنم در برابر افكار تحميلي و فشارهاي گروه هاي خاصي ايستادگي كردم كه به نظر مي رسد عموم جامعه هم تفكراين گروه ها را قبول نداشتند چون اگر غير از اين بود اين رفتارهاي من نمي توانست ادامه يابد و به طور طبيعي توسط اكثريت جامعه پس زده مي شد، نه تنها اين طور نشد بلكه مورد استقبال نيز قرار گرفت حتي توسط بسياري از خانواده هاي مذهبي. سال هاست كه بسياري از زنان اصولگرا هم روسري هاي رنگين شان از زير چادرهايشان بيرون است.
دختر آيت الله هاشمي بودن باعث نمي شد خود حاج آقا به شما تذكر بدهد؟ خاطره يي داريد كه ايشان به شما تذكراتي در حوزه رفتارهاي اجتماعي بدهند؟
در اين موارد به ياد نمي آورم. ولي موضوعات ديگري بوده كه تذكر دريافت كرده ام.
مي توانيد بگوييد در چه حوزه هايي بوده است؟
براي مثال در روزنامه زن، مثلاچرا فلان موضوع تيتر يك شد و به صفحه دوم نرفت. توصيه، تذكر و گاهي هم تشر از ايشان دريافت كرده ام.
رفتارهاي ساختارشكنانه شما به زعم برخي، در سال هايي انجام شد كه حاج آقا مسووليت هاي ويژه حكومتي داشتند. چرا در آن مقطع رفتار سياسي شما زاويه جدي با پدر و به تبع آن نظام داشت؟
تا جايي كه به خاطر مي آورم اين رفتارها زاويه يي جدي با افكار آقاي هاشمي نداشت و برعكس در بسياري موارد حامي هم بود. به نظرم بخش عمده حاكميت در آن زمان نيز با اين عرف ها و كليشه هاي ساختگي همسويي جدي و عميق نداشت. در آن دوران بسياري از محدوديت ها به تبع شرايط افراطي آن زمان شكل گرفته بود.
ماجراي تعطيلي روزنامه زن چه بود؟
روزنامه زن خوشايند خيلي ها نبود. روزنامه زن اصلاح طلب و مدافع حقوق زنان بود و مورد خشم بخشي از مسوولين قرار داشت و روزنامه هم مثل خيلي از روزنامه هاي اصلاح طلب در سال 1378 توقيف شد.
مدت توقيف چه زماني تمام شد؟
حدود هفت سال پيش تبرئه و آزاد شد.
نمي خواهيد دوباره چاپ كنيد؟
نه. در حال حاضر انگيزه و برنامه يي براي اين كار ندارم.
حتي فضاي جديد پس از انتخابات هم اين انگيزه را به شما نمي دهد؟
هنوز كه نداده است. كمبود روزنامه نداريم. آن زمان نگاهم به زنان بود. البته الان هم شرايط تغيير چنداني نسبت به آن زمان نكرده است و در بعضي حيطه ها پسرفت هم داشته ايم.
هرچه از سال هاي پاياني دهه 70 عبور مي كنيم شما و اصلاح طلبان به هم نزديك تر مي شويد. فائزه هاشمي به ويژه از 88 به بعد اصلاح طلب و حتي راديكال ناميده مي شود. فائزه هاشمي، نماينده مجلس اصولگراي پنجم حتي كنار معترضان قرار مي گيرد. آيا شما تغييري در رفتار خود داشتيد؟
به خاطر نمي آورم هيچگاه اصولگرا بوده باشم يا كسي مرا اصولگرا خطاب كرده باشد، البته منظورم اصولگرا در چارچوب تقسيم بندي هاي سياسي است. من از همان زماني كه وارد فعاليت هاي اجتماعي و بعد از آن هم وارد مجلس شدم هميشه مورد غضب گروه هاي افراطي راست قرار داشتم. گروه هاي فشار هيچ وقت نسبت به من در مخالفت و برخورد كوتاهي نكرده اند. در ايام تبليغات مجلس پنجم به برنامه هاي تبليغاتي و سخنراني هاي من حمله مي كردند. شما اگر گذشته را مرور كنيد متوجه مي شويد كه اين ابراز لطف ها مسبوق به سابقه است و از همان دهه 70 مورد غضب اينها بوده ام. بنابراين من تغيير رفتار ندادم و از همان ابتدا انگار كه اصلاح طلب بودم. حزب كارگزاران هم كه من فعاليت سياسي ام را با آن شروع كردم يك حزب اصلاح طلب بود. اما از وقايع سال 88 به بعد فضا امنيتي تر و بسته تر شد و همچنين تكنولوژي و كانال هاي اطلاع رساني گسترده تر و عمومي تر شد و در نتيجه رفتارها بيشترديده وشنيده شد و مردم بيشتر آگاه شدند، و گرنه من همان هستم كه بودم. نسل سومي هاي انقلاب كمتر دهه 70 را به خاطر مي آورند و بيشتر با وقايع پس از انتخابات 1388 مرا شناختند. براي من تاريخ با شدت و ضعف هايي در اين دو دهه اخير تكرار شده است.
در مجلس پنجم چه رفتاري مي كرديد؟
مجلس پنجم مجلس خوبي بود. ما به عنوان اقليت اصلاح طلب بين 90 تا 110 راي و گاهي هم بيشتر به تناسب موضوع داشتيم. حتي راست هاي آن مجلس هم راست هاي معتدل و بسيار قابل احترامي بودند. به اعتقاد من مجلس پنجم بهترين مجلس بود. فضاي آن مجلس معتدل تر بود و گروه ها با هم تعامل خوبي داشتند. البته به نظرم مجلس اول به لحاظ تكثر فكري مجلس واقعي تر و به اهداف انقلاب نزديك تر بود. مجلس اول بهترين فرم و مجلس پنجم بهترين كارايي را داشت. آن زمان فضا اين گونه نبود كه اصولگرايان و اصلاح طلبان در دو انتهاي طيف خود و اينچنين در مقابل يكديگر باشند. تعداد عقلادر هر دو طرف بسيار بيشتر از افراطي ها بود و كشور هم تقريبا با تدبير و عقل اداره مي شد.
سال 88 نقطه عطفي در زندگي خانواده آقاي هاشمي بود. از 88 به اين طرف چه تعريف و تعبيري از شخص خودتان و خانواده هاشمي داريد؟
اتفاقي كه در هشت سال اخير و به ويژه از سال 88 به بعد رخ داد اين بود كه جامعه متوجه شد شايعات و اتهاماتي كه درباره آقاي هاشمي و خانواده اش در طول اين سال ها گفته شده صحت ندارد و اگر اين دوره هشت ساله بلايي براي كشور و مردم بود اين ويژگي مثبت را داشت كه خيلي چيزها برملاشد، بسياري از واقعيت ها از زير ابرهاي دروغ و تهمت بيرون آمد و ذات و ماهيت بسياري آشكار شد.
خب چرا اين تصور به وجود آمد؟ چرا درباره خانواده ديگر سران نظام چنين شايعاتي نيست؟
البته درباره ديگران هم هست اما نه به شدت خانواده هاشمي. مگر آقاي بهشتي نگفته بودند آسياب به نوبت؟ كم درباره ايشان مطالب نادرست گفته مي شد؟ به اعتقاد من شايعات بدون دليل ساخته نمي شوند. اين گونه شايعات معمولابراي افراد تاثيرگذار و بانفوذ و مقتدردر نهايت بي اخلاقي ساخته مي شوند تا بتوانند هر زمان كه نياز باشد با تخريب شخصيتي آنها رقباي خود را از صحنه خارج كنند وبعضي نيز با ترويج شايعات براي خود، كار، اموال و سرمايه خود امنيت ايجاد مي كنند.
يعني شايعات به صورت يك شبكه مويرگي پخش مي شد؟
من چنين اعتقادي دارم. مثالي مي زنم، در ورودي كلاردشت يك ويلاي زيبا و بزرگي روي تپه توجه جلب مي كند كه مي گفتند من مالك آن هستم. در پيگيري ها حتي سرايدار آن ويلاهم گفته بود كه اينجا متعلق به فائزه هاشمي است. آخر معلوم شد مالك براي كارهاي شهرداري و اداري ساخت ويلابه مشكل خورده بود و اين شايعه را پخش كرده بود كه اين ويلامتعلق به فائزه هاشمي است تا كارش در ادارات انجام شود و موفق هم شده بود. شايعاتي هم كه با اهداف سياسي پخش مي شود كه در دوره هاي مختلف شاهد آن بوده ايم، نيز در همان دوره ها بهره ناصواب و كاركردش را براي سازندگان آنها داشته است. خيلي عقب نرويم، مذاكرات مجلس براي بررسي كابينه آقاي روحاني را اگر دنبال كرده باشيد انگار هر كس كم مي آورد با دروغ و اتهام زني بر اساس شايعات به اين خانواده خودي نشان مي داد. خانواده هاشمي شده اند مرغ عروسي و عزا! به نظرم اين گونه رفتارها بيشتر به فتنه شبيه است كه افراد با زير پا گذاشتن اخلاق و انسانيت و دين وبراساس بغض و عقده و كينه آن هم در قامت يك نماينده مجلس و بر خلاف سوگندي كه خورده است اين گونه حرف بزند.
اما آن شايعات زماني راه افتاد كه آقاي هاشمي در اوج اقتدار سياسي بودند.
اين يك برنامه ريزي درازمدت است، براي فردي كه كاره يي نيست يا اقتدار و نفوذي ندارد شايعه سازي چه فايده يي دارد؟ براي افراد در قدرت معمولاشايعه درست مي شود.
آيا موردي پيش آمده كه بخواهيد براي جلوگيري از تخريب پدر از يك رفتار يا خواسته صرف نظر كنيد؟
حتما، همين طور است. براي امثال ما همان طور كه شايد امتيازاتي وجود دارد محدوديت ها هم كم نيست. بيشتر در ديد مردم و در معرض قضاوت هاي آنها قرار داريم.
شما دختر هاشمي هستيد و كسي فكر نمي كرد روزي در جمهوري اسلامي يكي از فرزندان هاشمي مورد توهين هاي شرم آوري نظير آنچه آن آقا انجام داد قرار گيرد. قبول اين اتفاقات برايتان چگونه بود؟
قبلاهم امثال آقايان همين داستان ها را، البته نه به اين وقاحت، براي من و بسياري ديگر درست مي كردند.
برسيم به ماجراي زندان. فكر مي كرديد يك روز به زندان بيفتيد؟
نه. حتي حكم هم كه گرفتم چون ناعادلانه بود فكر نمي كردم اجرا شود. البته از حكمم ناراحت نبودم و هيچ وقت زندان رفتن نگرانم نمي كرد.
روزهاي زندان برايتان چگونه بود؟
قبلاهم گفته ام آن روزها را بسيار دوست داشتم و دارم. تجربه عجيب و گرانبهايي بود و خدا را شكر مي كنم. هنوز هم به عنوان بهترين مقطع زندگي ام به آن نگاه مي كنم و از كساني كه اين فرصت را برايم ايجاد كردند ممنونم. زندان دنياي ديگري به روي من باز كرد. فكر مي كنم روحيه خودم بود كه تحديد را برايم به فرصت تبديل كرد.
شما در زندان هم از شايعه خلاص نمي شويد. وقتي به زندان رفتيد، مي گفتند فائزه هاشمي وسايل ورزشي گرانقيمت و... با خود به بند برده است. شما وسايل خاصي با خود برده بوديد؟
من هيچ كار خاصي براي بند زنان انجام ندادم و وسيله خاصي هم با خودم نبردم. من از وسايل آنجا استفاده كردم. زندانيان براي فراهم شدن امكانات و شرايط حداقلي سختي زيادي متحمل شده بودند.
يك روز فائزه هاشمي در زندان چطور مي گذشت؟
صبحانه مي خورديم. ناهار را براي گروه خود آماده مي كردم. چند ماهي مشغول ترجمه كتاب بودم و چند ساعتي در روز را به اين موضوع مي پرداختم. دو گروه كتابخواني داشتيم دو تا يك ساعت در روز با هر كدام از اين گروه ها بودم. گفت وگو با زندانيان و شنيدن داستان هاي زندگي شان. ورزش مي كرديم. به نوبت حدودا ماهي يك روز بند را تميز مي كردم. هفته يي يكبار جلسه تحليل خبر داشتيم. به مناسبت ها جلسات با موضوعات روز، سياسي و غيرسياسي داشتيم. حدود سه ماهي كه وكيل بند بودم امورات بند و زندانيان را پي مي گرفتم. در دو ماه آخر هم كار با هويه روي پارچه را ياد گرفتم و براي هم بندي هايم، برخي زندانبان ها و بيروني ها يادگار دوران زندان را با امضا درست مي كردم.
دوستان صميمي تان چه كساني بودند؟
همه با هم دوست بوديم.
بعد از زندان با دوستان روابط تان حفظ شده است؟
تقريبا بله. عمق دوستي هايي كه در زندان حاصل مي شود چيزي نيست كه به راحتي فراموش شود.
در زندان آقاي هاشمي به ملاقات تان آمد؟
يكبار آمدند. ماه دوم بود كه البته به عنوان ملاقات نيامدند. مهدي هم آن زمان زندان بود و مي خواست در مورد خاصي كه تحت فشار قرار گرفته بود با ايشان مشورت كند. ضمن ديدن مهدي با من هم ملاقات داشتند.
كلاشما بخش عمده يي از زندگي سياسي و اجتماعي تان را در مخالفت گذرانده ايد.
مگر مشكلات و چيزهايي كه براي كسب آن تلاش داشته ام به انجام رسيده اند كه مبارزه تمام بشود؟ يا بايد بي تفاوت باشي يا دايم در حال مبارزه و تلاش.
فضاي جديدي كه بعد از انتخابات به وجود آمده را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
بر خلاف اينكه قبل از انتخابات هيچ اميدي نداشتم الان بسيار اميدوارم كه شرايط به سمتي رود كه عقلانيت و تدبير پا بگيرد. بسياري از مشكلات هشت سال گذشته به تحريم ها و موضوع هسته يي ربطي نداشت و نتيجه بي تدبيري تصميم گيران بود. به نظر مي رسد كه آقاي روحاني وعمده اعضاي كابينه معرفي شده قادر به محقق كردن اين اميدها هستند، هر چند كه عدم حضور زنان در كابينه بر خلاف برنامه هاي منتشر شده از طرف ايشان در زمان انتخابات شروع خوبي حداقل براي 50 درصد جامعه نبود.
خودتان در چهار سال آينده چه برنامه يي داريد؟
انگار محكوم به طي كردن چند باره تمام مسيرهايي هستيم كه در سال هاي گذشته رفته ايم. لذا برنامه اضافه يي نياز نيست. روز از نو روزي از نو.
آيا بازگشت به سياست در قالب تحزب يكي از گزينه هاي شماست؟
در حال حاضر نه. بعد از همكاري با حزب كارگزاران فعلاچنين قصدي ندارم. به جز حزب كارگزاران هم عضو هيچ حزب ديگري نبوده ام.
حتي حزب جمهوري اسلامي؟ چون عده يي مي گفتند شما اوايل انقلاب عضو حزب جمهوري اسلامي بوده ايد.
خير، تا جايي كه به خاطر دارم عضو حزب جمهوري اسلامي نبوده ام و تنها تجربه حزبي ام همان حزب كارگزاران بوده است.
ارسال نظر