گوناگون

حاتمی کیا در "چ" سرگشته است

ظاهرا هرنقدی را بخوانید شبیه این جملات جایی از آن آمده که سکانس سقوط هلی کوپتر به لحاظ فنی بالاتر از سینمای ایران است و شاید هم جایی کنایه ای زده شود که با این بودجه ای که صرف این صحنه شده باید هم نتیجه خوبی می گرفتند. خلاصه که انگار توافقی وجود دارد روی این مساله که این سکانس خوب درامده و این تنها امتیاز فیلم/ یکی از امتیازات آن است.

اما درست نقطه کلیدی مواجهه با فیلم "چ" در همین جاست. این میزان از کوبندگی اکشن و اجرای عظیم چه تناسبی دارد با فیلم؟ اصلا زیبایی یعنی چه؟ زیبایی در رعایت تناسب هاست. در درهم تنیدگی فرم با حال و هوا بخوانید مضمون اثر. زیباترین نماهایی که بهترین عکس ها را از طبیعت روی پرده بسازند در فیلمی که بخواهد کاراکترهای غمگین را در روابطی سرد روایت کند؛ همچنان زیبا باید دانسته شوند؟

حاتمی کیا در "چ" سرگشته است. سرگردان مانده بین حاتمی کیای دیروز و مرد بی آرمان امروز. در فیلمش قرار است چمرانی ستاره شود که مرد صلح، تحمل و مهربانی، و عارفی خسته است که تا مجبور نشود دست به اسلحه نمی برد. مردی که حتی جان اسب زخمی را نمی گیرد. روی دیگرش انقلابی بی‌آرمان شده ای است که شهوت اسپیلبرگ شدن دارد و از هیچ تلاشی برای ساختن صحنه هایی که روی پرده عظیم به نظر برسند خودداری نکرده. این طور است که در فیلمی اکشن که زدوخورد چریکی در شهر کوچکی مثل پاوه را به نبردی جانانه و سقوط ساده هلی کوپتری لحظاتی بعد از پرواز بربالای همین شهر را به آخرین دست و پا زدنهای آهنپاره ای حالا هیولا شده، که یکریز دست و سر قطع می کند و آدرنالین بیننده ها را افزایش می دهد، تبدیل می کند؛ آن کسی که در نهایت به چشم می آید کسی است که پشت سرهم شلیک می کند و شعار مقاومت تا آخرین گلوله می دهد، نه چریک خسته و کندی که بدون هیچ جذابیت دراماتیک، هست تا خوب باشد و پدرانه نصیحت کند.

این درست همان تناقض بنیادین فیلم چ است. دردسرهای پا گذاشتن در راه سینمای شبه اسپیلبرگی برای کسی که هنوز در آنونس فیلمش گفته می شود: آخرین حرف های ابراهیم حاتمی کیا!

خاطره بی/با ربط! : جدایی نادر از سیمین را در یک سانس خلوت سینمای پیر شهر خودمان دیدم. وقتی فیلم تمام شد آقای ردیف عقبی با عصبانیت به سه خانم همراهش گفت: بیاید خوب شد؟ به زور منو آوردید سینما. من که گفته بودم دیگه فیلم ایرانی نمی بینم! همه شون مزخرفن یا درباره عروسی اند یا طلاق، هیچ فرقی هم با هم ندارن. فیلم ایرانی دیدن همینه.. ماه های بعد هروقت خبر موفقیتی از فیلم می رسید به آقای ردیف عقبی فکر کردم که حالا چه حالی دارد! حتما به این نتیجه رسیده غربی ها این مهمل را علم کرده اند به دلایل سیاسی.. من فکر می کنم آقای ردیف عقبی از همان ها بود که جذب هلی شات های افتتاحیه فیلم های عظیم هالیوودی می شوند و وقتی تمام شد نظر می‌دهند: فیلمبرداریش بی نظیر بود.. عااالی!!

بهزاد وفاخواه

ارسال نظر

  • ناشناس

    خدا شفا بده !

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار