گوناگون

چرا آمریکا به ایران حمله نکرد؟

پارسینه: بر اساس این گزارش، مخالفان و هواداران جنگ در بعد مسائل داخلی ایران نیز با هم اختلاف نظر دارند. موافقان جنگ می گویند که حمله به ایران به گسترش اعتراض های داخلی و شورش های قومی منجر می شود و می تواند به تغییر رژیم در این کشور منجر شود اما مخالفان عقیده دارند که حمله نظامی اتحاد و وحدت ملی را افزایش می دهد و موقعیت جمهوری اسلامی را تقویت خواهد کرد.

روزهای پایانی دوره ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش در آمریکا، مرکز پژوهشهای مجلس ایران در گزارشی موضوع حمله احتمالی آمریکا به ایران را در آخرین ماههای ریاست جمهوری جرج بوش را بررسی کرده و توضیح داده که چرا دولت جرج بوش به ایران حمله نکرد.

مرکز پژوهشهای مجلس یک مرکز تحقیقاتی وابسته به مجلس ایران است و به نمایندگان این کشور مشورت می دهد و گزارش "برآورد احتمال حمله آمریکا به ایران در آخرین ماه حکومت بوش" برای نمایندگان مجلس تهیه شده است.

این گزارش چنانکه از محتوی آن بر می آید بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی باراک اوباما تهیه شده است ولی متن آن در آخرین روزهای ریاست جمهوری آقای بوش منتشر شده است.

این گزارش چهل صفحه ای برای پاسخ به این نگرانی تهیه شده است که بعد از پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا"موضوع احتمال حمله نظامی آمریکا در آخرین ماه های حکومت بوش قوت گرفت."

مرکز پژوهشهای مجلس ایران می نویسد: "استدلال این بود که نومحافظه کاران تندرو در این دولت (بوش) با اعتقاد به عدم قاطعیت دولت بعدی آمریکا در قبال ایران تلاش خواهند کرد تا قبل از واگذاری قدرت به دموکراتها، سناریوی اقدام نظامی ضد ایران را محقق سازند."

روابط ایران و امریکا در سالهای اخیر با فراز و نشیب هایی همراه بوده است و اگر چه "رقابت فزاینده ایران و آمریکا در حوزه های استراتژیکی نظیر لبنان، عراق و فلسطین" وجود داشته اما مرکز پژوهشهای مجلس، نقطه اوج رویارویی ایران و آمریکا را در این سالها "رویکرد خصمانه امریکا نسبت به فعالیت های هسته ای صلح آمیز" این ارزیابی کرده است

به عقیده محققان مرکز تحقیقات وابسته به مجلس، دولت جرج بوش "تلاش زیادی کرد تا با ترفندها و تمهیدات مختلف روند هسته ای شدن جمهوری اسلامی ایران را متوقف و مانع از دستیابی کشورمان به این انرژی مدرن و استراتژیک شود."

به عقیده مرکز پژوهشهای مجلس، "مهمترین اقدام آمریکا طی چند سال اخیر خارج کردن پرونده هسته ای ایران از فاز حقوقی و فنی و تبدیل آن به یک مسئله سیاسی بوده است."

یکی از مصداق های برخورد سیاسی از نظر مرکژ پژوهشهای مجلس، ارجاع پرونده هسته ای ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل بوده است.

شورای امنیت سازمان ملل تاکنون پنج قعطنامه علیه ایران صادر کرده و از این کشور خواسته تا غنی سازی را متوقف کند اما ایران برای ادامه غنی سازی اصرار دارد و قطعنامه های شورای امنیت را غیرقانونی می داند.

به غیر از این، "در حوزه اقتصادی نیز اعمال و تشدید تحریم ها بر ضد برخی شرکت های خارجی که اقدام به همکاری با ایران می کنند و نیز تحریم شرکت های ایرانی از جمله سیاست های خصمانه آمریکا" علیه ایران ارزیابی شده است.

با این مقدمه محققان مرکز وابسته به مجلس ایران نتیجه می گیرند که خودداری ایران از تعلیق غنی سازی باعث شده تا "احتمال اقدام نظامی آمریکا بر ضد ایران" قوت بگیرد
بنابر این گزارش، از زمانی که جرج بوش ایران را در کنار کره شمالی و عراق محور شرارت نامید همواره موضوع احتمال حمله نظامی به ایران مطرح بوده است. زیرا برخی معتقد بودند که "محرکه هایی که موجبات اقدام نظامی واشنگتن بر ضد افغانستان و عراق را فراهم ساخت در مورد ایران نیز موضوعیت دارد."

از نظر پژوهشگران مرکز وابسته به مجلس، حمله به افغانستان با موضوع حمایت طالبان از گروه القاعده به عنوان یک سازمان فعال تروریستی در قالب "مباررزه با تروریسم" و حمله به عراق نیز تحت عنوان"مبارزه با فعالیت های هسته ای غیر صلح آمیز رژیم صدام" و "مقابله با سلاح های کشتار جمعی" توجیه شد.

در چنین شرایطی احتمال حمله به ایران قوت گرفت زیرا "ادعای حمایت از تروریسم و تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی از جمله سلاح های هسته ای" همواره علیه ایران مطرح بوده و "دو متغیری که محرک حمله آمریکا به هر دو کشور عراق و افغانستان بود" در مورد ایران نیز موضوعیت داشت.

دلایل هواداران جنگ با ایران
بخشی از این گزارش به بررسی استدلال های مخالفان و موافقان حمله به ایران در دولت بوش می پردازد و در آن شرح می دهد که چگونه نومحافظه کارانی که موافق حمله بودند از دولت بوش کنار گذاشته شدند و احتمال حمله نیز به مرور کاهش یافت.

این گزارش دیک چنی معاون رئیس جمهور و جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل و سناتور جوزف لیبرمن را در گروه موافقان حمله به ایران قرار می دهد و رابرت گیتس وزیر دفاع و کاندولیزا رایس وزیر خارجه را در ردیف کسانی قرار می دهد که معتقد بودند "اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی به ایران" موثرتر از حمله نظامی است.

از نظر مرکز پژوهشهای مجلس، استدلالی که موافقان داشتند این بود که حمله به ایران علاوه بر جلوگیری از فعالیت هسته ای ایران، نقش و نفوذ ایران را در کشورهای عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین را محدود خواهد کرد.
موافقان حمله به ایران برنامه هسته ای ایران را غیر صلح آمیز می دانستند و معتقد بودند که برنامه هسته ای ایران "کاربردی تهاجمی دارد نه تدافعی" و "هدف ایران از تولید سلاح هسته ای، استفاده از ان در برابر دشمنان خود در نظام بین الملل و مشخصا آمریکاست."

دلیل دیگر این بود که "به راه افتادن یک مسابقه تسلیحاتی در کل خاورمیانه نتیجه محتوم هسته ای شدن جمهوری اسلامی ایران خواهد بود" و تلاش سیزده کشور خاورمیانه بعد از جنگ عراق برای ساخت نیروگاه های هسته ای برای تولید برق در این جهت ارزیابی می شود و این کشورها به خاطر ورود احتمالی تهران به باشگاه سلاح های هسته ای در حال آماده شدن هستند
موافقان حمله همچنین معتقدند که روش های دیپلماتیک برای حل و فصل اختلافات با تهران "نامناسب و حتی خطرناک" است و "نمی تواند مشکل آمریکا را در برابر ایران حل کند زیرا که حکومت این کشور طی سه دهه نشان داده است که تمایلی برای سازگاری و همکاری با آمریکا ندارد."

آنها گروه 1+5 را مثال می آورند و می گویند که "رد بسته های پیشنهادی ارائه شده از سوی این گروه توسط ایران خود دلیل محکمی برای بی نتیجه بودن اقدامات دیپلماتیک است." و تحریم های سیاسی و اقتصادی نیز بی فایده است چون کشورهای کره شمالی و عراق به رغم "مواجهه با تحریم های مختلف مسیر آشتی با جبهه غرب را ادامه ندادند."

اضافه بر این، هواداران جنگ، ایران را متهم می کنند که "نیروهای سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران به عراق رفت و آمد می کنند تا در تدارک حملات بر علیه نیروهای آمریکایی مستقیما وارد عمل شوند و بر همین اساس ادعا می شود که جمهوری اسلامی ایران همانند لبنان در عراق نیز دست به یک جنگ نیابتی با آمریکا زده است."

مرکز پژوهشهای مجلس نظرات این گروه را این طور بازتاب می دهد که " ایران از طریق فراهم کردن زمینه کشته شدن اتباع آمریکایی در عراق عملا وارد شرایط جنگی با ایران شده است و از این رو هیچ اقدامی جز حمله نظامی نمی تواند پاسخ مناسب برای اقدام ایران تلقی شود."

برخی مدافعان حمله نیز ایران را با القاعده مرتبط می دانند و این کشور را به عنوان دولت حامی تروریسم می دانند و می گویند که "ایران به بنیاد گرایی در منطقه دامن می زند و از طریق تجهیز و تسلیح آنها به پرورش تروریسم در جهان مبادرت می ورزد. به ادعای آنها حمله به ایران مهمترین حامی تروریسم را از بین خواهد برد."
دلیل دیگر هواداران جنگ با ایران این است که معتقدند "حفظ امنیت رژیم صهیونیستی از تهدید موشکی و هسته ای ایران یکی از وظایف مهم سیاست خارجی آمریکاست و انجام این وظیفه از طریق تدارک اقدام نظامی علیه تهران میسر و ممکن است."

مرکز پژوهشهای مجلس ایران با برشمردن این استدلالها نتیجه می گیرد که هواداران جنگ معقتد بودند که دولت اوباما از اراده لازم برای مقابله با تهدیدات ایران، برخوردار نیست و برای همین تلاش می کردند تا در دو ماه آخر دوره ریاست جمهوری بوش "با تدارک اقدام نظامی علیه ایران و به طور مشخص تاسیسات هسته ای کشورمان روند افزایش توان هسته ای ایران را متوقف سازد."

استدلال مخالفان جنگ
در مقابل هواداران جنگ، مخالفان حمله به ایران نیز دلایلی داشتند و معتقد بودند حمله نظامی نه تنها مشکلات آمریکا در رابطه با ایران را حل نخواهد کرد، بلکه می تواند به ظهور و تشدید تهدیدات دیگر بینجامد.

اما به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس ایران، مخالفت این گروه به این مفهوم نبود که آنها سیاست مسالمت آمیز را در قبال ایران دنبال می کردند بلکه آنها معتقد بودند که باید از "اقدامات عیر نظامی سختگیرانه نظیر اعمال فشار سیاسی و اقتصادی ضد ایران به ویژه از مجاری شورای امنیت سازمان ملل و تشکیل ائتلاف جهانی ضد ایران" استفاده کرد.

بر اساس این گزارش، مخالفان حمله به ایران اقدام نظامی را بی حاصل می دانستند و معتقد بودند اطلاعات دقیقی از موقعیت تاسیسات اتمی ایران در دسترس نیست و پراکندگی این تاسیسات باعث می شود که بخشی از آن از حمله نظامی مصون بماند و به فعالیت خود ادامه دهد.

علاوه بر این از نظر مخالفان جنگ، حمله امریکا می تواند ادعاهای ایران را در زمینه دستیابی به قابلیت بازدارندگی مشروعیت ببخشد و این کشور می تواند ادعا کند" برای جلوگیری از حمله مجدد به این کشور ناگزیر از دستیابی به سلاح اتمی است."

مخالفان همچنان بر امکان حل و فصل مسئله هسته ای ایران از طریق ابزارهای دیپلماتیک تاکید دارند و می گویند که می توان با "افزایش تحریم ها شرایطی را فراهم ساخت که بر اساس آن تهران نهایتا به توقف فعالیت های خود متقاعد شود."

از نظر این گروه، نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق با مشکلاتی مواجهند و قابلیت محدودی برای گسترش عملیات جنگی دارند و "در چنین شرایطی امکان تمرکز بر عملیات جدید از جمله حمله به ایران بسیار دشوار خواهد بود."

به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، مخالفان جنگ علیه ایران معتقدند که "تحرکات تروریستی در سراسر جهان خصوصا در منطقه خاورمیانه نتیجه حتمی رویارویی نظامی واشنگتن و تهران خواهد بود."

به این دلایل مرکز وابسته به مجلس ایران مواردی را نیز اضافه می کند مبنی بر این که اگر به ایران حمله شود روابط آمریکا با متحدانش در منطقه خاومیانه و قدرتهای بزرگ نظیر چین و روسیه به هم خواهد خورد و به دلیل موقعیت ایران در میان کشورهای اسلامی، تظاهرات خیابانی در کشورهای اسلامی به راه خواهد افتاد و امنیت دفاتر، مراکز و سفارتخانه های آمریکا در خطر قرار خواهد گرفت.

موانع حمله به ایران
محققان مرکز وابسته به مجلس ایران در نهایت تاکید دارند که موافقان و مخالفان حمله نظامی به ایران در امریکا" در خصوص تهدید آمیز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران یا مخرب بودن فعالیت های ایران در عراق اختلافی با یکدیگر ندارند و در واقع هر دو گروه مخالف هسته ای شدن ایران بوده و آن را تهدیدی برای منافع ملی و امنیتی آمریکا به حساب می آورند."

بر اساس این گزارش، مخالفان و هواداران جنگ در بعد مسائل داخلی ایران نیز با هم اختلاف نظر دارند. موافقان جنگ می گویند که حمله به ایران به گسترش اعتراض های داخلی و شورش های قومی منجر می شود و می تواند به تغییر رژیم در این کشور منجر شود اما مخالفان عقیده دارند که حمله نظامی اتحاد و وحدت ملی را افزایش می دهد و موقعیت جمهوری اسلامی را تقویت خواهد کرد.

مرکز پژوهشهای مجلس ایران با بیان دیدگاههای دو طرف مخالف و هودار جنگ، می نویسد که "در حال حاضر نیز هر چه گرفتاری های آمریکا در عراق ادامه پیدا می کند توجیه جنگ با ایران برای نومحافظه کاران افراطی سخت تر می شود به ویژه آنکه بی اعتباری ادعاهای آنان در مورد موضوع سلاح های کشتار جمعی عراق که بهانه حمله به این کشور بود کاملا برای افکار عمومی در داخل و خارج آمریکا به اثبات رسیده است و به همین دلیل تدارک جنگی دیگر با ایران با احتمال دستیابی ایران به این قبیل سلاح ها بسیار دشوار شده است."

مرکز پژوهشهای مجلس ایران می گوید که موقعیت هواداران جنگ در دولت آمریکا تضعیف شده است. در این گزارش از چهرهایی نظیر جان بولتون معاون سابق وزیر خارجه و نماینده سابق این کشور در سازمان ملل، پل ولفوویتز معاون سابق وزیر دفاع و رئیس سابق بانک جهانی و دونالد رامسفلد وزیر خارجه سابق این کشور به عنوان مدافعان جنگ یاد شده است.

از نظر محققان مرکز وابسته به مجلس ایران، گزارش 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا در دسامبر سال 2007 ضربه قابل توجهی به هواداران جنگ وارد کرد چون این گزارش نشان می داد که ایران "احتمالا زمانی دارای طرحی برای توسعه بمب هسته ای بوده اما آن را در سال 2003 متوقف کرده و تا اواسط سال 2007 نیز این طرح را از سر نگرفته است."

بنابر بر نظر این گروه از پژوهشگران که به نمایندگان مجلس مشورت می دهند بخشی هایی از گزارش محمد البرادعی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، موضع طرفداران جنگ را تضعیف کرد هر چند بخشی از این گزارشها " از جمله عدم تمکین ایران از قطعنامه های شورای امنیت بهانه هایی را برای دامن زدن به جنجالها علیه ایران فراهم ساخته است."

از طرف دیگر از نظر این گروه از پژوهشگران، تشدید مشکلات آمریکا در عراق و "گزارش بیکر- همیلتون که خواستار مذاکره با ایران برای حل مشکلات آمریکا در عراق بود نیز هر چه بیشتر موضع هواداران جنگ با ایران را تضعیف کرد."

به نظر مرکز پژوهشهای مجلس نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا " ضربه نهایی را به موقعیت تندروها در دولت بوش فراهم ساخت."

از نظر این مرکز، شرایط موجود در آمریکا برای تحقق ایده های هواداران جنگ در خصوص ایران مهیا نیست و موقعیت آنها به شدت تضعیف شده است و "در حال حاضر مخالفان جنگ با ایران از موقعیت سیاسی و نفوذ بالاتری نسبت به هواداران جنگ برخوردارند."

با این حال کارشناسان این مرکز اگر چه احتمال حمله امریکا به ایران را در آخرین روزهای حیات دولت بوش بسیار بعید برآورد می کنند اما در باره توانایی هوداران جنگ در دولت آینده آمریکا معقتدند که، "حداکثر موفقیت آنها(هواداران جنگ) در ارتباط با دولت کنونی امریکا می تواند مربوط به متقاعد کردن این دولت به دادن چراغ سبز به رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران باشد."

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار