گفتگو با فرهاد نجفی کارگردان سریال ماتادور
پارسینه: اينکه ناخواسته در رشته گرافيک تحصيل کني و يکباره به اين رشته هنري علاقه مند شوي و...
اينکه ناخواسته در رشته گرافيک تحصيل کني و يکباره به اين رشته هنري علاقه مند شوي و... اينکه پس از خواندن نظريه اليور استون و تاکيد او بر يادگيري فوت و فن سينما به سمت تدوين بروي و سينماي فني را با جلوه هاي ويژه و... بياموزي و... اينکه پس از ساخت چند فيلم کوتاه و يک تله فيلم (حرکت اول) بتواني اولين فيلم سينمايي ات (چهارسو) را بسازي و در روزگاري که تلويزيون توانايي ساخت يک سريال آپارتماني کم هزينه را هم به سختي دارد، در اوج جواني سريالي اکشن را در ژانر پليسي جلوی دوربین ببری، نشان از آن دارد که هم خوش شانسي هستي و هم مسير درستي را انتخاب کردي! فرهاد نجفي کارگردان سريال «ماتادور» مهمان يک فنجان چاي «باني فيلم» شد تا در خصوص تجربه ساخت اولين سريال تلويزيوني اش و موانعي که در اين مسير بر سر راهش بوده صحبت کرده...
كماكان درگير سريال «ماتادور» هستي يا اينكه كار جديدي دست گرفته اي؟
- هنوز كار جديدي شروع نكردم اما در برنامه دارم. به هر حال فعلاً مشغول رتوش سريال «ماتادور» هستم و فكر مي كنم تا آخرين روز پخش درگير باشم.
اين رتوش برميگردد به نظرات فني كارگردان يا مميزي ها و ايرادهاي تلويزيون و احياناً ناجا؟
- مجموع همه اين ها...
و احيانا اين رتوش ها و برش ها به كليت كار لطمه نمي زند؟
- نه خدا را شكر. به هر حال تلويزيون هم نكاتي مد نظر دارد كه البته به كليت كار لطمه اي نزده است.
و خواسته هاي نيروي انتظامي ؟
- نه همه چيز قرار است با تعامل پيش برود.
چطور شد پس از يك فيلم سينمايي «چهار سو» و يك تله فيلم « حركت اول» به سرعت در سريال سازي به سمت ژانري پر خطر رفتيد، يك پليسي اكشن كه قطعاً شرايط خاص خودش را مي طلبد كه فكر نمي كنم در كشور ما خيلي مساعد باشد؟
- من هميشه راه سختتر را انتخاب ميكنم و اين جزو روحيه من است، پروژه بعدي من باز سختتر از اين است. من در سينما عاشق تكنيك هستم و در فيلمسازي به شدت به بحث تكنيك اعتقاد دارم. من در فيلم «چهار سو» كه يك فيلم اجتماعي بود، به شدت تكنيك را به كار بردم. خيلي دوست دارم ژانرهاي اكشن كمدي و ترسناك را هم تجربه كنم چرا كه در آن ژانرها هم ميتوانم از تكنيك سود ببرم.
سريال «ماتادور» پيشنهاد شد و گفتند يك كار اكشن متفاوت مي خواهند، اين مرا قلقلك داد و گفتم ميروم وكار ميكنم و برايم مهم نبود چقدر سخت است و چقدر زحمت دارد. مهم اين بود كه خروجي اش چگونه باشد. به هر حال هر پروژه نقاط ضعف و قوت خودش را دارد اما از بابت كارگرداني اين سريال براي من تجربه خوبي بود.
فيلمنامه آرش قادري چقدر به نگاه تو براي ساخت يك اكشن پليسي نزديك بود؟(آيا نيازي به بازنويسي نداشتي؟)
- فيلمنامه كار آقاي قادري بود و من تنها يك جاهايي به كليت نوشته كمي اكشن اضافه كردم و گرنه نوشته آقاي قادري بود و به من ربطي نداشت!
شناخت و تبحري كه در بحث جلوه هاي ويژه داري در نوشته تأثير گذار نبود؟( به هر حال تو مي توانستي با توانايي هايي كه در اين مسئله داري قصه را نيز تحت تأثير قرار دهي)
-چرا به هر حال ما بر مبناي تواناييهايمان تغييراتي را ايجاد كرديم و در حقيقت با توجه به امكانات در اختيارمان كار را پيش برديم. به هر حال من دوست داشتم يك كار تكنيكي انجام بدهم و از آنجا كه اين سريال پليسي بود. علاقه مند بودم در گفت و گو با مخاطبم به يك مسئله مهم و واقعي اشاره كنم و آن هم ارتباط و ادبيات پليس ها در ارتباط با يكديگر بود. ما در اكثر آثار تلويزيوني مي بينيم كه پليسها در خلوتشان هم به هم احترام نظامي ميگذارند و با هم رسمي صحبت مي كنند در حاليكه اين واقعيت ندارد. آنها هم مثل تمام انسانها در برخي لحظات با هم شوخي مي كنند، براي هم جوك ميگويند، با اسم كوچك يكديگر را صدا مي كنند. دوست داشتم يك كوچولو روابط اين آدم ها را از آن حالت مكانيكي بودن كه تماشاگر انتظار دارد در بياورم (بدون اينكه دروغي بگويم) چون در اين يك سال به واقعيت هايي در خصوص اين قشر زحمتكش در ارتباط با يكديگر پي برده ام كه در اين كار بسيار كمك حالم بود. تصميم داشتم كليت كار داراي يك پيامد اخلاقي هم باشد.
موضوع بسيار مهم ديگر در اين ژانر انتخاب تيم بازيگري است، به هر حال بازيگران در اين گونه از سينما نيازمند تواناييهايي هستند كه شايد در ژانر هاي ديگر خيلي مدنظر نباشد.
چطور شد كه به سمت اين تيم بازيگري رفتيد؟
-به هر حال با توجه به اينكه اين كار اكشن بود آمادگي جسماني در كنار توانايي هاي بازيگري براي من خيلي اهميت داشت. آقاي پورسرخ، آقاي كيميايي، آقاي نورايي و آقاي كيايي براي من داراي اين خصوصيات بودند. در مورد آقاي واشقاني به دنبال پليسي بودم كه مايههايي از طنز داشته باشد، ضمن اينكه ايشان و نوع بازي شان را دوست داشتم. آقاي منصوري هم كه به عنوان يك سر تيم به نظرم انتخاب درستي بود. در مورد بازيگران خانم هم بايد بگويم خانم شقايق فراهاني ايفاگر نقشي بود كه ما خارج از كشور با ايشان كار داشتيم، ايشان جدا از توانايي شان در بازيگري داراي يك اكسنت در بازيگري هستند و به لحاظ لهجه مي توانند حضوري قابل باور داشته باشند. ضمناً خانم فراهاني در صحنه هايي كه بدل كار نياز داشتيم چون خودشان راننده بسيار كار بلدي هستند به شدت كمك حال ما بودند و ما با حضور خود ايشان مي توانستيم پلانهاي بسيار بهتري بگيريم. (اين فاكتور هاي ويژه در كنار جايگاه ايشان در امر بازيگري براي ما جزو ويژگي هاي مثبت بود.) در مورد خانم ليندا كياني هم بايد بگويم ايشان ايفاگر نقش خانمي هستند كه در قصه از ايشان سوء استفاده مي شود، يك نوع مظلوميت در صورت ايشان وجود دارد كه من آن را براي ايفاي اين نقش مفيد مي دانستم.
به چند درصد از بازيگران مد نظرتان دست پيدا كرديد؟
- بودند افرادي كه خواسته من نبودند اما به هشتاد درصد از افرادي که مد نظرم بود رسيديم. ولي آن 20 درصد هم اگر اتفاق ميافتاد به كيفيت كار كمك دو چندان مي كرد.
3 گاهي اين حس به وجود ميآيد كه توجه كارگردان و سريال «ماتادور» به تكنيك به حدي بوده كه گوييگاه درام قصه گويي را تحت الشعاع قرار داده است چقدر از اين ماجرا مراقبت كرديد؟ (اصلاً با اين گفته موافق هستيد)
- ببين ما در قسمت دوم وارد درام شديم و من يك مقدار از بحث اكشن فاصله گرفتم، در قسمت هاي بعدي هم ما در كنار اكشن لحظات دراماتيك بسيار خوبي داريم كه شايد حتي از لحاظ تماشاگري كه مرا مي شناسد عجيب به نظر برسد كه فلاني با اين نگاه به سمت درام رفته است. ولي خب بايد بگويم من اينجا سليقه مخاطب را هم ديدم ما در قسمت دوم سريال درگير درام شديم اما مخاطب زياد ارتباط برقرار نكرد و بيشتر دوست داشت اكشن ببيند.
تعداد قسمت هاي سريال تو از 8 قسمت به 12 قسمت رسيد اين خواسته تو بود يا تلويزيون ؟
- (مكث مي كند) خواسته من نبود!
خب، حالا اين بالا رفتن تعداد قسمت هاي سريال ( با توجه به نگاهي كه تو به ريتم و تكنيك داري) به ريتم سريال و ضرباهنگ كار آن هم در اين ژانر لطمه وارد نكرد؟( به خصوص در يكي دو قسمت ابتدايي و ماجراي قطار)
- چرا لطمه زد ولي خيلي اين ماجرا دست من نبود.
اين مسئله با به كارگيري تكنيك و مونتاژ قابل تعديل نبود؟
- نه واقعاً، به هر حال وقتي كه تو يكي از پلان ها را نداشته باشي كه كاري نمي تواني انجام بدهي! ما برخي از پلان ها را بر مبناي يك منطقي گرفته بوديم و قرار بود هر قسمت را در يك جا آغاز كنيم و در جايي به پايان برسانيم..
زمانيكه 8 قسمت داشتيد...
- بله، اما با هم ريخته شدن پلان ها من مجبور شدم يك سري از چيزها را فداي چيزي ديگر كنم تا پايان بندي هر قسمت كه آن هم مهم است به هم نريزد.
سريال را خودت مونتاژ کردي؟
ـ نه مونتاژ کاملاً نگاه من بوده ولي چون درگير کار شدم آقاي موحد شادرو کار تدوين را انجام داد و من تنها نظارت داشتم.
و نظرت در مورد تدوين...
ـ من از تدوين راضي هستم ولي يکسري چيزهايي وجود دارد که بايد به آن اشاره کرد. ما يکسري سکانس داشتيم که خيلي مي توانست کيفيت کارمان را بهتر کند. مثلاً قرار بود ما در قسمت سوم واگن را منفجر کنيم خب اين کار به جذابيت هاي سريال مي افزود...
به چه دليل اين اتفاق رخ نداد؟
ـ راه آهن اجازه نداد.
با جلوه هاي ويژه اين قضيه امکان پذير نبود؟
ـ خب از ما شکايت مي کردند. اصلاً بحث جلوه هاي ويژه نبود نمي خواستند اين اتفاق رخ بدهد. در واقع با کليت ماجرا مخالف بودند. واقعاً من متاسفم ما هر روز مي بينيم در فيلم هاي روز دنيا (هاليوودي ها) از هر دو فيلم در يک فيلم کاخ سفيد را با خاک يکسان مي کنند رييس جمهور را ترور مي کنند او را از کاخ سفيد فراري مي دهند. ولي ما با هيچ ارگاني در کشورمان نميتوانيم کاري کنيم. يعني فرهنگ فيلمسازي در کشور ما هنوز جاي نيفتاده است. ما مدام از تکنيک و سانسور دم مي زنيم جايگاه اين دو فاکتور ويژه است و مهم، ولي همکاري نکردن ارگان هاي ديگر فاجعه است. اين لطمه بزرگي به سينماي ما مي زند شما اين همه فيلم هاليوودي مي بينيد که کل واشنگتن با خاک يکسان مي شود و...
جالب است که سينمايي ترين ارگان امروز همين ناجاست که بيش از خيلي ارگان ها سينما را مي شناسند من در کار با نيروي انتظامي واقعاً راحت تر از خيلي جاها بودم...
واقعاً نيروي انتظامي چقدر با شما همکاري داشت؟(به هر حال جنس سريال «ماتادور» ايجاب ميکرد که شما يک همکاري چند جانبه با ناجا داشته باشيد).
ـ ببينيد واقعاً همراه بودند اما اعتماد کم بود.
به هر حال ناجا هم خطوط قرمز مخصوص به خودش را دارد؟
ـ بله دقيقاً، شايد اگر يک ماتادور 2 ساخته شود يا يک فيلم اکشن ديگر، (هر کسي بسازد) دست سازنده اش بازتر باشد از ما، تا وقتي که شما روي يک خط پيش ميرويد و يکسري مطالب استاندارد و مشخص شده را به تصوير ميکشيد چيزي بيرون نمي زند، اما زمانيکه شما ميخواهيد يک خط جديد باز کنيد و فراشکني کنيد يکسري چيزها بيرون مي زند. الان شايد خود راه آهن به ما بگويد خب اگر يک واگن را منفجر ميکرديد هم چيزي نمي شد. من حس ميکنم پس از ساخت چند فيلم کم کم ارگانها نيز به ما اعتماد خواهند کرد.
ما الان به هيچ بانکي نميتوانيم دستبرد بزنيم يعني چه؟ چقدر محدوديت!؟ خب اگر ما بياييم يک بانک خودمان دست و پا کنيم با يک اسم مجازي که تماشاگر باور نميکند، سراغ هيچ بانکي که نميتوانيم برويم، تبليغ هم که نميتوانيم بکنيم. شما در تمام فيلم هاي دنيا ميبينيد که به بانک ها دستبرد ميزنند، آن را منفجر مي کنند...
خب آن سوي دنيا به همين اتفاق نيز صاحبان بانک نگاه تبليغاتي دارند...
ـ آفرين دقيقاً درست ميگويي، شما در فيلم ها ميبينيد که کمپاني بنز يا ب ام و مي آيد ماشيناش را در يک اتفاق له و لورده مي کند، نمي آيند بگويند که چون بنز است نبايد تصادف داشته باشد. نگاهشان با ما خيلي فرق دارد، واقعاً 50 سال از ما جلوتر است. از يک جا مي آيند دست ما را در اکشن سازي مي بندند تماشاگر ما را زير سوال مي برد که چرا آنجا آن اتفاق رخ داد؟ نبايد اين انتقاد تنها متوجه فيلمساز باشد. ما هم دوست داريم خيلي کارها را انجام دهيم ولي نميتوانيم. ما نميتوانيم در هتل بمب گذاري کنيم، به بانک نبايد دستبرد بزنيم. تازه پشت سريال ما نيروي انتظامي بود.
ژانر پليسي از گونههاي پرمخاطب دنياست تو چقدر در ساخت «ماتادور» نمونه هاي مشابه را مدنظر داشتي؟ (اصولاً برداشتي داشتي؟!)
ـ واقعاً برداشت نکرديم، «ماتادور» کپي هيچ فيلم و سريالي نيست اما به هر حال اکشن پليسي داراي يکسري خصوصيات مشخص است. يک کاراکتر مثبت دارد يک شخصيت منفي و اين کليشه کلي و محوري در تمام اين آثار موجود است.
نگو که تا حدود زيادي در سبک کارگرداني (دکوپاژ) و حتي قاب بندي هايت تحت تاثير نبودي؟
ـ (مکث مي کند) آخر تحت تاثير چه بودم؟ به هر حال من فقط فيلم هاي هاليوودي مي بينم و سينماي من به آن شکل و شمايل است. به هر حال الهام مي گيرم و دکوپاژ من آن طرفي است. شايد کار بعدي مرا کاملاً شبيه به آن سوي آبها ببينيد. ولي به لحاظ داستان گويي تحت تاثير نيستم. در کل نمي توانم بگويم الهام نگرفته ام من به خاطر نگاه اليور استون به تدوين، تدوينگر شدم. وقتيکه الگوي شما در تدوين اين آدم است ناخودآگاه تحت تاثير خواهيد بود.
به نظرت ما چقدر با کشورهاي پيشرفته دنيا در اين ژانر فاصله داريم؟ (ژانري که نيازمند استعداد، خلاقيت و البته امکانات است)
ـ ببين ما بايد به ژانر احترام بگذاريم. وقتيکه کارگردان و تهيه کننده مي فهمد که يک کار به دليل لحظات اکشن مي تواند سخت باشد سريع آن کار را کنسل مي کند و مي رود سراغ يک سريال آپارتماني، سريال سازي در کشور ما موجي است، به يکباره همه مي روند به سراغ ملودرام سازي، شما ببينيد چند وقت است يک سريال اکشن ساخته نشده است. من فيلمساز به خاطر اينکه در مظان انتقادها قرار نگيرم مي روم يک سريال آپارتماني مي سازم پولم را مي گيرم. من پس از «حرکت اول» رسيدم به سريال «ماتادور» خب ايرادهاي کارم را پيدا کردم، خب در کار بعدي ام مراقب هستم. اگر الان پس از «ماتادور» بروم يک سريال اجتماعي بسازم مي شوم کارگرداني که آمده تا اين ژانر را تجربه کند و...
بازخورد اين سريال در انتخاب کار بعدي مي تواند موثر باشد؟
ـ هيچ تاثيري ندارد.
در سريال «ماتادور» به آنچه مي خواستي دست پيدا کردي؟
ـ نه اين خيلي از آنچه من ميخواهم دور است ولي نااميد هم نشدم! (مي خندد) اميدوارم حمايت ها بيشتر شود. ما انتقاد مي کنيم که چرا نويسنده اينگونه مينويسد، آنگونه مينويسد و... خب وقتيکه يک ژانر امتحان نمي شود در آن گونه توليدات کم است، ناخودآگاه يک نويسنده که ساليانه چند ملودرام و چند کمدي مي نويسد در ژانر اکشن تجربه اش کمتر است. ضمناً ما وقتيکه نويسنده را به لحاظ مالي تامين نمي کنيم و او مجبور است در يک زمان کم فيلمنامه را به سرانجام برساند نتيجه اش مي شود اين، ما مدام شعار مي دهيم فيلمنامه از همه چيز مهمتر است ولي کمترين بها را به آن مي دهيم. يک جمله قشنگ در يک برنامه تلويزيوني شنيدم که روي من بسيار تاثيرگذار بود، سوال کردند اينکه تيم ملي ما نرفت جام جهاني (4 سال پيش) مشکل بازيکنان بودند يا مربي؟ کارشناس گفت وقتي که سيستم خراب است هيچ کس مقصر نيست.
اگر «ماتادور» يک مقدار توانسته باشد نظر مخاطب را جلب کند به اين دليل است که توانستهايم سيستم را مديريت کنيم، سعي کرديم يک تيم متحد درست کنيم، استادي که در سينما و تلويزيون ما نيست، واقعاً ما منم منم را از گروه گرفتيم و به ما تبديل شديم. اين ژانر نيازمند هارموني است، همه بايد با هم هماهنگ باشند. اين ژانر از آن ژانرهايي نيست که همه خيلي شيک بيايند و بروند. طراح صحنه و فيلمبردار و صدابردار و... بايد در کنار هم و هماهنگ کار کنند. اتفاقي که سر سريال «ماتادور» رخ داد.
به نظرم فيلمنامه مي توانست پر و پيمان تر از اين نگارش شود و به شخصيت ها بيش از اين پرداخته شود؟
ـ من سکانس اضافي را در کار تاييد نميکنم. اگر قرار است کاري طولاني تر مثلاً در 13 قسمت يا 26 قسمت توليد شود، بايد مقدمات و شرايط آن مهيا باشد. نگاه اوليه در سريال ما براي 8 قسمت بود که حالا مي شد آن را تا 9 قسمت بسط داد اما 12 ـ 13 قسمت شدن سريال ناخودآگاه مي تواند لطمه بزند.
مخاطب چقدر «ماتادور» را دوست داشته؟
ـ خدا را شکر مخاطب بيشتر از من «ماتادور» را دوست داشته...
حرف آخر...
ـ اميدوارم مخاطب با انصاف سريال «ماتادور» را ببيند و بداند که ما با هيچي اين سريال را ساختيم، با مميزي ها و همه شرايطي که وجود دارد. هر پروژه اي ضعف دارد، يکي کمتر و يکي بيشتر، اما بدانيد که بچه هاي سريال «ماتادور» واقعاً زحمت کشيدند و از جان مايه گذاشتند تا اين سريال به سرانجام برسد.
ارسال نظر