آیا نام و مجسمه های استالین باز خواهند گشت؟
پارسینه: همزمان با جشن هفتادمین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوم برخی تلاش ها برای بازگرداندن نام استالین به خیابانها و شهرها و نصب مجسمه های او در جامعه روسیه بیشتر شده بود
.گروهی نیز خواستار شدند که نام شهر ولگاگراد به نام قبلی اش یعنی استالینگراد برگردانده شود.یکی از مقاومت های سرسختانه در جنگ جهانی دوم مقابل نیروهای آلمان نازی در این شهر نشان داده شد.مجله "ولاست" در شماره اخیر خود این موضوع را به بحث گذاشته است که آیا نام استالین باید به جامعه و مجسمه های او از پارک ها به خیابان ها و میادین برگردد؟
طبق گزارش مرکز نظر سنجی "لوادا» طی یکسال اخیر تعداد روسهایی که معتقدند با توجه به اهداف و نتایج بزرگی که استالین داشت و آنها را محقق کرد ،ترورها استالینی قابل توجیه است و می توان از آنها چشم پوشید بیشتر شده است.
نظرسنجی لوادا مدعی است این جمعیت دو برابر شده و از 25% به 45% رسیده است.مجله ولاست دیدگاه برخی مقامات و نخبگان سیاسی و اقتصادی روسیه را پرسیده است که در اینجا می خوانید:
من مخالف آن هستم که او را به جایی برگرداند. آنچه که صورت گرفته است را نمی توان بازگرداند . این موضوع زنده است. این فرد اثر خود را بر تاریخ کشور ما گذاشته است. و من فکر می کنم که اینک باید نه در باره خود فرد بلکه در باره سهم او در تاریخ و آنچه که بعد از خود از جای گذاشت سخن گفت . ( ولادیمیر ولادیمیروف- استاندار خطه استاوروپل)
نظر من در مورد او قطعی نبود. این نظر همچنان باقیست. صنعتی شدن در عصر استالین مرا بعنوان یک کارشناس اقتصاد به تحسین وا می دارد: کشور طی چند سال از کشوری ویران شده و فقیر شده به یکی از کشورهای پیشرو جهان تبدیل شد. اما در عین حال نمی فهمم چرا افرادی نظیر کورالیوف ، لیخاچیف و صدها و هزاران دانشمند مشهور، هنرپیشه و کارگر باید در اردوگاه بسر می بردند. توضیح و توجیهی برای این کار نیست. ( آناتولی آکاسوف- رئیس اتحادیه بانکهای منطقه ای روسیه)
به هیچ کجا و به هیچ شکلی. نه روشها ، نه نام . برای من استالینیسم یعنی سرکوب، قربانی و نبود آزادی علیرغم همه پیروزیها در اقتصاد و در جنگ . و من نظرم را در این باره تغییر نداده ام. من فکر می کنم که طی سالهای مختلف مردم از واژه « استالینیسم» تعابیر مختلفی داشته اند.زمانی ما از آن بعنوان سرکوب ، مرگ و فقدان آزادی مطلع شدیم و آن زمان بود که این واژه به روشنی ویژگی منفی داشت. آلان بیشتر به آنچه که از نظر پیروزی در جنگ و صنعتی سازی انجام شده است توجه می شود بی آنکه در اینکه با چه روشهای این نتیجه حاصل شده است دقت شود. ( ایگور کوگان- معاون رئیس شورای مدیران نوردیا بانک)
فکر می کنم برای ارزیابی استالین باید تنها بر عوامل عینی که به کمک آرشیو ها به اثبات رسیده است تکیه کرد. ارزیابیها باید هم مثبت و هم منفی باشند. ( لودمیلا بوکووا- معاون رئیس کمیته شورای فدراسیون در مسائل قوانین قانون اساسی و ساخت و ساز دولتی)
استالین و هیتلر برادران دوقلو هستند. من فکر می کنم که ما باید دادگاه نورنبرگ خود را تشکیل دهیم و همه آرشیوهای ک.گ.ب را افشا کنیم. اگر ما این کار را انجام ندهیم . در آن صورت باز هم به استالین باز خواهیم گشت . فقط مهره های دیگری بجای او خواهند بود.آیا ما به چنین « شادی» نیاز داریم؟ ( ادوارد اوسپینسکی- نویسنده)
نمی توان در مورد شخصیتی با این ابعاد نظر قطعی داد. امیدوارم نوستالژی مردم ما نه برای استالین بلکه برای آن کشور قدرتمندی باشد که در زمان او وجود داشت. کارخانه آهن مگنیتاگورسک ، آلومینیوم نوریلسک، اتم ، راه آهن ، مترو و نمایشگاهها همه در زمان استالین ساخته شد. ما ایده آلیست هستیم و بعضا فراموش می کنیم که همه اینها به چه قیمتی به دست آمده است. ( میخائیل استاریشوف- معاون اول رئیس کمیته دومای کشوری در امور ملیتها ، عضو ستاد مرکزی ستاد جبهه مردمی روسیه)
من هرگز نظر بدی راجع به استالین نداشته ام اما هرگز هم از او یک ایده آل نساخته ام. حکومت او با پیروزیهای بزرگ همراه بود نمی توان این موضوع را فراموش کرد. خشونت در سرکوبی ، صفحه سیاهی است که به این سادگی نمی توان آن را ورق زد. آن زمان اوضاع فرق می کرد، ما در کشوری دیگر زندگی می کردیم و شاید بیرحمی تا حدی مورد نیاز بود. اما با این تغییرات خونین. ( شوتا گورگادزه- رئیس تالار اجتماعی استان مسکو)
اگر من بودم او را به هیچ کجا بر نمی گرداندم. استالین ستمگر و قاتل بود و برای مردم بدبختی زیاد به همراه آورد و به کشور آسیب رساند.موضوع من در این زمینه به هیچوجه تغییر نیافته است ما تا بحال می کوشیم تا مشکلاتی را که در زمان او ایجاد شده است حل کنیم.( ایرینا پروخورووا- سردبیر انتشارات « تفسیر نوین ادبی»
به هیچ کجا. باید از استالین یاد کرد اما الزامی نیست که هر بار از روی منفعت طلبی اسامی را عوض کرد. استالین رهبری اتحاد شوروی را در زمان تغییرات عظیم بر عهده داشت. او بیشتر نتیجه است تا علت حوادث ایجاد شده توسط انقلاب . اگر امروز مردم در روسیه به شخصیت استالین علاقمندند ، این بدان معناست که نیاز مشخصی وجود دارد. در بسیاری از مردم دلتنگی برای گذشته ایجاد می شود. ( جولیتو کِزا- نماینده پارلمان اروپای در 2009-2004 )
استالین و نیز هر جلاد دیگر را نمی توان در هیچ کجا جاودان کرد. رشد محبوبیت استالین حاوی دو بخش است: نخست تحریف آگاهانه تاریخ است که کلیه پیروزیهای ملت را به حساب رهبری می گذارد. دوم تبلیغ ساخت کشور است که دوران استالین را که در آن دولت عامل اصلی است تداعی می کند. اما مهم این است که علاقه به استالین بسرعت از بین می رود زیرا این راهی به ناکجا ست .( یان راچینسکی عضو هیئت رئیسه جامعه بین المللی مِموریال)
استالین شخصیتی تاریخی است و بیرون انداختن او از تاریخ ممکن نیست . رشد محبوبیت او در حال حاضر به این دلیل نیست که محبوبیت شخصیت استالین برای مردم دو برابر شده است.بلکه صرفا نام او قبل از هر چیز با تجاوز فاشیستی و هنگامی که همه مردم بسیج شدند در ارتباط است. فشار خارجی امروز خاطره ای گنگ را از آن دوران ایجاد می کند. ( ولادیمیر یاکونین - رئیس راه آهن روسیه)
طبق گزارش مرکز نظر سنجی "لوادا» طی یکسال اخیر تعداد روسهایی که معتقدند با توجه به اهداف و نتایج بزرگی که استالین داشت و آنها را محقق کرد ،ترورها استالینی قابل توجیه است و می توان از آنها چشم پوشید بیشتر شده است.
نظرسنجی لوادا مدعی است این جمعیت دو برابر شده و از 25% به 45% رسیده است.مجله ولاست دیدگاه برخی مقامات و نخبگان سیاسی و اقتصادی روسیه را پرسیده است که در اینجا می خوانید:
من مخالف آن هستم که او را به جایی برگرداند. آنچه که صورت گرفته است را نمی توان بازگرداند . این موضوع زنده است. این فرد اثر خود را بر تاریخ کشور ما گذاشته است. و من فکر می کنم که اینک باید نه در باره خود فرد بلکه در باره سهم او در تاریخ و آنچه که بعد از خود از جای گذاشت سخن گفت . ( ولادیمیر ولادیمیروف- استاندار خطه استاوروپل)
نظر من در مورد او قطعی نبود. این نظر همچنان باقیست. صنعتی شدن در عصر استالین مرا بعنوان یک کارشناس اقتصاد به تحسین وا می دارد: کشور طی چند سال از کشوری ویران شده و فقیر شده به یکی از کشورهای پیشرو جهان تبدیل شد. اما در عین حال نمی فهمم چرا افرادی نظیر کورالیوف ، لیخاچیف و صدها و هزاران دانشمند مشهور، هنرپیشه و کارگر باید در اردوگاه بسر می بردند. توضیح و توجیهی برای این کار نیست. ( آناتولی آکاسوف- رئیس اتحادیه بانکهای منطقه ای روسیه)
به هیچ کجا و به هیچ شکلی. نه روشها ، نه نام . برای من استالینیسم یعنی سرکوب، قربانی و نبود آزادی علیرغم همه پیروزیها در اقتصاد و در جنگ . و من نظرم را در این باره تغییر نداده ام. من فکر می کنم که طی سالهای مختلف مردم از واژه « استالینیسم» تعابیر مختلفی داشته اند.زمانی ما از آن بعنوان سرکوب ، مرگ و فقدان آزادی مطلع شدیم و آن زمان بود که این واژه به روشنی ویژگی منفی داشت. آلان بیشتر به آنچه که از نظر پیروزی در جنگ و صنعتی سازی انجام شده است توجه می شود بی آنکه در اینکه با چه روشهای این نتیجه حاصل شده است دقت شود. ( ایگور کوگان- معاون رئیس شورای مدیران نوردیا بانک)
فکر می کنم برای ارزیابی استالین باید تنها بر عوامل عینی که به کمک آرشیو ها به اثبات رسیده است تکیه کرد. ارزیابیها باید هم مثبت و هم منفی باشند. ( لودمیلا بوکووا- معاون رئیس کمیته شورای فدراسیون در مسائل قوانین قانون اساسی و ساخت و ساز دولتی)
استالین و هیتلر برادران دوقلو هستند. من فکر می کنم که ما باید دادگاه نورنبرگ خود را تشکیل دهیم و همه آرشیوهای ک.گ.ب را افشا کنیم. اگر ما این کار را انجام ندهیم . در آن صورت باز هم به استالین باز خواهیم گشت . فقط مهره های دیگری بجای او خواهند بود.آیا ما به چنین « شادی» نیاز داریم؟ ( ادوارد اوسپینسکی- نویسنده)
نمی توان در مورد شخصیتی با این ابعاد نظر قطعی داد. امیدوارم نوستالژی مردم ما نه برای استالین بلکه برای آن کشور قدرتمندی باشد که در زمان او وجود داشت. کارخانه آهن مگنیتاگورسک ، آلومینیوم نوریلسک، اتم ، راه آهن ، مترو و نمایشگاهها همه در زمان استالین ساخته شد. ما ایده آلیست هستیم و بعضا فراموش می کنیم که همه اینها به چه قیمتی به دست آمده است. ( میخائیل استاریشوف- معاون اول رئیس کمیته دومای کشوری در امور ملیتها ، عضو ستاد مرکزی ستاد جبهه مردمی روسیه)
من هرگز نظر بدی راجع به استالین نداشته ام اما هرگز هم از او یک ایده آل نساخته ام. حکومت او با پیروزیهای بزرگ همراه بود نمی توان این موضوع را فراموش کرد. خشونت در سرکوبی ، صفحه سیاهی است که به این سادگی نمی توان آن را ورق زد. آن زمان اوضاع فرق می کرد، ما در کشوری دیگر زندگی می کردیم و شاید بیرحمی تا حدی مورد نیاز بود. اما با این تغییرات خونین. ( شوتا گورگادزه- رئیس تالار اجتماعی استان مسکو)
اگر من بودم او را به هیچ کجا بر نمی گرداندم. استالین ستمگر و قاتل بود و برای مردم بدبختی زیاد به همراه آورد و به کشور آسیب رساند.موضوع من در این زمینه به هیچوجه تغییر نیافته است ما تا بحال می کوشیم تا مشکلاتی را که در زمان او ایجاد شده است حل کنیم.( ایرینا پروخورووا- سردبیر انتشارات « تفسیر نوین ادبی»
به هیچ کجا. باید از استالین یاد کرد اما الزامی نیست که هر بار از روی منفعت طلبی اسامی را عوض کرد. استالین رهبری اتحاد شوروی را در زمان تغییرات عظیم بر عهده داشت. او بیشتر نتیجه است تا علت حوادث ایجاد شده توسط انقلاب . اگر امروز مردم در روسیه به شخصیت استالین علاقمندند ، این بدان معناست که نیاز مشخصی وجود دارد. در بسیاری از مردم دلتنگی برای گذشته ایجاد می شود. ( جولیتو کِزا- نماینده پارلمان اروپای در 2009-2004 )
استالین و نیز هر جلاد دیگر را نمی توان در هیچ کجا جاودان کرد. رشد محبوبیت استالین حاوی دو بخش است: نخست تحریف آگاهانه تاریخ است که کلیه پیروزیهای ملت را به حساب رهبری می گذارد. دوم تبلیغ ساخت کشور است که دوران استالین را که در آن دولت عامل اصلی است تداعی می کند. اما مهم این است که علاقه به استالین بسرعت از بین می رود زیرا این راهی به ناکجا ست .( یان راچینسکی عضو هیئت رئیسه جامعه بین المللی مِموریال)
استالین شخصیتی تاریخی است و بیرون انداختن او از تاریخ ممکن نیست . رشد محبوبیت او در حال حاضر به این دلیل نیست که محبوبیت شخصیت استالین برای مردم دو برابر شده است.بلکه صرفا نام او قبل از هر چیز با تجاوز فاشیستی و هنگامی که همه مردم بسیج شدند در ارتباط است. فشار خارجی امروز خاطره ای گنگ را از آن دوران ایجاد می کند. ( ولادیمیر یاکونین - رئیس راه آهن روسیه)
استالين چگونه استالين شد؟
يكي از بزرگ ترين پرسش هاي تاريخ و در واقع فلسفه اين است كه امثال هيتلر يا استالين چطور به وجود آمده اند؟ چه شرايطي چنين ديوهايي را پديد مي آورد؟ طبق يادداشت هاي تازه منتشرشده يكي از پزشكان شخصي استالين، بيماري به كج خيالي استالين و بي رحمي اش در حكومت بر اتحاد شوروي دامن زده است. آلكساندر مياسنيكوف يكي از پزشكاني بود كه در سال 1953 وقتي كه استالين به بستر مرگ افتاد او را بالاي سر استالين فراخواندند. مياسنيكوف در يادداشت هايي كه تاكنون محرمانه مانده بود ادعا كرده است كه استالين دچار بيماري مغزي بود و همين باعث شده بود تا قوه تصميم گيري اش آسيب ببيند. دكتر مياسنيكوف در خاطراتش كه چكيده هايي از آن براي نخستين بار در روزنامه روسي مسكوفسكي كامسومولتس منتشر شده، نوشته است كه «با كالبدشكافي جسد استالين پي برديم كه مغزش دچار تصلب شديد ديواره هاي سرخ رگ است. حال اين پرسش پيش مي آيد كه اين بيماري اي كه طي سال ها گريبان گير استالين بوده است تا چه اندازه بر سلامت، شخصيت و اعمال وي اثر منفي داشته است. ممكن است استالين قوه تشخيص خوب از بد، سلامت از خطر، مجاز از غيرمجاز و دوست از دشمن را از دست داده باشد. ممكن است خصوصيات شخصيتي اش رو به افراط گذاشته باشد و از فردي دچار سوءظن به فردي كج خيال تبديل شده باشد.» چكيده هايي از خاطرات محرمانه اي كه گفته مي شود لاورنتي بريا يكي از ناخوشايندترين و خشن ترين افراد محفل استالين است نيز هفته پيش چاپ شده است و گوشه هايي از دنياي دروني استالين را برملاكرده است. خاطرات بريا كه چكيده هايي از آن در نشريه كامسومولسكايا پراودا چاپ شده است، قرار است توسط موسسه انتشاراتي جنجال برانگيزي چاپ شود كه پيش از اين كتاب هايي براي رفع و رجوع جرايم دوران استالين چاپ كرده است. صحت اين خاطرات هنوز توسط منابع مستقل تاييد نشده است. اين خاطرات در صورتي كه صحت داشته باشد براي مورخان باارزش خواهد بود زيرا بر ذهن عجيب و غريب بريا و همچنين كاركرد دروني سلسله مراتب قدرت در شوروي پرتو تازه اي مي افكند. بريا در اين خاطرات كه آكنده از زشت گويي و بد و بيراه است از استالين با نام مستعار دوران انقلاب وي «كبا» (Koba) ياد كرده است. يادداشت ها از سال 1938 آغاز مي شود كه استالين، بريا را از زادگاهش گرجستان به مسكو فراخواند تا سمت معاونت نيكلاي يژوف را به دست گيرد. يژوف، رييس پليس مخفي مخوف شوروي (NKVD) و معروف به «كوتوله خون آشام» بود. پليس مخفي شوروي در آن هنگام به تازگي عمليات «پاك سازي بزرگ» را انجام داده بود و صدها هزار شهروند شوروي را تيرباران كرده بود. خود يژوف در سال 1940 تيرباران شد و بريا به جاي او رياست پليس مخفي را به دست گرفت و به يكي از معتمدترين افراد استالين تبديل شد. انحراف جنسي بريا هم بر سر زبان ها بود به طوري كه مدام در خيابان هاي مسكو پرسه مي زد و زناني را به دام مي انداخت و به خانه مجلل اش مي برد و در همان جا به آنها تجاوز مي كرد. در اين خاطرات تاييد نشده گاهي وجوه عاطفي بريا هم به چشم مي خورد. براي مثال افسوس زندگي ساده اي را مي خورد كه در گذشته داشت. در اوج جنگ جهاني دوم در سال 1943 در خاطراتش نوشته است «طبيعت و ماهيگيري را دوست دارم. ياد روزهاي قديم به خير». در جاي ديگري از خاطراتش هم نوشته است: «در اواسط دهه 1930 با كبا رفته بوديم پيك نيك. كبا همان سبيل بزرگ اش را داشت و من هم جوانك لاغري بودم كه پيراهن يقه باز به تن داشتم و براي آتش درست كردن، هيزم خرد مي كردم. ماهي قزل آلاي تازه داشتيم. يادش به خير». يادداشت هاي بريا اگر صحت داشته باشد بر رويدادهاي جنگ جهاني دوم هم پرتو تازه اي مي افكند. وينستون چرچيل در آگوست 1942 براي ديدار با استالين به مسكو سفر كرد. طرفين به هم بدگمان بودند و بريا ادعا مي كند كه به استالين توصيه كرده است بهترين راه امتياز گرفتن از نخست وزير انگلستان مست كردن وي است. بريا پس از پايان يافتن اين ديدار در خاطرات خود نوشت: «روزگار خوشي نيست اما همگي كلي خنديديم. كبا برايم گفت كه توصيه ام راجع به چرچيل كارساز بوده است. چرچيل حسابي مست كرد و سررشته كار از دستش رفت. همه چيز را پذيرفت. كبا خنده كنان تمام ماجرا را براي مان تعريف كرد... كبا بعدها گفت كه وقتي از پيش با ضعف هاي دشمن آشنا باشيم همه چيز خوب پيش مي رود.» در شامگاه 10 مه 1945، يك روز پس از جشن پيروزي ارتش شوروي در جنگ جهاني دوم، بريا در خاطراتش نوشته است كه استالين به گريه افتاده بود. «شب را دوباره با كبا گذرانديم... خيلي دل نازك شده بود و حتي گريه كرد. داشتم برايش از استالين گراد و ايثار مردم مي گفتم. خودم كلي به دشمن فحش دادم و دلم خنك شد». استالين در سال 1953 چشم از جهان فرو بست و بريا اندكي بعد دستگير و تيرباران شد.
این مطلب را از دست ندهید ...........
خاطرات تاج الملوك داناترین سیاستمدار دربار دو پهلوی
ا ... دیدار با هیتلر
هیتلردردنیا محبوبیت زیادی داشت ودرایران هم خیلی مورد توجه واحترام مردم بود.
هیتلرایرانیها را ازنژاد آریایی میدانست وچون آلمانیها هم از همین نژاد بودند لذا به ایران علاقمند بود ودردوران حكومت خود تا آنجا كه توانست به ایران كمك كرد.
"رضا" هم كه ازدخالتهای انگلستان درامورایران به تنگ آمده بود به طرف آلمانیها گرایش وعلاقه پیدا كرد وطی چند سال روابط ایران وآلمان خیلی صمیمانه شد.
آلمانیها درامورساختمان راهها وجادههای ایران فعالیت میكردند و درساختن راه آهن، بنادر و سیلوها و كارخانجات به ایران كمك رساندند.
آلمانیها درایران خیلی كارهای بزرگ كردند، كه بعضی از آنها هنوز مثل راه آهن سراسری بعد ازنیم قرن مورد استفاده ایرانیان قراردارند.
ایستگاهای راه آهن درتهران وتبریز و اهواز و امثالهم. خط آهن سراسری. پل ورسك، پلهای راه آهن درمناطق صعب العبور، فرودگاه، كارخانه مونتاژ هواپیما، كارخانه شكرسفید، كارخانه ذوب آهن كرج، سیلوهای گندم، كارخانجات آرد و خیلی تاسیسات كه حالا یادم نیست نام ببرم.
من یادم هست مردم تهران آنقدر به هیتلرعلاقه داشتند كه درمیدان توپخانه جمع میشدند تا از رادیو سخنرانیهای هیتلررا گوش كنند.
درآن موقع اكثرمردم رادیو نداشتند، ایستگاه رادیو درخیابان بیسیم پهلوی )سید خندان( تاسیس شده و روزی یك ساعت برنامه رادیویی زنده پخش میكرد. از بیسیم پهلوی ) سید خندان( به میدان توپخانه یك خط كابل كشیده بودند و درمیدان توپخانه چند بلندگو گذاشته بودند تا مردم اخباررادیو را بشنوند.
مردم هروقت خبرپیروزی قوای هیتلررا میشنیدند ازته دل برای آلمانیها هورا میكشیدند. حتی بعضیها آنقدر تعصب داشتند كه برای قوای آلمان گوسفند قربانی میكردند.
آلمانیها عاشق چشم وابروی مشكی ایرانیها نبودند ومحض خاطر صواب بردن دركاراحداث راه آهن سراسری به ایران كمك نكردند! آلمانیها با تمام قوا رضا شاه را درساختن راه آهن سراسری كمك كردند تا خلیح فارس را به جنوب اتحاد شوروی متصل كرده و قوای خود را ازطریق خاك ایران به جنوب اتحاد شوروی برسانند.
اما همین راه آهن كه با كمك آلمانها ساخته شد بلای جان خود آنها شد و متفقین با اشغال ایران كمكهای وسیع نظامی به نیروهای شوروی كه در محاصره آلمان بودند رسانده و وضعیت جنگ را به نفع خود عوض كردند. راه آهن سراسری كه قرار بود مورد استفاده نیروهای آلمانی قراربگیرد برعلیه آنها به كارگرفته شد وسرنوشت جنگ را عوض كرد.
عوض شدن سرنوشت جنگ سرنوشت رضا شاه را هم عوض كرد و او از تخت طاووس پائین آورد و به تبعید فرستاد.
ملاقات با هیتلر
یك عده جوانان تهران هم به سبك جوانان هیتلری سرخود را میتراشیدند ودرخیابانها به هم سلام هیتلری میدادند!
موقعی كه ما به ملاقات هیتلررفتیم آقای محتشم السلطنه اسفندیاری هم حضورداشت. هیتلربا من واشرف وشمس دست داد وازمن حال واحوال رضا را پرسید. از طرف سفارت ایران یك مرد جوان به عنوان دیلماج حضورداشت كه مطالب هیتلررا برای ما وحرفهای ما را برای هیتلرترجمه میكرد. اگراشتباه نكنم این مرد جوان جمالزاده پسرسید جمال واعظ اصفهانی بود كه بعدها نویسنده معروفی شد.
ما برای هیتلرچند هدیه برده بودیم كه عبارت بود ازدو قطعه قالی نفیس ایرانی ومقداری پسته رفسنجان.
حاج محتشم السطنه اسفندیاری قالیها را درجلوی پای هیتلربازكرد وشروع به توضیح كرد.
هیتلرخیلی ازنقش قالیها وبافت ورنگ آنها خوشش آمد. روی یك قالی كه درتبریزبافته شده بود عكس خود هیتلربود. روی قالی دیگرهم علامت آلمان را كه عبارت ازصلیب شكسته بود نقش كرده بودند.
ازمطالب هیتلردستگیرمان شد كه باورش نمی شود این تصاویرظریف را با دست بافته باشند.
هیتلرهم متقابلا سه قطعه عكس خود را امضاء كرد وبه من ودخترانم داد.
دیلماج سفارت گفت: " آقای هیتلرمی گویند متاسفانه پیشوای آلمان مثل شاه ایران ثروتمند نیست ونمی تواند متقابلا هدیه گرانقیمت به ما بدهد وازاین بابت معذرت میخواهند!"
من این ملاقات را هیچوفت فراموش نكردم وبه درخواست رضا دهها بار ریزمطالب آنرا برایش تعریف كردم.
هیتلرموقع حرف زدن آرام نمی گرفت، یا دورخودش میپیچید و یا به این طرف وآن طرف اطاق میرفت وحرف میزد. درموقع حرف زدن هم مرتبا پلك چشمانش را بهم میزد ودندانهایش را روی هم فشارمی داد. دستهایش را پشت كمرمی برد وناگهان جلومی آورد وناگهان بالا میبرد و در هوا تكان میداد. درعین حال روی پنجههای پا هم بلند میشد. درست مثل این بود كه زیرپایش آتش روشن است و نمی تواند آرام بگیرد. موقع حرف زدن هم با آنكه ما درنزدیكش بودیم با صدای بلند صحبت میكرد. ازرضا خیلی تعریف كرد وگفت زندگی او را میداند و از اینكه یك نظامی قدرت را درایران به دست دارد خوشحال است.رضا ازاین قسمت خیلی خوشش میآمد و من هر وقت به این قسمت ازملاقات خودم با هیتلرمی رسیدم باید آنرا چند بارتكرارمی كردم
............................
جدیت و قدرت استالین بی شک تحسین بر انگیز است،اگر استالین نبود قطعا نمی توانستند هیتلر رو به این راحتی شکست دهند.
مرتیکه دبنگ استالین .....
به لجن کشید روسیه رو
قسمت هدایا از همه باحال تر بود در مقابل اون هدایا پشت عکسش را امضا کنه و به عنوان یادگاری بده ؛ حالا بعضیها میگن اگه آلمان تو جنگ پیروز میشد سرنوشت ما فرق میکرد به نظر بنده هیچ فرقی نمیکرد که هیچ تازه از چاله به چاه هم می افتادیم هر ملتی در کنار دوستی و صلح با ملتهای دیگر باید خودش هم تلاش کنه