در «خندوانه» دیشب چه گذشت؟/ علی مشهدی بالاخره خاطره «تفنگ» را تعریف کرد
پارسینه: یکی از ویژگیهای «خندوانه» حضور مردم از شهرها و استانهای مختلف در این برنامه است. تبریز، قم، اردبیل، زرندیه، کهگیلویه و بویراحمد، مشهد، شیراز، اصفهان و .... از مناطقی بودند که شب قبل در استودیو حاضر شدند و به همین مناسبت شادی برنامه را هم نصیب خود کردند.
جوان هم پس از اجرای خنده 30 ثانیهای یادی از فیلمهای ژاپنی قدیمی کرد و بعد با تقلید حرکاتی چون راه رفتن خانمهایی که با آن کیمونوهای ویژه به طرز خاصی راه میرفتند و حتمأ هم برای بازکردن آن درهای کشویی باید مینشستند یا ساموراییهایی که همان شیوه را با سرعت بیشتر اجرا می کردند، یک استندآپ کوتاه اجرا کرد.
*رونمایی از پیژامه و استندآپ تفنگ علی مسعودی
پس از این علی مسعودی به عنوان کمدین وارد شد و ضمن تشکر از همراهی مردم در مسابقه سری قبل و دعای آنها برای ننه (مادر علی مسعودی)، پیژامهای را که بچههای آسایشگاه معلولین مشهد به او تقدیم کرده بودند را رونمایی کرد. بعد هم به سراغ خاطره تفنگی رفت که هر بار در اجراهای قبلیاش به آن اشاره میکرد.
ماجرای تفنگ به یکی از دوستان علی مسعودی و بازگشت برادر همان دوست از سربازی مربوط میشد. بازگشتی که از همان روز اول با تلفنهای همخدمتی این برادر و درخواستش برای سرزدن آنها به شهرشان که 24 ساعت با هم فاصله داشتند، همراه بود. مسعودی درباره این تماسها این طور گفت که گویا آنها هفتهای 3 بار تلفن میزدند و 4 بار نامه که بیمعرفت چرا به ما سرنمیزنی و تمام این تلفنها هم به خاطر کمبود امکانات آن زمان به خانه همسایهشان زده میشد. به همین جهت کم کم برادر در این رفت و آمدها دلبسته دختر همسایهشان میشود و پدر دختر هم که در شب خواستگاری باز با زنگهای همخدمتی مذکور روبرو میشود، شرط ازدواج را سر زدن به آن همخدمتی و خاتمه این تماسها اعلام میکند. حال در ادامه این ماجرا با ورود این خانواده به روستای همخدمتی علاوه بر پذیرایی ویژه و سر بریدن هر موجود زندهای جلوی آنها، یک دفعه کار به تیراندازی در حیاط خانه میرسد. تیراندازی که داستانش انتقام مردم بخش دیگری از روستا از خانواده همخدمتی برای تیر زدن به پای مهمانشان بوده است.
بعد از اتمام ایستاده با طنز مسعودی و نمایش آیتم ایرانگردی، رامبد شعری با لهجه شمالی خواند و به این بهانه از هومن سیدی که رشتی است دعوت به حضور کرد.
*عمق سینما از نگاه هومن سیدی
سیدی ابتدا در پاسخ به رامبد از خانوادهاش گفت. اینکه 3 پسر و یک دخترند. بعد هم بحث سینمایی شد و او که به گفته خودش حدود 13 سال است وارد این عرصه شده، درباره آن گفت: به نظرم هرچه بیشتر در این حوزه به ویژه سینما ورود میکنی، بیشتر به عمق آن پی میبری، به اینکه هنوز چه قدر باید یاد بگیری و مطالعه کنی.
سیدی که آرزویش ساخت فیلمی است که همه دنیا آن را ببینند، در جواب رامبد که از زمان رسیدن به این آرزو پرسید بیان کرد: هیچوقت، چون اصولا کمتر پیش میآید که به آرزوها برسی ولی این آرزو باعث پیش رفتن من در مسیرم میشود؛ چون هر روز به آن فکر میکنم. مثل فیلم کوتاهی که برای اولین بار ساختم و واقعا خودم و تنها خانودهام آن را دیدیم. تا اینکه کم کم در این عرصه پیشرفت کردم این آرزو هم یک وسیله است که کمکم میکند.
جوان در ادامه به او پیشنهاد ساخت یک اثر کمدی را داد و هومن اظهار کرد: این کار خطرناک است و خطر لودگی آن را تهدید میکند. به همین جهت زمانی که مطمئن شوم میتوانم یک کمدی بسازم حتمأ این کار را انجام میدهم. شاید وقتی تهیهکننده چنین اثری شوم تا بیشتر پول گیرم بیاید. (با خنده)
پس از این صحبتها و خنده 5 ثانیهای سیدی به تماشاگران برنامه، نوبت به بازی رسید. به همین جهت هر دو برای مدتی با پانتومیم سعی در نمایش مواردی چون شتر، گاو پلنگ، یاتاقان، چوپان دروغگو و خود کلمه پانتومیم کردند و در قسمت پایانی این بخش، سیدی از جوان بابت این برنامه و اتفاق و تاثیر مهمی که روی مردم میگذارد تشکر کرد و گفت که این برنامه برعکس خیلی از کارهایی که اکران میشود و هیچ چیزی برای ارائه ندارد، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
در بخش آخر «خندوانه» شب گذشته بعد از یک تنفس رسانهای، آهنگ سری جدید «خندوانه» خوانده شد و جوان با آرزوهای خوب برای همه مردم کشورمان این قسمت را به پایان رساند.
*رونمایی از پیژامه و استندآپ تفنگ علی مسعودی
پس از این علی مسعودی به عنوان کمدین وارد شد و ضمن تشکر از همراهی مردم در مسابقه سری قبل و دعای آنها برای ننه (مادر علی مسعودی)، پیژامهای را که بچههای آسایشگاه معلولین مشهد به او تقدیم کرده بودند را رونمایی کرد. بعد هم به سراغ خاطره تفنگی رفت که هر بار در اجراهای قبلیاش به آن اشاره میکرد.
ماجرای تفنگ به یکی از دوستان علی مسعودی و بازگشت برادر همان دوست از سربازی مربوط میشد. بازگشتی که از همان روز اول با تلفنهای همخدمتی این برادر و درخواستش برای سرزدن آنها به شهرشان که 24 ساعت با هم فاصله داشتند، همراه بود. مسعودی درباره این تماسها این طور گفت که گویا آنها هفتهای 3 بار تلفن میزدند و 4 بار نامه که بیمعرفت چرا به ما سرنمیزنی و تمام این تلفنها هم به خاطر کمبود امکانات آن زمان به خانه همسایهشان زده میشد. به همین جهت کم کم برادر در این رفت و آمدها دلبسته دختر همسایهشان میشود و پدر دختر هم که در شب خواستگاری باز با زنگهای همخدمتی مذکور روبرو میشود، شرط ازدواج را سر زدن به آن همخدمتی و خاتمه این تماسها اعلام میکند. حال در ادامه این ماجرا با ورود این خانواده به روستای همخدمتی علاوه بر پذیرایی ویژه و سر بریدن هر موجود زندهای جلوی آنها، یک دفعه کار به تیراندازی در حیاط خانه میرسد. تیراندازی که داستانش انتقام مردم بخش دیگری از روستا از خانواده همخدمتی برای تیر زدن به پای مهمانشان بوده است.
بعد از اتمام ایستاده با طنز مسعودی و نمایش آیتم ایرانگردی، رامبد شعری با لهجه شمالی خواند و به این بهانه از هومن سیدی که رشتی است دعوت به حضور کرد.
*عمق سینما از نگاه هومن سیدی
سیدی ابتدا در پاسخ به رامبد از خانوادهاش گفت. اینکه 3 پسر و یک دخترند. بعد هم بحث سینمایی شد و او که به گفته خودش حدود 13 سال است وارد این عرصه شده، درباره آن گفت: به نظرم هرچه بیشتر در این حوزه به ویژه سینما ورود میکنی، بیشتر به عمق آن پی میبری، به اینکه هنوز چه قدر باید یاد بگیری و مطالعه کنی.
سیدی که آرزویش ساخت فیلمی است که همه دنیا آن را ببینند، در جواب رامبد که از زمان رسیدن به این آرزو پرسید بیان کرد: هیچوقت، چون اصولا کمتر پیش میآید که به آرزوها برسی ولی این آرزو باعث پیش رفتن من در مسیرم میشود؛ چون هر روز به آن فکر میکنم. مثل فیلم کوتاهی که برای اولین بار ساختم و واقعا خودم و تنها خانودهام آن را دیدیم. تا اینکه کم کم در این عرصه پیشرفت کردم این آرزو هم یک وسیله است که کمکم میکند.
جوان در ادامه به او پیشنهاد ساخت یک اثر کمدی را داد و هومن اظهار کرد: این کار خطرناک است و خطر لودگی آن را تهدید میکند. به همین جهت زمانی که مطمئن شوم میتوانم یک کمدی بسازم حتمأ این کار را انجام میدهم. شاید وقتی تهیهکننده چنین اثری شوم تا بیشتر پول گیرم بیاید. (با خنده)
پس از این صحبتها و خنده 5 ثانیهای سیدی به تماشاگران برنامه، نوبت به بازی رسید. به همین جهت هر دو برای مدتی با پانتومیم سعی در نمایش مواردی چون شتر، گاو پلنگ، یاتاقان، چوپان دروغگو و خود کلمه پانتومیم کردند و در قسمت پایانی این بخش، سیدی از جوان بابت این برنامه و اتفاق و تاثیر مهمی که روی مردم میگذارد تشکر کرد و گفت که این برنامه برعکس خیلی از کارهایی که اکران میشود و هیچ چیزی برای ارائه ندارد، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
در بخش آخر «خندوانه» شب گذشته بعد از یک تنفس رسانهای، آهنگ سری جدید «خندوانه» خوانده شد و جوان با آرزوهای خوب برای همه مردم کشورمان این قسمت را به پایان رساند.
منبع:
باشگاه خبرنگاران
خوشحال و خوشوقتم که اصلا نمیدونم خندوانه چیه و علی مشهدی و ژوله کی ان ! از رامبد جوان هم خاطرات محوی به یاد میارم که لوس و بیمزه و مسخره بود. چند سالیه از عوام فاصله گرفتم و بسیار راضی و آرامم:)