سام درخشانی از ناگفته های زندگی کاری و زندگی مشترکش می گوید ! + عکس
پارسینه: سام درخشانی در سال های اخیر بسیار پرکار بوده و درخشش خیره کننده ای در سریال های مختلف تلویزیونی و در نقش های متنوع داشته است و در واقع مهر تاییدی بر توانایی های خود زده است
در سال های اخیر کمتر دیده بودیم که سریال ساخته و پخش شود و بتواند مخاطب را با خود به شدت درگیر و همراه کند. متاسفانه ضعف در سریال سازی باعث شده تا تلویزیون مخاطب سال های گذشته خود را از دست بدهد و شاید دلیل هجوم به سمت سریال های ماهواره ای همین ضعف باشد.
با این حال در همین مدت هم سریال هایی بوده اند که تاثیر خوبی روی مخاطب داشته اند که یکی از این سریال ها سریال «پشت بام تهران» است که با توجه به داستان و بازی های فوق العاده بازیگرانش، به شدت مورد توجه مخاطب قرار گرفته است و شاید اگر تعداد کارهایی از این دست در تلویزیون بیشتر شود، قطعا شاهد آشتی دوباره مردم با تلویزیون خواهیم بود.
به همین بهانه با سام درخشانی که از نقش های اصلی این سریال بود و بازی درخشانی را از خود ارائه داد، مصاحبه را ترتیب دادیم که در آن علاوه بر سریال، از خودش، علایقش و زندگیش صحبت کرد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
سام درخشانی در سال های اخیر بسیار پرکار بوده و درخشش خیره کننده ای در سریال های مختلف تلویزیونی و در نقش های متنوع داشته است و در واقع مهر تاییدی بر توانایی های خود زده است؛ از بازی در نقش های کمدی گرفته تا بازی در نقش های منفی که همه و همه با موفقیت همراه بوده است.
در کنار این موفقیت های کاری، او زندگی مشترک خود را چند ماهی است که آغاز کرده و همسرش در این مدت بسیار به او کمک کرده و همراهی اش کرده است. سام درخشانی همچنین رستوران «خونه» را اداره می کند که مجموعه ای متفاوت و موفق بوده است.
سرنوشتی که از ابتدا معلوم بود
من برای آموزش موضوعات مربوط به بیماری دیابت برای سفیر دیابت شدن در ترکیه بودم که کامبیز دیرباز با من تماس گرفت و گفت برای سریال «پشت بام تهران» قرارداد بسته و گروه برای یک نقش دیگر در این سریال دنبال من هستند. وقتی به ایران آمدم جلساتی با سعید نعمت الله و بهرنگ توفیقی داشتیم ولی به دلیل این که برای بازی در فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف» هم قرارداد داشتم، مشکلاتی از نظر زمانی برایم وجود داشت که در نهایت با کمک هر دو گروه به توافقاتی رسیدیم و کار وارد مرحله تولید شد.
در واقع وقتی فیلمنامه را خواندم و دیدم شخصیت «آهی» و کلا داستان «پشت بام تهران» این پتانسیل را دارد که توسط مخاطب دیده شد، دوست داشتم در این کار حضور داشته باشم و اتفاقا حتی روی موضوع دستمزد هم کوتاه آمدم تا این اتفاق رخ دهد.
وقتی شروع به خواندن قسمت های اول سریال «پشت بام تهران» کردم، شخصیت «آهی» در داستان وجود نداشت ولی با خواندن همان بخش های اول کاملا به این نتیجه رسیدم که این قصه می تواند به موفقیت برسد. هر چه جلوتر رفتم بیشتر به این باور رسیدم که این سریال یک کار پربیننده می شود.
دیالوگ های خاص یک نویسنده
من کارهای قبلی سعید نعمت الله را دیده بودم و با سبک او آشنا بودم ولی این که به عنوان یک بازیگر در کاری به نوشته او قرار بگیرم کاملا متفاوت بود اما چیزی که از ابتدا برایم مشخص بود این بود که این کار نعمت الله بهترین کارش در این سال ها بوده است و این را بارها به خودش هم گفتم.
نوع دیالوگ هایی که او می نویسد با دیالوگ های عادی متفاوت است ولی حس می کنم چیزی که این کرا را پیش برد، همین دیالوگ ها بود و همان زمان سر صحنه که دیالوگ ها را می گرفتیم با خودم می گفتم او این دیالوگ ها را چطور می نویسد و چقدر ذهن باز و فوق العاده ای دارد.
این که چرا این دیالوگ ها با زندگی روزمره متفاوت است به این دلیل است که ما یک نمایش را رقم می زنیم و سبک و سلیقه ای در آن وجود دارد که این سبک سعید نعمت الله است و ممکن است عده محدودی این سبک را دوست نداشته باشند ولی می دانم که بیشتر مردم آن را دوست دارند. قرار نیست همه نویسنده ها مثل هم بنویسند و اگر اینطور بود خاصیت نمایش از بین می رفت.
امیرعلی اسمم نیست؛ فامیلیمه
تنها تکه کلامی که در ابتدا در فیلمنامه وجود داشت کلمه «فلان» بود که برای کامبیز دیرباز در نظر گرفته شده بود اما «امیرعلی اسمم نیست، فامیلیمه» در ابتدا به صورت تکه کلام نبود و یکجور شناسنامه شخصیتی برای «آهی» بود، به این دلیل که از کودکی به خاطر همین اسم و فامیل خاص در مدرسه مورد تمسخر قرار می گرفت و هر جا نیاز بود که خودش را کامل معرفی کند، این جمله را می گفت.
درواقع در فرهنگ عادی جامعه باید «امیر علی آهی» می شد ولی سعید نعمت الله با یک فکر خاص این کار را کرده وبد و یک تیک برای این شخصیت گذاشته بود و ما در اجرا وقتی این جمله را چندین بار استفاده کردیم، تبدیل به یک تکیه کلام شد که حالا در بین مردم و حتی در رسانه ها نیز مورد استفاده قرار گرفته است. حتی «چک اول» با این که چند بار بیشتر استفاده نشد، باز هم به یک تکه کلام تبدیل شد.
اصولا نکته ای که در سریال «پشت بام تهران» خیلی مهم بود، احترام به خانواده و سرپا نگه داشتن کانون خانواده است و در این بین خیلی روی مقام پدر تاکید شده است. این که حضور یا عدم حضور پدر در زندگی چه اثراتی می تواند داشته باشد، در این سریال نمود زیادی دارد و یکی از معدود سریال هایی است که برخلاف دیگر سریال ها که «مادرمحور» هستند، «پدرمحور» می باشد. بعد از 7-6 سال که از فوت پدرم گذشته است، در طول این سریال بارها به یاد پدرم افتادم که برای من حال و هوای خاصی داشت.
ترکیب ایده آل با دوست صمیمی
اگر به من بگویند که در دنیا برای بازی با چه بازیگری راحت هستی و چه بازیگری است که به تو کمک می کند؟ من اسم «کامبیز دیرباز» را می برم. ترکیب ما با هم یک ترکیب خوب است، نه برای تصویر بلکه برای خودمان و فکر می کنم که این احساس را کامبیز هم داشته باشد.
ما بعد از سریال «نابرده رنج» خیلی دوست داشتیم که بار دیگر این اتفاق را تجربه9 کنیم ولی هر دفعه بنا به دلایلی نمی شد. حتی زمانی که در این کار قرار شد در کنار هم بازی کنیم، به دلیل این که تقابل، مان با هم کم بود، خیلی ها در ابتدا فکر می کردند شاید ترکیب خوبی انتخاب نشده باشد ولی به محض این که اولین سکانس مشترک مان را بازی کردیم، همه اعضای گروه و مخصوصا سعید نعمت الله و بهرنگ توفیقی اعتراف کردند که این بهترین انتخاب ممکن بوده است.
کلا وقتی من و کامبیز در کنار هم هستیم، ترکیب خوبی هستیم و همکاری با کامبیز برای من همیشه لذتبخش بوده و همیشه همراه و کمک من بوده است. او یکی از بی عقده ترین و بامعرفت ترین آدم هایی است که من در زندگی می شناسم.
پژمان جمشیدی و سام درخشانی
فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف» در واقع دنباله ای نامحسوس برای سریال «پژمان» است که پیمان قاسم خانی این بارت علاوه بر نویسندگی، کارگردانی آن را هم بر عهده دارد. در واقع داستان درباره پژمان جمشیدی است که وارد عرصه بازیگری شده و از طرف «مانی حقیقی» برای بازی در فیلمش دعوت شده و ورود من هم از جایی شروع می شود که پژمان جمشیدی در دفتر مانی حقیقی، سام درخشانی را می بیند که فرزند سرمایه گذار فیلم است و عاشق سریال «پژمان» بوده و گیر داده که در این فیلم پلیسی باید این دو بازیگر بازی کنند. اسم کاراکتر من «سام درخشانی» است ولی خودم نیستم. در واقع شوخی های این فیلم شوخی با خودمان است و فکر می کنم کار خوب و موفقی باشد.
همراهی همسر آرام و مهربان
زندگی متاهلی هم مثل روزهای اولش ادامه دراد و در واقع هنوز زمان زیادی از آن نگذشته که بخواهم اظهارنظر عجیبی درباره آن داشته باشم و خوشبختانه همه چیز خوب است. در این مقطعی هم که خیلی فشرده کار می کردم؛ همسرم واقعا خیلی همراهی و همکاری کرد و زمان هایی بود که از 6 غروب تا 6 صبح سر کار بودم و وقتی برمی گشتم فقط یک ساعت فرصت داشتم تا سرویس بیاید و سراغ کار دیگر بروم و حتی حوصله و وقت این را نداشتم که حمام بروم؛ بنابراین فقط سرم را می شستم و همسرم کنارم می ایستاد و تماشا می کرد.
می گفتم می شود این صحنه را تماشا نکنی؟ و همسرم جواب می داد از بس که تو را نمی بینم به همین هم قانع هستم! در شرایطی که اول زندگی مان سهیم و همسرم، قطعا دوست دارد که در کنارش باشم ولی با این شرایط کاری که ایجاد شده بود، کمتر این اتفاق افتاد ولی او با صبوری و آرامش خاصی که دارد، با من برخورد می کرد تا این روزها را طی کردیم و قطعا بعد از این روزهای پرکاری سخت، در روزهای بیکاری، راحت جبران می کنم. (با خنده) البته تحمل بیکاری هم سخت است و این که بخواهم دائم خانه باشم، خودش معضلی است.(با خنده)
مصائب کار همزمان در دو کار
همانطور که گفتم فیلمبرداری سریال «پشت بام تهران» و فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف»همزان شده بود و همین موضوع باعث شد تا کار من خیلی فشرده باشد و حتی در این بین در یک مقطع 20 روزه به شدت تحت فشار بودم ولی در نهایت باید از هر دو گروه تشکر داشته باشم که با شرایط من کنار آمدند و خیلی همکاری و همراهی کردند که من بتوانم به هر دو کار برسم مخصوصا سعید نعمت الله که حتی بعضی از سکانس های من را از روز به شب منتقل کرد که بتوانم روزها به بازی در فیلم سینمایی برسم و شب ها برای سریال می آمدم.
در واقع در 6 ماهه دوم سال خیلی فشرده کار کردیم ولی سریال که به پایان رسید و چند روز دیگر هم فیلم سینمایی به پایان می رسد و دوباره وارد ایام بیکاری می شویم و از طرفی به ایام عید هم نزدیک هستیم و 2 ماه بیکاری قطعی است. هر چند به طور کلی ایام بیکاری بازیگران زیاد به چشم نمی آید، مثلا من 6 ماه اول سال را کاملا بیکار بودم ولی این موضوع خیلی به چشم نیامد!
فکرها و ایده های جدید برای خونه
هر رستورانی بعد از یک مدت به شرایط نرمال خود می رسد و مشتری های خودش را پیدا می کند و خدا را شکر رستوران «خونه» هم کار خودش را می کند و مشتری های خودش را دارد. ما هم انتظارات خیلی عجیب و غریبی نداریم که برآورده نشد. برای سال آینده هم فکرهایی داریم و ایده های جدیدی را می خواهیم به کارمان اضافه کنیم. ظرفیت مان را بالاتر ببریم و خدمات مان را گسترده تر کنیم.
تمام کسانی که لطف داشتند...
تشکر می کنم از همه کسانی که در این مدت نسبت به من لطف داشتند و حتی کسانی که انتقاد می کنند برای من دوست داشتنی هستند. باور نمی کنید اما به محض این که پخش سریال تمام می شود، سراغ صفحه اینستاگرام می روم چون تنها جایی است که ارتباط مستقیم با مخاطب دارم و تمام نظرات شان را می خوانم و از انتقادات و پیشنهادات استقبال می کنم چون قطعا به بهتر شدن کار من کمک می کند.
از سعید نعمت الله تشکر می کنم که به شدت پای من ایستاد و از من حمایت کرد تا آن اتفاق خوبی که مد نظرمان بود رخ دهد. از بهرنگ توفیقی تشکر می کنم که این فرصت را در اختیار من قرار داد. از تمام تیم «پشت بام تهران» تشکر می کنم. از کوچکترین عضو تا بزرگترین که آرامش و آسایش را برای ما ایجاد کردند که به بهترین شکل ممکن کار را پیش ببریم.
از تمام اعضای گروه «خوب، بد، جلف»: تشکر می کنم که شرایطی را مهیا کردند که بتوانم در هر دو کار حضور داشته باشم و مطمئن هستم که این فیلم سینمایی پرفروش ترین فیلم سال آینده سینماهای کشور خواهد شد.
هزار ماشاالله!
به ما چه پارسینه زندگی خصوصی مردم مدام از اینا مطلب بذار خودتم میدونی که یه روده راست تو شکم اینا نیست البته دور از جون استاد پرستویی و عزیزانی مانند ایشان