سلیمی نمین: احمدی نژاد با کاپشن ساده آمد، با بوتاکس رفت/ دولت بین جهانگیری، نهاوندیان و واعظی تقسیم شده است
پارسینه: زمانی تندروهای اصلاح طلب حتی ارتباط با پاکستان را نمیپسندیدند، چون عقیده داشتند پاکستان تحت تسلط آمریکا است. در مورد آقای احمدی نژاد هم همینطور بود فردی که با کاپشن ساده آمده بود از بوتاکس سر در آورد. کار مدعی ساده زیستی به آنجا ختم شد.
عباس سلیمی نمین کارشناس سیاسی و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، بر این باور است که مجلس دهم هویت خود را از دست داده بود با توجه به اینکه در این مجلس شاهد بودیم هر دو جریان بصورت مساوی حضور داشتند، ولی متاسفانه ان قابلیت لازم نتوانستند اجرا کنند. همچنین در ادامه گفتگویی که جام جم انلاین با عباس سلیمی نمین صورت داد او میگوید فرد مورد اعتماد روحانی کسی جز محمود واعظی نیست.
*چهار ماه از انتخابات مجلس میگذرد. در آن زمان انتقادات بسیاری به شورای عالی سیاست گذاری وارد شد حتی برخی از افرادی که در شورا عضو نبودند انتقاداتی داشتند. مهمترین نقدها چه بود و از چه مشکلاتی نشات میگیرد؟
قطعا بعد از هر شکستی انتقاداتی بوجود میآید و یا شاهد تمایل به تجدید نظر خواهیم بود که امری کاملا طبیعی است. طبیعتا خطاهایی صورت گرفت که منجر به این شرایط بود. آقایان به مسائل جاری کشور نگاهی تک عاملی دارند و نمیتوان به طور دقیق گفت صرفا در صلاحیتهای شورای نگهبان چنین وضعیتی را برای اصلاح طلبان رقم میزند. از قضا اگر پایگاه اجتماعی این قشر فعال بود همین امر میتوانست موجب انگیزه بیشتر باشد و پایگاه اجتماعی را برای شرکت فعالتر در انتخابات تهییج میکرد. ما لیست قوی اصلاح طلبان را داشتیم، اما رای بسیار اندکی کسب کردند. اگر تلقی جامعه این بود که حقی از اصلاح طلبان ضایع شده است حتما قویتر به میدان میآمدند. این مطلب در برخی از حرفهای آقای کرباسچی به صراحت آمد ایشان گفتند عملکرد ما دچار مشکل است. ما هم میخواهیم درون نظام باشیم و هم میخواهیم خارج از نظام باشیم و وضعیت روشنی نداریم. برخی از اصلاح طلبان نیز به این ایرادات پرداخته اند. به طور کلی عرض میکنم که بعد از شکست پرداختن به اشتباهات بدیهی است، ولی باید به دلایل واقعی این شکستها توجه شود.
* آیا اصلاح طلبان به دلیل عملکرد مجلس و دولت رای خود را از دست داده اند؟
نمیتوان به صورت تک عاملی به مساله نگاه کرد مجموعهای از این عوامل دخیل شد. هم عملکرد دولت و مجلس دهم و هم عملکرد شوراهای شهر که در اختیار اصلاح طلبان بود و همچنین برخی موضوعات دیگر موجب بی اعتمادی شد و به طور طبیعی این بی اعتمادی بر مشارکت مردم تاثیر گذاشت.
*اصلاح طلبان اعلام کرده بودند به دلیل حمایت آنها از روحانی این شخصیت رای آورد، ولی آقای روحانی بعدها خود را مستقل از اصلاح طلبان معرفی کرد چه کسی باید مسئولیت این مشکلات را بر عهده بگیرد؟
یکی از مشکلات بزرگ ما در کشور این است که احزاب سیاسی کشور در قبال عملکرد خود چندان پاسخگو نیستند. وقتی جریانی کسی را معرفی میکند و مردم با اتکا به شناخت خود از آن حزب به فرد مورد نظر رای میدهند حزب باید مسئولیت این انتخاب را بپذیرد و بر این اساس در امر دخالت کند و مانع از بوجود آمدن مسائلی شود که جامعه را از حزب دلسرد خواهد کرد. اصلاح طلبان آقای عارف را در راه ریاست آقای روحانی قربانی کردند؛ بنابراین نمیتوانند از بار این مسئولیت شانه خالی کنند. احزاب اعتبار خود را در این مسیر قرار میدهند پس باید پاسخگو باشند. احزاب باید همیشه آمادگی قانع کردن جامعه را داشته باشند نه اینکه اگر آن فرد موفق بود در این قضیه پایداری کنند و اگر ناموفق بود از مسئولیت پذیری بگریزند. این موضوع خود باعث بی اعتباری است. وقتی فردی را به جامعه معرفی میکنید جامعه انتظار دارد شما صداقت داشته باشید و همیشه مواضع خود را به صورت شفاف بیان کنید و از آن مواضع دفاع کنید مگر اینکه مسائل دیگری وجود داشته باشد و در این صورت عدم دفاع شما باعث بی اعتمادی جامعه میشود.
* آیا میتوان گفت عملکرد روحانی به گونهای بود که جایی برای دفاع اصلاح طلبان باقی نگذاشته است؟
این هم میتواند باشد، ولی اصلاح طلبان باید به جامعه اعلام کنند که اشتباه کرده اند.
* چرا بین روحانی و عارف انتخاب اصلاح طلبی روحانی بود؟
آقای روحانی به شدت مورد حمایت آقای هاشمی بود؛ و در این مقطع آقایان مرحوم هاشمی را به عنوان برجستهترین نقطه اتکای خود در عرصه سیاسی پذیرفته بودند یعنی تلقی جریان اصلاح طلب این بود که آقای هاشمی نقطه اتکای خوبی است و میتواند آنها را به کانونهای قدرت در جامعه متصل کند. ولی آقای عارف چنین جایگاهی نداشت. در حقیقت رای برای آقای هاشمی بود.
* هاشمی بنویسیم روحانی بخوانیم؟!
بله. این بحث در آن زمان وجود داشت و گفته میشد باید ارتباط با کانونهای قدرت در کشور تقویت شود و آقای هاشمی کسی بود که میتوانست چنین کاری را انجام بدهد. از این رو در مقام نقد کارهایی برآمدند که در گذشته در مورد آقای هاشمی انجام گرفته بود. در گذشته افرادی، چون عماد الدین باقی بدترین توهینها و انتقادها را نسبت به آقای هاشمی داشت و او را به ترور حجاریان متهم میکرد و قتل سید احمد خمینی و بسیاری از این اتهامات فاجعه بار و دروغ به ایشان نسبت داده میشد به یکباره گفت ما از اول به آقای هاشمی اعتقاد داشتیم و او را فردی قابل اتکا در سیاست نظام میدانستیم. این چرخش به این دلیل بود که ضعفی را در خود احساس میکردند و گمان میشد این ضعف با آقای هاشمی برطرف خواهد شد. آقای هاشمی قبلا روی خوشی به نیروهای اصلاح طلب نشان نمیداد و کسانی، چون دکتر معین را از دفتر خود بیرون کرد و نیروهای چپ را به حاشیه راند و حذف کرد، چون آنها نیز نسبت به آقای هاشمی بسیار تند عمل کرده بودند. آقای هاشمی و اصلاح طلبان در مقطعی از سر برقراری پیوند درآمدند و حاصل معرفی دکتر روحانی بود که اولین گزینه آقای هاشمی محسوب میشد.
*در دور دوم دولت روحانی حرف و حدیث فراوان بود. گاهی گفته میشود تمام دولت به دست آقای واعظی اداره میشود و روحانی و جهانگیری هیچ کاره اند. این وضعیت را چطور میبینید؟
من این مساله را قبول ندارم. آقای واعظی یکی از کانونهای قدرت در کابینه دوازدهم است، ولی یک نفر نمیتواند همه مناسبات را در اختیار داشته باشد. دولت بین آقای جهانگیری و آقای نهاوندیان که زیرکتر است و چندان در دید نیست و همچنین آقای واعظی تقسیم شده است. آقای روحانی به لحاظ فیزیکی و جسمی نمیتواند در تنظیم روابط بین افراد کابینه وقت بگذارد از این رو ترجیح میدهد کار را به کسی منتقل کند که به او اعتقاد بیشتری دارد لذا قدرت آقای واعظی افزایش پیدا کرده است. در حقیقت اصلاح طلبان آقای روحانی را به عنوان برترین گزینه مطرح کردند، ولی این در قالب تدبیری سیاسی بود. چون احساس میکردند آقای هاشمی میتواند برای اهداف آنها نقطه اتکا باشد آقای روحانی نیز این امر را متوجه است که او را در مقام بازیگری سیاسی قبول دارند و پیوند فکری رسمی بین آنها وجود ندارد. از این رو آقای روحانی همواره دغدغهای فکری نسبت به اصلاح طلبان دارد؛ لذا میتواند به آقای واعظی اعتماد کند، ولی به آقای جهانگیری اعتماد ندارد این مساله به داد و ستدهای سیاسی بر میگردد که آرامشی در این حوزه وجود ندارد و رویکردها بر اساس منافع تقسیم میشود و نه اعتقاد.
* رهبری بارها نسبت به بزک کردن آمریکا توسط جریانهای خاصی اشاره کرده است دولت تمایل زیادی به مذاکره دارد این تناقض چطور دیده میشود؟
بزک کردن با مذاکره فرق دارد و این مسائل مستقل از هم هستند. بزک کردن یعنی پنهان داشتن ضعفهای فرد و این به جریاناتی برمی گردد که به غرب تعلق خاطر دارند و جامعه را به آن مدل فکری دعوت میکنند و ضعفها و نواقص را پنهان میکنند تا جامعه راحتتر به مدل غربی پیوند بخورد. برخی انتخاب ترامپ را اتفاقی میدانند و عقیده دارند این رای آوری ربطی به مدل ساختار غرب ندارد؛ و بر اساس دموکراسی غرب و سیستم حکومت داری غرب این نمونه مناسب نبود و خارج از اراده سیستم است. چون این انتخاب خدشهای بر این مدل است و مدل را نزد مردم میشکند و در مقام توجیه بر میآیند. به اتفاقات اخیر توجه کنید. اگر واقعا دموکراسی است که هر روز با حمایت پلیس تشکیل نمیشود دموکراسی باید براساس قدرت و اراده مردم باشد. در این تظاهرات مجسمههای شاخصهای سرمایه داری پایین آمد این افراد لردهایی بودند که بزرگترین برده داران تاریخ انگلیس و آمریکا محسوب میشدند این مساله با حقوق بشر سازگاری ندارد. یعنی در سرمایه داری ارزش گذاری همچنان بر اساس سودآوری است. چرا ما تا به حال به این مسائل دقت نکرده ایم و امروز که خیزشی در آمریکا صورت گرفته است. یک نسل و یک جریان در داخل کشور سعی در رفع و رجوع این مسائل دارد تا جامعه متوجه نشود و غرب را بزک دوزک میکند. این طیف با مدل جمهوری اسلامی مخالف است و طرفدار مدل سرمایه داری است و هر شرایط و رخدادی را که ماهیت اصلی این مدل را رو میکند رفع و رجوع میکند. اما مذاکره مسالهای متفاوت است. دولت آقای روحانی گفت ما باید با این ویژگی مذاکره کنیم. به طور مثال آقای جلیلی چهره خشکی داشت و در مذاکره با غرب عبوس بود و آقای روحانی میخواست چهرهای محبوبتر از خود ارائه بدهیم. این یک نسخه و راه حل است. راه حلی که به عقیده یک سیاستمدار بهتر از راه حلهای دیگر بود. این مساله بسیار ساده اندیشانه و ناشی از عدم شناخت غرب است. چون تبعیض نژادی همچنان در غرب وجود دارد و آنها ما را جزو ضعیفهایی میدانند که باید در خدمت قوی باشیم و در این راه نابود بشویم. این نگاه در آمریکا و اسرائیل وجود دارد. در بحث مذاکره تجربه مطرح است.
* آیا با به قدرت رسیدن دموکراتها وضعیت در ایران تغییری خواهد داشت؟
ما بدترین تحریمها را در زمان دموکراتهای آمریکا تجربه کردیم. دموکراتها حتی پیچیدهتر از جمهوری خواهان عمل میکنند. جمهوری خواهان همواره قلدر مابانه عمل کرده اند. بوش پسر گفت هر کسی با ما نباشد دشمن ما است و با صراحت میگفت وسط وجود ندارد یا با ما هستید یا دشمن ما هستید این رفتار نشانهای از قلدری جهالت آمیز است. ولی در سیاست خارجی امریکا عمدتا لابی صهیونیسم تصمیم گیرنده است و آنها جمهوری اسلامی را از اساس دشمن خود میدانند و تداوم حیات نظام ما را برای منافع خود مضر میبینند و در مسیر براندازی حرکت میکنند؛ لذا در سیاست خارجی آمریکا عمدتا تابع پایگاهی است که در منطقه ما نیز ریشه دوانده است تا از طریق این پایگاه در مقابل خیزش ملتهای اسلامی بایستد که بنا بر پیش بینی آنها در آینده مهمترین چالش غرب همین خیزشها خواهد بود. از این رو تمام روسای جمهور آمریکا با صراحت اعلام میکنند که حفظ امنیت اسرائیل مهمترین اولویت آنها است. از این رو انتخاب مجدد ترامپ و یا پیروزی بایدن فرق چندانی برای ما ندارد؛ و براساس مواضع ما که اعلام کرده ایم میخواهیم در منطقه مستقل باشیم این دشمنی همواره ادامه خواهد داشت.
* بسیاری بر این باورند که در انتخابات ۱۴۰۰ احمدی نژاد دیگری ظهور خواهد کرد.
من این را قبول ندارم. در میان طیف اصولگرایان روز به روز نسبت به نیروهای تند رو حساسیت بیشتری ایجاد میشود. تجربهای که از جریان آقای احمدی نژاد کسب شد خود عاملی بازدارنده در مسیر تکرار آن حوادث خواهد بود. من فکر میکنم صرف نظر از اینکه این مساله در کشور جا افتاده است که بیش از دو دوره نباید به سکان دار قوه مجریه فرصت داده شود چنین موردی در کشور تکرار نخواهد شد. با اینکه این امر منع قانونی ندارد، ولی منطقی نیست. در خصوص آقای احمدی نژاد این مساله وجود دارد که ماهیت تندروها سیال است و این نیروها قابل اعتماد نیستند، چون به سرعت تغییر میکنند. چه در تندروهای اصلاح طلب و چه در تندروهای اصولگرا این مساله دیده میشود. زمانی تندروهای اصلاح طلب حتی ارتباط با پاکستان را نمیپسندیدند، چون عقیده داشتند پاکستان تحت تسلط آمریکا است و حتی نباید با ضیا الحق ارتباط برقرار کرد. امروز در متنهای آقای تاج زاده میخوانیم که بهترین فرصت برای مذاکره با آمریکا است و چه و چه یعنی تغییری اینچنین فاحش رخ داده است. در مورد آقای احمدی نژاد هم همینطور بود فردی که با کاپشن ساده آمده بود از بوتاکس سر در آورد. کار مدعی ساده زیستی به آنجا ختم شد. در مسائل سیاسی نیز همینطور است. از اولین بحثها قطع ارتباط با اسرائیل بود، ولی بعدها گفتند ما با مردم اسرائیل کاری نداریم و به نوعی رژیمی اشغالگر را به رسمیت شناختند. علاوه بر بحث کفایت تجربه در قوت و ضعف نیروهایی که به قوه مجریه دست پیدا کرده اند. در بحث آقای احمدی نژاد مساله شخصیت خود او نیز مطرح است که شخصیتی کاملا غیر قابل اتکا است. از این رو نه مردم و نه ساختار دیگر فرصت چنینی تجربهای را به این طیف نخواهند داد.
* صندلی ریاست جمهوری در پاستور چگونه جایگاهی است که حرف صاحب آن در ابتدای دوره چهار ساله با حرف او در انتهای دوره اش متفاوت است ؟
مساله صندلی نیست نظام ما نو پا است. در عرصه سیاسی ۴۰ سال برای شکل گیری ساختارها زمان کمی است. ما ده سال از این ۴ دهه را در خدمت دفاع مقدس بودیم و کاری ساختاری انجام نشد. ما احساس میکنیم رییس جمهور قدرتی فوق العاده دارد و میتواند قانون را دور بزند او رفته رفته تمایل به درو زدن قانون پیدا میکند. الزاما انگیزهها منفی نخواهد بود و رییس جمهور میخواهد اقتدار بیشتری داشته باشد. این مساله در مورد تمام ریاست جمهوریهای ما صدق میکند در مورد آقای احمدی نژاد به شدت بالا بود، ولی در مورد آقای روحانی بسیار کم بود. چون آقای روحانی در هیچ طبقهای از جامعه پایگاه و جذابیت شخصیتی ندارد؛ و نه در میان حوزه و دانشگاهیان و نه در بین طبقات محروم جامعه و نه در جامعه هیچ کششی ایجاد نکرده و قدرت خود را افزون نکرده است. امروز در پایان دوره تلاشی از او دیده نمیشود که سعی در استفاده از پایگاه خود داشته باشد و بخواهد کسی را جایگزین کند. امروز قانون نسبت به روسای جمهور قویتر است قبلا قدرت قانون به این شکل نبود. در زمان آقای هاشمی قانون جوان بود؛ و این احساس در بین روسای جمهور که فکر میکنند میتوانند قانون را دور بزنند و خود را در قدرت ثابت نگهدارند و حفظ کنند ذهنیتی تضعیف شده و کم رنگ است.
* بسیاری میتوانستند آینده هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد را حدس بزنند. آقای روحانی بسیار محافظه کار است. آیا این روحیه به دلیل ترس از سرنوشت سایر روسای جمهور بود؟
من فکر میکنم ایشان به عنوان کسی که کار فکری بکند و تجربیات خود را منتقل کند عنصری مفید در نظام خواهد بود. او کارنامه مفیدی داشت و به دلایلی نتوانست زیاده خواهیها را دنبال کند. او مثل روسای جمهور قبلی دچار مشکل نخواهد بود. زیاده خواهی روسای جمهور قبلی موجب شد بعدها از ظرفیت آنها استفاده نشود.
* ارزیابی شما از مجلس یازدهم چیست؟
هر کسی که در چهارچوب قانون در جایگاهی قرار گرفت وجاهت قانونی دارد و میتوان گفت از پشتوانه قوی تری برخوردار است یا نیست و در مورد وجاهت قانونی نمیتوان انتقادی داشت. اما مشارکت کم مردمی پشتوانه آنهابرای کارهای بزرگ را ضعیف خواهد کرد. به عقیده من مجلس یازدهم علاوه بر اینکه با مشکلات فراوانی روبرو خواهد بود تغییرات مثبتی در کشور رقم میزند. چون دور نما مثبت است عدهای در تلاش برای پا نگرفتن این مجلس هستند. جریان آقای احمدی نژاد دست از ضدیت با قالیباف برنداشته است. این جریان در لیست تهران و هیات رییسه تو دهنی خورد، ولی دست از این عناد بر نمیدارد. چون احتمال شکل گیری مجلسی قدرتمند وجود دارد. جریان اصلاح طلب نیز به همین صورت است. اصرار بر تخریب به این دلیل است که این مجلس میتواند مدلی ارائه بدهد و این مدل برای بست قدرت توجه جامعه را نسبت به خود جلب کند. تلقی احمدی نژادیها بر این است که دولت نهم کارنامهای مثبت داشت که تا حدودی به همین صورت بود. زمانی بود که قدرت طلبی و زیاده خواهی او بروز نکرده بود و نیروهای دلسوزی در کنار او بودند که بعدها کاملا به تقابل با او رسیدند، ولی در آن دولت پر کار بودند و تلاش جدی کردند و توانستند به اقشار محروم جامعه خدمت کنند. در دورلت بعدی او اوضاع فرق کرد، چون به یکباره ۱۱ وزیر را کنار گذاشت و دیگران را به تدریج و به نوعی دیگر کنار گذاشت آن وزرا در تلاش و انگیزه شاخص بودند. آقای احمدی نژاد امروز نگران است که الگویی برجستهتر از دولت نهم خلق شود و احمدی نژاد برای همیشه از سپهر تاریخ ایران محو شود. احمدی نژاد امروز تنها کارنامه دولت نهم را در دست دارد و نگران است. این مطلب در مورد اصلاح طلبان نیز صادق است. چون نگران هستند که قالیباف کارنامه خوبی به جا بگذارد و این نگرانی ایجاد میکند، چون توانمندی تلاش و قابلیت کار را در او دیده اند. شما در این وادی هم تاجزاده را میبینید و هم پایداریها را میبینید که هر دو طیف به شیوهای غیر اصولی و غیر اخلاقی در حال تخریب هستند.
* مجلس دهم را چگونه دیدید؟
این مجلس سرگردان بود و اکثریت چشمگیری نداشت. رییس مجلس باید متکی بر اکثریتی تعیین کننده باشد. جریان اصلاح طلب و جریان اصولگرا تقریبا برابر بودند. این مجلس هویتی خاص نداشت. علاوه بر این اصلاح طلبان کارهایی کردند که به هیچ وجه شایسته نبود. اصلاح طلبان میتوانستند افراد وزینی را از تهران به مجلس بفرستند. آقای مومنی و راغفر و ظریفیان که اصلاح طلبی پاک و سالم است. اصلاح طلبانی بودند که هیچ مشکلی با شورای نگهبان نداشتند. من میتوانم لیستی از این افراد ارائه بدهم. این افراد میتوانست مواضع ثابت و پایدار اصلاح طلبی را به خوبی در مجلس نشان بدهند. سطح مجلس تنزل داده شد، چون نمایندگان تهران وزن مجلس را بالا میبرند. این طیف بازدارنده از تخلف و داد و ستد است. نمایندگان تهران ویزگی عدم اتکا به سرمایه سالاران را در کارنامه خود دارند. آنها متکی به حزب هستند و هزینه تبلیغ آنها توسط حزب ارائه میشود و معامله گری نمیکنند. از این منظر حریتی دارند. عوامل دیگری نیز دخیل بود و موجب شد مجلس آنگونه که شایسته این ساختار است ظاهر نشود.
منبع:
جام جم
خیلی ها هم پا برهنه اومدن و با کفش طلا رفتن !!!!!!!!!! بگگگگگگم !!!!!!! بماند !!!!! حالا هی گیر بدین به احمدی نژاد !!!!!
یادمه اون کاپشن معروف مموتی توسط یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی خریداری شد عجب دورانی بود اوج عوامفریبی تظاهر و ریاکاری و در عین حال اختلاس و قاچاق و پارتی بازی و......
ایشون که دست کمی ازکسینجر ندارد.به دلیل همین نظریه هاست که مملکت گل وبلبل شده.راستی مگر کسی در انتخابات مجلس تایید شد که شکست خورده باشد؟این مجلس شورای نگهبان است والسلام
همه شماها با دست و جیب خالی آمدید و از مصادر ه اموال قبلی ها شروع کردید به مال اندوزی تا دست اندازی به سفره های کوچک مردم .. خوردید و بردید تا مرز تهوع اما حاضر نشدید در سفره مفت و چرب و شیرینتان ، توده مردم سهم ناقابلی داشته باشد ..
اول خونه زندگی خودت رو با احمدی نژاد مقایسه کن بعد نظر بده. ما بوتاکس موتاکس ندیدیم ولی رنگ ریش شیشه ای روحانی و دو رنگ ابلق خاتمی رو به عینه دیدیم.مشکل شما و اصلاحطلب ها با احمدی نژاد مشکل ایدئولوژیکیه وگرنه خودتون هم می دونین که هیچکس مث احمدی نژاد کار نکرد.