خشک شدن «هامون» زابلیها را کپرنشین بیابانهای تهران کرد
خشک شدن «هامون» زابلیها را کپرنشین بیابانهای تهران کرد.
«ایلیار رابط» یکی از اعضای جمعیت دانشجویی امام علی(ع) در گفتوگو با روزنامه ایران، آتش زدن کپرها را راهکار فرمانداری شهر قدس برای جلوگیری از ایجاد سکونتگاههای غیرمجاز بیخانمانهای سیستان و بلوچستان میداند و میگوید: «راهکارهای بولدوزری نمیتواند به حاشیه نشینی در بیابانهای شهر پایان دهد، چون آنها به سمت بیابانی دیگر میروند.» اما «سیدعلی اینانلو» معاون سیاسی فرمانداری شهر قدس در گفتوگو با «ایران» کپرهای سوخته را متعلق به اتباع خارجی میداند و میگوید:«برای جلوگیری از سکونت مهاجران زابلی در مسیل رودخانه «کرج» به آنها پیشنهاد شغل دادهایم اما آنها «تکدی گری» در شهر را ترجیح میدهند.»
قهر هامون
خبر آتش زدن کپرهای شهر قدس به واکنش زیادی در شبکههای اجتماعی منجر شد. حضور یک خانواده شهید در میان کپرنشینها هم جامعه را حساستر کرد. رابط میگوید: «عکس پسر شهیدشان را نشان ما دادند و گفتند به آنها بگویید ما خانواده شهید هستیم.» اما شاید کمتر کسی فکر میکرد که آنچه در بیابانهای تهران اتفاق میافتد ادامه فاجعه خشک شدن هامون است.
هامون که خشک شد ریگهای روان به زندگی اهالی سیستان و بلوچستان هجوم آوردند. روستاها زیر ریگها مدفون شدند و خشنترین چهره خود را به اهالی نشان داد. زابلیها مثل پرندگان مهاجر تالاب هامون راه استان گلستان را گرفتند تا از طریق کار در مزرعه و ساززدن زندگی را بگذرانند اما درگلستان هم بهشتی در انتظار آنها نبود. بعد از دو دهه هنوز هم بین سیستان و بلوچستانیها و گلستانیها فاصله بسیار زیاد است.
بنابراین راه بیابانهای تهران را پیش گرفتند. به گفته رابط این خانوادهها بیشتر از طریق زباله گردی و نواختن ساز در اتوبوسها زندگی خود را میگذرانند. او میگوید: «به دفعات فرمانداری شهرقدس سعی کرد با اعمال فشار آنها را جا به جا کند.» اما آنها که جایی ندارند؛ کجا بروند؟ چند بیابان آن طرف تر! بچهها در تابستان گرمازده میشوند و تن کوچکشان در زمستان گرفتار سرمای زمهریر.
رابط، گرمازدگی بچههای کپرنشینها را یک اتفاق بسیار معمول میداند و از سعی دانشجویان عضو جمعیت امام علی برای بازگرداندن آنها به روستاهای گلستان خبر می دهد؛ تلاشی که البته تا به امروز بینتیجه بوده است، چون در گلستان هیچ درباغ سبزی به روی آنها باز نیست! حتی سعی برای ساخت حمام برای آنها هم بینتیجه بوده است. مسئولان اعتقاد دارند که ساخت حمام به ایجاد سکونتگاههای حاشیهای دائمی منجر میشود. بنابراین داوطلبان هر دو هفته یکبار بچهها را به «حمام» میبرند. یکی از دانشجویان داوطلب از کودکان زابلی سخن میگوید که درست زمانی که آتش به جان کپرهایشان افتاده بود از آنها پرسیده بودند که آنها را به «اردوی حمام» میبرند یا خیر؟
نهادهای خیریه مردمی سالهاست که با بیابانهای شهر قدس مرتبط هستند. رابط میگوید: «سالها میگفتند که کپرنشینها باید «ردمرز» شوند. چون اتباع ایرانی نیستند.» اما او اعتقاد دارد این حرفها برای ساکت کردن معترضان است:«ما و آنها میدانیم که اینها ایرانی هستند.» او اعتقاد دارد با آتش زدن و بولدوزر انداختن مسأله حل نمیشود. رابط بولدوزر انداختن و با خاک یکسان کردن «خاک سفید» را در 15 سال پیش یادآور میشود و میگوید:«کسانی که 15 سال پیش خانه هایشان را در خاک سفید از دست دادند الان کارتن خواب هستند.» او برخورد امنیتی با مسائل را بیراهه رفتن میداند و میگوید:«در دروازه غار هم همین است.»
کلاس درس زیر چادر سفری
یک سال ونیم است که کلاسهای درس کودکان کپر نشین توسط دانشجویان جمعیت برگزار میشود. اجازه درس دادن به کودکان زابلی را در محلی که سقف داشته باشد، داده نمی شود. بنابراین هر هفته یک روز را در یک چادر مسافرتی یا روی زیلویی به بچهها درس میدهند.
او درباره مخالفت با ایجاد کلاسهای درس برای کودکان مهاجر هم میگوید: «میگویند که باعث مهاجرت بیشتر به اینجا میشود. اما این حرف غلطی است.خانوادهای که به خاطر گرما فرزندش را از دست میدهد اما باز هم دراین بیابان میماند، جایی برای رفتن ندارد.»
رابط درباره تعداد کپرها هم میگوید:«تعداد آنها متغیر است، قبلاً 80 کپر بودند الان 10 کپر شدهاند.» یک سری از آنها به بیابانی دورتر رفتهاند. تلفنها را هم جواب نمیدهند. چون به گفته آنها میترسند که پیدایشان کنند. آنها همچنان درحال پس دادن تاوان خشکسالی هستند که خود در آن هیچ نقشی نداشتهاند. مثل پرندگانی که به هوای تالابی میآیند که مدتهاست خشک شده است! سال گذشته بود که محیطبانان و فعالان حوزه محیط زیست هزاران جوجه پرنده گرفتار در تالاب را نجات دادند اما نه همه را!»
حالا بچههای آنها سوءتغذیه بیشتری دارند.مثل جوجه پرندههای مهاجر تالاب که غذایشان ماهیهای کوچک نیمه هضم شده در دستگاه گوارش والدین است! اما ماهیهای کوچک هامون پیش از پرندگان در تب بیآبی مردند.
بعضی از خانوادهها بیخیال «کپرها» شدهاند. راحت میشود از گیر و گرفتاری فرار کرد. زمین فرش آنها شده و آسمان سقف شان. تعقیب و گریزها و فرارهای پی در پی، بین پدرها، مادرها و فرزندانشان جدایی انداخته و جمعیت نمیداند چه بلایی سر بعضی از کودکان آمده است. رابط از بچهای حرف میزد که کمرش دچار شکستگی شده بود و خانواده او را برای درمان به تهران آورده بودند. جایی برای ماندن نداشتند و بیابان خدا را انتخاب کردهاند.
اما دراین تعقیب و گریز مجبور به جدایی از بچه شدهاند وهمین درد روی دردشان گذاشته و زخمشان را عمیقتر کرده! با این شرایط جمعیت هر لحظه منتظر رسیدن خبر فوت یک کودک است. کودکانی که دیو خشکسالی و بیتوجهی به توسعه پایدار بیابانهای پرسراب تهران را به گریزگاه آنها تبدیل کرده است. حضور کارتن خوابهای معتاد دراین بیابان هم یکی از دلنگرانیها است. کسانی که میتوانند کودکان را آزاردهند.
او از کودکی یاد میکند که خانوادهاش هر دو پایش را در نوزادی بستهاند تا راه رفتن یاد نگیرد، تا بهتر بتواند در بزرگسالی گدایی کند.حالا نمیدانند که چه بر سر این بچه آمده است. رابط میگوید:قبلاً برخی از مهاجران زابلی اسکان داده شده اند اما کپر این افراد را آتش میزنند. چرا باید رفتار دوگانه با هموطنان داشت؟
فرار از بیابان به بیابان
مظفریان که به همراه دیگر اعضای جمعیت امام علی یک روز پس از آتش زدن کپرهای زابلیها به بیابانهای شهر قدس رفته است میگوید: «تعدادی از آنها به بیابانهای دور رفتهاند. ما فقط 10 زن و مرد را با 10 کودک دیدیم.» آمار دقیقی از آنها ندارد. به بیابانهای اطراف رفتهاند. گوشی هایشان را جواب نمیدهند. بیابان است و سایه. آنها از سایه خودشان هم میترسند. خیلی از بیابان نشینهای شهر قدس که گذشتهشان برمی گردد به محوطه باستانی «شهرسوخته» که نخستین جراحی را در 5 هزار سال پیش ثبت کرده است، شناسنامه ندارند. شهر سوخته ماحصل هامون و هیرمند است. شهری که نخستین جراحی چشم را هم به نام خود دارد. دقیقترین خط کش جهان به نام آنهاست. حالا در تهران و شهریار گدایی میکنند. زابلیها که بیابان نشینی به شناسنامه دوره معاصرشان تبدیل شده است در این شهر دوره گردی میکنند و ساز میزنند. مظفریان از آنها به عنوان هنرمندانی یاد میکند که هر کدامشان حداقل 5 ساز سنگین زابلی مثل قیچک، دهل و... مینوازند... زنان اما اجازه نواختن ساز ندارند. به سمت گدایی یا آنطور که خود میگویند «فقیری» میروند. او میگوید: «مسئولان اجازه دایرکردن مدرسه برای آنها
نمیدهند چون معتقدند در این صورت روند مهاجرت بیشتر میشود.
درحالی که بچههایی که 20سال پیش به این نقطه مهاجرت کردهاند الان کارتن خواب شدند اما اگر آموزش میدیدند امروز زندگی دیگری را تجربه میکردند.»
کپرنشینی در مسیر رود
«سیدعلی اینانلو» معاونت سیاسی فرمانداری شهر قدس در گفتوگو با روزنامه ایران کپرهای سوخته را متعلق به اتباع پاکستانی غیر مجاز میداند که در بستر رودخانه برای خودشان جایگاه درست کرده اند:«آنها در شهرهای همجوار تکدی گری می کنند و سر میدانها ودر ترافیک گدایی.» یک بار آنها را به اردوگاه «عسگرآباد» فرستادهاند.
او در پاسخ به حرفهای جمعیت امام علی که اتباع خارجی بودن آنها را کاملاً تکذیب میکنند میگوید:«چند خانواده هم بودند که ظاهراً گفته میشود از سمت شرق کشور آمدند.آنها اعتیاد دارند. در بستر رودخانه زندگی میکنند. اعلام کردیم اگر شغل میخواهید برای شما شغل تهیه کنیم اما قبول نکردند.»
بستر رودخانهای که اینانلو از آن حرف میزند و امروز مأمن کسانی شده است که از خشکسالی و بیآبی جستهاند رودخانه «شاه چای» یا «رودخانه کرج» است. او علت آتش زدن کپرها و فشار به بیابان نشینها را شروع فصل بارش میداند ومی گوید:«اگر فردا بر اثر سیلاب اتفاقی برای یکی از خانوادهها بیفتد نخستین کسی که از ما مسئولیت میخواهد خود شما خبرنگارها هستید.»
فرمانداری به آنها اعلام کرده است که باید در شهر یا روستا برای خودشان جا ومکانی بیابند. اینانلو میگوید:«ما نمیتوانیم اینجا به کسی خدمات بدهیم.»
او در پاسخ به این سؤال که چه مشاغلی را برای کپرنشینهای هموطن دارید هم میگوید:«ما تلاش میکنیم در مراکز کارگری و کارگاهها برای شهروند کار فراهم کنیم. اما آنها نمیخواهند که سر کار بروند میخواهند تکدی گری کنند.»
او در پاسخ به این اعتراض که فرمانداری برای بیابان نشینهای زابلی شرایط اسکان و اشتغال را به وجود نمیآورد هم میگوید:«مشکل بیکاری در تمام کشور وجود دارد. همین چندروز پیش رئیس جمهوری محترم گفتند که بزرگترین خیر در کشور ایجاد شغل است. ما تا اندازهای که توان و امکانات داریم برای همه شهروندان شغل ایجاد میکنیم اما ما مجبوریم از ایجاد اسکان در بستر رودخانه جلوگیری کنیم چون فصل سیلاب است و هر مشکلی ممکن است ایجاد شود.»
او در پاسخ به این سؤال که آیا آتش زدن، راهکار نتیجه بخشی برای جلوگیری از ایجاد حاشیه نشینی است هم میگوید: «کپرهایی که آتش زده شد متعلق به اتباع غیر مجاز است. آن چیزی که در شبکههای اجتماعی نشان داده شد هم زباله هایی است که از سطح شهر جمعآوری میشود.»
اینانلو در پاسخ به این سؤال که روشهای شما برای جلوگیری از ایجاد سکونتگاههای غیرمجاز توسط هموطنان چگونه است هم می گوید:«مرتب هم از اداره بهزیستی و هم اداره اجتماعی فرمانداری با آنها صحبت میکنند. نیروی انتظامی خواهش میکند که اینجا را ترک کنند. اگر فردا رودخانه پرآب شود غرق میشوند.» او درباره حضور یک خانواده شهید در میان کپرنشینها هم میگوید:«نمی شود هرکس یک عکس را نشان داد وگفت من خانواده شهیدم قبول کرد. اما متولی خانوادههای شهدا بنیاد شهید است و این بنیاد باید به مسأله رسیدگی کند.»
موبایلهای خاموش
یکی از اعضای خانوادههای زابلی میخواهد که رسانهها وضعیت نابسامان زندگی آنها را به گوش مسئولان برسانند. چون از بیابانگردی و فشارهای آن خسته شده است. تماس خبرنگار ما برای گفتوگو با مهاجر کپرنشین بینتیجه میماند. گوشیاش بعد از دو روز از آتشسوزی کپرها همچنان خاموش است.
ارسال نظر