علی جنتی و هفت سکانس کوتاه و بلند
یک فعال فرهنگی معتقد است: سنگینی فشارهای سیاسی بر پیکر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیار سنگینتر از فشاری است که بر وزارت امور خارجه وارد میشود.
رضا بردستانی در یادداشتی به مسائل پیش روی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پرداخته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«وزارت فرهنگ؛ وزیر ارشاد
علی جنتی و هفت سکانس کوتاه و بلند
یازدهمین دولت با شعارِ «تدبیر و اعتدال» در حالی کار خود را از سیزدهمین روز امرداد آغاز کرد که چالشهای سیاسی و اقتصادی، تمام فضای رسانهیی کشور را مملو از اخبار و تحلیلهای ریز و درشت در اختیار گرفت. سرنوشتِ یارانهها، پروندهی مسکن مهر، کسری بودجه، ترمیم بودجه، دستگاه دیپلماسی، آیندهی وزارتخانهها و اخباری از این دست با حواشی تمامناشدنی که همیشه عابرین را برای دقایقی در پیادهروهای پرازدحام و روبهروی روزنامهفروشی میخکوب میکند.
مثلِ همیشه و طبق عادتی مکرر، فرهنگ و جراحتهای ناشی از سوءمدیریت! مغفول ماند و کسی سنگِ فرهنگ و اهالی آن را به سینه نزد. دکتر سیدمحمد حسینی و حلقهی کرمان ساختمان روبهروی مجلس در میدان بهارستان را به یاران جدیدی میسپارند تا امور فرهنگی، هنری و ارشادی را حال و هوایی تازه بخشند.
تا این زمان شمقدری جایش را به ایوبی، شاهآبادی اتاقش را به مرادخانی، محمدزاده جایش را به انتظامی، فداکار صندلی خود را به کاراندیش مروستی، و موسوی سکان مدیریتش را به اوحدی داده، اما یک معاونت در حوزهی مدیریت جنتی هنوز دستخوش تغییر نشده است؛ معاونت فرهنگی.
معاونت فرهنگی یکی از جذابترین حوزهها در بدنهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شمار میرود؛ تا جایی که محسن پرویز هیچگاه آن معاونت را فراموش نکرد و همیشه یکی از منتقدین جدی جانشین خود بود و بهمن دری نیز با سر کار نیامدن راه را برای انتساب اسماعیلی باز گذاشت، وگرنه معلوم نبود چه اتفاقاتی در طبقهی سوم آن وزارتخانه رسانهیی میشد. آنچه مسلم است، بدون تغییر ماندن این معاونت به دلیل استمرار سیاستهای فعلی و ماندگاری اسماعیلی نیست، بلکه حساسیتِ این بخش باعث شده است تا انتخاب جانشین به تأخیر افتد.
از این مقدمه که بگذریم، احساس میشود وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در روزهای پشت سر نهاده و نیامده به خوبی دریافته و درخواهد یافت با وجود اینکه حوزهای فرهنگی - ارشادی را تحویل گرفته است، اما وزارتخانهی محل استقرارش دست کمی از وزارت امور خارجه یا حتا کمیسیونهای سیاسی مجلس و حتا دوران طولانی دیپلمات بودنش ندارد. حوزهای که قبل از فرهنگی - ارشادی بودن! کاملا سیاسی - اقتصادی است.
سینما و تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی، شعر و ادبیات، چاپ و نشر، کتاب و ناشران، نمایشگاههای فرهنگی - هنری، فعالیتهای قرآنی و رسانههای دیجیتال، سازمانهای ریز و درشت زیرمجموعهی وزارت ارشاد، سرنوشت قراردادها و برنامههای فرهنگی ناتمامِ باقیمانده از سالهای قبل، برنامههای ادواری پیش رو و بسیاری از این دست دغدغهها چیزی نیست که یکشبه قابل رسیدگی باشد یا با جابهجایی افراد قابل چشمپوشی.
خانهی سینما شاید یکی از پرچالشترین حوزههایی به شمار آید که هر آن ممکن است پای وزیر را به ساختمان آن طرف خیابان بهارستان بکشاند، همانگونه که موسیقی، مطبوعات، کتاب و رسانههای دیجیتال هم از این قاعده مستثنا نیستند. ارتباط دوسویه با کمیسیون فرهنگی مجلس و بررسی برخی از کلانبرنامههای فرهنگی میتواند راه را بر بسیاری از سوءتفاهمها ببندد، همانگونه که نبود برخوردهای شعاری در حوزههای پرچالشی مثل موسیقی، کتاب و برخی نمایشگاهها هم از همین دسته محسوب میشوند. از اینرو معتقدیم رعایت نوعی هوشمندی و درایت و اعتقاد به برخی واقعیتها میتواند وزارتخانهی همیشه پرحاشیهی فرهنگ و ارشاد اسلامی را کمی تا قسمتی آرام کند.
سکانس نخست: معاونت فرهنگی
ساکن طبقهی سوم وزارتخانهی فرهنگ و ارشاد اسلامی طبق قانونی نانوشته فرد دوم این وزارتخانه به شمار میرود، جایی که سایهی احزاب، ارگانها و برخی صاحبان نفوذ و قدرت به خوبی مشهود است. این معاونت میتواند وزیر را از بسیاری دغدغههای ریز و درشت رها کند یا او را دچار حواشی گاه چالشی و دردسرساز سازد. دو معاون قبلی گواهی بر این مدعا هستند؛ تا جایی که رویارویی رسانهیی دو معاون سابق برای مدتها میهمان مطبوعات و رسانهها بود.
سکانس دوم: تئاتر و سینما
وجود چهرههای مختلف با افکار و اندیشههای متضاد این فرصت را برای تعامل کامل در این عرصه سلب کرده است. همانگونه که تصور همسازی تمامی اهالی سینما و تئاتر امری محال به شمار میرود، قطع به یقین رضایت از مدیران سینما و تئاتر هم چندان بالا نخواهد بود. در این رابطه سه اصل میتواند راهگشا باشد. نخست اعمال نظر تمام اندیشهها و سلایق محال است. سیاستهای کلان احتمالا برخی از سلایق و اندیشهها را برنمیتابد و نهایتا وزیر ارشاد هم اجباری در همراه کردن تمامی نیروهای تئاتر و سینما را با خود ندارد، پس چندان دور از ذهن نیست، حتا با ایجاد فضای جدید و حاکم شدن اندیشهای متفاوت با آنچه تا قبل از سیزدهم مرداد 92 بر مسند تصمیمگیری قرار داشت هم همچنان شاهد برخی انتقادات و مخالفتها باشیم، اما آنچه در این حوزه مهم و حیاتی محسوب میشود، حضور در عرصههای بینالمللی و ارتباط دوسویه با صاحبان اندیشه و سبک در سطحی وسیعتر از منطقه و قاره است.
سکانس سوم: شعر و ادبیات
انتصاب یحیی طالبیان به عنوان قائممقام وزیر در امور شعر که گویا با دستور مستقیم احمدینژاد صورت گرفت و حضور قادر طراوتپور عقیق هرگز درخور شعر و ادبیات آن هم در وزارتخانهای که اساسا فرهنگی است، نبود و نشان داد تنها یک عنوان است و اطاعت امر رییس قوهی مجریه، وگرنه این وزارتخانه شعر فجر را در کارنامهی خود کافی میداند. حضور مسؤولانه در این حوزه یا فاصلهگیری کامل میتواند استراتژی معقولانهای از سوی وزیر باشد. البته احساس میشود همانگونه که مدیر غیرورزشی در ورزش نهادینه شده است، پذیرش مدیریتی که لزوما شاعر نباشد، اما درایت و مدیریت داشته باشد، در این حوزه شاید کارگشاتر باشد، هرچند دو منصوب قبلی هم شاعر نبودند، اما چندان مدیر هم نبودند!
سکانس چهارم: کتاب و نشر و ممیزی
زندهیاد مهدی آذریزدی در جایی گفته بود، از همان روزی که وزارت ارشاد مجوز چاپ کتابی از کتابهایم را نداد، دیگر ننوشتم. درست هم میگفت، «قصههای خوب برای بچههای خوب» در جلد هشتم باقی ماند و جلدهای نهم و دهم برای همیشه نافرجام یا بهتر بگوییم بدفرجام شد. ممیزی از دیدگاه تخصصی کاری است در جایگاه خود لازم و فنی و نه احساسی و سلیقهیی، یعنی اگر قرار باشد با مقولهی کتاب و ممیزی شعاری، احساسی و سلیقهیی برخورد شود، یعنی در ادارهی کتاب وزارتخانه تفکری حاکم است که چندان به تغییر وزیر، دولت و سیاستهای حاکم ربطی ندارد، البته در خوشبینانهترین حالت هم نخواهیم پذیرفت که وزارتخانهی جنتی برای همیشه چشمهایش را بر ممیزی ببندد، این ادعایی شعاری است و هرگز عملی نخواهد شد.
در این بخش حمایتهای همیشه ناموفق وزارتخانه از برخی کتابها و حرکتهای کوتاهمدت و بدون تداوم اصولی فقط و فقط عارضهای بوده است که بودجهی نحیف این وزارتخانه را هدف قرار داده است. بررسی بیستسالهی کتابهایی که تحت حمایت این وزارتخانه چاپ و منتشر شده است، نتایج دردآوری را برملا خواهد کرد. کتابهایی که گاه نویسندگان و مؤلفانشان نیز از آنها رویگرداناند!
سکانس پنجم: نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
در بین هزاران هزار نمایشگاه که در ماهها و فصلهای مختلف سال برگزار میشود، نمایشگاه بینالمللی کتاب گل سرسبد آنهاست. رضا امیرخانی در اعتراضی هوشمندانه عبارت زیبایی به کار میبرد با این مضمون که برپایی نمایشگاه بینالمللی کتاب در مصلای امام خمینی (ره) گواه پسرفت فرهنگی است و از درجا زدن هم بدتر است. بحث نمایشگاه، کم و کیف برپایی آن و از همه مهمتر مکان برپایی نمایشگاه از مباحث قدیمیای است که پرداختن به آن دیگر به قدری نخنما شده است که کسی به آن توجه نخواهد کرد. سه اصل مهم در این قسمت قابل توجه است؛ برپایی نمایشگاه بینالمللی امری است ضروری و غیرقابل تغییر، جایگاه فعلی برپایی به هیچ وجه مناسب و درخور نیست و نهایتا اینکه ساخت جایگاهی جدید زمانبر، هزینهدار و تقریبا نزدیک به غیرممکن است، اما تغییر در کیفیت برگزاری، مطالعه بر مکانهای جایگزین (حتا بازگرداندن آن به محل نمایشگاه بینالمللی تهران) یا حتا باغ کتاب و نیز تغییر در سیاستهای کلان آن امری است کاملا ضروری. این مجموعه باید به گونهای مدیریت شود تا با تغییرات احتمالی در معاونت فرهنگی یا شخص نخست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چندان دچار تغییر و تحول بنیادین نشود.
سکانس ششم: فعالیتهای قرآنی رسانههای دیجیتال
این دو حوزه یکی جدید و دیگری جزیرهای است تا جاییکه گاه احساس میشود مجموعهی فعالیتهای قرآنی در حوزهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اما با سیاستهایی خارج از آن وزارتخانه اداره میشود. البته رسانههای دیجیتال هم با مدیریتی غیرمسؤولانه و برنامههایی کماثر، احساسی و موجگونه نتوانسته است رسالت نخستین خود را با درصدهایی اندک جامهی عمل پوشاند. از همین دست میتوان به انجمنهایی چون انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، بنیادهایی همچون بنیاد ادبیات داستانی و نهاد کتابخانههای عمومی کشور هم پرداخت که قطع به یقین مشاورین محترم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان مقتضی کاستیها را بررسی خواهند کرد و به اطلاع جنتی خواهند رسانید.
سکانس هفتم: معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی
معاونتی که خارج از ساختمان مرکزی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچون چندین معاونت، سازمان و انجمن اداره میشود و سیاستهای آن با ظرافت و حساسیت بالاتری نسبت به دیگر قسمتها نهادینه شده است، در برهههایی از دوران و دولتهای قبلی به مکانی برای قدرتنمایی و نه سیاستگذاری و جلب افکار و اندیشهها مبدل شد تا جایی که به نظر میرسید در برخی عزل و نصبهای این معاونت (همچون معاونت فرهنگی) شخص وزیر محترم بیخبرترین فرد وزارتخانه است و از پاستور برای بهارستان تصمیمگیری میشود و احتمالا نقش وزیر تا جایگاه امضاکنندهی حکم معاونت مذکور تنزل پیدا میکند. آنچه مسلم است، اگر حتا چنین گمانهزنیای درست به نظر برسد، اما از وزیر محترم سلب مسؤولیت نخواهد کرد. این معاونت با وجود روزنامهها، افکار و اندیشههای متفاوت و متضاد و افراد و گروههای صاحب جایگاه و وجاهت باید هوشمندانهتر از هر معاونت دیگر در حوزهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مدیریت شود.
آنچه در انتهای این نوشتار قابل توجه است، تجربهی دیپلماتیک جنتی است که هر فرد نگرانی را آرام میکند که اگرچه وزیر فعلی از تجربیات فرهنگی و هنری فربه نشده است، اما یک دیپلمات باتجربه و سرد و گرم چشیده است. اگرچه این دیپلمات بودن و سیاسی بودن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با شعار انتخاباتی دکتر روحانی که مدعی بودند در ازای دولتی کردن فرهنگ به فرهنگی کردن دولت اهتمام دارند، فاصله دارد، اما باید به یاد داشت، فرهنگیترین وزارتخانهی دولت از سیاسیترین وزارتخانهی دولت سیاسیتر است، تا جاییکه میتوان ادعا کرد سنگینی فشارهای سیاسی بر پیکر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیار سنگینتر از فشاری است که بر وزارت امور خارجه وارد میشود، فشاری که وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری هم از آن بیبهره نیست.
آرزوی فرهنگی ما سربلندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است؛ آرزویی که بدون تقویت مالی و مدیریتی قطعا غیرممکن مینماید.»
ارسال نظر