رفتن و به تماشا نشستن «مضحکه دزدها» در تماشاخانه سنگلج
پارسینه: 20 روزی از مهرماه میگذرد و از درگیریهای شروع سال تحصیلی و دغدغههای چنینی کمیکاسته شده است؛ حال وقت آن است به سراغ خوراک روحمان برویم و تلاش کنیم تا شادی برایش هدیه بگیریم و اگر فضاي همگامي با دوستان همفكر فراهم شود كه چه بهتر.
روزی از مهرماه میگذرد و از درگیریهای شروع سال تحصیلی و دغدغههای چنینی کمیکاسته شده است؛ حال وقت آن است به سراغ خوراک روحمان برویم و تلاش کنیم تا شادی برایش هدیه بگیریم و اگر فضاي همگامي با دوستان همفكر فراهم شود كه چه بهتر.
این روزها، یکی از بهترین گزینهها، رفتن به تماشاخانه سنگلج است که 48 سالگیاش را به تازگی جشن گرفته و نمایش خوب و خوشساخت ایرانیاي را روی صحنه دارد.
اما دلیلهای من برای این پیشنهاد:
1- نویسنده «پویان غفاری» دست به اقتباسی از«بالماسکه دزدها» اثر نمایشنامهنویس فرانسوی، ژان آنوی زده است. دو ترجمه از اين نمایشنامه در بازار کتاب موجود است؛ بهتر بود، دو مترجم بعد از اتمام کار خودشان باهم گپی میزدند تا پرده اول و دوم اینقدر تفاوت در خروجی ترجمه چاپ شده نداشت و به خوبی این حرکت به سرانجام ميرسد. اقتباس «مضحکه دزدها»، یادآور نمونههای مشابه در سالهای قبلتر مانند «قهوه قجری» آتیلا پسیانی یا «رام کردن زن سرکش» داود فتحعلیبیگی و ... است. دیالوگهای نوشته شده و شخصیتپردازی قابل تأمل و توجه است.
2- گروه کارگردانی: طراحهای صحنه به خوبی با استفاده از قابلیتهای نمایشهای ایرانی و تصویرهایی که به زیبایی انتخاب کردهاند، برای ما تماشاچیان، موقعیتهای مکانی را تعریف کردهاند و میزانسنها و حرکات تعریف شده بازیگران در طول اجرای نمایش به قامت بستن «هادی عامل» و همراهانش برای گسترش و نشان دادن جلوههای کمتر دیدهشده نمایش ایرانی و قابلیتهای آن اشاره میکند. برای نمونه شمرپوشی سردسته دزدها را به خاطر داشته باشید و بقیه را خودتان خواهید یافت.
3- موسیقی به غیر از کمک به ساختن فضا و حس و حال اجرا، نقش هم بازی میکند. «آرش عزیزی» و همنوازانش یک ارکستر کوچک را در پایین پلههای صحنه برایمان آماده کردهاند و پذیرای همراهیهای شما با دست زدنهایتان هستند؛ البته در طول اجرا شیطنتهایی هم میکند و به شکلگیری کمدی کمک میکند.
4- بازیگران: گروه 6 نفره بازیگران این نمایش به معنای کامل یک تیم اجرایی هستند و هر کدام کار خودش را به خوبی انجام میدهد و همزمان حواسش به کناریاش نیز هست تا اگر نیاز بود به کمک او هم بشتابد. كوتاه و بلند بودن نقش اصلا مهم نیست، نمونهاش بازی «ارسطو خوشرزم» است که نقش جارچی دارد و بعد از تصادف، دنیای خود را عوض میکند با حرکات نرم بدنی و بازی را در سکوت ادامه ميدهد. در میان صحنهها او سعی در پر کردن فضا و خالی نماندن صحنه در کنار جاهایی که میخواهد حضورش به بقیه حاضران در صحنه اعلام شود و نمیتواند؛ از دست ندهید كه دیدنی است. در دسته دزدها «محمد صمدیفرخ» بازی میکند و فرخ نيز در دو نقش ظاهر ميشود و از شیوه کمدی لهجه استفادهای بجا میکند. نقش کارگردان را در خلق این نقشهای متفاوت و لحظات درخشان نباید نادیده گرفت. از سوی دیگر «حمید رحیمی» و نقش کال تپل و فلسفهای که برای اسمش ارائه میدهد و آنچنان نگاه میکند که هر کس درک نمیکند؛ مشکل از خودش است به یک طرف، در صحنهای هم شمرپوشی میکند و در مجلس مضحکه شرکت میکند و دیالوگها را بر همان منوال میگوید، به یاد ماندنی است. «محمدرضا ایمانیان» یادآور
«جعفرخان از فرنگ برگشته» است و تلاش میکند فرنگیمآبی را با فخر به همه بفروشد. «سینا کرمی» نقش «نفله» را بازی میکند، راننده اُتولی است و در روزگاری شالکش تختحوض هم بوده است؛ مکثها ونگاههایش تلاش برای ابراز وجودش در کنار استفاده از قابلیتهای بدنش کمدی دلنشین و دیدنی خلق میکند. «الهه شهپرست» در مضحکه دختر عاشقپیشهای را با شیوه تختحوضیکاران و با اغراقی دوست داشتنی بازی میکند و حتی برای کسی که لحظههای حسی دوست داشتنیاي میانشان رد و بدل شده؛ فداکاری و سیاهپوشی میکند تا همه چیز ختم بخیر شود. «لبخند بدیعی» عمه خانم را بازی میکند؛ سنش به عمه خانم خانواده نمیخورد؛ اما بازهم قرارداد نمایش ایرانی به خوبی خود را نشان میدهد. کارگردان برای او صندلیاي قرار داده که همیشه همراهش است و روی آن مینشیند و این قرار در کنار احترام بقیه این باورپذیری را بهتر نشان میدهد. از سوی دیگر جانبداریهایی میکند تا همه چیز خوب پیش برود و بازی هوشمندانهاش جلوهای تماشایی میگیرد؛ اما اصل ماجرا «علی هاشمی» است که از ابتدا وعده سیاهپوشیاش داده میشود تا مجلس مضحکه شکل گیرد. در صحنهای زیرکی سیاه، نمایش و حل مسئله
و گهگاهی از آرزوهای سیاهپوشها کوتاه میگوید و رد و عاشق میشود؛ صحنه بیان عشقش به شیرین خود ماجرایی است که باید دید.
اگر همین چند پیشنهاد را جدی بگیرید و به دیدن این نمایش بروید، آنقدر شاد میشوید که بازهم به دوستانتان خواهید گفت تا بروند این نمایش را ببینند.
جدای از این نمایش و اجرا باید به گروه نمایشی پاپتیها و مخصوصا آقای هدایت هاشمیدست مریزاد گفت که برای ماندگاری نمایشهای ایرانی و شاد بودن مردم سرزمینشان تلاش میکنند و از هیچ تلاشی دست نمیشویند و با افتخار و سربلندی از این گنجینه اسم میبرند. باشد که برقرار باشند و شاهد کارهای بیشتر از این گروه دوست داشتنی باشیم.
منبع:روزنامه قانون
ارسال نظر