یک بلاگر حزباللهی: چرا انتخابات در ایران تا به این حد ناموسیست؟
به گزارش پارسینه، وبلاگ «آینده از آن حزبالله» نوشت:
پای ناموس که وسط باشد انجام هرکاری مجاز میشود؛ انگار. هم خودِ فرد فکر میکند هدف (یعنی دفاع از ناموس) آنقدر مهم و حیاتیست که برای حفظش میشود از هر وسیلهای استفاده کرد. هم باز خود فرد فکر میکند جامعه به او حق میدهد و بلکه او را ستایش میکند که برای دفاع از ناموسش دست به هر کاری بزند. فرد احساس میکند اگر از ناموسش دفاع نکند یک عمر تحقیر را باید بپذیرد. حالا بحثِ انتخابات در ایران است که برای نامزدها به شدت ناموسیست. یا اگر بخواهییم مودبانه سخن بگوییم انتخابات در ایران بحثِ مرگ و زندگی شده است؛ انگار!
اما چرا؟ چرا یک چیزی از درونِ وجودِ نامزدها و اطرافیانشان نهیب میزند که اگر میخواهید زنده بمانید توی این ایام هرچه از دستتان برمیآید انجام دهید؟ چرا این روزها همه با رگهای گردنِ بادکرده حتی به رفیقِترین رفیقشان میتازند به خاطر انتخابات؟ چرا اینهمه فضای انتخابات در ایران خشن و دشمنانه است؟
در چرایی به بحثِ نگران مردم بودن و خدمت به آنها و پیشرفتِ جامعه نمیشود اشاره کرد که هیچ! متاسفانه حتی بحثِ ثروت و قدرت هم مطرح نیست؛ انگار. دستِ کم برای برخی نامزدها حتی رسیدن به ثروت و قدرت هم باعثِ اینهمه دست و پا زدن نمیشود. به نظرم تنها دلیل این موضوع میتواند یکچیز باشد.
نامزدهای انتخابات هرکدام به خوبی به این واقعیت رسیدهاند که شکست در انتخابات یعنی حذفِ کامل از صحنهی مسئولیت. فردای انتخابات، بازنده هیچ کاره میشود. هیچکارهی هیچ کاره. و این یک مورد نه انگارهای ذهنیست که واقعیت عیانِ جامعهی ماست. در کشورِ قشنگ ما هرکس به قدرت رسید اول از همه تمام مخالفین و منتقدان و حتی کسانی که متفاوت با او فکر میکنند را از حَیّزِ انتفاع خارج میکند و در مرحلهی بعد یکی از جدیترین کارهایش میشود زدن توی سر مخالفان. شکست در انتخابات در واقع شروعِ یک دوره تحقیر، یک دوره بی حرمتی و یک دوره گوشهنشینی است.
در حالی که آدمها هرچقدر هم متفاوت، باز هم نقاط مشترکی دارند که بشود با هم کنار بیایند. یا اگر این حرف را تساهل و تسامح فرض شود لااقل کسی که ۸ سال یا کمتر یا بیشتر توی یک کار بوده باشد یکسری تجربیات دارد که سرمایهی ملی محسوب میشود. که باید از این سرمایه استفاده کرد. یا ممکن است فردی در خصوص نظرش با نظرِ سیاسی با پیروزِ انتخابات متفاوت باشد اما درباره مثلاً صنعت، تجارت یا آموزش و پرورش یا فرهنگ متخصصی باشد که باید از او استفاده کرد.
در کشور ما اما از فردای انتخابات، رئیسجمهورِ جدید شروع میکند به تغییر در مسئولیتها و این تغییر تا هُمفیها خالدونِ آبدارخانهی ادارهی آموزش و پرورش فلان روستای فلان شهرستان هم میرسد. و این؛ درست نیست. و این، همان چیزی است که باعث میشود برای جلوگیری از چنین تحقیری افراد بحثِ انتخابات را مرگ و زندگی بدانند. چون احزاب و گروهها در ایران چیزی از خودشان که ندارند هرچه دارند از دولت است. از نفت. و با جدا شدن از نفت خرجِ دفتر و دستکشان هم درنمیآید و باید دستِ کم ۴ سالِ تمام تحقیر را تحمل کنند.
اینروزها اگر فرصت داشتید دوباره نگاهی به نفحاتِنفتِ امیرخانی بیندازید.
ارسال نظر