انتقاد شديد بازيگر سريال «پژمان» از اقدام يك مجله
پارسینه: در جريان فعاليتهاي روزمره کاري، جدا از اخبار و تحليل هايي که بنا بر رسالت مطبوعاتي موظف به انعکاس آنها هستيم، هر ازگاهي مواردي از برخي سهل انگاريهاي همکارانمان نيز به گوشمان مي رسد که جاي تأسف و افسوس دارد....
گروه تلويزيون - در جريان فعاليتهاي روزمره کاري، جدا از اخبار و تحليل هايي که بنا بر رسالت مطبوعاتي موظف به انعکاس آنها هستيم، هر ازگاهي مواردي از برخي سهل انگاريهاي همکارانمان نيز به گوشمان مي رسد که جاي تأسف و افسوس دارد. شيطنتهايي که گاه موجب مي شوند ديدگاه مردم، هنرمندان و مسوولان نيز نسبت به رسانه ها و مطبوعات تغيير و به بدبيني گرايش پيدا کند. اين بار نيز اقدام يک مجله (زندگي ايده آل) در برخورد با هنرمندي که به تازگي با سريال «پژمان» مورد توجه دوباره مخاطبان و نشريات قرار گرفته، موجبات دلخوري شديد وي را فراهم آورده است.
اين نشريه زرد و خصومت طلب را نخريد !
سام درخشاني - از اولين حضور من جلوي دوربين و اولين آشنايي ام با شما مردم عزيز سرزمينم سالها ميگذرد . در تمام اين سالها تلاش کردم به هيچ چيز جز رضايت مردم و اعتلاي هنر کشورم فکر نکنم و عاشقانه، خالصانه و صادقانه کار کنم و هيچ گاه از سختيهايي که براي رسيدن به اين نقطه تحمل کرده ام حرف نزنم . در تمام اين سالها سعي کردم رابطه ام با رسانه ها و رسانه چي ها که ميدانم و ميبينم خيلي هايشان چگونه به خاطر عشق به کارشان زحمت ميکشند، عرق مي ريزند و در مقابل، دستمزدهاي ناقابلي ميگيرند را حفظ کنم و بهترين تعامل را با آنها داشته باشم . روي سخنم با همين دوستان است . دوستاني که متاسفانه به واسطه حضور معدود آدمهاي کم سواد، غرض ورز و بعضاً خط بگير، خيلي وقتها مورد ظلم و سوء ظن جامعه هنري و هنرمندانش قرار گرفتهاند .
اين روزها به واسطه بازي در سريال « پژمان » بارها و بارها مورد لطف و محبت شما عزيزان قرار گرفتم که از همين جا به خاطر همه مهربانيهايتان تشکر ميکنم، اما آنچه باعث شد تصميم بگيرم اين بار بيواسطه با هم صحبت کنيم، بي اخلاقي و حرکت زننده مجله زندگي ايدهآل که به گواه بسياري از همکارانم تبديل به زردترين مجله ايران شده است، بود؛ در اين چند خط تصميم دارم هر آنچه پشت پرده اين اتفاق رقم خورده است را بدون هيچ پس و پيش و سانسوري برايتان بنويسم تا نقاب از صورت سردبير اين نشريه بردارم .
چند ماه پيش از طرف سردبير اين مجله با دوست عزيزم رضا يزداني تماسي گرفته شد و آن طرف خط يکي به او گفته بود « قصد داريم تصوير تو را با يکي از دوستانت روي جلد مجله مان بزنيم، خودت چه کسي را پيشنهاد ميکني؟ » رضاي عزيز هم که لطفش همواره شامل حال من بوده است ميگويد « الان صميمي ترين دوستم سام درخشاني است . » طرف پشت خط بدون هيچ مکثي به رضا يزداني گفته است « نه، او را نميخواهيم ! يک نفر ديگر را پيشنهاد بده ! » رضا يزداني از اين نوع صحبت کردن آن خبرنگار ناراحت ميشود و قضيه عکاسي و روي جلد رفتنش را کاملا منتفي ميکند و همانطور که از يک رفيق واقعي انتظار مي رود، تمام ماوقع و کل داستان را برايم تعريف کرد . از آن روز به بعد تصميم گرفتم ديگر با نشريهاي که سياستش درباره من اينگونه است حرف نزنم و برايشان وقتي نگذارم . مطمئن بودم دوباره گذر پوست به دباغ خانه خواهد افتاد . چرخ زمان گشت تا بالاخره سريال « پژمان » روي آنتن آمد و همانطور که پيشبيني ميکردم با استقبال ويژهاي روبهرو شد . ديگر سالهاست به شيوه رسانهها عادت کرده ام؛ آنها به محض اينکه يکي از کارهايت گُل ميکند و ديده ميشود ميآيند قربان صدقه ات ميروند اما وقتهايي که هيچ کاري روي آنتن نداري، يک بار هم جوياي حالت نميشوند ! مهم نيست، گفتم که عادت کردم ... ! مطمئن بودم سروکله دار و دسته آن مجله زرد رنگ ( اين روزها رو به نارنجي !) دوباره پيدا خواهد شد و قربان صدقه ها و جوياي احوالات شدنشان از سر گرفته خواهد شد، اما قسم خورده بودم ديگر توجهي به آنها نکنم . تا اينکه يک شب سردبير اين نشريه به من پيامک تهديد آميزي با اين مضمون فرستاد « آقاي درخشاني، با توجه به درخواستهاي متعدد مخاطبان نشريه ما، دوست داريم با شما گفت و گو کنيم، در صورت عدم همکاري مجبور ميشويم از عکسها و گفتوگوهاي قديمي شما استفاده کنيم ! » البته که اين پيامک هيچ تاثيري در تصميم من نگذاشت، ولي به من ثابت کرد قرار نيست در شيوه برخورد اين رسانه با هنرمندان تجديد نظري اتفاق بيفتد . پيش از اين وقتي پاي حرفهاي خيلي از همکارانم مينشستم، آنها نيز از برخوردهاي زننده سردبير اين نشريه برايم گفته بودند، اما باور نمي کردم تا اينکه به عينه اين اتفاق را ديدم . يک روز بعد از تمرين در باشگاه به کنار کيوسک روزنامه فروشي آمدم و ناگهان ديدم صورت من و پژمان جمشيدي روي تن دو نفر ديگر به شکلي خيلي غير حرفه اي مونتاژ شده و جالبتر آن که رويش نوشته شده اختصاصي زندگي ايده آل ! حالا برايتان بگويم از کينه توزيهاي سردبير اين مجله ! اولا که من را در لباس آدمي گذاشته اند که پاپيون که يکي از اجزاي لباسهاي غربيست به آن دوخته شده، ثانياً سردبير آن نشريه که به شدت دوست داشته از من انتقام بگيرد در نظرسنجي نشريه اش من را نفر آخر نظرسنجي گذاشته و پايينش نوشته است « مردم ميگويند چرا سام درخشاني محبوب نيست؟ » يعني يک طرفه و از سوي مردم قضاوت کرده است و در متن نظرسنجياش به بدترين شکل ممکن من را تخريب کرده است و هر آنچه دل تنگ پر کينهاش دوست داشته درباره من نوشته است . انگار او فراموش کرده عزت و ذلت آدمها دست خداست و نه بندگانش ! از تمام آنها که به من محبت دارند و طرفدار حقير هستند خواهش ميکنم ديگر اين نشريه که به معناي واقعي زرد و خصومت طلب است را نخرند، دوم اينکه از همين جا اعلام مي کنم به زودي قطعا از اين نشريه شکايت خواهم کرد و براي اعاده حيثيت از هيچ تلاشي فروگذار نخواهم شد و سوم اينکه تنها يک سوال از سردبير اين نشريه دارم و آن هم اين که اگر من محبوب نيستم، پس چرا عکسم را روي جلد مجله اش زده است؟ ! مگر ننوشته ايد ديگران از من محبوبترند، پس چرا تصوير آنها را روي جلدتان نزديد؟ بنابراين نتيجه ميگيريم براي فروش بيشتر مجله تان حاضريد دست به هر حقهاي بزنيد . آقاي عزيز ! مردم ما همه چيز را ميفهمند و خودشان درباره اين اتفاقات قضاوت خواهند کرد . پيش از اين فرزاد حسني دچار اين حادثه تلخ شده بود و زماني پي به نيت شوم سردبير اين نشريه برد که تصوير خودش و همسر نازنينش ـ که به شکلي خيلي مبتديانه مونتاژ شده بودند ـ را روي جلد اين مجله ديد و حالا نوبت من بود . حالا ديگر متوجه شدم که چرا خيلي از هنرمندانمان رغبتي به تعامل و همکاري با اين نشريه ندارند و از همين جا از تمام همکارانم ميخواهم کمي بيشتر درباره همکاري با اين نشريات زرد فکر کنند و به هر قيمتي حاضر به درج تصويرشان نشوند . اين روزها بوي الرحمان صداقت، معرفت و انسانيت به شدت به مشامم ميرسد . آقاي سردبير گذر پوست به دباغ خانه خواهد افتاد و مطمئن باشيد تا آخرين روز زندگي ام هم که شده براي اعاده حيثيت و محکوم کردن اين حرکت زشت خواهم جنگيد و از مسوولان وزارت ارشاد و نظارت بر مطبوعات عاجزانه خواهش ميکنم برخورد شايسته اي با اين نشريه داشته باشند . اميدوارم عمر نشرياتي اينگونه غير متخصص و منفعت طلب کوتاه کوتاه کوتاه باشد
منبع:بانی فیلم
سردبیر باید دفاع کنه.کار زشتی کرده.
مجله ی قهوه ای!!!
لعنت به این مجله.دیگه تا آخر عمر حتی به جلدش هم نگاه نمیکنم
من از اولش هم از این مجله بیخود خوشم نمیومد حیف نیست پول بدی واسه این جور مجلات! فقط سعی میکنن با زرق و برق و رنگ و لعاب دادن به مجلشون بفروشنش ولی مردم ما فهمیده تر از این حرفهان که بخوان گول ظاهرسازیها رو بخورن در ضمن شما یکی از بهترین بازیگرهایی آقای درخشانی من خیلی بازیتون رو دوست دارم برای شما آرزوی موفقیت دارم
پول دادن پای این مجله ها یعنی تشویق به کسب درامد از راه تهمت زدن به کسانی که قابل احترام و زحمت کش هستند.من اگر قرار باشه عکس هنر مند مورد علاقه ی خودم رو ببینم مطمئنا راه های بهتری هست.هزینه خرید این مجله هارو به خیریه های همایت از بیماران سرطانی بدهیم.اندک اندک جمع گردد....