گوناگون

بهاره رهنما:همسرم، تصویر ترسناکی از من دارد

پارسینه: بهاره رهنما این شب‌ها در نقشی ظاهر می‌شود که نه تنها از همان ابتدا برای او، بلکه شبیه ​ او و براساس شخصیت خودش نوشته شده است. پیمان و مهراب قاسمخانی سریال‌های طنز متفاوتی برای تلویزیون نوشته‌اند و شقایق دهقان به‌عنوان همسر مهراب در بسیاری از این آثار همراه این دو برادر بوده ،اما رهنما معمولا مستقل کار کرده است. او داستان می‌نویسد،

بهاره رهنما این شب‌ها در نقشی ظاهر می‌شود که نه تنها از همان ابتدا برای او، بلکه شبیه ​ او و براساس شخصیت خودش نوشته شده است. پیمان و مهراب قاسمخانی سریال‌های طنز متفاوتی برای تلویزیون نوشته‌اند و شقایق دهقان به‌عنوان همسر مهراب در بسیاری از این آثار همراه این دو برادر بوده ،اما رهنما معمولا مستقل کار کرده است. او داستان می‌نویسد، وبلاگ‌نویسی را تجربه کرده، در تئاتر بازی و کارگردانی می‌کند و البته درست مانند پریسا دغدغه‌های اجتماعی دارد و در حوزه زنان و کودکان فعالیت می‌کند. کارنامه رهنما پر از کارها و نقش‌های متعدد و متنوع است. او در شب​های برره، باغ مظفر و شمس‌العماره به عنوان نویسنده همکاری داشته است و در سریال‌های متنوعی بازی کرده که از آن جمله می‌توان به سری دوم داستان یک شهر، روشن‌تر از خاموشی، من یک مستأجرم، زیرزمین، کتابفروشی هدهد، مامور بدرقه، گاوصندوق، چک برگشتی و خداحافظ بچه اشاره کرد. رهنما در سینما هم طیف وسیعی از نقش‌های متنوع را تجربه کرده و سال‌های اخیر در عرصه تئاتر، هم به عنوان بازیگر و هم کارگردان حضور فعال داشته است. او این روزها در یک تئاتر در نقش یک زن قاتل بازی می‌کند!

اسم شما به‌عنوان نویسنده در تیتراژ سریال پژمان ذکر نشده، اما به نظر می‌رسد دست‌کم در شکل‌گیری شخصیت پریسا نقش داشته‌اید.

در تمام نقش‌هایی که پیمان برای من نوشته امکان تجدیدنظر وجود داشته، اما از میان ایده‌های متعدد و پیشنهادهایی که مطرح می‌کردم فقط بعضی از آنها را استفاده می‌کرد. با این حال در تمام مدتی که نقشی را برای من می‌نوشت روی رفتارهای من تمرکز می‌کرد و آنها را به‌صورت غلو شده، همراه با لایه‌ای از طنز در یک شخصیت تصویری می‌گنجاند.

از شما می‌خواست ایده بدهید یا ​ناخودآگاه این اتفاق می‌افتد؟

من اصولا بازیگر ایده و پیشنهادم و از روز اولی که برای یک نقش انتخاب می‌شوم با نویسنده در ارتباط هستم و هر روز ایده‌ای که به ذهنم می‌رسد یا احساسم درباره نقش را به نویسنده می‌گویم که معمولا نویسنده‌ها از این ارتباط به ایده‌هایی می‌رسند. البته همیشه ایده اصلی متعلق به نویسنده‌ است. مثلا شاید پیمان قاسمخانی نیازی نداشته باشد​ بازیگری به او ایده بدهد، اما من به‌دلیل شیوه بازیگری و ارتباطم با نقش این ارتباط را با نویسنده برقرار می‌کنم.

حتی در کارهایی که نویسنده‌اش پیمان قاسمخانی نیست؟

بله. وقتی در داستان یک شهر بازی می‌کردم یا در سریال ملاصدرا که یک نقش تاریخی را به عهده داشتم، همین کار را می‌کرد. مثلا سفرنامه دوران صفویه را می‌خواندم، مواردی را یادداشت می‌کردم و آنها را به آقای فتحی نشان می‌دادم و بعد می‌دیدم از آنها در مرحله نگارش استفاده کرده‌ است. قبل از ملاصدرا هم در سریال زیرزمین که فیلمنامه آن را آقای بذرافشان نوشته بود، ایده‌هایم را مطرح می‌کردم. من آن​قدر نقش پریا را در این سریال دوست داشتم و اتفاقات بین او و صمد برایم جالب بود که مرتب با نویسنده و کارگردان به‌صورت پیامکی در ارتباط بودم. سال‌هاست تدریس بازیگری می‌کنم و همواره به شاگردانم گفته‌ام که در سینما​ بخصوص در سینمای ایران که با ضعف فیلمنامه روبه‌رو هستیم، بازیگری موفق است که بتواند​ بنویسد. نوشتن به این معنا که اگر از بازیگر خواسته شد تغییری در یک سکانس ایجاد کند یا بداهه بگوید، از عهده کارش بربیاید. من چون خودم می‌نویسم و به تاثیر کلمه و آهنگ کلمات در کنار هم توجه دارم بشدت مقیدم تغییری را با خود نویسنده هماهنگ کنم.

اما این شیوه، کارتان را سخت می‌کند!

بله. من واقعا سخت کار می‌کنم. شاید باور نکنید، چه دو یا سه سال پیش که پرکار سینمای تجاری ایران بودم، چه زمانی که سریال کار کردم و چه چند سال اخیر که پرکارترین بازیگر زن تئاتر ایران هستم، واقعا بسختی کار کرده و حس می‌کنم چیزی از وجودم کنده می‌شود، حتی اگر یک تله‌فیلم ساده باشد.

بیشتر از این بابت کارتان دشوار می‌شود که ممکن است نویسنده یا کارگردان این همه اظهارنظر را نپذیرند.

بله، این احتمال وجود دارد و خیلی هوشمندی لازم است تا بازیگر طوری اظهار نظر کند که نویسنده یا کارگردان نظرات او را بشنوند. بازیگر باید سعی کند ذهن نویسنده و کارگردان را پر نکند و حواسش باشد که ایده‌هایش را به‌عنوان پیشنهاد مطرح کند و ممکن است از همه پیشنهادها استقبال نشود. پیش آمده من با ده پیشنهاد سر صحنه حاضر شده‌ام و فقط یکی از آنها پذیرفته شده است! زمانی که بازیگر به حریم نویسنده و کارگردان احترام می‌گذارد، با گارد بسته آنها روبه‌رو نخواهد شد.

همچنین بازیگر باید آنقدر از درام شناخت داشته باشد که نقش را به عنوان یک جز از کل یک درام ببیند و پیشنهادهایی ارائه نکند که فقط در لحظه جذاب و زیبا باشد. وقتی بازیگر با کارش دلسوزانه برخورد کند، حتما رفتارش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت. ابوالحسن داوودی، علیرضا داوودنژاد، بهروز افخمی حتی آقای کیمیایی که می‌گفتند در این مورد کارگردانان بسیار سختگیری هستند و بسیاری کارگردان‌های دیگری که با آنها کار کرده‌ام، پیشنهاد‌ها را با رغبت می‌شنوند. البته همیشه به این نکته توجه دارم که خیلی به کارگردان‌ها یا نویسنده‌ها فشار نیاورم و زیاد حرف نزنم. ذهن کارگردان با هزار و یک مساله درگیر است و دیگر جایی برای پر حرفی بازیگر نمی‌ماند. من معمولا ایده‌هایم را اگر بخواهم با نویسنده در میان بگذارم برایش پیامک می‌کنم و اگر قرار باشد به کارگردان بگویم همه را می‌نویسم و نوشته‌ام را به او می‌دهم که اگر دوست داشت، استفاده کند. پیگیر هم نمی‌شوم و مدام سراغشان را نمی‌گیرم. معتقدم هر فیلم یا سریالی مانند یک تابلوی نقاشی است که امضای کارگردان پای آن قرار دارد و باید به حقوق صاحب اثر احترام گذاشت.

این جاه‌طلبی را ندارید که ایده‌هایتان به اسم خودتان باشد و به نفع کاری که متعلق به شما نیست، تمام نشود؟

نه. خودم راضی شوم، کافی است و برایم اهمیتی ندارد که بگویند این ایده‌ها مال رهنما بود. برای من بس است که یک بازیگر مولف شناخته می‌شوم در حالی که ممکن است کارگردان‌ها چنین نگاهی به خیلی از بازیگران هم سن و سال من نداشته باشند؛ همین قدر برای من کافی​است که همکارانم فکر می‌کنند حضور من در یک فیلم یا سریال کمک‌کننده است، ولی اگر یک بازیگر تلاش کند و به سبک و ویژگی‌های خاص خودش برسد، منتقدان در طول سال‌ها متوجه تلاشش خواهند شد مثلا آقای گلمکانی در شماره 444 مجله فیلم یک مقاله در مورد من نوشت که تیترش این بود: بهاره رهنما برای ثبت در کتاب رکوردها. وقتی آقای گلمکانی که یک منتقد توانا و باتجربه است و عمری را در سینما گذرانده، درباره بازیگری من در مجله فیلم مقاله می‌نویسد، از هر سیمرغ بلورینی بی‌نیاز می‌شوم. من وقتی این مقاله را می‌خواندم همین طور اشک می‌ریختم چون می‌دیدم تلاش‌های من از دید آقای گلمکانی پنهان نمانده است. ایشان خیلی موشکافانه از ورودم به دنیای بازیگری، حضور در سینمای تجاری و پرکار شدن در این عرصه نوشتند و تجربه‌های متعددم در تئاتر و بازی‌هایم در آثار شاخص مانند «دایره زنگی» را مورد بررسی قرار دادند. اگر بازیگری در طول زمان از خودش در نقش‌ها مایه بگذارد حداقل از دید منتقدان حرفه‌ای پنهان نمی‌ماند.

چه اتفاقی افتاد که بعد از سال‌ها کار در سینمای تجاری وارد عرصه تئاتر شدید و کارهای هنری را پذیرفتید؟

تا سال 1372 ​ واقعا نمی‌دانستم آیا می‌خواهم بازیگر بمانم یا نه. به همین دلیل رشته حقوق خواندم. بازیگری مرا می‌ترساند چون اصولا از حضور در کارهایی که سررشته‌اش در دست خودم نباشد می‌ترسم و از قضا یک بازیگر مطلقا تصمیم‌گیرنده نیست. بازیگر مثل یک دختر باید در خانه‌اش بنشیند تا یک کارگردان سراغش بیاید و اگر نیامد نباید تلفن را بردارد و به یک کارگردان زنگ بزند. اما من این کار را کرده‌ام و خیلی خوشحالم. در همان بیست و هفت، هشت سالگی که سال‌های تردید من در انتخاب حرفه بازیگری بود، یک روز به خودم گفتم چطور می‌شود هم بازیگر فیلم‌های تجاری بود و هم یک بازیگری که می‌تواند در آثار هنری بازی کند؟! آن سال‌ها بود که متوجه شدم راه نجات بازیگری مثل من که در سینمای تجاری شناخته شده، کار کردن در تئاتر و خواندن و نوشتن است. این سه به من کمک کرد ​ در آثار جدی‌تر هم حضور داشته باشم و نگاه دیگری به جز بازیگر طنز به من داشته باشند.

واقعا با کارگردان‌ها تماس گرفته‌اید که به شما نقش بدهند؟

بله. در طول این سال‌ها سه بار این کار را کرده و خواسته‌ام ​ اجازه بدهند من هم یک بار نقش را برایشان بخوانم و تست بدهم در حالی که سال‌ها بود کار می‌کردم و نیازی به تست دادن نداشتم. مثلا فیلم سینمایی دایره زنگی یکی از این کارها بود. قرار بود در این فیلم نقشی را بازی کنم که خانم فروزنده بازی کرده است، وقتی خانم تهرانی رفت من گزینه بعدی خانم بخت‌آور و آقای فرهادی نبودم اما خودم رفتم گریم شدم، نقش را حفظ کردم و یک روز که تست می‌گرفتند بی‌خبر رفتم دفتر و گفتم من می‌خواهم برای این نقش تست بدهم.

یک بار دیگر در مورد فیلم سینمایی «حضرت محمد(ص)» بود که از آقای مجیدی خواستم به خاطر ارادت ویژ‌ه‌ای که به پیامبر اسلام دارم نقشی برای من در این فیلم بنویسند یا اجازه بدهند یکی از نقش‌ها را بازی کنم. ایشان با سعه صدر پذیرفتند ولی متاسفانه در زمان فیلمبرداری ده روز گرفتار مسمومیت شدید بودم و نمی‌توانستم از جایم تکان بخورم. آن بخش از فیلم نزدیک دریاچه قم فیلمبرداری می‌شد و من نتوانستم سر صحنه حاضر شوم.

در مورد فیلم سینمایی «طبقه حساس» هم این کار را کردم.پیمان برای من نقشی ننوشته بود اما من خودم به آقای تبریزی زنگ زدم و به ایشان گفتم ​ همیشه دوست داشته​ام با شما کار کنم و برای نقش زن متوفی اید‌‌ه‌های زیادی دارم و از ایشان خواستم در این باره فکر کنند و نظرشان را ​ بگویند. حتی پیش آمده در فیلم یا سریالی یک نقش بلند به من پیشنهاد می‌شود اما می‌بینم ​ نقش کوتاهی در همان کار هست که ایفای آن نقش برای من درست‌تر است بنابراین می‌گویم​ نقشم را عوض کنند.

اگر قصدتان این بود که نگاه کارگردان‌ها را به خودتان عوض کنید چرا باز هم در آثار تجاری بازی کردید؟

نه نمی‌خواستم فضای کارم را عوض کنم، می‌خواستم در هر دو حوزه موفق باشم. به نظرم هیچ ایرادی ندارد یک بازیگر، هم در عرصه تجاری فعال باشد و هم هنری. این کار از نظر من​ اشکالی ندارد ضمن این‌که من پول درآوردن را دوست دارم و به‌عنوان یک زن همیشه دوست دارم، استقلال مالی خوبی داشته باشم و از این استقلال در بخش‌های فرهنگی استفاده کنم. مثلا من در سینما فیلمی بازی می‌کنم که ممکن است خیلی با سلیقه خودم جور نباشد اما از درآمدش استفاده می‌کنم و تهیه‌کنندگی یک تئاتر را به عهده می‌گیرم. می‌دانید که تئاتر به لحاظ مالی چیزی جز ضرر ندارد یا مثلا در یک فیلم تجاری بازی می‌کنم تا بتوانم در یک تئاتر نشان بدهم که در خرمشهر چه بلایی سر زنان کشورمان آمد. سینمای تجاری برای من یک تکیه‌گاه مالی محسوب می‌شد که این امکان را به من می‌داد که کارهای مطلوب خودم را انجام بدهم.

چرا از فعل گذشته استفاده می‌کنید؟

برای این‌که متاسفانه الان دیگر سینمای تجاری هم نداریم هر چه می‌بینید هجو است به همین دلیل حضورم را در این عرصه کمرنگ کرده‌ام.

مدت‌ها بود کمدی کار نکرده بودید تا این‌که رسیدیم به پژمان.

بعد از مدت‌ها پژمان کار بسیار نویی بود. در فیلم «سن‌پترزبورگ» و سریال «مرد هزار چهره»با یک شیوه و سبک خاص بازی کردم و دوست داشتم در پژمان دوباره از همان شیوه استفاده کنم. در این شیوه با نگاه به کمدین‌های قدیمی که در آثار گروتسک دور اول هالیوود بازی می‌کردند، برخی جزئیات رفتاری و احساسی با نوسانات شدید ارائه می‌شود و نوعی متفاوت از کمدی است که کمی فانتزی در خود دارد.

کارهای مشترکی با قاسمخانی داشتید، اما پریسا انگار خیلی به خودتان نزدیک‌تر است. چرا در کارهای قبلی این‌طور از شخصیت شما کاریکاتور نساخته بودند؟

فکر می‌کنم یکی از دلایلش این است که ما از سال 70 همدیگر را می‌شناسیم و بعد از 22 سال، شناخت ما از هم به پختگی رسیده است. دلیل دیگرش این است که فعالیت‌های من در حوزه‌های اجتماعی مربوط به زنان و کودکان در سال‌های اخیر زیاد شده و کاملا اعصاب پیمان را به​هم‌ ریخته است. احتمالا برای انتقام از من پریسا را این طور خلق کرد، البته انتقام شیرینی بود و من واقعا این نقش را دوست دارم.

کاملا معلوم است چون خیلی با انرژی بازی می‌کنید!

تصویر کاریکاتورگونه‌ای که از من ارائه شده نتیجه واقعیت‌های زندگی ماست. در جامعه سنتی ما زنانی که فعالیت‌های اجتماعی دارند با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند. در همین انتخابات اخیر برای شرکت در یکی از جلسات انتخاباتی باید به شیراز می‌رفتم، اما خانه نامرتب بود و ظرفشویی پر بود از ظرف نشسته. پیمان آمد و گفت، حق نداری بروی یا تماس می‌‌گیری همان آقایانی که برایشان تبلیغ می‌کنی بیایند ظرف‌ها را بشویند یا قید سفر را می‌زنی. من هم زنگ زدم دوستانم در ستاد انتخاباتی آمدند ظرف‌ها را با هم شستیم، خانه را مرتب کردیم و بعد رفتیم. این اتفاق، بامزه و در عین حال غم‌انگیز است. شوهر و فرزند زنی ایرانی حتی اگر دانشمند یا محقق فیزیک هسته‌ای هم باشد از او توقع قورمه‌سبزی و شام و ناهار متنوع دارند. زنانی مانند من و زنان خیلی موفق‌تر از من باید در کنار همه فعالیت‌های اجتماعی به اندازه یک زن خانه‌دار کار کنند. ما هنوز نتوانسته‌ایم این فاصله‌ها را از بین ببریم، شاید پول بتواند در برخی زندگی‌های خیلی مرفه کمی این مساله را تسهیل کند و یک خدمتکار کارهای خانه از جمله پختن غذا را هم به عهده بگیرد، اما باز هم شوهرها دوست دارند، کباب تابه‌ای و ته‌چین همسرشان را بخورند. چون تربیت ما سنتی است، البته نمی‌خواهم بگویم این شیوه مشکل دارد، من فقط حرفم این است که انجام همه این کارها در کنار هم برای زن‌ها خیلی دشوار است. بنابراین بعید نیست یک جایی زنی مثل پریسا یادش برود فرزندش را از مدرسه به خانه بیاورد.

در طراحی شخصیت پریسا علاوه بر این‌که کمی اعتراض مردانه احساس می‌شود، جدا از ایجاد جذابیت‌ برای مخاطب، تلنگری است به زن پرکار و فعال امروزی که زنانگی، حس زندگی و مادری‌اش در میان این همه کار و فعالیت از بین نرود. زن‌های کارمند تا دیروقت سر کار هستند و خیلی از آنها وقت نمی‌کنند به خودشان برسند. فانتزی‌ دنیای زنانه دارد زیر فشارهای اقتصادی از بین می‌رود و باید یادمان باشد زن بودن ویژگی‌های خاص خودش را دارد.

اما برداشت مخاطب از این نقش برعکس چیزی است که شما می‌گویید. پریسا زنی است که فعالیت اجتماعی را تبلیغ می‌کند!

شما درست می‌گویید. پریسا نشانه افراط و تفریط‌های ماست. به همین دلیل است که می‌گویم شاید هیچ زنی در دنیا به اندازه زن مدرن، فعال و تحصیلکرده ایرانی کارش سخت نباشد. آن طرف دنیا از زنی که مهندس فیزیک هسته‌ای است انتظار نمی‌رود قورمه‌سبزی درست کند اما اینجا زن‌ها باید نقش‌های مدرن و سنتی را توامان و در کنار هم ایفا کنند.

نقش پریسا کاریکاتوری از شما در ذهن شوهرتان است. از این تصویر ناراحت نمی‌شوید؟

اتفاقا همیشه به پیمان می‌گویم هر قدر دیگران مرا برای نقش‌های زن فتان یا یکی از رئوس مثلث عشقی و از این قبیل آثار انتخاب می‌کنند، تو مرا در نقش آدم‌های ترسناک می‌بینی! فکر می‌کنم این جسارت را دارم که بپذیرم این تصویر ترسناک را بیشتر مردها از همسرانشان دارند. چون زندگی مشترک وجوهی از همسران را برای هم مشخص می‌کند که خیلی ملایم نیست!

آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون

منبع: جام جم

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار