جلسه فرماندهان سپاه پس از پايان عمليات رمضان
پارسینه: عمليات رمضان در تايخ 23/4/1361، پس از عملياتهاي موفق و چشم گير ثامن الائمه، طريق ، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس انجام شد و قرين موفقيت نبود. از آنجا كه چهار عمليات موفق مزبور توقع فرماندهان و مسئولان يگانهاي سازمان رزم سپاه را به شدت افزايش داده بود، شكست و عقب نشيني در عمليات رمضان براي آنها تحمل ناپذير بود. در واقع، عدم موفقيت در اين عمليات، پرسشها و ابهامات بسياري را در ميان فرماندهان و نيروهاي رزمنده پديد آورده بود
به گزارش پارسینه، عمليات رمضان در تايخ 23/4/1361، پس از عملياتهاي موفق و چشم گير ثامن الائمه، طريق ، طريق القدس، فتح المبين و بيت المقدس انجام شد و قرين موفقيت نبود. از آنجا كه چهار عمليات موفق مزبور توقع فرماندهان و مسئولان يگانهاي سازمان رزم سپاه را به شدت افزايش داده بود، شكست و عقب نشيني در عمليات رمضان براي آنها تحمل ناپذير بود. در واقع، عدم موفقيت در اين عمليات، پرسشها و ابهامات بسياري را در ميان فرماندهان و نيروهاي رزمنده پديد آورده بود كه ادامهِ كار را با مشكل روبه رو مي كرد.
براي حل اين مشكل در روز يكشنبه 10 مرداد ماه سال 1361، فرماندهان عالي رتبهِ سپاه با حضور فرمانده كل سپاه دلايل و عوامل عدم موفقيت نيروها را در رسيدن به اهداف عمليات بررسي و سعي كردند با شناخت بيشتر از وضعيت جبهه، مجدداً نيروها را سازمان دهي و گزينهِ مناسبي را براي عمليات انتخاب كنند. اين جلسه از ساعت 00:9 تا 00:15 طول كشيد و تنها، چند دقيقه براي اقامهِ نماز ظهر و عصر تعطيل شد. مباحث مطرح شده در اين جلسه به دو بخش تقسيم مي شد: بخش نخست به گلايه هاي تلويحي و برادرانهِ فرمانده سپاه براي پايان دادن به برخي از ترديدها و اشكالهاي مطرح شده در اذهان برخي از كادرهاي عملياتي سپاه كه به دليل عقب نشينيها و سازمان دهي جديد لشكرها به وجود آمده بود و بخش دوم به بررسيهاي فني و نظامي به منظور اتخاذ تدابير لازم براي تداوم عمليات اختصاص داشت. البته، بايد يادآور شد كه هر يك از فرماندهان تيپها و لشكرها پيشنهادهاي خود را در اين زمينه ارائه كردند.
فصلنامه نگين ايران اميدوار است با نشر اسناد مربوط به جلسات فرماندهان سپاه خوانندگان را با فضاي بررسي مسائل و تصميم گيري در مورد عمليات در طول جنگ بيشتر آشنا كند.
در آغاز جلسه، برادر مصطفي رداني پور، فرمانده قرارگاه فتح، آياتي از ابتداي سوره محمد (ص) را همراه با ترجمه آنها قرائت كرد و سپس، برادر محسن رضايي سخناني را به شرح زير ايراد نمود:
< ديشب يكي از شبهاي بسيار نگران كنندهِ عمرم بود. هنگامي كه شرح غم انگيز اظهار عجز فرماندهان تيپ را شنيدم، احساس كردم كه دوستان و همكارانم با مشكلاتي روبه رو شده اند كه بايد آنها را حل كرد. در واقع، اين مسائل و مشكلات براي برداشتن قدمهاي بلندتر بعدي، كه مد نظر امام است و ايشان مرتب آنها را براي ما و مردم بيان مي كنند، ابهاماتي را ايجاد مي كند. ديشب، تصميم گرفتم كه در جلسهِ امروز، به برادران عزيزم عرض كنم كه هر كسي نمي خواهد در سازمان رزم و جنگ بماند، خيلي خالصانه و صادقانه بگويد، سوگند ياد مي كنم كه در اين زمينه، با هيچ كس صحبت نكنم و به برادران ديگر نيز تأكيد مي كنم كه دربارهِ رفتن شما با هيچ كس صحبت نكنند. هر كس كاري يا مشكلي دارد و نمي خواهد در لشكر و جبهه بماند، مي تواند در سپاه شهرستانش به خدمت مشغول شود، تا دست كم چند نفري كه باقي مي مانند با هم قسم ياد كنند كه تا پاي مرگ با هم باشند. كاري نكنيد كه اعتبار خون شهيدان از بين برود، اگر اين طور شد، هيچ فايده و ثوابي نخواهيم برد. هر كس مي خواهد بماند و كار كند، بايد جبهه (منطقهِ عملياتي) خودش را مشخص كند و به كار ادامه بدهد، هر كس هم كه نمي خواهد بماند،
مي تواند هم اكنون برود. ما كار را با سه نفر هم آ غاز مي كنيم، بعد به خدمت امام مي رويم و مي گوييم آقا وضعيت ما بدين شكل است و شايد اين كار ده ماه طول بكشد.
بدين ترتيب، مطمئن هستيم كه كار اندكي انجام مي شود، عزيزان، اگر قصد ماندن داريد، بياييد با هم سوگند ياد كنيم و جلو برويم؛ مگر چه شده كه با بروز يك مشكل اين قدر زود عصباني شده ايد؟! آيا چيز عجيبي اتفاق افتاده است؟! چرا اين طور برخورد مي كنيد؟! اگر نسبت به تشكيل و راه اندازي لشكري انتقاد داريد، آن را مطرح كنيد، اما عدم اعتقاد به ايجاد لشكر نبايد كارها را متوقف كند.
حال اگر قرار شد در آيندهِ نزديك، خدمت امام بروم، به ايشان چه بگويم؟ اگر مشكلات اين عمليات (رمضان) را بگويم و براي نمونه عنوان كنم كه اصلي ترين مشكل ما در عمليات رمضان شكل پدافندي خطوط دشمن و زمين منطقه بوده است، ايشان خواهند گفت، اينكه مسئله اي نيست، مطمئن باشيد و جلو برويد. در اين صورت، اگر من هم قولي بدهم و بيايم اينجا و ببينم باز هم وضع به همين شكل است، با مشكلات اساسي روبه رو خواهيم شد. خواهش من از شما اين است كه امروز تصميمتان را بگيريد تا به بحثمان ادامه دهيم؛ زيرا، ادامهِ كار به شكل سابق ناممكن است.
در پايان سخنان برادر محسن رضايي، سكوت عجيبي جلسه را فرا گرفت، چند لحظه بعد، صداي هق هق گريهِ تعدادي از فرماندهان سكوت جلسه را شكست و سپس، برادر قاسم سليماني، فرمانده تيپ 41 ثارالله، در ميان همهمهِ حضار سخناني را ايراد كرد:
< برادراني كه اينجا هستند در رويارويي با اين مشكلات به خانه هايشان برنمي گردند، حتي حاضر نيستند سالم برگردند؛ زيرا اين را ننگ مي دانند. در واقع، همه آمده اند تا جزء ياران امام حسين (ع) باشند. روزي كه برادران به جبهه هاي جنگ آمدند، قسم خوردند كه از پدر، مادر، زن، بچه و . . . بگذرند. به عبارت ديگر، ديگر براي آنها دنيايي مطرح نيست. سكوت برادران رنج آور است. آنها غير از گريه پاسخ ديگري ندارند.
من استدعا مي كنم كه شما كارتان را ادامه دهيد؛ زيرا، براي ادامهِ عمليات، هيچ يك از برادران مشكلي ندارند، اگر مشكلي هم مطرح باشد دليل آن دلسوزي است، نه تمرد. ما مسلمانيم و همان طور كه شما هم مي دانيد بزرگ ترين اصل اسلام اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الا‡مر منكم است؛ مسئله اي كه براي ما جا افتاده و آن را پذيرفته ايم؛ بنابراين، هيچ يك از مسائلي كه شما فرموديد، مطرح نيست و هيچ يك از برادران قصد بازگشت ندارند، مگر اينكه آنها را از جبهه بيرون كنيد يا اينكه جنازه شان را به خانواده شان تحويل دهيد> .
سپس، حسين خرازي(1) با جسارت و صراحت خاص خود، طوري صحبت كرد كه تا حدي فضاي احساسي و عاطفي جلسه را به سمت طرح مباحث استدلالي كشاند:
< ما با برادران آشنا هستيم و با آنها رفت و آمد داريم، ان شاء الله آنها بر تعهد خود باقي هستند؛ چرا كه با خدا و با امام حسين (ع) عهد بسته اند كه يا حسين، اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الي يوم القيامه. اما در مورد اين مسئله كه عنوان مي شود برخي از برادران نمي خواهند بجنگند، بايد بگويم، اين گونه نيست. براي نمونه، ديروز يك گردان از رزمندگان محلهِ خود ما به من گفتند: ما تازه آمده ايم و آموزش هم نديده ايم، بگذاريد ما دست كم، دو تا سه روز برويم آموزش ببينيم، بعد هر كجا خواستيد، مي رويم، اما اگر تكليف اين باشد كه هم اكنون، خود را براي عمليات آماده كنيم، همين حالا هم آماده هستيم. برادران براي جنگيدن و شهادت به جبهه آمده اند، اصلاً چيزي جز اين در مخيلهِ آنها نيز نمي گنجد، تنها مسئله اين بوده است كه به برادران تأكيد كردم در عمليات دقت عمل بيشتري داشته باشند و اگر وقت و زمان كافي در اختيار داريم روي آموزش بچه ها بيشتر كار كنيم. پيش از اين شناسايي كه مي كرديم، خود فرمانده تيپ بر كار تخريبچي نظارت مي كرد تا معبر مين را شناسايي كند، اما اكنون، اين گونه نيست و شما مي توانيد اين موضوع را از برادران فرمانده تيپ
بپرسيد. در واقع، ما تنها مي خواهيم به اين مسائل رسيدگي بشود، حرف ما اين نيست كه نمي جنگيم يا مي خواهيم كارشكني و سستي كنيم. حرف ما اين است كه آيا از نيرويي كه كيفيت لازم را ندارد و به راحتي شهيد و زخمي مي دهد؛ نيرويي كه مي خواهد پشت خاكريز برود، متوقف مي شود يا به كندي حركت مي كند، مي توانيم انتظار داشته باشيم با عراقيها بجنگد؛ و جلو تيربار آنها مقاومت كند يا خودش مانور بدهد. خب اينها مسائلي است كه مطرح شده است، اما به معناي اين نيست كه برادران نمي خواهند بجنگند. صحبت اين بوده است كه برادران از نظر كيفيت رزمي پيشرفت كنند و ما بايد در همين خطهاي پدافندي فرماندهان گردان، فرماندهان گروهان را آماده و نيروهاي برجسته را شناسايي كنيم و بدانيم چه كسي خوب تيراندازي مي كند، چه كسي مي تواند خوب تانك بزند، چه كسي را مي توانيم فرمانده گروهان بكنيم؟>
سپس، احمد كاظمي، فرمانده تيپ نجف اشرف، گفت:
< در انجام عمليات رمضان، سرمايه گذاريهاي بسيار زيادي را شاهد بوديم. واقعاً، فرماندهان و مسئولان لشكرها براي انجام اين عمليات سرمايه گذاري و فعاليت كردند. بعد كه عمليات به اين شكل پيش رفت و نيروها به مواضع پيشين برگشتند و آن سخنان شما بعد از برگشتن در قرارگاه فتح همه را به فكر فرو برد و مسائلي را مطرح كرد كه در جلسه اي بررسي شد. سپس، برادر رحيم صفوي صحبت كردند و اين تصور به وجود آمد كه برداشت ايشان اين است كه ما از جنگيدن خسته شده ايم؛ در صورتي كه اين طور نبود. نظرمان اين بود كه مسئولان هر واحد، افراد خودشان را جمع كنند و در مورد مسائل موجود با آنها صحبت كنند و از آنها بپرسند آيا امروز، همان طور هستيد كه در نخستين روزهاي عمليات آبادان و فتح المبين بوديد يا فرق كرده ايد؟ بدين ترتيب، در كل، در ملاقاتهايي كه با بچه ها و مسئولانمان داشتيم، مشخص شد بيشتر افراد با توكل صددرصد پيش نمي روند و بيشتر به اسلحه، مهمات و تجهيزات تكيه دارند. عمليات اخير، به رغم سرمايه گذاريها و تلاشهايي كه انجام شد به نتيجه نرسيد.
نمي دانم چرا اين طور شد و نيروها عقب نشيني كردند؟ به نظر من، بايد يك مقدار در برنامه هايمان تجديد نظر كنيم. اگر ده تا عمليات ديگر هم به همين شكل انجام بگيرد، نتيجه به همين صورت خواهد بود. با اين حال، ما همچنان ايستاده ايم و تا روح در بدن داريم مي جنگيم و هيچ گاه، از آن فرار نمي كنيم. در واقع، تنها از آن مي ترسيم كه ما را از جبهه و جنگ بيرون كنند يا پس از جنگ، در حالي كه هر يك از محله هاي پانصد يا ششصد نفري ما 36 نفر شهيد داده اند، سالم به خانه هايمان باز گرديم. من با نوزده نفر ديگر به جبهه آمدم كه اكنون، از آن جمع تنها من زنده ام. در واقع، همگي ما چنين چيزهايي را شاهد بوده ايم، حال چگونه و با چه وجداني مي توانيم بگوييم كه خداي نكرده، نمي خواهيم بجنگيم> .
بعد از اين سخنان، برادر رحيم صفوي در مورد انتقال مطالب جلسهِ پيش به فرماندهي، بر رعايت امانت تأكيد كرد و گفت: < صحبتهايي كه ديروز در جلسهِ فرماندهان لشكر مطرح شد، به همراه نوار آن در اختيار برادر محسن است. بايد يادآور شد كه اين مطالب با حفظ امانت گفته شده است> . [صلوات حضار]. سپس، مصطفي رداني پور، فرمانده قرارگاه (لشكر) فتح سپاه، طي سخناني جلسه را مجدداً به سمت فضايي احساسي، عاطفي و اخلاقي برد و بر توسل و توكل به خدا تأكيد كرد. وي كه با احساسات شديدي صحبت مي كرد، گفت:
< من فكر مي كنم جو جلسه جو خوبي نباشد؛ بنابراين، برادران رو به قبله بنشينند تا با امام زمان تجديد پيمان كنيم و بگوييم از همان نخستين لحظه با اين شعار به جبهه ها آمديم و تا اكنون هم همين شعار را داده ايم كه يا زيارت قبر امام حسين (ع) و تجديد عهد با امام حسين (ع) در كنار ضريح مطهرش يا ملاقات خود امام حسين (ع) در آن دنيا، كه تنها با شهادتمان حاصل مي شود> .
وي خطاب به فرمانده كل سپاه افزود: < ما مطيع فرمانده خود هستيم، اگر كسي بحثي مي كند، اين نه به معناي سرپيچي از امر شما، بلكه انعكاس نظر ما در مورد مسائل مطرح شده است و در نهايت، تصميم گيرنده خود شما هستيد و ما در مقابل آن كاملاً تسليم هستيم> .
بعد از سخنان چند تن از فرماندهان، محسن رضايي دوباره صحبت كرد:
< گاهي مسائلي وجود دارند كه انسان به رغم ساده بودن آنها، دركشان نمي كند. اين مسئله در قرآن هم بسيار روشن و واضح مطرح شده است: نصرت هميشه از طرف خداست و پيروزي هميشه از طرف خداست و ثمره هر كار خوبي از طرف خداست؛ موضوعي كه براي ما نامفهوم است. در برخي از آيات قرآن، موضوع ملاقات انسان با خدا طرح مي شود. من با تعمق در اين آيات، به اين نتيجه رسيدم كه اصلاً، راز خلقت همين است و خداوند ما را به سوي خودش مي كشاند. به عبارت ديگر، ما را در برابر اين حوادث قرار مي دهد، تا در كوران حوادث مقاوم و خالص شويم؛ بنابراين، هيچ حركتي صورت نمي گيرد، مگر به اذن خدا؛ موضوعي كه ما بدان توجه نداريم؛ زيرا، هنگامي كه كاري به نتيجه مي رسد، خود را عامل پيروزي و در شكستهايمان، ديگران را مقصر مي دانيم. علت اين طرز تفكر چيست؟
چرا انسان حاضر نيست مسئوليت شكست خود را بپذيرد. معمولاً افراد دنبال اين مي گردند كه براي شكستهايشان توجيهي بيابند. البته در مورد عمليات اخير، اين طور نيست كه ضعفي وجود نداشته باشد به هر حال، در همه جا ضعف هست، اما حرف من در مورد روحيه و نحوهِ برخورد شما با مسائل است، نه اينكه مي خواهيد به خانه هايتان برگرديد.
براي نمونه ، همين موضوع كه مي گوييد: آقا ما وقت مي خواهيم. در اين مورد بايد گفت ما نمي خواستيم عمليات جديدي را اجرا كنيم، بلكه هدف ما تنها اين بود كه اين 60 يا 70 درصد كار احداث خاكريز و برداشتن ميدانهاي مين را پيش از آنكه دشمن بتواند در آنجا سنگر و موضع بگيرد، تكميل كنيم. البته، در اين راستا، از نيروهايي كه عمل كرده بودند اصلاً استفاده نكرديم، گفتيم آمار نيروهاي خسته اي را كه نمي توانند عمل كنند، بدهيد، نه اينكه نيروي جديد بياوريد ؟! حالا فرض كنيد كه نسبت به اين مطلب، انتقاد داريد، نبايد اين مسئلهِ فرعي را اصل قرار دهيم و اكنون، كه خداوند مي خواهد ما را آزمايش بكند، صبرمان را از دست بدهيم.
برادران عزيز، ما بايد خدا را شكر گوييم و ناسپاس نباشيم؛ چرا كه بي سابقه است در يك عمليات، تك جبهه اي بكنيم و 35 كيلومتر پيش برويم. ما در كدام يك از عملياتهايمان توانسته ايم در اجراي تك جبهه اي تا اين حد به موفقيت برسيم ؟ اين جاي شكر ندارد؟! چرا ما تنها تلفات وعقب نشيني خود را مي بينيم؟ اينها بهانه است... مگر ما با رسيدگي به نيروها مخالفايم، مگر به شما گفتيم نيروهاي تازه نفس را كه آموزش لازم را نديده اند و با منطقه آشنا نيستند، به كار بگيريد. ما اين موضوع را درك مي كنيم كه نيروهايتان شناسايي مي خواهند، زيرا معتقديم كه براي موفقيت در عمليات شما حتماً بايد شناسايي انجام دهيد، اما بحثمان اين است كه ما در اين عمليات 60 درصد كار را انجام داده ، خاكريز هايمان را زده ، دشمن را منهدم كرده ايم؛ بنابراين، بايد عمليات را ادامه دهيم و اين مناطق را تصرف كنيم و بدين ترتيب، رخنه اي را كه در خط خودي ايجاد شده است، برطرف كنيم. البته، قصد داشتيم اين اقدام را نه با به كارگيري نيروهاي جديد، بلكه با استفاده از تيپ امام حسين(ع) و تيپ 8 نجف انجام دهيم و حتي در اين راستا، از آنها خواستيم كه آمار بدهند و آنها اعلام كردند كه هر
كدام، يك گردان دارند. به رغم آنكه اين تعداد كم بود و مي دانستيم نيروي جديد نيز به لشكرشان آمده است، آنها را تحت فشار قرار نداديم و گذاشتيم نيروهاي جديد به عنوان احتياط، باشند و در صورت لزوم روي آنها كار شود. به نظر من، براي پيشبرد كار بايد متحد باشيم و با بروز كوچك ترين مشكلي اراده هايمان را از دست ندهيم، نسبت به يكديگر بدبين نشويم و از يكديگر انتقاد نكنيم، عزيزان اين چنين كارهايي شايستهِ ارتش اسلام و فرد مسلماني كه در راه خدا جهاد مي كند، نيست و بايد اين ضعفها رفع شود> .
وي سپس، در مورد نحوهِ فرماندهي سپاه صحبت كرد و گفت: < دربارهِ اساس نامهِ جديد سپاه در شوراي نگهبان بحث شورايي يا فرماندهي بودن سپاه مطرح بود. در اين ارتباط، بيشتر فقها اظهار كردند كه شورايي بودن سپاه، با احكام صريح اسلام و اصول ولايت فقيه مخالف است.
اعضاي كميسيون دفاع مجلس با توجه به در نظر داشتن آينده و تبعات آن، از اين موضوع ناراحت شده بود. بنابراين، براي طرح مسئله به خدمت امام رفتند و امام فرمودند: < آقا سپاه نمي خواهد شورايي باشد، بايد همان فرماندهي باشد> . اين بود كه سپاه فرماندهي شد و متأسفانه، مسئوليت اين كار هم به من واگذار شد. هر چند كه خودم را لايق اين سمت نمي بينم، اما اكنون مجبورم آنچه را تشخيص مي دهم و صلاح مي بينم، به شما بگويم. از شما نيز انتظار دارم كه آن را بپذيريد و اطاعت كنيد. البته، نه از شخص من، بلكه از نقشي كه بر عهده من گذاشته شده است.
به هر حال، هم اكنون، عده اي از برادران مرتب از بيرون و داخل سپاه فشار مي آورند كه چرا عمليات اين طوري شد؟ چرا عمليات به اينجا رسيد ؟
اينها مواردي هستند كه شايد تا پايان عمليات نيز نتوانيم آنها را توجيه كنيم. اگر ما در داخل خودمان از استحكام لازم برخوردار نباشيم، نمي توانيم مسائل را پيش ببريم و مشكلاتمان را حل بكنيم. اگر قرار باشد هر كس طبق برداشت و نظر شخصي خود پيش برود ديگر اعتباري براي ما باقي نمي ماند. هنگامي كه فرماندهان گردانها و گروهانها به شما مراجعه مي كنند، بايد طوري رفتار كنيد كه فكر كنند به نمايندهِ امام مراجعه كرده اند و شما مي خواهيد مشكلاتشان را حل بكنيد، نه اينكه خود فرمانده تيپ نيز پرسشي بر پرسشهايشان بيفزايد و بگويد: من افزون بر ابهامات شما، ابهام ديگري هم دارم. اگر واقعاً به بعضي از فرماندهانتان اعتماد نداريد، بگوييد. يكي از مسائلي كه در اسلام وجود دارد، بيّن بودن قضايا و مسائل است. در ابهام گذاشتن مسائل خطرناك است. خواهش من از برادران اين است كه شما نمايندگان ما در نزد بچه ها و فرمانده گردانها هستيد اگر آنها انتقادي دارند يا خود شما مسئله اي داريد، بايد به ما بگوييد و پاسخش را دريافت كنيد و در صورت پذيرش آن، از تصميمها و اقدامات انجام شده دفاع كنيد. درست است كه انسان آزاد آفريده شده است، اما اگر تعهدي داد، مسئول است و
بايد پاسخ گو باشد. اين فرد را حتي اگر تا پاي زندان و اعدام هم ببرند با توجه به حكم شرعي موضوع بايد بر تعهد خود باقي باشد. به دليل اينكه اسلام افراد را در انتخاب مسئوليت مخير مي گذارد. آقا يا مي آيي انجام مي دهي يا نمي آيي انجام بدهي؛ اگر آمدي انجام دادي، بايد تا آخرش بماني. اين بين بودن، صريح بودن، از مسائل اسلام است. شما نماينده هاي ما هستيد و بايد با تمام قدرت بكوشيد تا روحيهِ بچه ها تضعيف نشود. در اين راستا، بايد مسائل را به آنها منتقل كنيد و هر مسئله اي هم پيش آمد به ما گوشزد كنيد.
لزوم تلاش برادران براي حل مسائل، نكتهِ دوم است كه بايد بدان توجه شود. برادران، در مواجهه با مسائل، خودتان را خارج از گود فرض نكنيد. نگوييد حالا يك فرمانده لشكر انتخاب شده يا يك قرارگاه مركزي درست شده است و ديگر ما مسئوليتي نداريم و كارهاي انجام شده نيز بدون اشكال نيست، معمولاً، هر كاري هم نقاط مثبت و هم نقاط منفي دارد. در اينجا، نقاط منفي، از ضعف تشكيلاتي، بعني جدايي بين افراد ناشي مي شود. در واقع، يكي از ويژگيهاي تشكيلاتها و سازمانها هميشه همين جدايي انداختن بين افراد است، با اين حال، ما ناگزيريم تشكيلات و سازمان داشته باشيم. هنگامي كه همه با هم هستيم، احساس مي كنيم كه بايد كاري انجام دهيم، اما وقتي كه تقسيم مسئوليت صورت گرفت، كم كم، اين مطرح مي شود كه مسئول فلان كار نيستيم؛ بنابراين، بگذاريم ديگري اين كار را انجام دهد تا شكست بخورد تا به او ثابت شود كه نمي تواند از عهدهِ كار برآيد. برادران اين نوع رفتارها درست نيستند و بايد از بين بروند. در اينجا، ما بايد تقسيم كار كنيم و سازمان و تشكيلات داشته باشيم و گرنه كارها پيش نمي روند، مسائل را به يكديگر واگذار نكنيم و نگوييم به ما چه ربطي دارد. اميدوارم كه
خداوند قدرت لازم را براي آماده سازي سربازان حضرت مهدي به همه ما عطا بكند [ان شاءالله].
مسئلهِ بعدي در مورد چگونگي عمليات آينده و ريشه يابي ضعف عملياتهاي گذشته و يافتن راه حل آنهاست. ما حاضريم در اين ارتباط نظرها و پيشنهادهاي شما را در مورد طرحها بشنويم> [صلوات حضار].
بدين ترتيب، قسمت دوم جلسه به منظور بحث دربارهِ چگونگي تداوم عمليات در منطقهِ عملياتي رمضان، آغاز شد. نخست، ابراهيم همت، فرمانده تيپ 27 محمد رسول الله (ص)، با بيان مقدماتي، گفت: < شبيه همين مشكلاتي كه شما راجع به تيپها و لشكرها داريد، ما نيز دربارهِ گردانها داريم؛ چرا كه در اين منطقه، سه بار عمليات انجام داده ايم و هر سه بار عقب نشيني كرده ايم، در حالي كه در قاموس رزمندگان چنين امري بي معناست و آنها تنها مي خواهند پيش بروند و مناطق دشمن را تصرف كنند و در همان جا بمانند. آنها رودرروي تانك دشمن، به خاكريز چسبيده بودند و بدون ترس با آر.پي. جي. تانكهاي دشمن را نشانه گرفته بودند و مي زدند...، اما با اين عقب نشينيها كه پيش آمد، معلوم شد كه بايد در طرحهاي خود، تغييراتي را ايجاد كنيم، مثلاً در جايي عمل كنيم كه 90 درصد تضمين پيروزي و تثبيت باشد. در اين راستا، به دستور شما، با فرماندهان گردانها صحبت كرديم. آنها مي گويند: شما از طرف كي رفتي گفتي كه ما سه گردان نيرو آماده داريم؟ نيروهاي ما آمادگي لازم را ندارند. براي رفع مسئوليت در قبال اشتباهات مزبور، تمامي پاسداران گردان و خود من به عنوان شخص ساده وارد عمليات مي
شوم، نه به عنوان مسئول. چون احساس مي كنيم كه اشتباه در سطح بالا خيلي مي شود، هر چند در اين ارتباط، برادران را توجيه كرديم، اما متأسفانه مسئولان گردان و گروهان توانايي توجيه دسته ها را ندارند، هنگامي كه خود فرمانده گردان به حدي مستأصل مي شود كه مي خواهد به عنوان فرد ساده اي در عمليات شركت كند، ديگر تكليف بسيجي زير دست وي روشن است> .
سپس، برادر همت با تشريح مشكلات اجراي عمليات در شب پيشنهاد كرد كه عمليات در جبههِ غرب مورد توجه قرار بگيرد. وي در عين حال، با اشاره به جا ماندن پيكر شهيدان در منطقهِ نبرد، تأكيد كرد كه راهي براي بازگشت وجود ندارد و بايد تدبيري در اين باره انديشيده شود. در مجموع، برادر همت براساس تحليل نظامي، راه حلي براي جنگيدن موفق در منطقهِ عملياتي رمضان ارائه نداد و تنها پيشنهاد صريح وي، انجام دادن عمليات هم زمان (بعد از يك هفته تا ده روز بعد) در غرب بود. در پاسخ وي، فرمانده سپاه گفت: < اين موضوع قابل بررسي است، اما براي انجام يك كار درخور توجه، دست كم، سه تيپ لازم است و اگر اين ميزان نيرو به جبههِ غرب برود، استمرار عمليات در اينجا با مشكل روبه رو خواهد شد> .
در اينجا، مصطفي رداني پور به بحث وارد شد و با اشاره به اينكه مقداري بيشتر فكر بكنيم، استمرار عمليات را پيشنهاد داد و افزود: < حتي مانند آن مورچه كه هفتاد مرتبه افتاد تا بارش را بالا برد، ما هم بايد پايمردي نشان دهيم. ان شاء الله لطف حق نيز شامل رزمندگان خواهد شد ... ما قطعا،ً بايد تا بصره پيش برويم و من يقين دارم ما از اينجا به بصره مي رسيم، اما بايد محكم ايستاد و براي دست يابي به موفقيت بررسيهايي را انجام داد> .
سپس، مرتضي قرباني، فرمانده تيپ 25 كربلا، پيشنهاد كرد در منطقهِ مقابل جزيرهِ مينو، با عبور از اروند عملياتي انجام شود. آشكار بود كه وي نيز با ادامهِ عمل در منطقهِ عملياتي رمضان مخالف است. قرباني در پاسخ محسن رضايي كه از وي پرسيد: < چگونه از اروندرود عبور كنيم ؟> گفت: < پل بزنيم> . سپس، فرمانده سپاه اشاره كرد كه احداث پل روي اروندرود امكان پذير نيست. در ادامه، مباحثي دربارهِ تلاشهاي دشمن در مسلح كردن زمين منطقه مطرح شد و افراد نظر خود را براي تداوم عمليات ارائه كردند.
سپس، احمد كاظمي، فرمانده تيپ 8 نجف اشرف، با اشاره به اينكه دشمن مرتباً، در منطقه موانعي را ايجاد و مين گذاري مي كند، تأكيد كرد كه بايد زودتر وارد عمل شد، ضمن آنكه اگر عمليات در شبها انجام شود، بهتر خواهد بود. وي براي اجراي عمليات در همان شب نيز اعلام آمادگي كرد، اما با اشاره به ضرورت آمادگي دستگاههاي مهندسي و عبور از منطقهِ مثلثي و پدافند در بعد از آن و ضرورت تداوم عمليات با فاصلهِ 48 ساعت بعد از تصرف مثلثيها، مشكلات كلي اجراي عمليات را برمي شمرد و در پايان، آماده بودن چهار گردان نيرو را در تيپ نجف اعلام كرد، اما باز هم بر ضرورت آمادگي براي تصرف و عبور از منطقه مثلثيها و رفتن به سوي كانال ماهي را با فاصله اندك مورد تأكيد قرار داد.
همچنين، احمد كاظمي يادآوري كرد كه تيپ نجف شانزده تا هفده گردان داشته و حالا به اين وضعيت دچار شده، ضمن آنكه ديگر تيپها نيز گردان شده اند.
سپس، قاسم سليماني، فرمانده تيپ 41 ثارالله، با انتقاد از اينكه چرا تنها به تعدادي از تيپهاي قوي توجه مي شود، خواستار فعال شدن هر چهار قرارگاه شد و گفت چرا تنها بايد دو قرارگاه (فتح و نصر) فعال باشند. وي در ادامه، دربارهِ تكرار عمليات مرحلهِ پنجم افزود ، مثلثيها منطقهِ بسيار سختي براي نبرد هستند و بايد آنها را با حركت از هور به پايين دور زد، سليماني همچنين، اجراي عمليات در غرب را توصيه كرد.
بدين ترتيب، بحث دور زدن مثلثيها، ضرورت حركت از شمال منطقه عملياتي به جنوب آن را نشان داد. به همين دليل، عبور از هور مورد بررسي قرار گرفت. محسن رضايي از غلامپور - كه فرماندهي شمالي ترين بخش منطقه عملياتي رمضان و مناطق متصل به هور را بر عهده داشت - پرسيد كه اين قسمت را شناسايي كرده اند؟ غلامپور پاسخ داد: < يك تيم شناسايي كه آنان را يك نفر نيروي بومي از القرنه نيز همراهي مي كند، به سمت القرنه به راه افتاده است و شايد فردا يا پس فردا برگردد> . وي در ادامه، مشكلات عبور و مرور در هور را توضيح داد و گفت: < از هور، نه مي توان با قايق عبور كرد، نه بدون آن. دسته هاي شناسايي گاه مجبورند چندين كيلومتر قايق خود را بر دوش بگيرند و از خشكيهاي وسط هور عبور كنند و سپس، آن را به آب بيندازند> .
مهدي زين الدين، فرمانده جديد تيپ 17 قم - كه به تازگي تيپ 17 علي بن ابي طالب (ع) ناميده مي شد - ضمن بيان مطالب مختلف، دربارهِ عمليات پيشنهادي گفت: < بهترين راهكار، تصرف يك خط دفاعي جلو اين مثلثيهاست. ما بايد كانال موجود در مثلثيها را پشت سر بگذاريم و سپس، مشخص كنيم كه بايد به كدام سمت برويم> . وي با تشريح مسائل و جوانب نظامي پيشنهاد خود، آن را به منزلهِ يك امكان كه شايد بتوان از آن استفاده كرد، مطرح نمود. زين الدين در پاسخ محسن رضايي كه پرسيد تيپ 17 كي براي عمليات آماده است، پاسخ داد: < مشكلات مان خيلي زياد است > . وي همچنين، به جديد بودن خود كه هنوز ارتباط لازم را با مسئولان ذي ربط ندارد، اشاره كرد.
نبي رودكي، فرمانده تيپ امام سجاد (ع)، نيز با تأييد طرح مرتضي قرباني مبني بر عبور از اروند، گفت: < مي توان با بسيج كردن مجاهدين عراقي و بچه هاي عرب زبان خودمان، از داخل خاك عراق نيز اقدام كرد و با به دست آوردن سر پل و سپس، انهدام نيرو در آن طرف، روي اروند هم پل بزنيم. در اين صورت، نيروها مي توانند با عبور از اين سر پل به جاده هايي وارد بشوند كه پنجاه كيلومتر تا بصره فاصله دارند> . وي همچنين، تأكيد كرد بايد روي جزئيات اين طرح بيشتر فكر شود.
عبدالمحمد رئوفي، فرمانده تيپ 7 دزفول (ولي عصر)، نيز به سختي كار احداث چهارده كيلومتر خاكريز در منطقه عملياتي رمضان در شب اشاره كرد و يادآور شد: < ما تازه به دو كيلومتري قاعده مثلثيها رسيده ايم و دشمن در مثلثيها مانده است. براي رسيدن به موفقيت بهتر است به جاي عمل روي هر سه مثلثي و احداث چهارده كيلومتر خاكريز تنها روي مثلثي اول عمل كنيم و توان احداث خاكريز را براي احداث هشت كيلومتر جناح راست منطقهِ عمليات اصلي به كار ببريم و سپس، با انهدام نيروي اين منطقه، به كانال پرورش ماهي برسيم و از روي پلهاي آن به سمت هدف اصلي برويم> . وي در ادامه توضيح داد: < بايد يك قرارگاه نيروهاي دشمن را منهدم كند تا قرارگاه ديگر از كانال بگذرند. مثلثي اول هدف باشد و خاكريز جناح راست از آنجا به سمت نوك كانال پرورش ماهي زده شود هر چقدر ما رو به سمت شمال مثلثيها برويم، از هدف اصلي دورتر مي شويم و با خسارت بيشتري بايد خودمان را دوباره به هدف اصلي نزديك كنيم> .
رضا چراغچي، فرمانده تيپ 21 امام رضا(ع)، با اشاره به اشكال ناشي از ضعف نيروهاي عملياتي و ضرورت آموزش و آمادگي آنها، اظهار اميدواري كرد كه با نيروي آموزش ديده بتوان با تكرار عمليات به موفقيت رسيد.
علي زاهدي، فرمانده تيپ 14 امام حسين (ع) نيز با ارائهِ توضيحاتي، در نهايت، پيشنهاد عمل كردن در مثلثيها را به منزلهِ مرحله نخست، تأييد و اجراي هم زمان عمليات را در جبههِ غرب براي كاهش فشار دشمن از منطقهِ عملياتي رمضان پيشنهاد كرد.
سپس، در نبود جعفر اسدي، فرمانده تيپ المهدي، معاون وي دربارهِ اقدامات مهندسي و چگونگي انهدام نيرو و نيز دربارهِ لزوم تداوم عمليات، توضيحاتي داد.
مهدي باكري، فرمانده تيپ 31 عاشورا، نيز گفت: < ظاهراً راهكار بهتري غير از عمل در منطقهِ منتهي به مثلثيها (تكرار عمليات مرحله پنج) نيست. البته، نبايد در دو كيلومتري قاعدهِ مثلثي بمانيم؛ زيرا، در اين صورت، مشكلات متعددي ايجاد مي شود> . باكري در ادامه افزود:
< يا بايد به را‡س مثلثيها برسيم - كه به طور مطمئن، با مشكلاتي همراه خواهد بود - يا دست كم، بايد به قاعدهِ مثلثيها برسيم و در آنجا پدافند كنيم و مرحلهِ بعدي عمليات را نيز بايد با فاصله زماني اندكي آغاز كنيم، البته، آمادگي نيروها شرط اصلي اين اقدام است. در واقع، آنها بايد بتوانند پيش از اينكه دشمن اقداماتي را انجام دهد و نيروهايش را در اين دشت مجدداً سازمان دهي كند، وارد عمل شوند> .
باكري در پاسخ به اين پرسش محسن رضايي كه چند گردان نيرو دارد. گفت: < چهار گردان كه البته سه گردان از آنها جديد هستند و در حال ديدن دورهِ آموزش اند و در اين فاصلهِ ايجاد شده، براي آنها كلاس توجيهي و ... گذاشته اند> . وي در پاسخ به اين پرسش كه تنها چهار گردان داريد، گفت: < چهار گردان هم نيست> . محسن رضايي پرسيد: < نيرو كم دارد يا كادر ؟> وي پاسخ داد: < هم نيرو هم كادر> .
مرتضي صفار، معاون قرارگاه (لشكر) فجر سپاه، نيز بر توجه بيشتر به كميت و كيفيت نيروي لازم براي عمليات تأكيد كرد و با انتقاد از تعدادي از فرماندهان تيپها گفت: < برخي از فرماندهان به هنگام جلسه با لشكر و برآورد نيرو براي ادامهِ عمليات يك نظر دارند و در جلسهِ با نيروهايشان نظر ديگري> . وي در ادامه، خواستار پرهيز از شتاب بي جا و بي توجهي نسبت به كيفيت نيروها شد و لزوم سنجش و ارزش يابي نيروها را يادآوري كرد. همچنين، افزود: < تمامي مسائل به فرمانده گردان مربوط است. هنگامي كه فرمانده زخمي يا شهيد مي شود، تمام گردان از هم فرو مي پاشد؛ نيروها گم مي شوند يا به عقب مي آيند و...> صفار دربارهِ زيانهاي انتصاب تعجيلي فرمانده گردانها گفت: < هنگامي كه فرمانده گردان ، فرمانده گروهانها را نمي شناسد، آنها هم او را به دليل آشنا نبودن قبول ندارند؛ بنابراين، اين پرسش مطرح است كه حال چنين فرماندهي چگونه مي تواند نيروهايش را فرماندهي كند> . وي معتقد بود: < ما با كمبود نيرو و كادر مناسب روبه رو هستيم. در واقع، ما بايد براساس توان نيروي خود برنامه ريزي كنيم، مانند سابق كه تدبير بر اساس امكانات بود و آخرين تلاشها
را با توكل همراه مي كرديم> . وي افزود: < تيپ نجف آمادگي خود را براي انجام عمليات امشب اعلام كرده است، واقعيت اين است كه هنوز از آمادگي لازم برخوردار نيست و اگر امشب عمليات كند، به هدف نخواهد رسيد> .
صفار در بخش ديگري از سخنان خود به بررسي پيشنهادهاي ارائه شده پرداخت و گفت: < اگر واقعاً، عجله اي وجود دارد، كار را جدي بگيريم و در قسمت محدودي تا را‡س مثلثي عمل كنيم. و چند روز بعد نيز حتماً، تيپهاي ديگر اين آمادگي را داشته باشند كه عمليات را ادامه دهند> . وي در پايان، براي بهبود كيفيت نيروهاي گردان پيشنهاد كرد كه در هر گردان، يك دسته شناسايي ايجاد شود كه با شهادت و زخمي شدن نيروهاي شناسايي - كه در هر عملياتي حتمي است - كار گردان مختل نشود.
بعد از مرتضي صفار دو تن ديگر از كادرهاي لشكرها (قرارگاههاي چهارگانه) صحبت كردند كه هر دو كيفيت و كميت ناچيز نيروهاي موجود در تيپها را مد نظر قرار دادند و پدافند روي قاعدهِ مثلثيها و سپس، حركت به سوي كانال ماهي را تأييد و جزئيات آن را تشريح كردند.3
سپس، حسن باقري، فرمانده لشكر (قرارگاه) نصر، به صحبت پرداخت. وي نخست، نكاتي را درباره عمليات رمضان و نحوهِ حضور دشمن يادآور شد و گفت: < عقب نشيني نخست تأثير روحي زيادي روي نيروها، نداشت، اما حركتهاي بعدي، به ويژه مسئلهِ اسيران و به جا ماندن پيكرهاي پاك برادران شهيدمان در منطقهِ دشمن اثر بيشتري داشت.
در اوايل، عراق تانكش را در جلو نيروها و در نوك حمله قرار مي داد، اما بعدها به دليل آسيب پذير بودنشان، آنها را به عقب برد و افرادش را جلو آورد. حالا تعدادي تانك و افرادي را به منطقه مي آورد و براي حفاظت از آنها از خندق، خاكريز، ميدان مين، تشكيلات و سنگرهاي ايجاد شده در كف زمين استفاده مي كند.
هنگامي كه از مرزمان مي گذريد، در فاصلهِ 1500 متر تا 1600 متر به سنگرهايي كه عراق به عمق نيم تا يك متر در زمين ايجاد كرده است، مي رسيد. آنها هيچ تونل تداركاتي نيز ندارند. چه طور خودروهايشان را تا همان نزديكي خط مي آورند، جاي پرسش است.
در واقع، عراق ديگر نيروي پياده اش را جلوي ما صف آرايي نمي كند، اين تعدادي هم كه به صورت پراكنده در منطقه هستند، در همان وهلهِ نخست، فرار مي كنند و اگر هم كشته شوند، تعداد درخور توجهي (ششصد نفر) نخواهند بود. در واقع، آنها بيشتر بر زرهي تكيه دارند؛ بنابراين، پي درپي تانك مي آورند و ما نيز نمي توانيم ديگر روي انهدام تانك دشمن حساب بكنيم؛ زيرا، تانكهايي را كه منهدم كنيم، جايگزين مي شود. بدين صورت، در عمل توان ما بيشتر منهدم مي شود. به عبارت ديگر، بحث انهدام دشمن زماني به نتيجه مي رسد كه ميزان نيروي دشمن مشخص باشد. هم اكنون، استفاده از تانك مورد توجه دشمن است كه هم آسيب پذيريش كمتر است، ضمن آنكه از تير مستقيم تيربار نيز استفاده مي كنند. در اين شرايط، دشمن تانكهايش را بدون واهمه به خط مي آورد، ضمن آنكه، در منطقهِ عملياتي رمضان، ميدانهاي مين عمود بر يكديگر و خندقهاي عمود بر هم ديده ايم؛ مشكلي كه ما در حمله از روبه رو با آن مواجه هستيم. نمي دانم چرا برادران به اين نكته توجه نمي كنند كه چرا نتوانستيم مثلثيها را نگه داريم؟! همان زماني كه برادرمان كاظمي مي گفت اينجا خاك است و نمي شود در آن وارد شد و عمليات انجام داد،
عكس هوايي گرفتيم و ديديم كه پنجاه تا هفتاد دستگاه تانك دشمن در آنجاست.
اگر مثلثيها براي دشمن قابل استفاده نيست، چرا آنها را ساخته است؟ هر مثلثي سه مثلث است! يك گوشه مثلثي را كه تصرف مي كند با تيربار هر دو سمت راست و چپ را مي زند. ارتفاع خاكريزهاي وسط مثلثي نيز نيم متر است؛ بنابراين، خاكريزي وجود ندارد كه بتوان پشت آن پدافند كرد، يعني تيربار و تير مستقيم تانك كاملاً بر آن تأثير دارد. همين وضعيت باعث شده است كه عراق بتواند خود را از كنار مثلثي به خاكريز ما برساند، ما صبح منطقه را گرفتيم و به احداث خاكريز براي تقويت قاعده مثلثي مشغول شديم، اما دشمن شب هنگام از دويست متري بر سر بلدوزرهايمان حمله كردند، برادرمان جعفري مي گويد دشمن تانكش را تا دويست متري ما آورده بود و ما در آغاز متوجه حضور آنها نبوديم. حالا يا در روز آنها را آورده بود، سرو صدا نمي كرد يا شب آورده بود. به هر حال، اين مثلثيها را من يك منطقه شوم مي دانم> .
حسن باقري بعد از مرور مشكلات عمليات پيشنهادي، اجراي آن را به رعايت اين نكات مشروط كرد: < ما نخستين حركتمان بايد با چنان قوتي همراه باشد كه اين حركت در شب نخست تثبيت شود. با اين پيروزي و تثبيت، روحيهِ بچه ها تقويت و مسائل روحي پيش آمده تا حدودي جبران خواهد شد، اما اينكه بخواهيم در اينجا عمل كنيم يا نه بحث ديگري است، نكتهِ مهم كه مجدداً بر آن تأكيد مي كنم اينكه حركت نخست بايد قوي و از نوع حركتهاي دوراني كه در عملياتهاي گذشته استفاده مي كرديم، باشد. به عبارت ديگر، اگر هر تيپي بخواهد از روبه رو حركت كند و به مثلثي خودش برسد، در بين راه، به حدي تلفات مي دهد كه ديگر نيرويي براي رسيدن به هدف باقي نمي ماند. در اينجا، بايد يقين حاصل كرد كه در اثر اقدام خودي، ارتباط نيروهاي استقرار يافته دشمن در اين محوطه با خارج قطع مي شود تا بدين ترتيب، تا دست يابي به هدف، تلفات زيادي ندهيم. اگر ان شاء الله اين نكات را در طرحمان رعايت كنيم، مي توانيم خوب عمل كنيم و نتيجه بگيريم> .
وي در پاسخ به پرسش محسن رضايي دربارهِ نيروي عمل كننده و استعداد آن، گفت: < قرارگاه نصر از پايين و قرارگاه فتح از بالا بيايند و اين را‡س مثلثيها را به يكديگر بچسبانند و قرارگاه فجر نيز از روبه رو از ساعت 00:2 نيمه شب به بعد، انهدام نيروي وسط را به عهده بگيرد> . حسن باقري در عين حال، باز هم به نوع خاص پدافند جديد عراق تأكيد كرد و گفت: < دشمن آن قدر در اينجا، مواضع مين تودرتو و نامنظم درست كرده است كه ديروز، سه دستگاه تانك خودش روي مين رفت، اما باز تلفات تانك خودش را به دليل اينكه مي بيند موانع مين بالاترين تلفات را از ما مي گيرد، پذيرفته است. در اين عمليات، بيشتر شهيدانمان مستقيم به دست دشمن شهيد نشده اند، بلكه بيشتر تلفات ناشي از نواقص طرح خودمان و موانعي كه دشمن ايجاد كرده، بوده است> . وي سپس، نمونه اي دربارهِ جديت، پشتكار و سرعت عمل دشمن در احداث موانع ذكر كرد و گفت: < هنگامي كه قرارگاه نصر [در منطقهِ عملياتي رمضان] عمل كرد، به مين برخورد نمود. در نتيجه، لودرها و بلدوزرهاي ما ديگر نتوانستند جلو بروند. در حالي كه فاصلهِ عمليات ما با عمليات پيشين بيش از سه روز چهار روز نبود و دشمن در اين مدت
كم، توانسته بود، موانع متعددي ايجاد كند و بر تعداد مينها و سيم خاردارها بيفزايد> .
در اينجا، فرمانده كل سپاه به مسئله احداث خاكريز پرداخت و از حسن باقري پرسيد: < خُب، نيروها بايد چند كيلومتر خاكريز بزنند> . باقري پاسخ داد: < فاصله را‡س مثلثيها از مثلثي چهارم تا اول ده كيلومتر بيشتر نيست كه با چهار كيلومتر جناح چپ منطقهِ عملياتي به چهارده كيلومتر مي رسد. حال، اگر خاكريز دو جداره شمالي كه در مرحلهِ پنجم عمليات رمضان احداث شده بود، پاك شده باشد - كه تا حالا خبري از آن نداريم - به آن اضافه مي شود در جمع 28 كيلومتر مي شود> . در عمل، احداث خاكريزي به طول 28 كيلومتر در دشت بدون حفاظ و زيرآتش دشمن، خالي از ابهام و اشكال نمي تواند باشد؛ بنابراين، محسن رضايي براي يافتن چاره اي به منظور كاهش طول خاكريز، از باقري پرسيد: < شما چرا مي گوييد نمي توان قاعده مثلثيها را حفظ كرد ؟> باقري پاسخ داد: < منطقهِ مثلثيها پيچيده است، ما در قاعده مثلث، ديدي روي اضلاع مثلثي نداريم، دشمن حركت مي كند و به تدريج، از گوشه هاي مثلثي جلو مي آيد، حتي در بيست متري نيز، نمي توانيم با تيربار آن را هدف قرار دهيم> .
در اينجا، دربارهِ نحوه عمل نيروهاي خودي و دشمن در مثلثيها، بحثي طولاني انجام گرفت و افرادي كه خود در مثلثيها بوده اند - از جمله احمد كاظمي - توضيحاتي دادند و در آخر، باز هم حسن باقري تأكيد كرد: < اگر دشمن يك گوشهِ مثلثي را بگيرد، مثلثي سقوط كرده است؛ ديگر نمي توان مثلثي را حفظ كرد> . وي همچنين، درباره ويژگيهاي خاكريزهاي پيچيدهِ داخل مثلثيها توضيح داد و افزود: < دشمن با اتكا به اين خاكريزها و دو جناح، جلو مي آيد. خُب نيروهاي پيادهِ ما نمي توانند تا اين حد پيچيدگي را حل بكنند؛ نيروي ما از تخصص لازم برخوردار نيست تا در شرايط پيچيده، تصميمهاي پيچيده اي بگيرد> .
در اينجا، ابراهيم همت، فرمانده تيپ حضرت رسول، وارد بحث شد و ضمن سخناني گفت: < اين امكان براي ما وجود ندارد كه شب نخست عمليات بتوانيم را‡س مثلثيها را به هم متصل كنيم، يعني دو مرتبه به دنبال چيزي مي رويم كه امكان پذير نيست. نيرو را بدون ارزيابي دقيق به مثلثيها وارد مي كنيم. در نتيجه، سرگردان مي شوند. در واقع، ما اين كار را به اين اميد انجام مي دهيم كه يك دستگاه بلدوزر را عبور دهيم و به آنجا برسانيم، غافل از اينكه، كار به نتيجه نمي رسد؛ زيرا، بلدوزر بايد تأمين داشته باشد، در حالي كه نيرويي كه از اينجا حركت مي كند و يازده كيلومتر راه مي رود، ديگر توان پاك سازي منطقه را ندارد و در نتيجه، لودر و بلدوزر نيز تأمين نخواهند داشت، حتي اگر بلدوزرها حركت بكنند و منطقه نيز پاك سازي شود و آنها به سختي مي توانند از ساعت 00:2 تا 30:2 بامداد وارد عمل بشوند، حتي در همين نيم ساعت نيز نمي توانند، اين مثلثيها را به هم وصل كنند. البته، فراموش نكنيم كه تمام تيپهايمان نمي توانند به طور كامل طي پنج روز آماده شوند> .
مجدداً، درباره چگونگي چيره شدن بر مثلثيها و اينكه خط پدافندي بهتر است در قاعده مثلثيها باشد يا در جلوي آنها، بحث شد و افراد نظرهاي كارشناسي خود را ارائه دادند، از جمله احمد كاظمي تأكيد كرد: < به اينكه بشود را‡س مثلثي را خاكريز زد، اصلاً فكر نكنيد> .
پس از بحثهاي فرماندهان، حسن باقري گفت: < حالا بگذاريد در بحثمان، مرحله اي به جلو برويم. آيا برادران قبول دارند كه نمي توان در قاعده مثلثيها پدافند كرد؟ به عبارت ديگر، هدف عمليات چيست؟ اگر انتهاي مثلثي را به عنوان هدف قبول دارند، بايد در اين باره بحث كنيم كه چطور مي توان خاكريز احداث كرد، من بايد يادآور شوم كه انتهاي مثلثيها را هدف مي دانم، اگر اين خلاف نظر شماست، اين حالا، بحث ديگري است> . مجيد بقايي، فرمانده قرارگاه (لشكر) فجر سپاه، جهت بحث را تغيير داد: < نخست، هدفمان از احداث خاكريز چيست؟ در واقع، بايد جهت حركتمان را مشخص كنيم. واقعاً اگر مي خواهيم بعد از آن، حركت بعدي خود را آغاز كنيم - كه فكر مي كنم نظر برادران، به ويژه برادر حسن باقري اين باشد - خُب، چرا برويم چهار تا مثلثي را بگيريم؟ بهتر است دو تا مثلثي را بگيريم، ولي خاكريز را به طور مايل بزنيم. ديگر اينكه از حركتهاي ظريف كه يك نيرو از اين و نيروي ديگر از آن طرف برود و دشمن را دور بزند، به شدت پرهيز كنيم. اينجا رقابيه، ميشداغ و عين خوش نيست، اينجا منطقهِ همواري است كه در ديد دشمن قرار دارد،
به طوري كه در روز، هر اندازه نيروي ما اينجا با يكديگر متصل باشد، دشمن به راحتي آنها را با تانك مي شكافد و جلو مي رود، به ويژه اگر سيستم فرماندهي دشمن به هم نخورده باشد. نظر من اين است كه دو تا مثلثي را بگيريم، خاكريز را نيز به شكل مايل بزنيم و نيروهاي دشمن را منهدم كنيم و انعطاف نيز داشته باشيم و اگر توانستيم نوك دو تا مثلثي را به هم متصل كنيم و در غير اين صورت، قاعده را پدافند كنيم. با دو جداره كردن خاكريز در دو مثلثي مي توانيم در قاعده پدافند كنيم و هنگامي كه مطمئن شديم، توانايي نگهداري اين خط را داريم و پس از يك هفته كه تيپها آماده شدند، حركت را تغيير دهيم و به طرف كانال پرورش ماهي سرازير بشويم. بدين ترتيب، با تمريني كه در عبور از كانال مي كنيم و با داشتن اين سر پلها، مشكل عبور از كانال و گرفتن سرپل را مي توانيم حل كنيم> .
حدود ساعت 00:13، جلسه براي اقامه نماز تعطيل شد، اما فرصتي براي صرف ناهار نبود؛ بنابراين، بلافاصله بعد از نماز جلسه ادامه يافت. نخست، فتح الله جعفري، فرمانده لشكر 30 زرهي سپاه، نظر خود را دربارهِ بحث ارائه داد و تأكيد كرد: < حتي اگر منطقه را بگيريم، اما از سرعت لازم برخوردار نباشيم، دشمن با امكانات زيادي كه در رها كردن آب دارد، راهكار حركت بعدي ما را خواهد بست و اگر در انجام همين حركت نيز تأخير كنيم، كل منطقه با آب مسدود خواهد شد> . وي سپس، دربارهِ چگونگي عمل در مثلثيها گفت: < بايد جلو مثلثيها پدافند كنيم؛ زيرا، ماندن در پشت آنها امكان پذير نيست> .22
عزيز جعفري، معاون قرارگاه (لشكر) نصر، نيز گفت: < در راستاي صحبتهاي آقاي صفار بايد تأكيد كنم كه عمليات و مراحل انجام شده آن را بررسي كنيم و نقاط ضعف و دليل آنها را بيابيم. در واقع، مشكل ما در كيفيت نيروها يا كمبود آنها بود. اين واقعيت هميشه در مورد تيپهاي ما وجود دارد كه تا دو ماه پس از بازسازي و اجراي نخستين عمليات، بالاترين كيفيت را دارند و بعد از آن، كيفيتشان كاهش مي يابد، مگر اينكه فاصله اجراي دو عمليات زياد باشد. موضوع ديگر اينكه چرا در مرحلهِ پاياني عمليات رمضان، با وجود اينكه جناح راست و جناح چپ كامل بود، در محور وسط الحاق صورت نگرفت؟ در پاسخ بدين پرسش بايد گفت عوامل زيادي در اين باره مؤثر بود كه استعداد نيرو و كيفيتشان از جمله آنهاست. در واقع، مشكل اين است كه ما به كميت و كيفيت نيرو در طرح مانورها اهميت كم تري مي دهيم و آنها را كمتر بررسي مي كنيم> . وي بعد از بررسي مشكلات عمليات سابق، افزود: < مجدداً برادران پيشنهاد مي كنند كه ما همين عمليات را انجام بدهيم، حتي يك گام هم پافراتر مي گذاريم و مي خواهيم، نوك مثلثيها را با اين همه مشكل به هم وصل بكنيم! به نظر من، بايد دربارهِ اين مسائل واقع بين
باشيم، حتي اگر يك هفته را به بازسازي تيپها، اختصاص دهيم، باز هم يگانها آن كيفيت اوليه را نخواهد داشت و استعداد لازم به دست نخواهد آمد تا عملياتي به اين بزرگي انجام شود، به ويژه با توجه به اينكه يك بار اين حركت انجام شده است و دشمن كاملاً نسبت به نقاط ضعف خود آگاه شده است. با توجه به اينكه در رسيدن به هدف بايد به استعداد و كيفيت نيرو نيز اهميت دهيم، پيشنهاد مي كنم باز هدف عمليات كوچك تر و سهل تر و آسان تري را انتخاب كنيم> . وي همچنين، در روي نقشهِ شرق بصره، پيشنهاد اجراي عمليات در منطقه اي ديگر را داد كه دورتر از منطقه مورد بحث است.
بعد از سخنان عزيز جعفري و مباحثي طولاني - كه گاه در قالب گفت وگوي چند نفري پيگيري مي شد - احمد غلامپور، فرمانده قرارگاه (لشكر) قدس سپاه، گفت: < هر اندازه از منطقهِ عملياتي رمضان به طرف شمال برويم، از هدف اصلي خود دور مي شويم؛ بنابراين، پيشنهاد مي كنم ذهنمان را هر چه بيشتر به طرف جبههِ جنوب معطوف كنيم. در ضمن، از پنج عملياتي(1) كه در گذشته در جبهه جنوب انجام داده ايم سه عمليات به جز اشكالي كه در خاكريززدن داشتيم، تقريباً از نظر انهدام نيرو و دست يابي به هدف، موفقيت آميز بود. با توجه به اين امر، پيشنهاد مي كنم كه نقص عملياتهاي پيشين (ضعف در زدن خاكريز) را پيش از اجراي عمليات بررسي كنيم. از آنجا كه مطمئن هستم، مي توانيم روي زدن خاكريز حساب كنيم، بهتر است در همين منطقه، براي تصرف دو تا از مثلثيها كار و بر روي دو قرارگاه سرمايه گذاري بكنيم ، بدين ترتيب كه در مرحلهِ نخست، يك قرارگاه وارد عمل شود و دو تا از اين مثلثيها را تصرف بكند تا جاپايي براي مرحلهِ بعدي عمليات باز شود. سپس، 24 ساعت بعد، قرارگاه ديگر از نوك اين مثلثي عمليات را ادامه دهد و به جلو برود. و پس از اينكه منطقه را تصرف كرديم، دستگاهها و تجهيزات
را آماده بكنيم و در منطقهِ بين زيد، آب گرفتگي و كانال ماهي در جناح راست منطقه، خاكريز بزنيم. البته، بايد توجه داشته باشيم كه در راهكار پيشنهادي قبلي، بايد حدود 24، 25 كيلومتر يا دست كم 16، 17 كيلومتر خاكريز مي زديم، اما براساس پيشنهاد جديد، با انجام مرحلهِ نخست عمليات، كه به تصرف و تثبيت دو مثلثي مي انجامد، تنها پس از استقرار دستگاهها، در شب دوم زدن هفت هشت كيلومتر خاكريز لازم است در اين صورت، با توجه به اينكه دو جناحمان به آب مي رسد، فشار دشمن بيشتر مي تواند از يك جناح باشد> .
با سخنان احمد غلامپور، اظهار نظر فرماندهان تيپها و لشكرها پايان يافت. سپس، مسئولان قرارگاه مركزي فرماندهي و هدايت عمليات - به بيان نظرهاي خود پرداختند. از اين قرارگاه، نخست غلامعلي رشيد، معاون قرارگاه، دربارهِ بسيج مردم گفت: < الان بسيج نيروهاي مردمي كل كشور به عهده سپاه گذاشته شده است؛ مسئله اي كه يك هشدار براي ما محسوب مي شود. برادران اگر ما بخواهيم اين طور با نيرو رفتار كنيم و از هم اكنون، ضعف نشان دهيم، توانايي بسيح مملكت را نخواهيم داشت. ما بايد بتوانيم نيم ميليون سرباز را در عمليات به كارگيريم، در حالي كه اكنون، با تمام تلاشي كه طي دو ماه انجام داده ايم، تنها توانسته ايم پنجاه هزار نفر نيروهاي مردمي را وارد عمليات كنيم! ترس آن مي رود كه در صورت ادامه و تكرار چنين توقفهايي و تشكيل نشدن تيپ و لشكرهاي بيشتري، مسئولان مملكتي حتي مجلس و ارتش هم، نگاه ديگري به عملكرد ما داشته باشند. خُب، ما مي خواهيم نيروهاي مردمي را بسيج كنيم اگر فرماندهي سپاه نباشد، بسيج نيروهاي مردمي بر عهدهِ چه كسي خواهد بود. هم اكنون، تشكيلات ما در ردهِ تشكيلات گروهان يك ارتش كلاسيك عمل مي نمايد، يعني فرمانده تيپ ما در خط زندگي مي
كند؛ جايي كه فرمانده گروهان ارتش هم به آنجا نمي آيد...> .
غلامعلي رشيد سپس، به تحليل و بررسي عمليات رمضان و عوامل توقف و عدم موفقيت نيروهاي خودي در اين عمليات پرداخت. وي در تشريح اين مسائل به سه مورد اشاره كرد :
1) در اين منطقه، زمين عارضهِ طبيعي اعم از كوه و تپه (مانند عمليات فتح المبين) يا جادهِ بلند (جاده اهواز - خرمشهر در عمليات بيت المقدس) ندارد و وضع زمين به گونه اي است كه اجازه نمي دهد ما مانند گذشته موفق عمل كنيم.
2) آسودگي خاطر فرماندهان عراق از جبهه هاي ديگر و تمركز بر همين يك جبهه مشكل ديگري است كه در عمليات فتح المبين با آن روبه رو نبوديم؛ چرا كه لشكر 5 و 6 دشمن در پشت كرخهِ كور و غرب اهواز ماندند و ما با آنها درگير نشديم، اما اينجا عملاً با هر 12 لشكر عراق درگيريم، حتي عراق عمده لشكرهايش را از جبههِ غرب آورده است و اكنون، بيش از يك جبهه برايش مطرح نيست و تمام توانش را براي همين يك جبهه گذاشته است؛ موضوعي كه به آن نينديشيده بوديم.
3) فرصت دادن به دشمن، عامل بعدي است. بدين ترتيب كه بعد از بيت المقدس، دشمن بازسازي يگانها و ايجاد استحكامات خود در زمين را آغاز كرد و اكنون، هم اگر بيشتر صبر كنيم، همين لشكرهاي منهدم شده اش را بازسازي و بر استحكاماتش خواهد افزود> .
موضوع بعدي سخنان رشيد، تداوم عمليات و نحوه آن بود. وي نخست اشاره كرد: < اگر بخواهيم در نگاهي كلي بصره را به منزلهِ هدف تعريف كنيم، بايد آن را در مرحلهِ سوم عمليات بيت المقدس ببينيم. هدف دومين مرحله از اين عمليات، رسيدن به مرزهاي بين المللي دو كشور و هدف سومين مرحله، دست يابي به بصره تعيين شده بود، اما در عمليات رمضان، به دليل انهدام عقبه لشكر 6، وسوسه شديم و در آغاز كار، همه قدرتمان را روي محور اصلي (عبور از نوك كانال ماهي و نهر كتيبان) نگذاشتيم، شايد اگر در محور اصلي با تمام قدرت وارد عمل مي شديم، موفق بوديم> .
غلامعلي رشيد سپس، عمليات آينده را بررسي و پيشنهاد جديدي را مطرح كرد: < اساساً، بايد از فكر عمل در مثلثيها بيرون بياييم و از اجراي عمليات در منطقه عملياتي مرحله پنجم صرف نظر كنيم و به سراغ محور اصلي عمليات بياييم> . البته، وي راهكاري جدا از آنچه تاكنون مطرح شده بود، پيشنهاد كرد: < هم اكنون، دشمن مي داند كه هدف ما گذشتن از دو سركانال است كه مرتباً اين كار را تكرار كرديم، اما هيچ گاه از خود كانال و پلهاي آن عبور نكرديم، يعني دشمن از موضوع عبور ما از كانال غافل است؛ بنابراين، پيشنهاد مي كنم اقدام روي مثلثيها را رها كنيم و به جاي آن خاكريز جناح را به طول يازده، دوازده كيلومتر احداث كنيم> . وي در ادامه افزود: < براي بازسازي، بيست روز فرصت لازم داريم و پس از اين مدت مي توانيم با سه قرارگاه كار كنيم بدين صورت كه قرارگاه فجر روي كانال ماهي، سرپلي را بگيرد تا قرارگاه فتح و نصر از آن عبور كنند. در اين مرحله مي توانيم، حدود پنجاه تا شصت گردان وارد عمل كنيم و از پلهاي روي كانال عبور و به هدف اصلي ، كه رسيدن به تنومه و بصره است، نزديك شويم> . وي سپس، به دفاع از نظرش پرداخت و برخي از جزئيات طرح را در
پاسخ به پرسشهاي مطرح شده تشريح كرد.
پس از وي، رحيم صفوي، معاون اول قرارگاه كربلا، سخنان خود را در دو قسمت جداگانه، بيان كرد. وي در قسمت نخست سخنان خود، به مسائل سياسي روز پرداخت و سپس، مشكلات اجراي عمليات را در جبهه غرب مورد توجه قرارداد. به نظر وي: < در جبهه غرب، كه زمين كوهستاني است پياده بهتر عمل مي كند، ضمن آنكه بايد يادآور شد هميشه حركت و اقدام در غرب با دغدغه هايي نيز همراه است. از جمله اينكه دست كم، سه ماه وقت براي انتقال نيرو و تجهيزات به غرب لازم داريم و امكانات ما و ارتش كفاف نمي كند كه هم در غرب باشيم هم در جنوب. اقدام در منطقهِ كوهستاني به نيرو و تداركات بسيار زيادي نياز دارد و ما در اين مورد با مشكلات بسياري روبه رو هستيم، ضمن آنكه از نظر فرماندهي نيز، توانايي آن را نداريم كه به طور هم زمان در دو جبهه غرب و جنوب باشيم و جمع حاضر همه سرمايه جنگ است> .
معاون قرارگاه كربلا سپس، نتيجه گيري كرد: < پس اگر بخواهيم كاري جدي انجام دهيم، بايد قرارگاه كربلا و تمامي امكانات سپاه را به منطقه غرب منتقل كنيم، در حالي كه اين امر بسيار مشكل و شايد ناممكن باشد. البته، راه بازگشت نيز نداريم و تنها راه همان است كه به بصره مي رسد؛ راهي كه بايد بررسي و دربارهِ آن برنامه ريزي شود، ضمن آنكه بايد، در نهايت، به خدا توكل كنيم من يتق الله يجعل له مخرجا (هر كس تقواي الهي پيشه كند، خدا راه نجات و راه خروج را بهش نشان مي دهد). اگر ما گناهكاريم، اين بچه هايي كه مي آيند بچه هاي پاك و معصومي هستند و خدا دلش به حال آنها به رحم مي آيد> . وي تأكيد كرد: < به هر حال، نظر من با اطمينان اين است كه بايد در اينجا عمليات را ادامه دهيم و اهداف آن را تأمين كنيم. مردم ما به هيچ وجه توقف را نمي پذيرند و از نظر سياست خارجي نيز، هرگونه توقف در اينجا، شكست عمليات رمضان و در نتيجه، شكست ايران تلقي مي شود. رحيم صفوي در مورد عمليات مورد بحث نظر موافق مشروط داشت: < اگر نيرو داشته باشيم، مي توان طرح مانورهاي خوبي را انجام داد، اما با اين نيرو و امكانات موجود، حداكثر بايد در دو مثلثي عمل كنيم و
جلو آنها خط پدافندي تشكيل دهيم و سپس، جهت حركت را كاملاً تغيير دهيم. در اين صورت، دشمن را غافل گير مي كنيم و با اين غافل گيري و عملكرد قدرتمندانه به پيش مي رويم و با دو قرارگاه، تلاش اصلي را روي عبور از كانال ماهي مي گذاريم و سپس، به سمت تنومه مي رويم> . وي پس از توضيحاتي در اين باره، گفت: < اين كار تنها در فرصت مناسبي با كار و تلاش شديد در يگانها و مناطق سپاه امكان پذير است و بايد به سختي كار كنيم> .
در ادامهِ جلسه، در مورد جزئيات و مشكلات عمليات مباحثي مطرح شد، از جمله حسين خرازي پيشنهادي در تكميل طرح رحيم صفوي داد و اصغر كاظمي، مسئول طرح و عمليات قرارگاه كربلا، با تأييد طرح رشيد، براي صرفه جويي در تعداد نيروهايي كه در خط پدافندي به كار گرفته مي شوند و نيز دربارهِ آموزش و افزايش كيفيت گردانها توصيه هايي كرد. بزرگ زاده از ستاد قرارگاه كربلا نيز گفت: < طبق طرح برادر رشيد، اگر مدت بيست روز را براي آمادگي در نظر بگيريم، دشمن در منطقه آب رها مي كند و تمامي راهكارها را مي بندد؛ بنابراين، بايد كاري كرد كه هم موضوع آمادگي نيرو و هم مشكل رها كردن آب حل شود> . وي پيشنهاد كرد كه عمليات محدودي در منطقه انجام شود تا در اين مدت، (بيست روز) نتواند زمين را زير آب فرو ببرد> .
بعد از اينكه حاضران نظرهاي خود را گفتند و نظر ديگران را نيز نقد كردند، مجدداً، فرمانده كل سپاه گفت: < يكي از هدفهاي ما از اين جلسه اين بود كه خود برادران مشكلات را بررسي و صحبت كنند تا زماني كه عمليات با مشكل روبه رو مي شود، نگوييم اگر اين طور مي شد، بهتر بود. طبق طرحهاي مختلفي كه امروز مطرح، بررسي و رد شد، نخستين نكته اي كه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه اين هدف عمليات است كه ما را هدايت مي كند، نه چيز ديگر.
نكتهِ دوم اينكه، اكتفا به يك راهكار، درست نيست؛ زيرا هر اندازه هم حساب شده باشد، مانند تداوم عمليات رمضان، كه قرارگاه تهاجمي درست كرديم، امكان دارد، كار با مشكل روبه رو شود و پيش نرود؛ بنابراين، بايد راهكارهاي ديگري نيز آماده شوند تا سه چهار ماه براي طراحي مجدد عمليات ديگر معطل نشويم.
مسئلهِ ديگر اينكه، ما توانايي اجراي عمليات در دو جبهه را نداريم. البته، اگر بتوانيم دو منطقه را به هم وصل كنيم، خوب است، به شرط آنكه تجزيه نشويم و قدرتمان پخش نشود؛ زيرا، هدفمان در عمق است و ما به نيرو و قدرت بيشتري نياز داريم. در اين عمليات نيز، اشتباه كرديم كه تلاشمان را تقسيم كرديم؛ بنابراين، اكنون نمي توانيم در غرب عمل كنيم. البته، مي فرستيم بررسي كنند.
مسئلهِ زمان نكتهِ ديگري است كه بايد بدان توجه كرد. اينكه گفته مي شود براي كسب آمادگي بيست روز، يك ماه، دو ماه زمان لازم است، درست است، اما هر چه مدت زمان بيشتري را به اين كار اختصاص دهيم، دشمن نيز هوشيارتر مي شود و نبايد به دشمن زمان دهيم؛ بنابراين، دو موضوع بازسازي و فرصت ندادن به دشمن را بايد با هم جمع كنيم. تنها راه حل اين موضوع آن است كه با تلاش دو چندان تا سه روز ديگر، اقدام كنيم.
مسئلهِ ديگر اينكه اگر عقبهِ ما ده كيلومتر باشد، خطرناك است. در واقع، اينكه ما اجراي عمليات را به محدودهِ آب گرفتگي و پاسگاه زيد محدود كنيم و در عمق پيش برويم، خطرناك است، اما اگر اين مثلثيها را بگيريم و در عمل اصلي، به عمق نيز برويم، عقبه مان كم عرض نمي ماند. تأثير ديگر عمل نخست در مثلثيها اين است كه دشمن عليه آن عمليات، اقدام مي كند و به سراغ احداث استحكامات اساسي نمي رود. به هر حال بايد تا چند روز ديگر يك قطعه زمين را بگيريم و يك هفته بعد، عمل اصلي را آغاز كنيم> .
محسن رضايي سپس، تعداد نيرو و ميزان آمادگي يگانها را بررسي كرد. بدين ترتيب، مشخص شد كه آمادگي چنداني وجود ندارد، با اين وجود، در صورت ضرورت انجام عمليات مي توان نيروهايي را مانند تيپ حضرت رسول، چهار گردان؛ تيپ عاشورا، چهار گردان؛ تيپ ولي عصر، چهار گردان؛ و ... براي عمليات گردآوري كرد.
در ادامهِ جلسه، غلامعلي رشيد اشكالاتي دربارهِ اين پيشنهاد مطرح كرد بدين ترتيب كه: < حدود پانزده كيلومتر بايد خاكريز بزنيم، توان ما در مثلثيها خرج مي شود و خاكريزهاي منطقه و مثلثيها بين ما و دشمن واقع است و نيروهاي دشمن مي توانند از روي آنها عبور كنند و عمليات ايذائي انجام دهند؛ و ...> . رشيد سپس، همان طرح خود را تكرار كرد، ولي به جاي بيست روز زمان براي كسب آمادگي، گفت: < برادران قول آمادگي در ده روز را مي دهند> . محسن رضايي مجدداً گفت: < اولاً بايد اين امكان را از دشمن بگيريم كه نتواند استحكامات جديدي را ايجاد كند و در منطقه آب رها كند. ديگر آنكه، وسعت عقبهِ نيروهاي خودي را بايد افزايش بدهيم. با اين عقبه كم، عبور يگانهاي چند قرارگاه شدني نيست> . حسن باقري نيز به بحث وارد شد و تلويحاً، روي عمل در مثلثيها نظر منفي داد. در اينجا، رشيد باز هم روي غافل گيري دشمن تأكيد كرد: < سه بار سراغ كانال پرورش ماهي رفتيم، اما براي عبور، نه از پل روي كانال، بلكه از نوك كانال اقدام كرده ايم و دشمن تصور مي كند كه باز هم اين كار را مي كنيم؛ بنابراين، اگر براي عبور از پل روي كانال اقدام كنيم، دشمن غافل گير
مي شود> . رشيد همچنين، اميدوارانه گفت: < تا ده روز ديگر فتح با سي گردان و نصر با سي گردان مي توانند آماده عمليات بشوند> .
محسن رضايي: < مگر اين نيروها كه مي آيند، به آموزش نياز ندارند؟!>
رشيد: < مگر بعد از عمل در مثلثيها براي عمل اصلي نيروي جديد لازم نيست ؟!>
بحث طولاني شد و محسن رضايي بر سه مورد تأكيد كرد :
1) جلوگيري از ايجاد استحكامات جديد از سوي دشمن اگر ظرف دو روز آينده عمل نكنيم، تلاش اصلي دشمن بر اين متمركز مي شود كه مانع از عمل شود و زمين را پس بگيرد
2) افزايش وسعت عقبه ها؛ و
3) افزايش امكانات و راهكارها، به صورتي كه اگر در راهكار اصلي مورد نظر توقفي پيش آمد، اين امكان باشد كه مثلاً، يك قرارگاه بتواند از نوك همين مثلثيها جناحي از دشمن را هدف حمله قرار دهد و بگيرد.
بعضي از حاضران اين اشكال را مطرح كردند كه در منطقه اي كه از سه طرف امكان پاتك نسبت بدان وجود دارد، چگونه مي توان حدود ده روز ماند. مباحث همچنان ادامه داشت و در مجموع، به تدريج، يك نكته روشن شد و آن اينكه از نظر فرماندهي سپاه، تكرار عمليات در محدودهِ دژ مرزي و مثلثيها، شبيه عمليات مرحلهِ پنج، تنها راه تداوم عمليات در اين منطقه است، اما ديگران غالباً آن را در وضع موجود عملي نمي دانستند.
عزيز جعفري آخرين نفري بود كه در ميان بحث جمعي اجازه گرفت و نكته اي را مطرح كرد. وي به محسن رضايي يادآور شد: < در آخرين مرحلهِ عمليات رمضان، از تيپ حضرت رسول شش الي هفت گردان، تيپ امام حسين، شش گردان و تيپ كربلا، سه گردان وارد عمل شد. خود من ساعت 00:7 صبح به خط رفتم، افراد ما در مثلثي بالا بودند، اما بقيه خط خالي بود، يعني تمام اين نيروها كه گفتم، تنها صرف جناح راست شده بود.(1) حالا مي خواهيم همان عمليات را با سه گردان از تيپ حضرت رسول (ص) و چهار گردان از تيپ كربلا آن هم براي كل منطقه انجام دهيم> . وي با تأكيد و قاطعيت افزود: < ما با توجه به استعداد نيرو نمي توانيم اين عمليات را انجام دهيم > . سكوت جمع نوعي موافقت با اين نظر بود. كمتر از يك دقيقه بعد، محسن رضايي تصميم نهايي خود را به اين ترتيب به حضار اعلام كرد :
< پس امشب تيپهاي حضرت رسول و كربلا به شناسايي بروند و آر.پي. جي. زنهايشان را به محورها بفرستند. ما تا شب به شما اعلام مي كنيم كه عمليات چه وقت انجام مي شود، اما بي كار هم نباشيد. تيپهاي نجف و عاشورا هم به كارشان ادامه دهند؛ در پايين هم، تيپ ولي عصر در جاي خود باقي بماند؛ تيپ امام حسين هم براي بازسازي برود و براي عمليات اصلي آماده شود> .
برخي از مباحث، مانند چگونگي تحويل خط يگانها و قرارگاهها باز هم گفت وگو را جمعي كرد و مجدداً يكبار ديگر محسن رضايي به تمامي تيپها تأكيد كرد: < برويد شناسايي را ادامه بدهيد تا خبرتان كنيم> .
شوخي رحيم صفوي با صداي بلند كه عجلوا بالطعام قبل الموت به ياد همه آورد كه نهار خيلي دير شده است. ساعت حدوداً : 3 بعدازظهر بود و همه سخت گرسنه بودند.5
فصلنامه نگين - شماره 5 / منبع: پياده شده نوارهاي شماره 6801 تا 6805 - آرشيو مركز مطالعات و تحقيقات جنگ
ارسال نظر