گوناگون

آقایان مدعی اصلاحات چرا فردین را بایکوت کردید؟

آقایان مدعی اصلاحات چرا فردین را بایکوت کردید؟

پارسینه: توییت عبدالرضا داوری درباره خاتمی و موسوی خبرساز شد.

به گزارش پارسینه، عبدالرضا داوری در توییتی نوشت: موسوی و خاتمی هیچگاه بابت ظلمی که به محمدعلی فردین روا داشتند، عذرخواهی نکردند.

وی در ادامه با اشاره به مصاحبه مهدی کلهر از اولین مسئولان سینمایی بعد از انقلاب، تلاش دارد از پشت پرده بعضی محدودیت ها خبر بدهد.

در ادامه مصاحبه او را با عصر اندیشه می خوانید:

توضیحات مهدی کلهر درباره وضعیت سینما در دوره اصلاحات

مهدی کلهر از اولین مسئولان سینمایی بعد از انقلاب است که در حلقه مشاوران دولتهای محمود احمدی نژاد هم قرار داشت.

کلهر که هرازگاه در گفتگوهایش درباره خاطراتش از وقایع فرهنگی ابتدای انقلاب می‌گوید در گفتگویی تازه با «عصراندیشه» هم نکاتی خواندنی را درباره آن روزگار بیان کرده است.

وی با اشاره به تندرویهای امثال محسن مخملباف در ابتدای انقلاب گفت: همان زمانی که مخملباف «استعاذه» را ساخته بود، ما می‌دانستیم او هیچ‌چیز این نظام را قبول ندارد. لایه دوم کارش واقعا برخورنده است به بالاترین مقام انقلاب و نظام. ما که جزو هیئت انتخاب و هیئت داوری بودیم، وقتی فیلم را می‌دیدیم تنمان می‌لرزید. نسخه‌ای که بعداً نمایش داده شد، بیست دقیقه‌اش عوض شده است. ما جزو هیئت داوران بودیم و همدیگر را نگاه می‌کردیم که این فیلم چه‌طور ساخته شده است. آن سال‌ها خیلی بیش از اندازه دموکراسی داشتیم وگرنه پدیده‌ای مثل مخملباف نباید رشد می‌کرد؛ او یک عضو فرودست منافقین بود که بعدها خودش اعتراف می‌کند من هیچ وقت به سمت انقلاب نرفتم. او در آن سال‌ها توانسته بود در جاهای مختلف نظام نفوذ کند.

کلهر ادامه داد: مخملباف سال ۶۳ یک مصاحبه پنج‌ساعته با سروش داشت و یک‌مرتبه کل جریان فرهنگی و هنری کشور در اختیار او قرار گرفت. آن زمان در مصاحبه‌هایش می‌گفت من تمام کارهایم را با خانم زهرا رهنورد در منزل آقای مهندس موسوی با او چک می‌کنم. می‌گفت «باغ بلور» من را آقای مهندس موسوی خوانده و خیلی خوشش آمده است. مخملباف همه‌جا سایه انداخته بود. مخملبافی که خود ما دوربین دستش دادیم و از مرحوم حقانی‌پرست کارگردانی یاد گرفت. در فیلم‌نامه «توجیه» که به‌نظرم تنها کار سالم او هم هست، من بسیار کمکش کردم.

کلهر که از ۵۹ تا ۶۲ معاون سینمایی وزارت ارشاد بود ادامه داد: خلخالــی که آن موقع ترســناکترین و قدرتمندترین چهره غضبیه انقلاب اســلامی بود، گفتــه بود اگر مدیرکل ســینمایی وزارت فرهنگ و هنر را بیابــم، اعدامش می کنم.

وی ادامه داد: در آن سالها از قشر متدین جامعه حدود ۰۷ تا ۵۷ درصد توقع شان این بود که دو چیز مطلقا تحریم شود: یکی سینما و دیگری موسیقی. فضای ذهنی جامعه این بود که نباید سینما و موسیقی داشته باشیم تا جامعه نمازخوان باشد.

کلهر تأکید کرد: تا زمانی که شهید رجایی نخست‌وزیر بود و دکتر باهنر بود و حضرت امام (ره) در قید حیات بودند، من به جز حمایت از سینما، چیز دیگری از بدنه حاکمیت ندیدم. در آن شرایطی که اصلاً ارز نداشتیم، دولت آقای رجایی برای واردات نگاتیو که هم سینما و هم تلویزیون لازم داشت، ۵۰۰ هزار دلار تصویب کرد. از دوستان می‌شنیدم این پول تا آخر وزارت آقای خاتمی هنوز برکت کرده و هست و هرجایی که ارزی برای واردات لازم دارند، از آن استفاده می‌کنند. این نگاهِ باز انقلاب اسلامی به مقوله سینما بود.

مهدی کلهر با روایت حذفش از معاونت سینمایی به خاطر تلاش برای جلوگیری از توقیف آثاری همچون «برزخیها» بیان داشت: ایشان{میرحسین موسوی} از من خواست مجوز پخش «برزخی‌ها» را لغو کنم و من مخالفت کردم. گفتم وزیرِ شما، آقای معادیخواه در تشریح برنامه‌اش در مجلس گفته است من از تمام هنرمندان ایران استفاده می‌کنم؛ بماند که برزخی‌ها در دوره من ساخته نشده؛ در دوره شریک شما آقای مهندس نجفی ساخته شده و حالا به من می‌گویید جلوی پخش «برزخی‌ها» را بگیرم؟ در حالی که رئیس‌جمهور که حضرت آقا بودند، صراحتاً به من گفتند بازی کردن فردین در یک فیلم نمی‌تواند عیب فیلم باشد. گفتم من فیلم را نگاه کرده‌ام و ۱۸ اشکال از آن گرفته‌ام و کارگردان رفته و آن اشکالات را برطرف کرده است. حالا که مدت‌ها در سینماها هم بوده، چرا باید مجوز پخشش لغو شود؟ کشاکش ۲۵ روزه‌ای بین من و مهندس موسوی بود و سرانجام گفت استعفا بده. من گفتم استعفا نمی‌دهم، اگر لازم است مرا کنار بگذارید. البته می‌دانستم پشت این تلاش که «برزخی‌ها» نباید باشد، مخملباف و تیمش بودند.

کلهر افزود: «برزخی‌ها» حدود یک ماه در حال اکران بود و خوب هم فروخته بود و جالب بود که هم روحانیون و هم بچه‌های جبهه آن را دیده بودند. حداقل ده دوازده نامه از بچه‌های جبهه داشتیم که می‌گفتند «برزخی‌ها» فیلم خوبی است و با این که جنگی نیست ولی روحیه معنوی و حماسی خوبی را نشان می‌دهد. کار کشیده شد به نظر مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس‌جمهور بود. وزیر خدمت ایشان رفت و کسب تکلیف کرد. ایشان تلفنی به من گفتند زیر بار نرو. من ده سال بعد در تلویزیون گفتم به این کارم افتخار می‌کنم و ان‌شاالله تا دم مرگ هم به آن افتخار خواهم کرد. ماجرا را ساده نبینیم. گمان نکنیم این یک اختلاف مدیریتی بود، خیر. پشت این ماجرا جریانی بود که من می‌دانستم در موسیقی هم وجود دارد. آمریکا می‌دانست اگر هنرمند قبل از انقلاب در کنار مردم و انقلاب بماند، توپ هم نمی‌تواند این انقلاب را تکان دهد.

آمریکا هزینه کرد برای این‌که بتواند تا رده پنج خواننده‌های ما را ببرد. این‌ها مسئله اصلی است. این‌که فلان روحانی فلان نظر را داشته مشکلی نیست؛ حتماً با مذاکره و مفاهمه حل می‌شد اما ببینید چه اتفاقی افتاد.

این چهره با مرور کارنامه مدیران فرهنگی بعد از خودش بیان داشت: محمد بهشتی تزی داشت که می‌گفت سینما نباید ستاره داشته باشد. می‌گفت در اسلام هنرمند امضا نمی‌کند. به او می‌گفتم شماها این را از کجا آورده‌اید؟ پس «اسوه حسنه» چه می‌شود؟ همین نگاه، سینمای قهرمانی را کنار گذاشت و شد سینمای ضدقهرمانی. در سال ۱۳۷۱ بعد از رفتن آقای خاتمی از وزارت ارشاد من راجع به این یازده سال مدیریت سینمای بعد از خودم مصاحبه مفصلی با کیهان کردم. آ‌ن‌جا گفتم من شما را به محاکمه اخلاقی دعوت می‌کنم. شما چه بلایی بر سر سینما آوردید؟ ما ۴۵۰ سینما تحویل آقای انوار دادیم و بعد از ده سال و بعد از این که با سیاست‌های شما متدینین هم باید سینمارو شده باشند و این که جامعه ۲۵ میلیونی به ۴۰ میلیونی رسیده، باید به ۱۵۰۰ سینما می‌رسیدیم اما این به ۲۲۰ سینما تبدیل شده است. گفتم آیا این فاجعه جای سؤال کردن ندارد؟ در همان زمانی که من بودم هم داریوش مهرجویی فیلم می‌ساخت هم بهرام بیضایی و هم جواد شمقدری.

این چهره فرهنگی خاطرنشان ساخت: سینمای فیلم فارسی در سال ۱۳۵۶ ورشکسته بود. آن هم با تمام لختی ها و… که داشت. در سینمای آن دوره فکر می کردند این سکس است که فروش را افزایش می دهد اما دقت نداشتند که مخاطب آن دوره، س...س ایتالیایی را بر ایرانی اش ترجیح می دهد.

کلهر با بیان خاطراتش از گفتگو با دانشجویان اظهار داشت: یک روز دانشجویی از من پرسید اسلام با سوررئالیسم موافق است یا مخالف؟ گفتم آن اسلامی که با سوررئالیسم مخالف باشد یا موافق، دیگر اسلام نیست؛ چیزی است در ردیف همان مکتب ها که درباره شان بحث می کند. اسلام فراتر از این است که موافق یا مخالف سبک ها باشد.

کلهر با اشاره به نضج یافتن تفکرات امثال مخملباف در مدیریت فرهنگی سالهای بعد بیان داشت: آن چیزی که بحث من بوده و هنوز هم هست این است که پدیده مخملباف نه به عنوان فرد بلکه به عنوان جریانی که نخست‌وزیر و وزیر ارشاد این مملکت را تحت‌تأثیر قرار داد، چطور اتفاق افتاد و چرا میدان گرفت و چه کرد؟ همین‌ها در جریان رسانه ویدئو با سیاست‌های غلط کاری کردند که تا ده‌کوره‌های مملکت با محصولات بی‌کیفیت فتح بشود. چطور می‌شود تصور کرد همه این‌ها تصادفی است؟

کلهر ادامه داد: می‌گفتیم می‌خواهیم انقلاب را صادر کنیم و من می‌گفتم بیایید همین فیلم‌هایی را که ساخته‌اید و خودتان قبول دارید، با قیمت ارزان و یا رایگان به کشورهای اسلامی بدهیم. مثلاً اگر یک نفر از الجزایر به این‌جا می‌آمد تا فیلم بخرد، شما نمی‌دانید چه بلایی بر سر او می‌آوردند. برای فیلمی که در خود ایران کسی حاضر نبود ببینند، رقمی می‌گفتند که آمریکا برای «ده فرمان» نمی‌گفت. همه این‌ها نمی‌تواند تصادفی باشد. من می‌گفتم شما از خود آمریکا یاد بگیرید. آن‌ها سر رایت فیلم‌شان با چین دعوا می‌کنند چون می‌دانند مشکلی که چینی‌ها می‌توانند درست کنند، فرهنگی نیست. آن‌ها را به دادگاه می‌کشند که چرا بدون حق رایت فیلمی را تکثیر کرده‌اید. پس چرا آمریکا هیچ‌وقت راجع به ما این کار را نمی‌کند؟ خدا شاهد است بسیاری از ویدئوهایی که به ایران می‌آمد، فاصله‌اش با اکران در آمریکا و در اروپا سه چهار روز بود. من خودم «فهرست شیندلر» را وقتی دیدم که فکر می‌کنم سه روز از اکرانش در اروپا گذشته بود. آن‌ها می‌دانستند در این کشور پول نباید برایشان مهم باشد. این‌جا تأثیرگذاری فیلم است که اهمیت دارد.

مهدی کلهر با صراحت از نفوذ فرهنگی غرب در ایران چنین گفت: می‌گویند سه شغل در دنیا هست که بیشترین ارزش افزوده را دارد: یکی اسلحه، یکی مواد مخدر و دیگری سینما و موسیقی. حالا این همه مافیا برای اسلحه و مواد مخدر وجود دارد که دولت‌های بزرگ هم نمی‌توانند با آن‌ها مقابله کنند. چطور می‌شود برای سینما در دنیا مافیا وجود نداشته باشد؟ اگر من جای آمریکا باشم و صد دلار داشته باشم که بخواهم برای نفوذ در ایران هزینه کنم، نود دلارش را در وزارت ارشاد و صدا و سیما هزینه می‌کنم و ده دلارش را در وزارت خارجه. باید بسیار احمق باشم که بروم سفیر بخرم. بالاخره گوشش را می‌گیرند و او را بیرون می‌کنند. من جایی می‌روم که کسی نمی‌فهمد دارم چه‌کار می‌کنم و صدایش بیست سال بعد درآید. وقتی بچه بزرگ شد، تازه می‌فهمی بچه تو نیست. نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، بچه مثبت هم هست و درسش را خوب می‌خواند اما بچه تو نیست. به لحاظ ذوقی و سلیقه‌ای و فکری، فرزند دیگری را بزرگ کرده‌ای. این‌ها رسانه‌های تأثیرگذار را از بدنه انقلاب اسلامی دور کردند. من معتقدم یک دست پنهان یا مستقیم یا با واسطه از آمریکا وجود داشت که انقلاب اسلامی کم‌ترین بهره را از رسانه سینما ببرد. شاهد مثالم هم صحبت سخنگوی وزارت خارجه آمریکاست. او بعد از رفتن خاتمی به صراحت گفت یازده سال نگذاشتیم انقلاب ایران از طریق سینما به دنیا صادر شود.

ارسال نظر

  • شیرین صفوی

    مسیو موسوی و مستر خاتمی آآآآآآخر گشت ارشاد و سخت گیری بودن در زمان خودشون !!!!! الان کاسه داغ تر از آش شدن !!!!!!

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار