فکرهای وسواسی
پارسینه: وقتی میخواهد تصمیم بگیرد، همیشه مردد است؛ حتی در لباس پوشیدن. همه روسریهایی را که داشت امتحان کرد. کلافه بود. شاید در زندگی سرش زیاد به سنگ خورده بود. شاید در زندگی تصمیمهای بزرگ هم گرفته بود، اما برای هیچکدام، برنامهریزی نکرده بود.
وقتی میخواهد تصمیم بگیرد، همیشه مردد است؛ حتی در لباس پوشیدن. همه روسریهایی را که داشت امتحان کرد. کلافه بود. شاید در زندگی سرش زیاد به سنگ خورده بود. شاید در زندگی تصمیمهای بزرگ هم گرفته بود، اما برای هیچکدام، برنامهریزی نکرده بود.
همه در لحظه بودند. آن قدر کلافه شد که روی تخت دراز کشید و همانجا خوابش برد. وسواس فکری به عنوان نوعی مکانیزم دفاعی از سوی افراد به کار برده میشود. در نوع افکار و اعمال این افراد، زنجیرهای از اتفاقات را مشاهده میکنیم که آنها را از افراد غیروسواسی جدا میکند.
مهدی دوایی، روانشناس میگوید: گاهی برخی رویدادها که از درون فرد نشأت میگیرد یا ناشی از اتفاقات و رویدادهای محیط بیرونی است، میتواند به افکار یا تصورات پریشانکننده منجر شود. فردی که وسواس ندارد، میداند که این فکر، غیرمنطقی است و دلیلی ندارد که به خاطر آن دچار اضطراب شود؛ بخصوص فردی که زمینه افسردگی نداشته باشد و آن را تجربه نکرده باشد، براحتی میتواند این افکار را رها کند و ذهنش را مشغول موضوعات دیگری کند که آزاردهنده نباشند.
اما در مواقعی، فرد با هجوم افکار پریشانکننده، احساس میکند باید از وقوع یک رویداد بد یا مصیبت جلوگیری کند. عضو هیات علمی پژوهشکده علومشناختی، این تصور و تجسم برای فرد را مضطربکننده میداند که اجازه نمیدهد او افکار مزاحمش را به سمت دیگری هدایت کرده و از سطح هوشیار ذهنش دور کند؛ این افکار آزاردهنده به گونهای پایدار، تداوم مییابند و به همین نسبت، ناتوانی برای بیرون راندن این افکار از ذهن، سبب تجربه ممتد اضطراب، ناتوانی در کنترل آن و احساس درماندگی و عجز میشود.
دوایی معتقد است، زمانی که فرد به این نقطه میرسد، ذهن، جاده همواری میشود برای هجوم افکار مزاحم. در این زمان است که فرد، متوسل به حالتهایی تکراری میشود تا هجوم افکار مزاحم را خنثی کند. در نتیجه، چرخه تسلسلگونه خستهکنندهای شکل میگیرد. به محض هجوم فکر وسواسی، عادت به رفتاری بروز پیدا میکند تا احساس موقت عاری از اضطراب در فرد ایجاد کند و رفته رفته این عادت، تقویت میشود.
به اعتقاد او، با کوچکترین تداعی موضوعهای اضطرابآور، فکر وسواسی راه میافتد و به این ترتیب، شکلگیری یک رفتار سخت و آزاردهنده در فرد، نوعی احساس آرامش موقت و ناپایدار در او ایجاد میکند.
زمینههای بروز وسواس فکری
مهدی دوایی میگوید، علاوه بر زمینههای خانوادگی در شکلگیری وسواس فکری نظیر وجود خانوادههای سختگیر یا سرزنشگر یا کمالگرا، خود فرد هم در شکلگیری وسواس فکری نقش مهمی میتواند ایفا کند؛ همانند افرادی که «من» آنها آسیب دیده و میخواهند نقش کنترلکنندهای برای حفاظت از خود داشته باشند.
این افراد میخواهند همواره مورد تائید قرار بگیرند و نقدپذیر نیستند. به اعتقاد این روانشناس، وسواس فکری، زمینه عصبشناختی هم میتواند داشته باشد. در پژوهشهای مربوط به حوزه عصبشناسی، مشخصشده است افراد وسواسی، رفتار غیرارادی بیشتری از خود نشان میدهند، عملکردهایی که مستلزم هماهنگی دیداری، حرکتی است، در این افراد ضعیف است و معمولا هر نشانهای را در زندگیشان برجسته میکند.
اضطرابی که برای بسیاری از افراد عادی است، برای این افراد میتواند فاجعهای تهدیدآمیز باشد. او با اشاره به این نکته که وسواس، گاهی با اختلالاتی مثل صرع همراه است، تاکید میکند، برخی اختلالات که با وسواس همراه است، مبنای عصبشناختی دارد. بنابراین میتوان گفت وسواس هم میتواند زمینه عصبشناختی داشته باشد.
عوامل از بینبرنده قدرت تصمیمگیری
زمینه وسواس این است که هنوز جایی برای انجام بهتر کار وجود دارد. بنابراین فرد از هر کاری که انجام میدهد، رضایت خاطر ندارد و جایی که رضایت وجود نداشته باشد، تصمیمسازی و تصمیمگیری آسیب میبیند.
مهدی دوایی، ضمن تاکید بر این که وقتی صحبت از والد میشود منظور، پدر و مادر به معنای صرف نیستند و یک والد میتواند معلم، برادر بزرگتر، مدیرعامل و رئیس کارخانه باشد، عوامل مهمی را از سوی والد ذکر میکند که میتواند باعث شود فرد، قدرت تصمیمگیری نداشته باشد یا در موقع مناسب و مبتنی بر منطق، نتواند تصمیم درستی اتخاذ کند.
رسیدگی افراطی والد
دوایی معتقد است اگر والد، رسیدگی بیش از حد به فرد داشته باشد، او میتواند دچار اختلال در قدرت تصمیمگیری شود. والدینی که به فرزند خود بیش از حد بها میدهند و هر چیزی را که او طلب میکند، بیکم و کاست و بدون هیچ حل مسأله در اختیارش قرار میدهند، سبب میشوند فرد در حل مسائل زندگی خود و برخورد با ناکامیها، هیچ تجربهای نداشته باشد. این روانشناس میگوید، فردی که در دوران رشد، همه چیز برایش آماده بوده، اگر در بزرگسالی با مشکل یا مسألهای در زندگی فردی خود مواجه شود، قادر نخواهد بود تصمیم سازندهای در برخورد با مسائل بگیرد و دچار تردید خواهد شد.
مسامحه و غفلت والد
دوایی عامل دیگری که قدرت تصمیمگیری فرد را مخدوش میکند، مسامحه و غفلت میداند؛ اینکه والد کاری به کار کودک، مجری یا در واقع پاییندستی نداشته باشد. اگر بود و نبود یک نفر در یک سیستم مهم نباشد، عامل ناسازگاری فرد خواهد شد. چنین فردی نمیتواند در موقعیتهای مختلف، تصمیمات مناسب بگیرد. در بسیاری از مواقع، مصائب و دشواریهایی که فرد را درگیر میکند، به این دلیل است که او نتوانسته جوانب کار را بسنجد و در مواقع مختلف، تصمیمات مناسبی اتخاذ کند. او معتقد است، این افراد معمولا تشنه توجه هستند و به هر طریقی میخواهند وجود خود را اثبات کنند. در برقراری یک رابطه، اولین فردی را که برای آنها اهمیتی قائل شده، برمیگزینند. این افراد در تصمیمگیری بسیار شتابزده عمل میکنند و برای اجرای آن تصمیم بسیار عجول هستند.
تبعیض و جانبداری از سوی والد
دوایی میگوید، تبعیض و جانبداریهای مختلف از سوی والدین میتواند این ناسازگاری را در فرد به وجود بیاورد که در تصمیمگیری مشکل داشته باشد؛ گاه فرد احساس کند کسانی که درباره او تصمیمگیری میکنند، انصاف و عدل را رعایت نکرده، حقوق او را پایمال میکنند و کسی نیست که حامیاش باشد و خواستههای او مدام، سرکوب میشود. این برخورد میتواند سبب ایجاد ناکامیهای مختلف برای فرد در بزرگسالی شود. به این ترتیب در فرآیند تربیتی، تصوری که فرد از خود خواهد داشت، منفی خواهد بود؛ من بدم و دیگری خوب است. چنین تصوری نداشتن اعتماد به نفس فرد را به دنبال دارد که میتواند منتهی به تصمیمگیری با شک و تردید یا تصمیمگیری افراطی شود.
نارضایتی فرد از خود
به اعتقاد مهدی دوایی، وقتی فرد در شرایطی قرار میگیرد که احساس تحقیر میکند و از جذابیت خود رضایت ندارد، نمیتواند نوع برخورد و ارتباطش را با دیگران تنظیم کند و همین مساله به تصمیمگیری نادرست در زندگی منجر میشود.
سختگیری افراطی والد
سختگیری افراطی والد از دیگر مواردی است که به گفته این روانشناس، بر چگونگی تصمیمگیری فرد اثر میگذارد؛ اینکه والد مدام استانداردهای خود را به فرد تحمیل کند، مدام او را تحت کنترل داشته باشد و در همه تصمیمهای او دخالت کند، منجر به این میشود که فرد به تنهایی قادر به تصمیمگیری نبوده و مدام منتظر کسی باشد که برای او تصمیم بگیرد.
واکنش به قدرت تصمیمگیری آسیبدیده
مهدی دوایی، برآیند مواردی را که بر قدرت تصمیمگیری فرد اثرگذار هستند، دو نوع واکنش از سوی فرد میداند؛ طغیان و پرخاشگری و فرار از خانه، نمونههای آن است. فرد طغیانگر، اهل ریسک در زندگی است و تصمیمات بیمنطق زیادی میگیرد که ممکن است از آنها آسیب ببیند. در واقع، این افراد را طبیعت، تربیت میکند. اما واکنش دیگر، درماندگی آموخته شده است؛ فرد میآموزد که بیعرضه است و نمیتواند حتی در کوچکترین موارد زندگی خود تصمیم بگیرد و همواره باید کسی برای تصمیمگیری همراه او باشد.
منبع: روزنامه آرمان/ ساره کیانی
ارسال نظر