گوناگون

قدم نهایی احمدی‌نژاد برای خروج از حاکمیت

پارسینه: دقیقا یک سال پیش در چنین روزی بود (۲۳ فروردین ۹۶) که محمود احمدی‌نژاد دوباره همه را غافلگیر کرد؛ او در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری نام‌نویسی کرد.


شرق نوشت: تحلیل آنچه در ذهن احمدی‌نژاد می‌گذرد، کاری سخت (اگر نشدنی نباشد) است؛ اما نام‌نویسی او برای شرکت در رقابت تعیین دومین شخص نظام سیاسی، عملا مهر خروج او بود از عرصه رسمی قدرت و ورود به وادی «اپوزیسیون».
احمدی‌نژاد حرکت ضدساختاری خود را در سال ۸۴ آغاز کرد. آن زمان موضوع بخشی از ساختار بود. ۸۸ موضع خود را تشدید کرد تا گام دوم را طی کرده باشد. با خانه‌نشینی در سال ۹۰، احمدی‌نژاد به نمودی که درحال‌حاضر دارد، نزدیک شد و با ثبت‌نام در انتخابات ۹۶، گام آخر را برای خروج از حاکمیت برداشت؛ البته او هنوز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

در ماه‌های منتهی به انتخابات، افزایش تناوب سفرهای استانی و موضع‌گیری‌های رئیس‌ دولت نهم و دهم، بحث شرکت او در انتخابات را پررنگ کرده بود. احمدی‌نژاد در دولت دهم دوران خوش نزدیکی با اصولگرایان را پشت سر گذاشت تا رودرروی آنها قرار بگیرد. خاطره خانه‌نشینی او را در دولت دهم کسی فراموش نمی‌کرد. از طرفی احمدی‌نژاد امکانی بود که شاید به کمک آن می‌شد رئیس‌جمهوری مستقر را شکست داد و نبودش به معنای چندپارگی سبد رأی اصولگرایان. تمام این بحث‌ها و گمانه‌ها با بیانات مقام ‌معظم رهبری در پنجم مهر ۱۳۹۵ پایان یافت.

ایشان در ابتدای درس خارج فقه گفتند: «خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور، به ایشان گفتم شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمنش است، به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالبا بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم به‌خصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند، بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور، به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید، این دوقطبی در کشور ایجاد می‌شود. دوقطبی در کشور مضر است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو».

پشت ‌سر بقایی

بعد از این تحولات بود که احمدی‌نژاد ابتدا‌به‌ساکن گفت از هیچ شخصی در انتخابات حمایت نمی‌کند تا بلکه با ناامیدکردن اصولگرایان از بهره‌برداری تبلیغاتی از او، راه چانه‌زنی را باز کند؛ اما این راهبرد دوام زیادی نیاورد. در مرحله بعد، «حمید بقایی»، یار نزدیک احمدی‌نژاد، گزینه مطلوب بهاری‌ها شد. هرچند این خبر برای اصولگرایان ناخوشایند بود؛ اما بقایی بعد از پایان دولت دهم سابقه دستگیرشدن داشت و پرونده او هنوز باز بود. پس بحث حضور بقایی در رقابت‌های انتخاباتی نباید آسیبی جدی برای اصولگرایان به حساب می‌آمد؛ چراکه آنها روی ردصلاحیت او حساب باز کرده بودند.

احمدی‌نژاد با برگزاری نشست خبری در روز ۱۶ فروردین، بقایی را به‌عنوان گزینه مورد حمایت خود معرفی کرد. او در ابتدای این نشست، با بیان اینکه «من امروز در این نشست با بقایی کار دارم»، از یار خود خواست تا در کنار او و پشت تریبون حاضر شود. این اولین برنامه خبری او بعد از پایان تصدی‌گری‌اش بر سکان ریاست‌جمهوری بود. او می‌خواست رسانه‌ها و افکار عمومی را متوجه خود کند و راه مناسبی را برای این‌ کار انتخاب کرده بود. در این نشست، مشایی، شیخ‌السلام، شریف و جوانفکر نیز حضور داشتند. در این مقطع، کمتر کسی فکر می‌کرد احمدی‌نژاد هفت روز دیگر با یک گام، حرکت خود را از مرکز قدرت به حاشیه آن تسریع و موقعیت خود را در حاشیه سیاست تثبیت کند؛ اما به احتمال قوی، خود او این را می‌دانست و نشست خبری ۱۶ فروردین را نیز در چارچوب همین تحلیل پی‌ گرفت. از این رو بازخوانی مواردی از نشست خالی از فایده نیست.

احمدی‌نژاد نشست خبری را با سخنرانی شروع کرد. چندماهی از مرگ آیت الله هاشمی‌رفسنجانی، بزرگ‌ترین برگ بازی احمدی‌نژاد، گذشته بود. کارت‌های احمدی‌نژاد برای مانور محدود‌تر شده بود.

حالا تا پیداکردن «خصم» بعدی خود، باید به کلیت اکتفا می‌کرد. از استبداد گفت و از تلاش «شیطانیان» برای به‌وجودآوردن مشکل در راه آرمان‌ها: «اشرافیت اقتصادی و سیاسی، راز و رمز همه تبعیض‌ها در طول تاریخ بوده است. آزادی و ثروت با فریب‌کاری در دست انسان‌های خودخواه قرار گرفته است. نظام سرمایه‌داری لیبرال اوج این تمامیت‌خواهی در تمام جهان است».

احمدی‌نژاد در این نشست تأکید زیادی بر قانون اساسی داشت. او قانون اساسی را ورای «نظرها» اعلام کرد: «نظرهای زیادی وجود دارد که در جای خودش محترم است؛ اما سند معتبری که در اختیار ملت است، قانون اساسی است». احمدی‌نژاد در ادامه بخشی از این میثاق‌نامه ملی را خواند تا موضوع «قانون اساسی» را بیشتر از اشاره‌ای گذرا نشان دهد. در ادامه به مدیریت چهارساله بعد از دولت خود اشاره کرد و از «رنج» افزوده‌شده مردم گفت. رئیس‌جمهوری سابق «شکسته‌شدن انحصار» و «مشارکت مردم در مدیریت کشور» را راه عبور از این شرایط دانست و تأکید کرد: «همه کشور متعلق به ملت‌اند، هیچ‌کس بالاتر از ملت نیست و ثروت و قدرت‌های کشور باید از انحصار خارج شود و در اختیار ملت قرار گیرد».

احمدی‌نژاد آگاهانه یا ناآگاهانه داشت مقدمات مواضع خود را برای دوره جدیدی که به آن وارد شده بود تمهید می‌کرد. مقدماتی که او را دیگر به دایره رسمی قدرت و مسئولیت محدود نمی‌کرد. تا پیش از این اگر نقدهای تند احمدی‌نژاد خطاب به «بخشی» از صاحب‌منصبان بود، حالا دیگر زحمت این تفکیک را هم به خود نمی‌داد.

رئیس دولت‌های نهم و دهم تأکید می‌کند: «مجددا می‌گویم که برنامه‌ای برای ریاست‌جمهوری ندارم و از بقایی به عنوان نامزد اصلح حمایت می‌کنم». او نقدهای تندی به برجام وارد کرد و درباره سؤالات متعدد خبرنگاران درخصوص فسادهای مالی دولت خود جواب‌هایی از این دست داد: «مسابقه است هی می‌گویند ۱۲ هزار میلیارد یا ۱۵ هزار میلیارد تخلف انجام داده‌اند. کسی هم از آنهایی که این موضوعات را می‌گویند حساب‌کشی نمی‌کند». احمدی‌نژاد از حساب‌کشی می‌گوید؛ در چند جمله منظور خود را شفاف می‌کند که حساب‌کشی قوه قضائیه را هم نیز قبول ندارد: «معلوم است که شکایتی علیه ما بشود قوه قضائیه حتما طرف ما را نمی‌گیرد ؛نمونه‌اش هم در همین جلسه پیش‌روی من نشسته است». محمود احمدی‌نژاد پشت‌ سر هم ادعاهایی را که علیه دولت او و یاران نزدیکش شده بود، برمی‌شمرد و تصوری کاریکاتوری از آنها ارائه می‌داد؛ در همین حین بود که به اشتباه فکر کرد عطریانفر مدیرمسئول «شرق» است و به عذرخواهی «مدیرمسئول روزنامه شرق از حمید بقایی» اشاره کرد. هرچند با چشم‌پوشی از این اشتباه باز نیز منظور او مشخص نیست.

دوره من بهترین بود

محمود احمدی‌نژاد ادعا می‌کند که تنها دولتی است که مخالفانش از مصونیت کامل برخوردار بودند. چند دقیقه بعد که درباره حصر و ممنوع‌الخبری رئیس‌جمهوری اصلاحات از او پرسیدند، جواب داد: «من هیچ‌گاه نگفته‌ام که در دولت ضعفی وجود نداشته است اما شاخص‌ها می‌گویند آن دوره بهترین دوره در ٦٠ تا ٧٠ سال پیش است... اینکه عده‌ای در حصر و ممنوع‌التصویر هستند، مخالف نظر ماست. من قبلا هم گفتم راضی به ممنوع‌التصویری و حصر هیچ کس نیستم. این اعتقاد من است. برای همین اعتقاد در هشت‌ساله دولت در مواجهه با پاسداری از حقیقت و آزادی انتقادات سنگینی به ما وارد شد. من در آن مناظره انتخاباتی به آن آقا گفتم من به شما علاقه دارم و من همه ٧٠ میلیون نفر ایرانی را دوست دارم».

حالا احمدی‌نژاد آرام آرام سویه‌های موقعیت جدید خود را نشان می‌دهد. احمدی‌نژاد در ارتباط با رهنمود رهبری مبنی بر عدم حضور او در انتخابات گفت‌: «رهبری رهنمود کردند برای دوقطبی‌نشدن فضا وارد انتخابات نشویم. حالا شما از کسانی اسم می‌برید که وارد صحنه رقابت شده‌اند و در واقع دوقطبی شکل گرفته است حال اگر ما بیاییم؛ فضا دوقطبی می‌شود یا سه‌قطبی؟ پس الان شرایط مخالف نظر رهبری نیست». او باز هم مورد پرسش قرار گرفت و جواب داد: «رهبری به من توصیه کردند که کاندیدا نشوم. نه اینکه نسبت به مسائل کشور بی‌تفاوت باشم. ضمن اینکه بعضی‌ها می‌گویند این توصیه رهبری نهی کامل من از ورود به سیاست است و برخی هم می‌گویند این تنها یک توصیه است. همان‌طور که رهبری هم خودشان گفتند این توصیه‌ای است به برادر مؤمنم. در هر حال من خودم برای ریاست‌جمهوری برنامه‌ای ندارم». احمدی‌نژاد در جواب به سؤالات متعدد درخصوص احتمال رد صلاحیت بقایی تأکید می‌کند که هرکاری بتواند انجام می‌دهم و طرفدارانش از این بابت مطمئن باشند. در همین نشست است که احمدی‌نژاد نزدیک خود با بقایی و مشایی را این‌گونه توصیف می‌کند: «هیچ دو نفری را در دنیا پیدا نمی‌کنید که مثل هم باشند. به جز من، بقایی و مشایی».

احمدی‌نژاد اپوزیسیون

احمدی‌نژاد در شکل جدید سیاست‌ورزی خود از برخی شیوه‌های همیشگی‌اش مدد می‌گیرد؛ دوقطبی‌سازی. سال ٨٤ و ٨٨ روی همین بازی سوار شد. خود را در برابر هاشمی و خانواده او قرار داد. حالا دوباره همین بازی را ادامه می‌دهد. این‌بار خاندان لاریجانی را هدف گرفت تاجایی‌که در بست‌نشینی نخستش در شاه عبدالعظیم به صراحت گفت که با این خانواده مخالف است و پشت‌بندش هم اضافه کرد آیا مخالفت، جرم است؟

احمدی‌نژاد خود را قهرمان، جریان آلترناتیو و وکیل ملت می‌داند. از مردم می‌خواهد هرکجا ظلمی به کسی روا شده، نزد او دادخواهی ببرند. او می‌داند که قدرت یا امکانی برای سروسامان‌دادن به این دادخواهی‌ها ندارد. مردم هم این را می‌دانند. این ادعاها برای مردم اگر نانی نداشته باشد، برای احمدی‌نژاد نامی خواهد آورد. پوپولیسم حالا قهرمان‌سازی هم می‌کند. این چهره از احمدی‌نژاد البته وقتی رو می‌شود که که بقایی و مشایی بازداشت می‌شوند. او هرجا می‌خواهد از حق مردم به معنای عمومی دفاع کند حتما مثالی از بقایی و مشایی می‌آورد و اتهامات آنها را سیاسی می‌خواند. او هیچ وقت به‌طور مشخص به ماجرای بازداشت افرادی خارج از حلقه یاران خود به صورت مصداقی ورود نکرده و نمی‌کند.



تا جایی که بست‌نشینی نخست او و یارانش درست بعد از نخستین احضار مشایی و هم‌زمان با اوج‌گیری دادگاه‌های بقایی آغاز می‌شود. در سال گذشته هربار که بقایی دادگاه می‌رود، جوانفکر احضار می‌شود یا مشایی بازجویی می‌شود، نامه یا بیانیه، ویدئو یا اظهار نظری جنجالی از سوی احمدی‌نژاد یا بقایی و حتی مشایی منتشر می‌شود و لاریجانی و رئیس فعلی قوه قضائیه همچنین روند قضائی دادگاه‌ها به شدت مورد حمله مستقیم قرار می‌گیرند.

احمدی‌نژاد در همین اوضاع و احوال به مجمع تشخیص مصلحت هم می‌رود. حتی در دور جدید انتصاب او تمدید می‌شود. در حالی که اخبار حاکی از این است که در جلسات مجمع احمدی‌نژاد چندان مورد توجه و هم‌صبحت دیگران نیست اما او آنجا دنبال برنامه‌های خودش است تا جایی که به گزارش رسانه‌ها در یکی از جلسه‌ها محمود احمدی‌نژاد با علی شمخانی که در کنار او نشسته بود، درباره مسائل مطرح‌شده پیرامون دختر رئیس قوه قضائیه می‌پرسد.

خبر به گوش آیت‌الله آملی‌لاریجانی رسید که در واکنش گفت: «همین آقا در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام به دبیر شورای عالی امنیت ملی می‌گوید از جاسوسی دختر فلانی چه خبر؟ ایشان پاسخ می‌دهد که این ماجرا از اساس دروغ است. به او می‌گوید شما مطلع نیستید، ما اطلاع دقیق داریم که وی بازداشت است و آدرس دقیق محل بازداشت وی را هم می‌دانیم. آخر می‌شود انسان این مقدار دروغ بگوید و از مسیر انصاف و تقوا دور شود؟!».

در همان مسیر دوقطبی‌سازی، بقایی و همراهانش در اطلاعیه شماره ۲ خود از مقام معظم رهبری درخواست کردند که آیت‌الله سیدمحمود هاشمی‌شاهرودی را برای رسیدگی به ادعاها و اتهامات مربوط به آنها مأمور کنند. آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی، رئیس پیشین قوه قضائیه، در برابر آملی لاریجانی، رئیس فعلی که احمدی‌نژادهای علنا اعلام کرده‌‌اند با کل خانواده لاریجانی‌ها مشکل دارند؛ آن‌هم درحالی‌که ملک‌زاده از یاران بقایی اکنون از نزدیکان آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی است و به‌نوعی حلقه واسط پیوند احمدی‌نژادی‌ها و هاشمی‌شاهرودی محسوب می‌شود.

تلاش برای تبری از گذشته

شیوه احمدی‌نژاد در بدل‌کردن خودش به قهرمان نجات‌بخش، حرکت به سمت جلو با فراموش‌سازی عمدی گذشته است. او به‌هیچ‌عنوان تمایلی به اشاره به گذشته ندارد. هیچ‌وقت هیچ گزاره‌ای از گذشته مطرح نمی‌کند. او حتی برای جلب اعتماد یا اثبات صداقت حاضر نیست بابت هیچ رفتاری در گذشته از مردم عذرخواهی کند؛ برای نمونه او هیچ‌وقت بابت حمایت شش‌دانگ و عجیبش از سعید مرتضوی، متهم جنایت کهریزک که این روزها در انتظار اجرای حکم به سر می‌برد، از مردم عذرخواهی نکرده است. او هیچ‌وقت حاضر نشد بگوید چرا برای نگهداشتن قاضی معلق جنایت کهریزک که هر روز در حال رفتن به دادگاه بود حاضر شد حتی اساسنامه سازمان تأمین اجتماعی را تغییر دهد و حتی یک وزیر را برایش قربانی کند (استیضاح و برکناری وزیر کار، رفاه و تأمین اجتماعی) حتی وقتی در آخرین نشست خبری‌اش در فروردین‌ماه از او درباره علت حمایت‌هایش از سعید مرتضوی سؤال شد، پاسخش این بود: «ماجرای کهریزک ربطی به دولت نداشته است».

احمدی‌نژاد تصور می‌کرد رد صلاحیتش جوششی در میان مردم بلکه حامیانش ایجاد خواهد کرد؛ اما عکس‌العمل‌ها آن‌طورکه او انتظار داشت پیش نرفت. نه جماعت خشمگینی به خیابان‌ها ریختند و نه مشارکت در انتخابات پایین آمد.

این روزها هم که به بست‌نشینی روی آورده احتمالا حامی می‌طلبد، اما تصاویر منتشرشده نشان می‌دهد جماعتی که به گردش جمع می‌شوند حتی به عدد هزار هم نمی‌رسد. شاید برخی برای احمدی‌نژاد کف و هورا بکشند، اما ترجیح می‌دهند در هنگام عمل اعتراضی از دور نظاره‌گر باشند و پرچم را به دست او بدهند و در هزینه‌های آن با او شریک نشوند. این می‌تواند از بی‌اعتمادی به احمدی‌نژاد هم ناشی شود. حافظه تاریخی کوتاه اگرچه فراموشی می‌‌آورد، اما لزوما اعتمادسازی نمی‌کند. احمدی‌نژاد برای ساختن بدنه اجتماعی همسو یا شبکه‌ای از حامیان وفادار، به چیزهای بیشتری نیاز دارد که از توان و توش او و چند حامی که دو نفرشان هم این روزها در بازداشتند خارج است.

عباس امیری‌فر، امام جماعت و رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری در زمان احمدی‌نژاد، چند وقت پیش گفته بود احمدی‌نژاد خودش است و عده‌ای محدود در اطرافش، او اعتراف جالبی کرده و گفته بود تفاوتش با رئیس دولت اصلاحات این است که جریان یا بدنه حامی اجتماعی ندارد. به قول امیری‌فر، حداقل رئیس دولت اصلاحات میان علما و مراجع حامیانی دارد که احمدی‌نژاد حتی این را هم ندارد و به نظر می‌رسد حتی کنش‌های تند و تیز او در این ماه‌های اخیر هم چندان در ساخت این بدنه همسو ولی پای کار مؤثر نبوده است.

ارسال نظر

  • شیرین صفوی

    مخالفش هستم ولی چرا این آقا حضرات را ترسانده !!!؟؟؟

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار