آقای موسوی! محال است شما رئیس دولت دهم باشید
پارسینه: امروز شما تا هفتادسالگی، فقط چند مرحله فاصله دارید و اقتضائات هفتاد سالگی همان الزامات دوره جوانی نیست، پس می بینید که نه مردم همان مردم بیست سال قبل هستند و نه شرایط همان است و نه حتی شما همان مهندس میرحسین آن سالها هستید که به اعتبار موفقیت آن سالهایتان، امید به موفقیت امروز را داشته باشید.
من نه طرفدار خاتمی ام نه مخالف میرحسین، اما به عنوان یک ناظر بیرونی ، به عنوان یکی از همین مردم، دلم می خواهد چند کلمه ای با آقای میرحسین صحبت کنم...
آقای مهندس موسوی! همه ما که سالهای آغاز جنگ را بیاد داریم، تصوریری زیبا از شما در خاطراتتمان حک شده، تصویر جوانی مومن که کشور تازه انقلاب کرده دستخوش تحریم ها را در جنگی تمام عیار که یک طرفش تقریبا همه قدرتهای عالم بودند و طرف دیگرش ایران انقلابی آن روز، طوری مدیریت کرد که کمترین مشکلات را پیدا کردیم.
حالا سالهای زیادی از آن زمان می گذرد و شما پیش از ورود به صحنه سیاسی امروز باید بعضی چیزها را بدانید، باید بدانید که نه این مردم، مردم سالهای آغازین جنگ هستند و نه شرایط همان است که بود و نه شما جوان مصمم و دارای ایدئولوژی اقتصادی چپ آن روزها.
مردم پس از جنگ، چیزهایی زیادی دیده اند که ماحصلش تغییر 180 درجه ای دیدگاههای آنها نسبت به آن دوران شده، اگر آن مردم حاضر بودند برای تهیه هرچیزی در صف های طولانی بایستند و با "قوت لایموت" کوپن های "اعلام شده" و "اعلام نشده" و "باطله" بسازند و در اوج محدودیت های معیشتی از گلوی خود و زن و بچه هایشان بزند و به جبهه ها کمک کنند، امروز در پرتو تغییرات عمیقی که در گردانندگان جامعه، نسبت به آن روز رخ داد، نسل امروز ، راحت طلب و زودرنج و کم تحمل و معترض هستند.
شرایط جامعه هم آن شرایط نیست، در آن سالها یادم می آید اگر کسی جرات می کرد و کلامی درباره "سرمایه و سرمایه داری" می گفت، قلم های انقلابی به جرم تلاش برای بازگرداندن فضای طاغوتی به کشور، بلایی به سرش می آوردند که برای همیشه واژه سرمایه از فرهنگ لغات خود پاک کند.
ماحصل افکار در شرایط آن روزها، دولتی کردن همه چیز بود، اما امروز می بینیم که نظام برای واگذاری همه نقش های اقتصادی خود، چقدر بی تابی می کند و چه امتیازاتی که حاضر است به سرمایه داران بدهد.
یادم هست یکی از برندگان جشنواره مطبوعات که در رشته خبر نفر اول شده بود، خبرش در مورد بیمه خودرویی بود که حق بیمه اش مثلا یک میلیون تومان شده بود، خبرنگاری که چنین افشاگری را کرده بود و چنین "مرفه بی دردی " را لو داده بود، در جشنواره مطبوعات به عنوان بهترین خبرنگار کشور جایزه گرفت، گزارش های خواندنی آن سالهای مطبوعات درباره دیده شدن معدودی خودروی آخرین مدل خارجی در خیابان های پایتخت بود و ...
آن روزها فقر و نداری افتخار بود و آنها که ثروتی داشتند، برای همراهی با چنین فضایی، پنهانش می کردند، اما امروز چه؟ شرایط امرور را همه می دانند و تفاوت فاحش اش با آن وضعیت، نیازی به بیان ندارد.
اما خود شما هم ، آقای میرحسین! خیلی تغییر کرده اید، شما که آن روزها دم از اقتصاد متمرکز می زدید، با رئیس جمهور وقت بر سر دیدگاههای اقتصادی اختلاف نظر داشتید، امروز در مصاحبه هایتان از ضرورت بیشتر بر اجرای اصل 44 (غیر دولتی کردن اقتصاد) می گویید.
امروز شما تا هفتادسالگی، فقط چند مرحله فاصله دارید و اقتضائات هفتاد سالگی همان الزامات دوره جوانی نیست، پس می بینید که نه مردم همان مردم بیست سال قبل هستند و نه شرایط همان است و نه حتی شما همان مهندس میرحسین آن سالها هستید که به اعتبار موفقیت آن سالهایتان، امید به موفقیت امروز را داشته باشید.
آقای موسوی!
دوری شما از صحنه هیا سیاسی در همه این سالها، هم چهره ای ناشناخته از شما برای جوانان(به عنوان بزرگترین گروه رای دهنگان) ساخته و هم مهارت های مدیریتی و سیاسی آن سالهای شما را در گذر زمان کمرنگ کرده است، اینها را گفتم تا شما را از خواب و خیالاتی که برخی از اطرافیان شما درباره محبوبیت تان نزد قاطبه مردم می سازند، بیدار کرده باشم.
چهره شما برای جوان رفاه طلب، معترض، زود رنج و خواهان بازشدن بازهم بیشتر فضای فرهنگی و اجتماعی کشور، چهره از مدافتاده پیرمردی است که فیلش یادهندوستان قدرت کرده است.
بیایید برای حفظ همان چهره ای که میانسال ها و مسن ها از شما به عنوان "مهندس میرحسین کارآمد و انقلابی" دارند، خودتان را از این ورطه دور نگه دارید، من به شما قولمی دهم با توجه به استدلال هایی که آوردم، محال است شما رئیس جمهور دهم ایران باشید.
صادق خندابی
آقای مهندس موسوی! همه ما که سالهای آغاز جنگ را بیاد داریم، تصوریری زیبا از شما در خاطراتتمان حک شده، تصویر جوانی مومن که کشور تازه انقلاب کرده دستخوش تحریم ها را در جنگی تمام عیار که یک طرفش تقریبا همه قدرتهای عالم بودند و طرف دیگرش ایران انقلابی آن روز، طوری مدیریت کرد که کمترین مشکلات را پیدا کردیم.
حالا سالهای زیادی از آن زمان می گذرد و شما پیش از ورود به صحنه سیاسی امروز باید بعضی چیزها را بدانید، باید بدانید که نه این مردم، مردم سالهای آغازین جنگ هستند و نه شرایط همان است که بود و نه شما جوان مصمم و دارای ایدئولوژی اقتصادی چپ آن روزها.
مردم پس از جنگ، چیزهایی زیادی دیده اند که ماحصلش تغییر 180 درجه ای دیدگاههای آنها نسبت به آن دوران شده، اگر آن مردم حاضر بودند برای تهیه هرچیزی در صف های طولانی بایستند و با "قوت لایموت" کوپن های "اعلام شده" و "اعلام نشده" و "باطله" بسازند و در اوج محدودیت های معیشتی از گلوی خود و زن و بچه هایشان بزند و به جبهه ها کمک کنند، امروز در پرتو تغییرات عمیقی که در گردانندگان جامعه، نسبت به آن روز رخ داد، نسل امروز ، راحت طلب و زودرنج و کم تحمل و معترض هستند.
شرایط جامعه هم آن شرایط نیست، در آن سالها یادم می آید اگر کسی جرات می کرد و کلامی درباره "سرمایه و سرمایه داری" می گفت، قلم های انقلابی به جرم تلاش برای بازگرداندن فضای طاغوتی به کشور، بلایی به سرش می آوردند که برای همیشه واژه سرمایه از فرهنگ لغات خود پاک کند.
ماحصل افکار در شرایط آن روزها، دولتی کردن همه چیز بود، اما امروز می بینیم که نظام برای واگذاری همه نقش های اقتصادی خود، چقدر بی تابی می کند و چه امتیازاتی که حاضر است به سرمایه داران بدهد.
یادم هست یکی از برندگان جشنواره مطبوعات که در رشته خبر نفر اول شده بود، خبرش در مورد بیمه خودرویی بود که حق بیمه اش مثلا یک میلیون تومان شده بود، خبرنگاری که چنین افشاگری را کرده بود و چنین "مرفه بی دردی " را لو داده بود، در جشنواره مطبوعات به عنوان بهترین خبرنگار کشور جایزه گرفت، گزارش های خواندنی آن سالهای مطبوعات درباره دیده شدن معدودی خودروی آخرین مدل خارجی در خیابان های پایتخت بود و ...
آن روزها فقر و نداری افتخار بود و آنها که ثروتی داشتند، برای همراهی با چنین فضایی، پنهانش می کردند، اما امروز چه؟ شرایط امرور را همه می دانند و تفاوت فاحش اش با آن وضعیت، نیازی به بیان ندارد.
اما خود شما هم ، آقای میرحسین! خیلی تغییر کرده اید، شما که آن روزها دم از اقتصاد متمرکز می زدید، با رئیس جمهور وقت بر سر دیدگاههای اقتصادی اختلاف نظر داشتید، امروز در مصاحبه هایتان از ضرورت بیشتر بر اجرای اصل 44 (غیر دولتی کردن اقتصاد) می گویید.
امروز شما تا هفتادسالگی، فقط چند مرحله فاصله دارید و اقتضائات هفتاد سالگی همان الزامات دوره جوانی نیست، پس می بینید که نه مردم همان مردم بیست سال قبل هستند و نه شرایط همان است و نه حتی شما همان مهندس میرحسین آن سالها هستید که به اعتبار موفقیت آن سالهایتان، امید به موفقیت امروز را داشته باشید.
آقای موسوی!
دوری شما از صحنه هیا سیاسی در همه این سالها، هم چهره ای ناشناخته از شما برای جوانان(به عنوان بزرگترین گروه رای دهنگان) ساخته و هم مهارت های مدیریتی و سیاسی آن سالهای شما را در گذر زمان کمرنگ کرده است، اینها را گفتم تا شما را از خواب و خیالاتی که برخی از اطرافیان شما درباره محبوبیت تان نزد قاطبه مردم می سازند، بیدار کرده باشم.
چهره شما برای جوان رفاه طلب، معترض، زود رنج و خواهان بازشدن بازهم بیشتر فضای فرهنگی و اجتماعی کشور، چهره از مدافتاده پیرمردی است که فیلش یادهندوستان قدرت کرده است.
بیایید برای حفظ همان چهره ای که میانسال ها و مسن ها از شما به عنوان "مهندس میرحسین کارآمد و انقلابی" دارند، خودتان را از این ورطه دور نگه دارید، من به شما قولمی دهم با توجه به استدلال هایی که آوردم، محال است شما رئیس جمهور دهم ایران باشید.
صادق خندابی
غلط کردی قول می دهی . یکی از بزرگترین مشکلات مملکت همین نسل خودخواه , پررو , از خود متشکر , بی تربیت و نمک نشناسی که به هیچ صراطی مستقیم نیست و کوچکترین احساس مسؤلیت نسبت به جامعه نداره و فقط فکر مادیات و خوشگذرانی است. به کوری چشم تو ؛ آقای موسوی رییس جمهور خواهد شد و شاید بتونه نسل تن پرور و بی هویت دهه 60 را آدم کند.
mosavi ,fosil shodeh !!!!zendeh bad Dr.Ahmadi nejad
جناب آقاي خندابي من تشكر ميكنم از اين تحليلي كه كرديدمن اضافه كنم نتيجه مسئوليتهاي دواران آقاي موسوي همان افزايش جمييت كشور بود هنوز هم كه هنوز است هزينه ان مردم عزيزميپردازندتفكر سنتي وافراطي اين مهندس عزيز در ذهن جامعه روشن فكرهست وبعيد ميدانم اجماعي كه در ان زمان مصلحت حذف ايشان از پست نخست وزيري شدند صلاح بدانند ايشان دوباره در راس قوه مجريه كشور قرار بگيرد
به هر دوي شما نظر دهندگان، اين شما نيستيد كه تايين مي كنيد كه چه كسي بايد ادب شود يا چه كسي بايد رييس جمهور شود. اين يك ملت هست كه بايد راي بدهد. در شمن خطاب به شما دوست عزيز كه ما محصولات انقلاب خودتان را بي تربيت و خوش گذران مي خوانيد. اگر بديم حاصل انقلاب شماست و اگر هوبيم باز هم جاصل انقلاب شماست. مگر شما چه گلي به سره اين ملت زديد؟ هر روز كه جلوتر مي رويم، تن داريوش ها و كوروش هايي كه اين مملكت را ايران كردند، در گور مي لرزد. پس اين ما نيستيم كه مملكت را ويران مي كنيم، بلكه اين شما بوديد كه نسل جوان، پر قدرت، خلاق و سرمايه اين مملكت را با انتخاب افراد نا صالح سوزانديد. به اميد اين كه اين بار يك انسان، مرد و يك شخصي كه دلش براي اين ملت و اين نسل سوخته مي سوزد به رياست جمهوري ايران داريوش و كوروش انتخاب شود. با تشكر از دوست عزيزم صادق خندابي
سلام و خسته نباشید
آقای موسوی با توجه به برخی فاکتورها که بعدا مشخص خواهد شد با رای بسیار بالایی رییس دولت دهم است و جوانی و پیری و اصولگرایی و اصلاح طلبی در آن تاثیر ندارد منتها اصلاحات کمک موثری به ایشان خواهد کرد
علی از ماکو