گوناگون

سنتز رهایی بخش!

سنتز رهایی بخش!

پارسینه: اخیرا شایع شده که «زوال کلنل» بقلم محمود دولت آبادی به موعد انتشار رسمی درایران نزدیک شده. فارغ از بهره‌جویی‌های سیاسی‌‌اش باید این رخداد را ستود.

هنرمندان بزرگ وجدان بیدار زمانه‌ی خود هستند...این سخنی به گزافه نیست. مطالعه‌ی احوال تمام هنرمندان مطرح و جریان ساز تاریخ حتی در زمانه‌ای که پدیده‌ای بنام روشنفکری ایجاد نشده بود، این واقعیت را نشان می‌داد. آنها همیشه تحت تاثیر خاطره‌های فراموش نشده‌ی یک ملت، منعکس کننده الگوهای ناخودآگاه جمعی اند.

شاید از همین روی بوده که در گذشته بسیاری از سلاطین و حکما سعی در جلب رای این هنرمندان داشتند و بعضاً آنها را به کرنش در مقابل خود وامیداشتند. چنین هنرمندانی که امروز از آنها با عناوینی چون «مدیحه گویان درباری» یاد می‌کنیم، وطیفه‌ای نداشتند جز تایید رفتارهای دستگاه قدرت، فارغ از انتفاعی که برای فرهنگ و یا جامعه داشت.

سلاطین می‌کوشیدند کفایت نداشته‌ی خود را در زبان و قلم و هنر این هنرمندان نشان دهند و با درهم و دینار و گاهی با تهدید و ارعاب برای خودشان در تاریخ جایگاهی پیدا کنند!

اما هنرمندان بزرگ چه باقدرت همدل بوده‌اند چه نبودند حتی در مراودات خود با اصحاب اقتدار سعی در ایفای نقش «وجدانیت» برای جامعه داشته‌اند. چه کمال الملک که در میانه‌ی مردم و دربار قاجار قرار داشت و چه گورکی که بقول آیزیابرلین «سنت لوناچارسکی (وحتی تروتسکی) را در حمایت از هنرمندان آینده دار دربرابر اهرم‌های دستگاه بیروح دیوانسالاری رسمی» پی‌میگرفت.

اخیرا شایع شده که «زوال کلنل» بقلم محمود دولت آبادی به موعد انتشار رسمی درایران نزدیک شده. فارغ از بهره‌جویی‌های سیاسی‌‌اش باید این رخداد را ستود.

مدتی پیش در پاسخ به انتقاداتی که از وی به سبب حضورش در سخنرانی رئیس جمهور مطرح شد، گفته بود که الکهایش را آویخته و قصدی برای بلندپروازی و جادادن خودش در دل اصحاب دولت ندارند. اما قریب به یقین بودن احتمال انتشار رمان اخیر و استقبال او و همکاران و هوادارانش از این خبر نشان داد که برای بازنشسته شدن کمی زود است.

می‌گویند در زمان اقتدار حکومتهای چپگرا در اروپای شرقی که حساسیت زیادی روی آثار ادبی منتشر شده در این کشورها وجود داشت، هنرمندان برای راضی کردن اصحاب قدرت به بی‌خطر بودن انتشار آثارشان زمان زیادی صرف می‌کردند.

بولگاکف برای انتشار رمان معروفش تا مرز جنون رفت و در نهایت با بازنویسی مجدد آن توانست اثرش را کشورش منتشر کند. اگرچه مقامات وقت شوروی در ابتدا مایل انتشار اثر نبودند و در نهایت باحذف بخشی از کتاب آنرا منتشر کردند، اما همین محدودیتها باعث بیشتر دیده شدن این کتاب و دست به دست گشتن نسخه‌های «سامیزدات» در بین مردم شده و حتی باعث گردید عده‌ی زیادی در جلسات قرائت عمومی این رمان شرکت کنند.

«مرشد و مارگریتا» درنهایت به رغم سختگیریهای اولیه بعنوان یکی از آثار ارزشمند ادبی در جهان به روایت ولادیمیر لاسکین در کتاب «ادبیات انتقادی روسیه در قرن بیستم» تحسین مقامات رسمی شوروی را نیز برانگیخت و در دانشنامه کبیر شوروی (از منابع رسمی حکومتی وقت) از وی بعنوان یکی از بزرگتر نویسندگان معاصر روسیه یاد شد.

وجه اشتراکی که دولت آبادی آنرا به ما گوشزد می‌کند «نداشتن نگاه ایدئولوژیک به هنر» است.

اگرچه این نویسنده‌‌ی ایرانی خود یکی از کسانی بود که ماثور از جریان «ادبیات متعهد» به تولید آثار ادبی با رویکردهای ایدئولوژیک پرداخته بوداما امروز خود بجایی رسیده که برخلاف رویه‌ی پیشینش سعی دارد بدون عینک ایدئولوژی هنرمند زمان خود باشد. همین مسئله باعث شده که وی سی سال پس از نگارش اثرش سی سال منتظر بماند تا انتشار آن را ببیند.

کاوه کیائیان مدیر نشر چشمه می‌گوید دولت آبادی می‌توانست درصورت تغییر در انتخاب ناشر کتابش را به دست مردم برساند اما او پای ناشرش ایستاد و حالا وی آماده‌است تا کتاب را با تیراژ اولیه‌ی 50 هزار نسخه منتشر کند.

دولت آبادی که خود زوال کلنل را تکمیل کننده‌ی ساختار آثار ادبی پیشینش و پیوند دهنده‌ی «کلیدر» و «روزگار سپری شده...» میداند، دیگر نباید برای هنر «رسالتی سیاسی» و «ایدئولوژی زده» قائل بود. زمانی که رمان معروف و درخشان «بخش سرطان» بقلم «سولژ نیتسین» توسط نشر امیرکبیر در ایران منتشر شد بسیاری از کتابفروشی‌ها آنرا تحریم کردند.

حتی منتقدان مطرحی همچون لوکاچ نیز با انتساب اتهاماتی نسبت به نویسنده وی را به عنوان واهی «محافظه کاری» متهم کرد.

این اتفاق در زمانی افتاد که آرمان تحقق جامعه‌ی بی‌طبقه در جامعه خریداران بسیار داشت و روشنفکری برای خیلی‌ها مصادف با چپگرایی بود. بسیاری از هنرمندان آن دوران نیز تحت تاثیر همین آرمانها این کتاب را محکوم کردند،

اما دستی پنهان از آستین تاریخ ملت روسیه را از جایگاهی که در آن حتی داستایفسکی را مرتجع و سطحی نگر می‌دانستند، به جایی رساند که یکی از افسران کا.گ.ب که امروز رئیس جمهور روسیه است در نهایت در مقابل کاشف سرطان روسی به کرنش و احترام واداشت.

محمد تاج احمدی

ارسال نظر

  • ناشناس

    دیدگاه جالبی بود!

  • ناشناس

    باریک ا... به این مثال ها و نوشته خوب. با زیرکی تمام. من حرف شما نویسنده را گرفتم تا می توانستم. امیدوارم این دیدگاه در میان جامعه توسعه یابد و حاکمان هم درس بگیرند.

  • صادق

    یکی از افسران کا.گ.ب که امروز رئیس جمهور روسیه است مقابل نویسنده ی بخش سرطان کرنش کرد!
    این تیکه عالی بود!!!!
    منم از یه دوستی که مادرش اصالت گرجستانی داره شنیده بودم! سولژنیستن وقتی شوروی فروپاشید! اونقد احترام و عزت پیدا کرد که که همین افسر کاگ.ب جناب پوتین! با کلی پاچه خواری این نویسنده رو به روسیه برگردوند! تا اونجا بمیره!
    دمت گرم! حال کردم

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار