ابعاد حقوقی طلاق
پارسینه: بر خلاف نظامهاى حقوقى گذشته که معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأکید داشتند، نظامهاى حقوقى جدید به دلیل تأثیر اندیشههاى مساواتجویانه، حرکتى به الگوهایی دارند که کاهش نقش شوهر را نشان مىدهند.
اسلام به ازدواج امر میکند و مسلمانان را به تشکیل زندگی خانوادگی تشویق.
هرچند انگیزانده بسیار است و میتواند عامل درونی و تقاضای فطرت باشد و یا نیاز اقتصادی و ازدیاد نسل، ولی هدف از تشکیل زندگی زناشویی، سعادت انسان است.
برای رسیدن به این هدف، اسلام برای تشکیل خانواده، پاکی و دینداری، پرهیزگاری و سایر صفات نیک انسانی زن و مرد را با توجه بیشتری مد نظر قرار میدهد و بیدقتی در امر خطیر ازدواج را شایسته زن و مرد نمیداند.
با این وجود گاه انسانبهخطا میرود و در نتیجه انتخاب نادرست میشود و بعد از گذشتزمانی، زندگیمشترک به جای آرامش فکری و بهجای سعادت، بهشقاوت میانجامد و دوستیها بهدشمنی مبدل میشود تا جائی که تحمل زندگیمشترک بر طرفین ناممکن میگردد.
هرچند طلاق، امری ناخوشایند است، ولیبهجهت تأمیننشدن هدف اصلی از تشکیل خانواده، امری لازم و ضروری میشود.
بر خلاف نظامهاى حقوقى گذشته که معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأکید داشتند، نظامهاى حقوقى جدید به دلیل تأثیر اندیشههاى مساواتجویانه، حرکتى به الگوهایی دارند که کاهش نقش شوهر را نشان مىدهند.
در مباحث مربوط به حقوق زنان، مساله حق طلاق براى زنان یکى از پرسشهاى اساسى است.
اگر چه بر پایه قانون اسلام و حقوقایران، طلاق از اختیارات مرد است، ولى زن نیز در صورت عدم رعایت حقوق وى از طرف شوهر به ویژه آنگاه که ادامه زندگى زناشویى موجب عسر و حرج او گردد، حق درخواست طلاق از قاضى را خواهد داشت و دادگاه نیز در صورت احراز شرایط، به منظور تحقق عدالت، اقدام به صدور حکم طلاق خواهد نمود.
در نوشتار حاضر، قلمرو نظریه طلاق زن به وسیله دادگاه و ماهیت حقوقى آن و انواع طلاق مورد بررسى قرار گرفته است.
اسلام با برخى جرح و تعدیلها در قاعده اولیه طلاق کوشیده است از یکجانبهگرایى به نفع مردان که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مىگردد، جلوگیرى کند.
ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى، طلاق خلع و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهمترین این جرح و تعدیلها هستند.
تعریف و انواع طلاق
طلاق در لغت به معنی رهایی، ترک کردن و آزاد کردن است، در واقع وقتی مردی همسرش را طلاق میدهد، او را ترک کرده و رها میسازد.
طلاق خلع
طلاق خلع، طلاقی است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در برابر مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد.
مقدار این مال میتواند عین مهریه، معادل آن، بیشتر و یا کمتر از مهریه باشد (ماده ۱۱۴۶).
به عبارت دیگر زن میتواند با بخشیدن نفقهای که از شوهر خود طلبکار است، یا نفقه ایام عده یا حتی نفقه یک روز خود یا تمام یا بخشی از مهریه خود به شوهر و قبول شوهر طلاق خلعی بگیرد، اما اگر به مقداری که بخشیده، رجوع کند یعنی آن را بازپس گیرد، ولی بر طلاق پای فشرد، در آن صورت طلاق رجعی خواهد بود.
لازم به یادآوری است رویه دادگاهها بــراین است که زن باید تمام مهریه را بذل کند.
در طلاق خلع و مبارات، مرد حق رجوع ندارد مگر آنکه زن مالی را که بخشیده است بازگرداند.
در بررسی این طلاق در باب حقوق زنان میتوان گفت، اولاً طلاق خلع مستلزم بخششی از سوی زن است و در صورتی که زن در اداء حقوق همسر خود کوتاهی نکرده باشد و صرفاً به دلیل قصور یا تقصیر شوهر در انجام تعهدات خانوادگی مجبور به جدایی باشد، چرا او را ملزم به بازگرداندن مهریه و یا بخشش دیگری بنماییم تا بتواند از همسر خود جدا شود.
ثانیاً در طلاق خلع پس از قبول زن به بخشش مهریه، باز هم تصمیمگیری در مورد طلاق با مرد است و او اختیار دارد که بخشش زن را پذیرفته و طلاق دهد یا آن را نپذیرفته و از طلاق استنکاف ورزد.
بر این مبنا حتی بخشش مالی زن چه بسا راه طلاق را به رویش نگشاید، زیرا در نهایت اراده شوهر و موافقت اوکارساز است.
اما برای جلوگیری از موارد فوق و احقاق حقوق زنان، دادگاه اسلامیبا دخالت در این موضوع و بررسی دقیق مساله، نظریه الزام ش وهر به طلاق خلع را فراهم میسازد.
در این صورت هیچ کدام اجازه تخطی از رأی حاکم را نخواهند داشت.
سیره پیامبر (ص) نیز نشان میدهد که در عصر حضرت، خلع با دستور ایشان انجام گرفته است: جمیله همسر ثابت بن قیس از زندگی با شوهر خود ناراضی بود و به نزد پیامبر شکوه کرد.
پیامبر از او پرسید: آیا حاضری باغ او (مهریه) را بازگردانی؟ جمیله پذیرفت و حضرت به ثابت فرمود: "خذمااعطیتها وحل سبیلها" آنچه را که به او دادهای، باز پس گیر و رهایش ساز و او نیز چنین کرد. (طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 329، به نقل از سروش،1378). بنابراین در طلاق خلع، دادگاه اسلامی میتواند نظریه الزام شوهر به طلاق خلع را فراهم سازد و تاحدودی مانع تضییع حقوق زنان گردد.
حق فسخ
پارهای از نقایص و عیوب هستند که اگر قبل از ازدواج از چشم زن یا شوهر مخفی بمانند و بعد آشکار شوند، به آنها حق فسخ ازدواج میدهند و نیازی به طلاق و تشریفات آن نیست.
حتی بعضی از عیوب و پدیدهها هستند که بعد از ازدواج و در نیمه راه زندگی نیز به زوجین حق فسخ میدهد، تا آنها ناچار نباشند همسری را که اکنون حالت ایدآل بودن و سنخیت خود را از دست داده، تا آخر عمر تحمل کنند.
عیوبی که به آنها حق فسخ میدهد، بر دو دستهاند: بعضی از آنها مختص زن یا شوهر و بعضی مشترک است.
* عیب مشترک بین زن و مرد: -دیوانگی. مقصود از دیوانگى، فساد و آشفتگی عقل در جمیع اوقات یا بعضی اوقات است.
طبق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی، اگر بعد از عقد زناشویی بر یکی از زوجین معلوم شود که دیگری دیوانه بود، حق فسخ دارد.
همچنین اگر بعد از عقد و حتی بعد از آمیزش، مرد دیوانه شود، زن میتواند ازدواج را فسخ کند، ولی اگر زن بعد از آمیزش دیوانه شود، مرد حق فسخ ندارد.
حالت خفیفتر جنون نیز «سفه» است که در آن فرد، قدرت خود در امور مالی را از دست میدهد، ولی همچنان بر سایر امور زندگی خود تسلط دارد.
«جنون ادواری» نیز زمانی رخ میدهد که فرد در مقطعی حالت عادی دارد و در مقطعی دیگر حالتی غیرعادی از خود بروز میدهد، اما این نوع جنون نیز در صورت اثبات، به پذیرفته شدن، به دادخواست طلاق زوجه منجر میشود.
ممکن است فردی که دچار جنون شده، رفتار آزاردهندهای از خود بروز ندهد و فقط کارهایی انجام دهد که در اصطلاح عامیانه به او «خل و چل» میگویند، اما این مساله نیز تاثیری در عدم صدور حکم طلاق ندارد و به صرف اینکه چنین فردی اهلیت خود را برای زندگی مشترک از دست میدهد، به قانون اجازه داده میشود تا همسرش خود را از زندگی مشترک با او رها کند.
گاهی رفتار فرد آنقدر غیرعادی و خطرناک است که بدون تشخیص پزشک هم قابل اثبات است.
در شرایط حاد چنین افرادی به عنوان دیوانه دستگیر و در اختیار دیوانه خانه قرار میگیرند.
البته اثبات این موضوع در دادگاه نیز فقط در شرایطی صورت میگیرد که زن پس از رجوع به دادگاه و ارائه دادخواست، تقاضای خود را مطرح میکند و در این مرحله با معرفی مرد به پزشکی قانونی و معاینه او، ادعای زن مورد بررسی قرار میگیرد.
ضمن اینکه در چنین مواقعی وضعیت حال مرد در نظر گرفته میشود و اگر پزشکی قانونی تشخیص دهد این بیماری به مرور زمان درمان میشود یا قابل علاج است، این مساله حق فسخ برای زن ایجاد نمیکند.
در مورد این که اگر زن بعد از عقد و قبل از آمیزش دیوانه شود، مرد حق فسخ ندارد، زیرا اصل، لزوم عقد است و به علاوه در صحیح ابوعبیده، حق فسخ را در مورد مرد مشروط به این ساخته است که زن تدلیس کرده باشد و چون قبل از عقد، زن از لحاظ عقلی سالم بوده و حالت جنون بعداً عارض شده و زن مرتکب تدلیس و نیرنگ نشده است، مرد حق فسخ ندارد، اعم از این که آمیزش شده یإ نشده باشد.
نقش مؤثر خانواده در آموزش کودکان
البته مقصود از آموزش این مطالب به کودکان فقط در آموزش گفتاری خلاصه نمیشود، بلکه به دلیل حس تقلید شدید کودک از والدین به راحتی میتوان با آموزش رفتاری نیز در این جهت اقدامات مفیدی را صورت داد.
حداقل اقدام آن است که والدین در نزد فرزندان خردسال، تلاش کنند که ضوابط صحیح سخن گفتن با یکدیگر و با سایرین را رعایت کنند تا در عمل، این رفتار آنها، برای آن فرزند خردسال، آموزش عینی و عملی محسوب شود.
متقابلاً قبح شکنی نسبت به استعمال بسیاری واژگان غیررسمی و غیرمؤدبانه در محیط خانواده موجب میشود که کودک تصور کند استعمال این الفاظ در سایر محیطها نیز بدون اشکال است، چون او الزاماً قدرت تشخیص اینکه یک لفظ در کدام موقعیت قابل استعمال هست یا خیر را ندارد.
لذا باید در استعمال هر واژهای در محیط خانه در نزد خردسالان که شاید توان تفکیک الفاظ رسمیو غیر رسمیو نیز الفاظ مؤدبانه و غیرمؤدبانه را از یکدیگر ندارند، حساسیت لازم را داشت.
منابع
- توضیح المسائل مراجع، مساله 2528 و 2531.
- سروش، محمد. (1378). طلاق ولایی بررسی دیدگاه امام خمینی (ره) درباره اختیارات حکومت در حل معضلات خانوادگی. مجله پیام زن، سال هشتم، شماره 7 مهرماه.
- طبرسی، امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن (1415). مجمع البیان فى تفسیر القرآن. گردآوردنده: محمدرضا ضمیری. ج 1، ص 329، 577، 578
طلاق. (1396). گرفته شده از سایت
www.dadkhahi.blogsky.com
- قانون مدنی
هرچند انگیزانده بسیار است و میتواند عامل درونی و تقاضای فطرت باشد و یا نیاز اقتصادی و ازدیاد نسل، ولی هدف از تشکیل زندگی زناشویی، سعادت انسان است.
برای رسیدن به این هدف، اسلام برای تشکیل خانواده، پاکی و دینداری، پرهیزگاری و سایر صفات نیک انسانی زن و مرد را با توجه بیشتری مد نظر قرار میدهد و بیدقتی در امر خطیر ازدواج را شایسته زن و مرد نمیداند.
با این وجود گاه انسانبهخطا میرود و در نتیجه انتخاب نادرست میشود و بعد از گذشتزمانی، زندگیمشترک به جای آرامش فکری و بهجای سعادت، بهشقاوت میانجامد و دوستیها بهدشمنی مبدل میشود تا جائی که تحمل زندگیمشترک بر طرفین ناممکن میگردد.
هرچند طلاق، امری ناخوشایند است، ولیبهجهت تأمیننشدن هدف اصلی از تشکیل خانواده، امری لازم و ضروری میشود.
بر خلاف نظامهاى حقوقى گذشته که معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأکید داشتند، نظامهاى حقوقى جدید به دلیل تأثیر اندیشههاى مساواتجویانه، حرکتى به الگوهایی دارند که کاهش نقش شوهر را نشان مىدهند.
در مباحث مربوط به حقوق زنان، مساله حق طلاق براى زنان یکى از پرسشهاى اساسى است.
اگر چه بر پایه قانون اسلام و حقوقایران، طلاق از اختیارات مرد است، ولى زن نیز در صورت عدم رعایت حقوق وى از طرف شوهر به ویژه آنگاه که ادامه زندگى زناشویى موجب عسر و حرج او گردد، حق درخواست طلاق از قاضى را خواهد داشت و دادگاه نیز در صورت احراز شرایط، به منظور تحقق عدالت، اقدام به صدور حکم طلاق خواهد نمود.
در نوشتار حاضر، قلمرو نظریه طلاق زن به وسیله دادگاه و ماهیت حقوقى آن و انواع طلاق مورد بررسى قرار گرفته است.
اسلام با برخى جرح و تعدیلها در قاعده اولیه طلاق کوشیده است از یکجانبهگرایى به نفع مردان که در بسیارى از موارد منجر به تضییع حقوق زنان مىگردد، جلوگیرى کند.
ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى یا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشویى، طلاق خلع و نیز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهمترین این جرح و تعدیلها هستند.
تعریف و انواع طلاق
طلاق در لغت به معنی رهایی، ترک کردن و آزاد کردن است، در واقع وقتی مردی همسرش را طلاق میدهد، او را ترک کرده و رها میسازد.
طلاق خلع
طلاق خلع، طلاقی است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در برابر مالی که به شوهر میدهد، طلاق بگیرد.
مقدار این مال میتواند عین مهریه، معادل آن، بیشتر و یا کمتر از مهریه باشد (ماده ۱۱۴۶).
به عبارت دیگر زن میتواند با بخشیدن نفقهای که از شوهر خود طلبکار است، یا نفقه ایام عده یا حتی نفقه یک روز خود یا تمام یا بخشی از مهریه خود به شوهر و قبول شوهر طلاق خلعی بگیرد، اما اگر به مقداری که بخشیده، رجوع کند یعنی آن را بازپس گیرد، ولی بر طلاق پای فشرد، در آن صورت طلاق رجعی خواهد بود.
لازم به یادآوری است رویه دادگاهها بــراین است که زن باید تمام مهریه را بذل کند.
در طلاق خلع و مبارات، مرد حق رجوع ندارد مگر آنکه زن مالی را که بخشیده است بازگرداند.
در بررسی این طلاق در باب حقوق زنان میتوان گفت، اولاً طلاق خلع مستلزم بخششی از سوی زن است و در صورتی که زن در اداء حقوق همسر خود کوتاهی نکرده باشد و صرفاً به دلیل قصور یا تقصیر شوهر در انجام تعهدات خانوادگی مجبور به جدایی باشد، چرا او را ملزم به بازگرداندن مهریه و یا بخشش دیگری بنماییم تا بتواند از همسر خود جدا شود.
ثانیاً در طلاق خلع پس از قبول زن به بخشش مهریه، باز هم تصمیمگیری در مورد طلاق با مرد است و او اختیار دارد که بخشش زن را پذیرفته و طلاق دهد یا آن را نپذیرفته و از طلاق استنکاف ورزد.
بر این مبنا حتی بخشش مالی زن چه بسا راه طلاق را به رویش نگشاید، زیرا در نهایت اراده شوهر و موافقت اوکارساز است.
اما برای جلوگیری از موارد فوق و احقاق حقوق زنان، دادگاه اسلامیبا دخالت در این موضوع و بررسی دقیق مساله، نظریه الزام ش وهر به طلاق خلع را فراهم میسازد.
در این صورت هیچ کدام اجازه تخطی از رأی حاکم را نخواهند داشت.
سیره پیامبر (ص) نیز نشان میدهد که در عصر حضرت، خلع با دستور ایشان انجام گرفته است: جمیله همسر ثابت بن قیس از زندگی با شوهر خود ناراضی بود و به نزد پیامبر شکوه کرد.
پیامبر از او پرسید: آیا حاضری باغ او (مهریه) را بازگردانی؟ جمیله پذیرفت و حضرت به ثابت فرمود: "خذمااعطیتها وحل سبیلها" آنچه را که به او دادهای، باز پس گیر و رهایش ساز و او نیز چنین کرد. (طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 329، به نقل از سروش،1378). بنابراین در طلاق خلع، دادگاه اسلامی میتواند نظریه الزام شوهر به طلاق خلع را فراهم سازد و تاحدودی مانع تضییع حقوق زنان گردد.
حق فسخ
پارهای از نقایص و عیوب هستند که اگر قبل از ازدواج از چشم زن یا شوهر مخفی بمانند و بعد آشکار شوند، به آنها حق فسخ ازدواج میدهند و نیازی به طلاق و تشریفات آن نیست.
حتی بعضی از عیوب و پدیدهها هستند که بعد از ازدواج و در نیمه راه زندگی نیز به زوجین حق فسخ میدهد، تا آنها ناچار نباشند همسری را که اکنون حالت ایدآل بودن و سنخیت خود را از دست داده، تا آخر عمر تحمل کنند.
عیوبی که به آنها حق فسخ میدهد، بر دو دستهاند: بعضی از آنها مختص زن یا شوهر و بعضی مشترک است.
* عیب مشترک بین زن و مرد: -دیوانگی. مقصود از دیوانگى، فساد و آشفتگی عقل در جمیع اوقات یا بعضی اوقات است.
طبق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی، اگر بعد از عقد زناشویی بر یکی از زوجین معلوم شود که دیگری دیوانه بود، حق فسخ دارد.
همچنین اگر بعد از عقد و حتی بعد از آمیزش، مرد دیوانه شود، زن میتواند ازدواج را فسخ کند، ولی اگر زن بعد از آمیزش دیوانه شود، مرد حق فسخ ندارد.
حالت خفیفتر جنون نیز «سفه» است که در آن فرد، قدرت خود در امور مالی را از دست میدهد، ولی همچنان بر سایر امور زندگی خود تسلط دارد.
«جنون ادواری» نیز زمانی رخ میدهد که فرد در مقطعی حالت عادی دارد و در مقطعی دیگر حالتی غیرعادی از خود بروز میدهد، اما این نوع جنون نیز در صورت اثبات، به پذیرفته شدن، به دادخواست طلاق زوجه منجر میشود.
ممکن است فردی که دچار جنون شده، رفتار آزاردهندهای از خود بروز ندهد و فقط کارهایی انجام دهد که در اصطلاح عامیانه به او «خل و چل» میگویند، اما این مساله نیز تاثیری در عدم صدور حکم طلاق ندارد و به صرف اینکه چنین فردی اهلیت خود را برای زندگی مشترک از دست میدهد، به قانون اجازه داده میشود تا همسرش خود را از زندگی مشترک با او رها کند.
گاهی رفتار فرد آنقدر غیرعادی و خطرناک است که بدون تشخیص پزشک هم قابل اثبات است.
در شرایط حاد چنین افرادی به عنوان دیوانه دستگیر و در اختیار دیوانه خانه قرار میگیرند.
البته اثبات این موضوع در دادگاه نیز فقط در شرایطی صورت میگیرد که زن پس از رجوع به دادگاه و ارائه دادخواست، تقاضای خود را مطرح میکند و در این مرحله با معرفی مرد به پزشکی قانونی و معاینه او، ادعای زن مورد بررسی قرار میگیرد.
ضمن اینکه در چنین مواقعی وضعیت حال مرد در نظر گرفته میشود و اگر پزشکی قانونی تشخیص دهد این بیماری به مرور زمان درمان میشود یا قابل علاج است، این مساله حق فسخ برای زن ایجاد نمیکند.
در مورد این که اگر زن بعد از عقد و قبل از آمیزش دیوانه شود، مرد حق فسخ ندارد، زیرا اصل، لزوم عقد است و به علاوه در صحیح ابوعبیده، حق فسخ را در مورد مرد مشروط به این ساخته است که زن تدلیس کرده باشد و چون قبل از عقد، زن از لحاظ عقلی سالم بوده و حالت جنون بعداً عارض شده و زن مرتکب تدلیس و نیرنگ نشده است، مرد حق فسخ ندارد، اعم از این که آمیزش شده یإ نشده باشد.
نقش مؤثر خانواده در آموزش کودکان
البته مقصود از آموزش این مطالب به کودکان فقط در آموزش گفتاری خلاصه نمیشود، بلکه به دلیل حس تقلید شدید کودک از والدین به راحتی میتوان با آموزش رفتاری نیز در این جهت اقدامات مفیدی را صورت داد.
حداقل اقدام آن است که والدین در نزد فرزندان خردسال، تلاش کنند که ضوابط صحیح سخن گفتن با یکدیگر و با سایرین را رعایت کنند تا در عمل، این رفتار آنها، برای آن فرزند خردسال، آموزش عینی و عملی محسوب شود.
متقابلاً قبح شکنی نسبت به استعمال بسیاری واژگان غیررسمی و غیرمؤدبانه در محیط خانواده موجب میشود که کودک تصور کند استعمال این الفاظ در سایر محیطها نیز بدون اشکال است، چون او الزاماً قدرت تشخیص اینکه یک لفظ در کدام موقعیت قابل استعمال هست یا خیر را ندارد.
لذا باید در استعمال هر واژهای در محیط خانه در نزد خردسالان که شاید توان تفکیک الفاظ رسمیو غیر رسمیو نیز الفاظ مؤدبانه و غیرمؤدبانه را از یکدیگر ندارند، حساسیت لازم را داشت.
منابع
- توضیح المسائل مراجع، مساله 2528 و 2531.
- سروش، محمد. (1378). طلاق ولایی بررسی دیدگاه امام خمینی (ره) درباره اختیارات حکومت در حل معضلات خانوادگی. مجله پیام زن، سال هشتم، شماره 7 مهرماه.
- طبرسی، امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن (1415). مجمع البیان فى تفسیر القرآن. گردآوردنده: محمدرضا ضمیری. ج 1، ص 329، 577، 578
طلاق. (1396). گرفته شده از سایت
www.dadkhahi.blogsky.com
- قانون مدنی
منبع:زندگی آنلاین
ارسال نظر