"پیوستن قالیباف به ۲+۱ یعنی خداحافظی او با طیف خاکستری و اصلاح طلب"
پارسینه: همین که مطرح می شود که قالیباف با افرادی مانند ولایتی و حداد عادل جلسه می گذارد و با آنان برای اجماع رایزنی می کند، این بدان معناست که این فرد، قطع به یقین هیچ صنمی با اصلاح طلبان و آن طیف ندارد؛ اگر هم بخواهد اجماع کند و گرایشی به دو سمت داشته باشد، بیشتر به سمت اصول گرایان است نه اصلاح طلبان
جلسه ای در آذر ماه برگزار شد که همه با شنیدن آن غافلگیر شدند. حداد عادل همه را غافلگیر کرد. هم تشکیل جلسه و هم تا حدی محتویات جلسه را، وی رسانه ای کرد. دو فرد دیگر حاضر در این جلسه نظاره گر بودند. قالیباف در مورد نه دی سخنرانی می کرد، ولی در مورد جلسه نه، ولایتی نیز به همین ترتیب. به هر حال این جلسه واقعاً برگزار شده و گویا مسائلی که حداد عادل به عنوان محتویات جلسه مطرح کرده، پر بیراه نبوده است. حال با در نظر گرفتن جمیع جهات، می خواهیم اثرگذاری این جلسه را بررسی کنیم و ببینیم این جلسه، چه تأثیراتی در بین مردم و حامیان پیگیر و مطلع این افراد داشته است؛ حامیانی که در انتخابات گذشته، هر کدام در حلقه های فعال و اصلی ستادی فعالیت می کردند.
1- حزب اللهی های سردرگم: این ائتلاف منجر به سردرگمی طیفی از حزب اللهیان به قالیباف شد. کسانی که حساب شهردار تهران را با خود یکسره کرده بودند و او را به عنوان فردی بی بصیرت، غیر عمار، فن سالار (تکنوکرات) و غیر انقلابی در ذهن خود تعریف کرده بودند، با اطلاع ازموثق بودن این خبر، غافگیر شدند. آن ها دیگر نمی توانستند بگویند که قالیباف فردی است که مغضوب طیف حزب اللهی و یا طیف نزدیک به رهبری است. دو تن از نزدیک ترین افراد به رهبری، چه از جهت سمت و چه از جهت نسب، ولایتی به عنوان مشاور ارشد بین الملل و سیاست خارجی رهبری است و نیز حداد عادل به عنوان مشاور ارشد فرهنگی و پدر عروس رهبری. پس این اتفاق، نمی توانست یک اتفاق ساده و اتفاقی تلقی شود. این جا بود که عده ای یاد آن اظهار نظرهای تند قالیباف در مورد موسوی و کروبی افتادند که وی آن ها را فاقد شعور سیاسی قلمداد کرده بود. با خود گفتند، پس قالیبافی که آن گونه سخن می گفت، بی دلیل نبود، از تظاهر نبود، اعتقادش این بود؛ نشان به آن نشان که الآن می آید با این چنین افرادی وارد شور می شود که چگونه با هم به اجماع برسند برای اتحاد بیشتر و تشکیل ائتلافی همه جانبه. نکته ای که در این بین بسیار این طیف را از جهت ذهنی درگیر کرد و سر درگم، این بود که این قالیباف، گویا واقعاً آن شخصی که ما فکر می کردیم نبود. ما منتظر شنیدن خبری دال بر توافق قالیباف با شخصی مثل عارف، هاشمی یا امثال آنان بود، حال او آمده و با معتمدان رهبری ائتلاف می کند؟ اگر فردا غیر مستقیم تأییداتی از سمت رهبری در مورد وی شنیدیم تکلیف چیست؟ این طیف هنوز در همین سردرگمی به سر می برند و اگر از آن ها بخواهی که سه نفر را به عنوان افرادی که به آن ها میل دارند معرفی کنند، در کنار گزینه هایی مانند سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل و علی اکبر ولایتی، نام محمدباقر قالیباف نیز ممکن است به چشم بخورد و این خود نشانه ی خروج آن ها از قطعیت نه گفتن به قالیباف است.
2- جبهه ی پایداری: این طیف، با خود عهد کرده اند که قالیباف را به مثابه یک مار خوش خط و خال در نظر بگیرند که هر چه گفت و هرچه کرد، وسوسه نشوند و به سمتش نروند. این گروه بیش از آن که بدانند چه کسی را می خواهند، می دانند چه کسی را نمی خواهند و آن که نمی خواهند کسی نیست جز شهردار تهران. قالیباف در ذهن این طیف، همان شهردار فن سالار (تکنوکرات) بی بصیرت و غیر عمار است که به درد فعالیت های عمرانی و اجرایی می خورد، نه پیش برد گفتمان انقلاب اسلامی و تثبیت بیش از پیش آن. آن ها هنوز روی گزینه هایی هم چون سعید جلیلی، کامران باقری لنکرانی و غلامحسین الهام مصمم هستند.
3- طیف مشکوک: این گروه، بر عکس گروه سر درگم هستند؛ آن ها شکشان در جهت مثبت به سمت قالیباف چرخش پیدا کرد، ولی این گروه نظرشان نسبت به آن دو نفر دیگر منفی شد. گروه مشکوک، می گویند "که ما در باطل بودن قالیباف شک نداشتیم، هنوز هم نداریم؛ پس حال که حداد عادل و علی اکبر ولایتی با قالیباف می خواهند تشکیل ائتلاف بدهند، عقل حکم می کند که به این دو نفر شک کنیم. شاید واقعاً این دو نفر هم آن قدر که ما فکر می کردیم عمار و در جهت آرمان های انقلاب و رضایت طیف حزب اللهی محکم و استوار نبودند؛ اگر بودند سمت قالیباف نمی رفتند، چون می دانند که ما نظرمان نسبت به او منفی است. پس حال که این طور است، ما در مسیر انتخاب و برد سعید جلیلی یا کامران باقی لنکرانی مصمم تر شدیم و احتمالا به سمت وی خواهیم رفت، چون آن ها دیگر کسانی نیستند که با شخصی چون قالیباف هم سفره شوند!
4- قالیبافی های مأیوس: تأکید این طیف خیلی روی ولایتی نبود، بلکه تعجبشان از مذاکره ی قالیباف با حداد بود. حال آن که همین قالیباف، با همین حداد، هنگام انتخابات مجلس نهم هم تعاملات زیادی داشتند و هر دو نظرشان بر جبهه ی متحد بود، با این تفاوت که حداد با جبهه ی پایداری نیز به توافق رسید. البته با در نظر گرفتن فعالیت های حداد که بیشتر در جهت منافع جبهه ی پایداری بوده و طرفداران وی نیز به این قسم جهت گیری های حداد می بالند و او را عماری واقعی می دانند، می توان به آن طیف حامی قالیباف که از ائتلاف احتمالی قالیباف با حداد دلسرد شده اند حق داد. اما در این میان باید چند نکته را در نظر گرفت؛ اول)قالیباف قطعاً جزء نامزدهای انتخابات 92 خواهد بود و به نفع هیچ یک از این دو نفر انصراف نخواهد داد. ب)آن جلسه، بیشتر یک جلسه ی سیاسی و رایزنی بوده تا ائتلافی، مانند جلساتی که خیلی از سیاسیون با هم برگزار می کنند که حتی ممکن است با حفظ مرز بندی های مشخص و مواضع متفاوت، دور یک میز بنشینند برای هم اندیشی. پ)اصلاً بنا نبوده که آن جلسه رسانه ای شود و در واقع این عمل حداد، خلاف اخلاق سیاسی بوده است. قطعاً اگر قالیباف یا هر شخص دیگری اگر بداند که محتوا و برگزاری جلسه ای خصوصی، سر از روزنامه ها در بیاورد، عطای آن جلسه را به لقایش می بخشد؛ مخصوصاً قالیباف که می داند عمده ی طرفداران وی، نظر مساعدی نسبت به حداد و هم طیفانش ندارند.
5- قالیبافی های مردد: این طیف، فارغ از نتیجه ی جلسه، با نفس برگزاری چنین جلسه ای مشکل دارند. اگرچه درصد این گروه از ده درصد تجاوز نمی کند، ولی به هر حال، نظرشان نسبت به حداد و حتی ولایتی منفی است. این گروه حرفشان این است که اگر بنا بود نظری منفی نسبت به آن دو نفر نمی داشتیم یا قالیباف را نزدیک به دیگر اصول گرایان می دانستیم، پس چه دلیلی داشت تا این قدر قالیباف را تافته ای جا بافته و یک جریان سوم و محبوب هر دو جناح و در آن واحد منفور هر دو طیف بدانیم؟ ما می خواهیم به قالیباف کمک کنیم و وی رئیس جمهور شود، نه این که به آن دو نفر دیگر یاری رسانیم و بشویم سکوی پرش آن ها. ما محمد باقر قالیباف را می خواهیم نه " غلام اکبر قالیباف ".
6- قالیبافی های مصمم: این گروه کسانی هستند که اکثریت طرفداران قالیباف را تشکیل می دهند به کیاست و درایت قالیباف اطمینان دارند. حرف این گروه هم واضح است. این طیف معتقدند که یا قالیباف خواسته رایزنی و هم اندیشی کند و نهایتاً هم خودش نامزد می شده، یا این که می گویند وی با برخی دیگر نیز جلسه گذاشته و هدفش مشورت بوده نه تصمیم گیری، با این تفاوت که آن جلسات رسانه ای نشده و این یکی شده. عملاً معتقدند که همه ی این جلسات در دیدگاه قالیباف، ذیل این تعریف می شود که آمدن خودش قطعی است؛ حال می خواهد شرایط دیگران و اوضاع سیاسی را بسنجد، همین.
7- اصلاح طلبان خشمگین: این جریان که امید بسته بودند به ایجاد تفرقه و برجسته کردن چند صدایی در میان اصول گرایان، پس از رسانه ای شدن جلسه ی این سه نفر، کما فی السابق سعی کردند تا تمام ماجرا را به گونه ای بازگو کنند که به ضرر قالیباف تمام شود. از آن جا که این طیف، رقیب اصلی خود را قالیباف می داند، از سال گذشته کمر همت بسته تا با طراحی زمین های بازی متفاوت، قالیباف را از طرفی از چشم طرفدارانش بندازد و از دیگر سو، وضعیت وی را در میان سیاسیت مداران و نخبگان به ضررش تغییر دهد. از عملیات روانی ای که گروه موسوم به اصلاح طلب در آن تا حد زیادی موفق بوده، هم صدایی آن ها با گروهی مانند سایت رجانیوز است که قالیباف را متهم به ریخت و پاش های مالی، اغراق در فعالیت های انتخاباتی و این دست اتهامات می کند. اما با رسانه ای شدن این ائتلاف سه نفره، اصلاح طلبان از آن جهت خشمگین شدند که دیگر نمی توانستند بگویند "قالیباف مغضوب اصول گرایان است و او تک و تنهاست، اصول گرایان دیگر هم که رأیی ندارند، پس می مانیم ما (اصلاح طلبان)."
8- جریان انحرافی، داعیه دار جریان سوم: بعد از مطرح شدن داستان ائتلاف 2+1 یا همان ائتلاف سه نفره ی قالیباف،حداد و ولایتی، روزنامه ی ایران و دیگر رسانه های جریان انحرافی، سعی کردند تا گفتمان قالیباف یا همان جریان سوم را مصادره کنند و خود را به عنوان علمدار جریان سوم معرفی کردند. اگرچه طراحی بازی جریان انحرافی از اصلاح طلبان هوشمندانه تر بود، ولی باز هم بر همگان عیان بود که اگرچه جریان انحرافی، جریانی است سوای همه ی گروه های سیاسی، ولی نه در آن جد که بتواند داعیه داری جریان سوم را بکند؛ چون اساساً ریشه ی این جریان در احمدی نژاد است و احمدی نژاد هم جریان حاکم است، نه جریان سوم.
* استراتژی حداد عادل این بود؛ زردی من از تو، سرخی تو از من : سه بال مقبولیت، کارآمدی و مشروعیت؛ نهایتاً می توان رسانه ای شدن این ماجرا را با این استدلال توجیه کرد، که حداد همان طور که خود گفته بود، سه عامل مقبولیت، کارآمدی و مشروعیت را دلیل این ائتلاف می دانست. وی قصد داشت با نسبت دادن عامل مشروعیت به خود و دو عامل دیگر به آن دو شخص دیگر، آن دو مخصوصاً قالیباف که از جانب این جریان متهم به -نه چندان عمار بودن- است را قانع کند تا با وی همراه شوند. حال آن که قالیباف آن دو عامل دیگر یعنی مقبولیت و کارآمدی را در حد اکمل در میان همه ی گروه ها داشت، فقط می ماند مشروعیت که بر فض محال، اگر بخواهیم حداد عادل را سرچشمه ی مشروعیت بخشی در نظر بگیریم، صرف طرح این ائتلاف از زبان حداد، آن مشروعیتی که قالیباف نیاز داشت را به دست آورد، پس دیگر هیچ دلیلی برای ادامه ی این ائتلاف برای قالیباف نیست.
همین که مطرح می شود که قالیباف با افرادی مانند ولایتی و حداد عادل جلسه می گذارد و با آنان برای اجماع رایزنی می کند، این بدان معناست که این فرد، قطع به یقین هیچ صنمی با اصلاح طلبان و آن طیف ندارد؛ اگر هم بخواهد اجماع کند و گرایشی به دو سمت داشته باشد، بیشتر به سمت اصول گرایان است نه اصلاح طلبان. این خود آن قدر که باید و شاید، برای ایشان مشروعیت بخشی لازم را به همراه داشت. پس دیگر هیچ احتیاجی به ائتلاف با فردی چون حداد عادل نیست.
ارسال نظر