شعر احمدینژاد تقدیم به امام زمان(عج)
پارسینه: احمدی نژاد: سخن گفتن از مولانا، سخن گفتن از انسان و انسان صحنهگردان عالم و موضوع اصلي هستي است و براي رسيدن به كمال و جاودانگي و زيبايي خلق شده و از همينرو زيبادوست بوده و به دوستي گرايش دارد.
رئیس جمهور گفت: سخن گفتن از مولانا، سخن گفتن از انسان و انسان صحنهگردان عالم و موضوع اصلي هستي است و براي رسيدن به كمال و جاودانگي و زيبايي خلق شده و از همينرو زيبادوست بوده و به دوستي گرايش دارد.
دكتر محمود احمدينژاد صبح امروز (پنجشنبه) در آيين گراميداشت ديدار «مولانا و شمس»، اين نشست را يك گردهمايي براي پاسداشت عرفا، عرفان، معرفت، كمال، هنر، زيبايي و تعالي انسان و بزرگداشت انساني بزرگ و كمال يافته توصيف كرد و با بيان اينكه، قصد دارم عرض ارادتي به ساحت مولانا و همه بزرگان اين ديار داشته باشم، گفت: سخن گفتن از مولانا، سخن گفتن از انسان و انسان صحنهگردان عالم و موضوع اصلي هستي است و براي رسيدن به كمال و جاودانگي و زيبايي خلق شده و از همينرو زيبادوست بوده و به دوستي گرايش دارد.
وی در پايان اين مراسم قطعه شعري از مولانا خطاب به امام عصر (عج) قرائت كرد.
منگر به هر گدايي که تو خاص از آن مايي --- مفروش خويش ارزان که تو بس گران بهايي
به عصا شکاف دريا که تو موسي زماني --- بدران قباي مه را که ز نور مصطفايي
بشکن سبوي خوبان که تو يوسف جمالي --- چو مسيح دم روان کن که تو نيز از آن هوايي
به صف اندرآي تنها که سفنديار وقتي --- در خيبر است برکن که علي مرتضايي
بستان ز ديو خاتم که تويي به جان سليمان --- بشکن سپاه اختر که تو آفتاب رايي
چو خليل رو در آتش که تو خالصي و دلخوش --- چو خضر خور آب حيوان که تو جوهر بقايي
بسکل ز بياصولان مشنو فريب غولان --- که تو از شريف اصلي که تو از بلند جايي
تو به روح بيزوالي ز درونه باجمالي --- تو از آن ذوالجلالي تو ز پرتو خدايي
تو هنوز ناپديدي ز جمال خود چه ديدي --- سحري چو آفتابي ز درون خود برآيي
تو چنين نهان دريغي که مهي به زير ميغي --- بدران تو ميغ تن را که مهي و خوش لقايي
چو تو لعل کان ندارد چو تو جان جهان ندارد --- که جهان کاهش است اين و تو جان جان فزايي
تو چو تيغ ذوالفقاري تن تو غلاف چوبين --- اگر اين غلاف بشکست تو شکسته دل چرايي
تو چو باز پاي بسته تن تو چو کنده بر پا --- تو به چنگ خويش بايد که گره ز پا گشايي
چه خوش است زر خالص چو به آتش اندرآيد --- چو کند درون آتش هنر و گهرنمايي
مگريز اي برادر تو ز شعلههاي آذر --- ز براي امتحان را چه شود اگر درآيي
به خدا تو را نسوزد رخ تو چو زر فروزد --- که خليل زادهاي تو ز قديم آشنايي
تو ز خاک سر برآور که درخت سربلندي --- تو بپر به قاف قربت که شريفتر همايي
ز غلاف خود برون آ که تو تيغ آبداري --- ز کمين کان برون آ که تو نقد بس روايي
شکري شکرفشان کن که تو قند نوشقندي --- بنواز ناي دولت که عظيم خوش نوايي
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور
ارسال نظر