آندرانیک تیموریان از کلید صعود به دور دوم جام جهانی میگوید
پارسینه: بازی آندرانیک تیموریان با دست شکسته برابر کره جنوبی در اولسان کرهجنوبی هم از آن اتفاقهای فراموش نشدنی در این ورزش پر مخاطب است که قطعا تا سالها از ذهن فوتبال دوستان پاک نخواهد شد. دیداری که با حماسهسازی قوچاننژاد و البته خود آندو بلیت سفر به برزیل را در جیب تیم ملی گذاشت و ملتی را شاد کرد.
بیگمان از جمله باغیرتترین بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران، تنها مسیحی این تیم، آندرانیک تیموریان است؛ فوتبالیستی با انرژی و به قول فوتبالیها با یک شش اضافه که پشت سر اندوختهای ارزشمند از فوتبال در جزیره (لیگ برتر انگلیس) دارد. ضمن اینکه طی سالها حضور در این رشته در تیمهای مختلف با مربیان زیادی کار کرده که هر یک به تنهایی آثار مثبتی بر فوتبال این هافبک دفاعی جنگنده با سابقه برجا گذاشتهاست.
اما بازی او با دست شکسته برابر کره جنوبی در اولسان کرهجنوبی هم از آن اتفاقهای فراموش نشدنی در این ورزش پر مخاطب است که قطعا تا سالها از ذهن فوتبالدوستان پاک نخواهد شد. دیداری که با حماسهسازی قوچاننژاد و البته خود آندو بلیت سفر به برزیل را در جیب تیم ملی گذاشت و ملتی را شاد کرد.
همه فوتبالیها رضا قوچاننژاد را حماسهساز اولسان نامیدند، اما کسی یادی از حماسه تو نکرد. از این بابت به فکر فرو نرفتی؟
خیر، چون همواره در این قبیل بازیها حماسهسازان را افرادی قلمداد میکنند که گل میزنند. مگر در ملبورن پاس گل علی دایی به خداداد عزیزی کم از گل خداداد بود، اما تصویر گل خداداد بود که در یادها ماندگار شد و مطمئن هم هستم آن گل یا گل رضا، هرگز از ذهن فوتبال دوستان پاک نخواهد شد.
البته همین که قبل از این گل همیشه قرار است تصویر آندرانیک هم از تلویزیونها پخش شود برای من کافی است. چون از این طریق همه یادشان میماند من هم مثل دایی که آن پاس را به خداداد داد، پاس گل گوچی را دادم.
البته تفاوت بازی تو با دایی که آن پاس گل را داد این بود که تو با دست شکسته بازی میکردی. پس چرا از این بابت هم کسی از تو به عنوان حماسهساز یاد نکرد؟
این طور هم نبود! از لحظهای که بازی تمام شد همه بچههای تیم ملی از جمله خود رضا و کارلوس کرش و سایر اعضای تیم از این بابت از من قدردانی میکردند که البته من آن تشکرها را از خودم لازم نمیدانستم. چون من برای وطنم با آن شرایط بازی کردم و به هیچ وجه هم دوست ندارم کسی بابت آن بازی با دست شکسته از آندرانیک قدردانی کند.
حالا کمی هم در مورد دستت بگو و اینکه چه زمانی از بازی متوجه این شکستگی شدی؟
فکر میکنم حدود دقیقه 20 یا 30 بود که با یک ضربه دستم شکست. دکتر تیم بعد از معاینه اولیه متوجه این شکستگی نشد، اما خودم صدای تق را در دستم شنیدم و مطمئن بودم اتفاقی مثل شکستگی در دستم رخ داده است.
با این همه عجیب بود که از گرمای بازی خیلی متوجه آن نبودم و حتی وقتی کارلوس کرش از من خواست تعویضم کند به او گفتم این شرایط مرا از بازی دور نمیکند و به کارم ادامه دادم. این هم از جمله اتفاقهای عجیب فوتبال است که آندورفین ترشح شده در خون مانع از این میشود که در آن لحظات به چنین مسائلی فکر کنید.
پس چطور توانستی بازی کنی؟
در آن شرایط چون عجله داشتیم و باید بازی میکردیم نتوانستم خیلی به دستم توجه کنم و تا اواخر بازی هم متوجه آن نبودم.
تصاویری که از تو پس از بازی در حال شادی کردن منتشر شده است هم این تصور را به وجود میآورد که آن زمان هم هنوز متوجه شکستگی دستت نشدهای. این گونه بود؟
در آن لحظات من آنقدر خوشحال بودم که اگر بدتر از آن هم به سرم میآمد متوجه آن نمیشدم. ما آنقدر خوشحال از صعود به جام جهانی بودیم که همه غم و غصههایمان را فراموش کرده بودیم و من هم بالطبع متوجه شکستگی دستم نبودم، اما وقتی به تهران رسیدیم و با دکترهای متخصص مشورت کردم متوجه شدم چه مشکلی برای دستم به وجود آمده و فوری آن را جراحی کردم.
بگذریم. انتظار صعود به عنوان تیم اول گروهتان را داشتید؟
یکسری اتفاقها دست به دست هم داد تا این مدلی صعود کنیم. ما وقتی در تهران به ازبکها باختیم سه امتیاز خیلی حیاتی را از دست دادیم و با آن باخت در بیروت، دنیا روی سرمان میچرخید و امیدمان کم وکمتر میشد. هیچکس انتظار نداشت ما این گونه بالا برویم چون کسی انتظار نداشت لبنان، کره را متوقف کند. باخت ازبکستان برابر کره هم غیرمنتظره بود.
شاید اگر این اتفاقها رخ نمیداد ما هم تا این اندازه امیدوار به آینده نمیشدیم. قبول کنید فشار زیادی از سوی جامعه روی ما بود، اما یکباره این نتایج رقم خورد و در نهایت اظهارات سرمربی کره جنوبی هم مزید بر علت شد تا بیشتر برای بازی آخر تهییج شویم. کاپیتان شان هم علیه جواد نکونام یکسری حرفهایی زد که به همه ما برخورد و واقعا این رفتار از کرهایها بعید بود.
این شکل از برخوردها را در فوتبال محلات دیده بودم اما در سطح بینالمللی هرگز شاهد چنین ادبیاتی از سوی سرمربی یک تیم ملی در قبال یک تیم ملی دیگر نبودم. خلاصه همه اینها باعث شد ما هم همت کنیم و کره مغرور را در کشورش شکست بدهیم و تیم اول گروه شویم.
معجزه نبود؟
نه، دیگر در این حد هم نبود. ما را اینقدر دست کم نگیرید لطفا! شرایط قبل از این بازی به گونهای رقم خورده بود که همه انتظار صعود ایران به عنوان تیم دوم یا تیم راه یافته به پلیآف را داشتند.
قبول داری کل تیم در این سه بازی آخر منسجمتر کار کرد؟
ما روزهای دشواری را پشت سر گذاشته بودیم و در این مسیر یکسری بازیکنان جوان هم همراه باتجربهها دستبهدست هم دادند تا این انسجام به وجود بیاید.
نقش کارلوس کرش در این موفقیت چقدر بود؟
او نقش اصلی را ایفا میکرد. حملاتی که از سوی خود شما رسانهها در این مدت به او میشد را از یاد نبردهام. او در مقابل آن انتقادها نه تنها جا نزد بلکه برای کسب موفقیت با ایران برای من و مردم کشورم بیشتر تلاش کرد و این باید برای ما هم درس بزرگی باشد که زود انسانها را قضاوت نکنیم.
او این اواخر آنقدر در مورد موفقیت تیم ملی ایران با شور و احساس حرف میزد که ما باور کرده بودیم او از ما ایرانیتر است. همین شور و احساس او هم بود که ما را برانگیخت تا در این سه بازی آخر انصافا خوب کار کنیم.
خب چرا تا قبل از این سه بازی و در بازیهای قبلی این شور و احساس و انسجام نبود؟
نمیدانم، شاید این مشکل از خود ما بود که تا این حد بر حساسیت کارمان واقف نشده بودیم و خطر را احساس نمیکردیم. البته کرش هم بیش از پیش به بچههای تیم ملی نزدیک شده بود. شاید هم به نوعی تا این حد بازیها برایش شرطی نشده بود. حدس میزنم او وقتی دید مردم ایران دارند از او قطع امید میکنند برای اینکه خودش و سوابقش را اثبات کند این شرایط روحی روانی را در تیم ایجاد کرد.
وگرنه این کارلوس کرش همان کسی است که در بازی با کره در تهران تا لب خط آمده بود و همان عکسالعملهایی را انجام میداد که در اولسان از خودش بروز میداد. یادتان هست در آن بازی از سوی داور هم با کارت قرمز مواجه و اخراج شد. او تفاوت چندانی نسبت به قبل نداشت و شاید این از نگاه مردم باشد که کرش این اواخر را منسجمتر و پیروزیخواهتر دیده باشند.
اما او قبل از شروع مرحله آخر و این سه بازی برخورد جالبی با جامعه رسانهای نداشت و با ترک جلسه مطبوعاتی به نوعی به اهالی رسانه توهین کرد. این را هم باید پای اهدافش برای صعود به جام جهانی گذاشت؟
نمیدانم، این را باید از خودش بپرسید.
ماجرای وعده 12 ساعته تو به اعضای تیم ملی چه بوده است؟
شاید باور نکنید اما من درست 12 ساعت پیش از شروع بازی به بازیکنان تیم گفتم بچهها با ساعت من تا 12 ساعت دیگر در برزیلیم و بعد که بازی تمام شد حرفم درست از آب درآمد.
قبول داری خوششانسی هم آوردید و گل نخوردید؟
البته، کسی منکر بازی سراسر هجومی تیم ملی کره نیست و ما در زمین اولسان دو سه بار بیشتر توپ را روی دروازه کره نبردیم و این مساله طبیعی بود. آنها در زمین خودشان بازی میکردند و میدانستند اگر به ما ببازند و ازبکها با تعداد گل بالا قطر را شکست دهند حتی ممکن است در آستانه حذف از گروه و ورود به پلیآف قرار بگیرند و این مسائل باعث شده بود تا یکضرب روی دروازه ما فشار وارد کنند.
اگر به یاد داشته باشید در تهران هم عکس این ماجرا بود و آنها در طول بازی تحت فشار تیم ایران قرار داشتند. اما در اولسان ما با آنالیز خوب کادر فنی، شناخت دقیقی از کره داشتیم و آنها هم بدون کوچکترین تغییر با همان سبک همیشگیشان برابر ما به میدان آمدند و خواستههای ما اجرا شد.
ما باید دنبال استفاده از ضد حملات و توپهای ارسالی مستقیم بودیم و از این طریق با سرعت رضا قوچاننژاد به عمق خط دفاعشان نفوذ میکردیم تا به گل برسیم که در نهایت هم همین شد.
وقتی پاس بلندت را برای گوچی فرستادی چه کردی؟
جلو رفتم تا در صورت بازگشت توپ دوباره برای تصاحبش با یار حریف درگیر شوم، اما رضا را دیدم که با یک بدن و تمایل به چپ ضربه دقیقی زد و توپ که به تور خورد دیگر یادم نیست چکار کردم. فقط چون دستم کمی درد داشت سعی کردم لابهلای شادی بچهها مراقب باشم که ضربهای به دستم وارد نشود.
کرهایها قبل از بازی خیلی برای ما کری خواندند؟
خیلی. تلویزیون کره جنوبی قبل از بازی با من مصاحبه کرد و گزارشگرشان از من پرسید یادم هست چهار سال پیش ما را در کره شکست دادهاند که من گفتم اگر همان بازی چهار سال پیش را میگویید که ما در سئول یک ـ یک کردیم و نمیدانم بازی مساوی چطور برایتان مفهوم شکست دادن ما را داشته است.
بعد هم به قبلتر از آن اشاره کردم و به یادش آوردم ما یک بار هم کره را با شش گل شکست دادهایم. در آن لحظه همراهانش همگی خندیدند و گزارشگر هم پاسخی برای گفتن نداشت.
در جریان بازیها بویژه در مواجهه با تیمهای عربی خیلی باغیرت و باتعصب بازی میکنی. دلیلی دارد؟
چه دلیلی بهتر از اینکه میدان مسابقه برای آندرانیک کمتر از میدان جنگ نیست و من در آن فضا خودم را حافظ منافع مردم کشورم میدانم و شاید برای همین است که با آن جدیت بازی میکنم. بازی با اعراب و دیگر تیمها برای من تفاوت چندانی نمیکند. شاید گاهی اوقات که از زمینخوردنهای پی در پی آنها عصبی میشوم کمی بر این حالتم افزوده میشود.
حالا تا جام جهانی باید چه کرد؟
این را مسئولان فدراسیون فوتبال میدانند و من فقط در حد خودم میدانم که امسال که سال قبل از جام جهانی است آخرین و بهترین فرصت برای مسئولان است تا با برگزاری منظم و صحیح مسابقات لیگ برتر و جام حذفی، شرایطی فراهم کنند تا لیگ منسجمتر از همیشه برگزار شود.
از همین حالا باید برنامهها آغاز شده باشد تا سه ماه مانده به آغاز مسابقات اسیر فرصت اندک و این قبیل مسائل نشویم. حتی اعتقاد دارم با بهرهگیری از فضای ذهنی موجود بین نوجوانان و نونهالان علاقهمند به فوتبال باید با زیر نظر گرفتن دقیق کار آکادمیهای فوتبال از حالا به فکر استعدادیابی برای جامهای جهانی بعدی باشیم و پشتوانهسازی کنیم که در آینده از این بابت به مشکل برنخوریم.
ایران در برزیل از گروهش صعود میکند؟
با این انگیزه و این حمایتی که از سوی مردم میبینم، همچنین با وجود کارلوس کرش با آن سابقهاش خیلی امیدوار هستم و احساسم به من میگوید بلوغ فوتبال ما در حدی است که در این دوره بتوانیم از گروهمان صعود کنیم.
یادتان باشد ما کرش را داریم که در چنین فضایی کار کرده و به کارش وارد است. جنگ روانی او برابر صحبتهای سرمربی کره جنوبی یکی از نمونه کارهای حرفهای کرش بود که آرامش کره را در اردویشان به هم ریخت و مطمئن هستم این مرد میتواند کلید صعود ایران به دور دوم جام جهانی برزیل باشد.
منبع:
جام جم
ارسال نظر